پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری با ارسال یادداشتی به "انتخاب" آورده است:
روز پنجشنبه 4/3/1391 یکی از بستگان خبر داد که امروز بعدازظهر قرار است فیلم «قلادههای طلا» در سینمای مجتمع فرهنگی نور در منطقه نیروگاه قم اکران شود و با حضور کارگردان محترم، مورد نقد قرار بگیرد و گفت: اگر مایل هستید برای شما هم بلیط تهیه کنم. چون از خیلی وقت پیش منتظر چنین فرصتی بودم با هم به سوی نیروگاه حرکت کردیم و ساعت 4 بعد از ظهر وارد سالن سینما شدیم.
این سانس اختصاص به طلاب و روحانیون داشت، بعضی هم با خانواده آمده بودند. ساعت 30/4 دقیقه ظرفیت سالن تکمیل و اکران فیلم آغازشد و ما نیز به تماشا نشستیم. وقتی به آخر رسید، طبق اعلام قبلی منتظر ماندیم تا کارگردان محترم به روی صحنه بیاید و به سوالات و احیاناً شبهات حاضران پاسخ دهد، اما یکی از دست اندرکاران سالن ضمن پوزش از حضار، اعلان نمود که به خاطر کسالت آقای ابوالقاسم طالبی، نقد فیلم در غیاب ایشان انجام خواهد شد. چون از نشستن روی صندلی به مدت حدود دو ساعت حسابی خسته شده بودیم، به ناچار از سالن بیرون آمدیم.
ضمن تقدیر و تشکر از دستاندرکاران محترمی که زمینه این برنامه را فراهم آوردند، نکاتی در مورد این فیلم به ذهن رسید که در این فرصت فقط به سه مورد آن اشاره میشود:
1- اولین نکته که از تماشای فیلم قلادههای طلا در ذهن هر ببینندهی بیطرف تداعی میشود این است که گویا هدف اصلی کارگردان یا دست اندرکاران پشت پردهی آن، در مرحله اول تخریب شخصیت آیتالله هاشمیرفسنجانی است که بازوی پرتوان انقلاب، امام و رهبری و از بنیانگذاران نظام به شمار میآیند. این پروژه به صورت خیلی دقیق، ظریف و زیرکانه و از جهاتی هم ناشیانه در لابهلای فیلم به گونهی زیرنویس، صدا و پسزمینه جاسازی شده است، بخصوص اتهامات مناظراتی آقای احمدینژاد علیه آقای هاشمی چند بار تکرار و به ذهن و گوش و جان تماشاگران نواخته میشود.
حال سوال از کارگردان محترم و دستاندرکاران پشت پرده این است، چطور حرفی که هنوز به اثبات نرسیده و در مرحله اتهام قرار دارد و حتی گویندهی آن باید روزی در محکمه قضایی حاضر شده و به آن پاسخگو باشد، در این فیلم مبنا قرار گرفته و مرتب به مغز تماشاگر تلقین میشود؟ مگر رهبر معظم انقلاب در آن خطبههای تاریخی خویش در 3/29/ 1388 نفرمودند که: «در مورد بستگان و کسان، هر کسی هر ادعایی دارد بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانه ای کرد»؟ آیا این نشان از عدم صداقت و سیاستبازی آقایان محترم ندارد؟ آیا این یک نوع اغفال و فریب تماشاگران محسوب نمیشود؟ باید توجه داشت که: شاید بتوان یک نفر را برای همیشه گول زد و همین طور شاید بشود جمعی را برای مدتی فریب داد، اما هرگز نمیتوان همه مردم را برای همیشه فریب داد.
2- آقای ابوالقاسم طالبی در مصاحبههای خود مرتب از اسناد و مدارک معتبر سخن میگوید که در هنگام ساختن فیلم از آنها بهره برده است. چون این حرفها را میشنیدم و میدیدم بسیار خوشحال و امیدوار میشدم که محصول این همه تلاش، حتماً یک کار غیرجانبدارانه و منصفانه و قابل دفاع خواهد شد و در نتیجه به بسیاری از سوء تفاهمات پاسخ مناسب میتواند بدهد، اما وقتی به تماشای فیلم نشستم نا خودآگاه به یاد سخنرانیهای فردی افتادم که چندی پیش، از تهران به قم آمده و در جمعی به مدت نزدیک به دو ساعت صحبت کرد و به خیال خودش برضدّ سران فتنه (مخالفان و منتقدان دولت دهم) افشاگری نمود!
این آقا ـکه نوار حرفهایش موجود استـ در این جلسه از بعضی افراد اسم می بَرَد و مدعی است که آنان با سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی اسراییل و آمریکا در ارتباط بودند، بعد هم جهت اطمینان خاطر حضار، مرتب میگوید اسناد و مدارک همه نیز موجود است ولی چون وقت ضیق است از ارائه آن پوزش میطلبم. از جمله در مورد حجتالاسلاموالمسلمین موسوی خویینیها ادعا میکند که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 1358 توسط دانشجویان پیرو خط امام با هماهنگی خود آمریکاییها بود!
بعد در توضیحش میگوید: «چون آقای خویینیها با سرویسهای اطلاعاتی آمریکا مرتبط بود، او به دستور آمریکاییها دانشجویان را تحریک کرد، آنها هم رفتند سفارت را گرفتند تا آمریکاییها بهانهای داشته باشند و بیایند وارد ایران شوند و امام و انقلاب را از بین ببرند.» بعد جالب این که قرینه و شاهد! هم میآورد و میگوید: «وقتی دانشجویان به آقای خویینیها گفتند قبل از اقدام با امام مشورت کنیم او با این پیشنهاد موافقت نکرد و گفت نیازی نیست.»
به نظر میرسد شاید آن اسناد و مدارکی که در اختیار آقای طالبی گذاشته شده است، از نوع همین اسناد و مدارکی باشد که بعضی از این آقایان یکشبه نشستند ودهها برگ از آنها را بر ضدّ رقیبان سیاسی و جناحی خویش، جعل و نقاشی کردند.
این حقیر به عنوان یک طلبه که تا حدودی در تاریخ انقلاب کار کرده است از آقای طالبی تمنا دارد یک بار دیگر به این اسناد و مدارک مراجعه کرده و در متن آن، بیشتر دقت و تامل کنند.
3- آخرین نکته که از همه مهمتر و دردناکتر به نظر میرسد، این است که وقتی اکران فیلم در مجتمع فرهنگی نور تمام شد، یکی از مسئولین روی صحنه آمد و ضمن تعریف و تمجید از کارگردان محترم و کارهایش، گفت که «خوشبختانه این فیلم، مورد عنایت آقا نیز قرار گرفته است.»
البته این ادعا به طور حساب شده در روزنامهها، مجلات و رسانههای همسو نیز به چشم میخورد و مرتب هم تکرار می شود. اما آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است. با توجه به این که در این فیلم نیروهای خودی أعمّ از برادران اطلاعاتی و نیروهای انتظامی تحقیرشده و ذلیل نشان داده میشوند و در مقابل، دسیسههای خفّت بار بیگانگان، بزرگ و أیادی آنان جدی، باانگیزه، فداکار و باصلابت جلوه داده میشوند و بیشتر مخالفان دولت دهم از اراذل و اوباش، لاابالی، بیدین وبیبندوبار، معرفی میشوند و به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هتک حرمت میشود، بنابراین هیچ صاحب عقل سلیمی نمیتواند باور کند که رهبر معظم انقلاب از محتوای اهانت آمیز و خفت بار این فیلم رضایت داشته باشند.
پس بهتر است دستاندرکاران پشت پردهی این پروژه، قلادههای پوسیدهی تشتّت، تفرقه و تندخویی را از گردن، باز نهند و به جای آن به ریسمان الفت، محبت و اعتدال تمسک جویند. به علاوه از متانت، بزرگواری و سعۀ صدر رهبری و سایر بزرگان سوء استفاده نکنند و این همه ولایت فقیه و رهبری را خرج بازیهای سیاسی و جناحی خویش ننمایند، چرا که این ظلم آشکار در حق رهبری است و بدانند که ملت بزرگ ایران و جهان اسلام تا ظهور حضرت حجت (عج) به این دو عنصر حیاتی (ولایت فقیه و رهبری) نیاز مبرم دارند.
در نهایت اگر به ساحت کارگردان محترم جسارت نباشد، باید گفت فیلم قلادههای طلا قبل از این که یک فیلم سیاسی قابل قبول مردم باشد، یک فیلم جناحی و قشری است. در حالی که مردم از یک کارگردان کارکشته مثل آقای طالبی بیش از اینها انتظار دارند و زبان حالشان این است که حریم و حرمت هنر هفتم نباید به دست صاحبان هنر این گونه ارزان و آسان، شکسته شود.
یک عده به یه جا رسیدند و خوششان امده و به همین دلیل احساس تکلیف شان امده که ان را به هر زوری نگه دارند.
اولین نکته که از تماشای فیلم قلادههای طلا در ذهن هر ببینندهی بیطرف تداعی میشود این است که گویا هدف اصلی کارگردان یا دست اندرکاران پشت پردهی آن، در مرحله اول تخریب شخصیت آیتالله هاشمیرفسنجانی است که بازوی پرتوان انقلاب، امام و رهبری و از بنیانگذاران نظام به شمار میآیند. این پروژه به صورت خیلی دقیق، ظریف و زیرکانه و از جهاتی هم ناشیانه در لابهلای فیلم به گونهی زیرنویس، صدا و پسزمینه جاسازی شده است، بخصوص اتهامات مناظراتی آقای احمدینژاد علیه آقای هاشمی چند بار تکرار و به ذهن و گوش و جان تماشاگران نواخته میشود.
چطور حرفی که هنوز به اثبات نرسیده و در مرحله اتهام قرار دارد و حتی گویندهی آن باید روزی در محکمه قضایی حاضر شده و به آن پاسخگو باشد، در این فیلم مبنا قرار گرفته و مرتب به مغز تماشاگر تلقین میشود؟
آخرین نکته که از همه مهمتر و دردناکتر به نظر میرسد، این است که وقتی اکران فیلم «قلاده های طلا»در مجتمع فرهنگی نور تمام شد، یکی از مسئولین روی صحنه آمد و ضمن تعریف و تمجید از کارگردان محترم و کارهایش، گفت که «خوشبختانه این فیلم، مورد عنایت آقا نیز قرار گرفته است.
اید توجه داشت که: شاید بتوان یک نفر را برای همیشه گول زد و همین طور شاید بشود جمعی را برای مدتی فریب داد، اما هرگز نمیتوان همه مردم را برای همیشه فریب داد.
این حرف حق است و با این که بسیاری از مسایل پشت پرده روشن شده است و بعضی ها باید عذر خواهی بکنند اما متاسفانه هنوز بر طبل تو خالی توهم خود می کوبند و فکر می کنند مردم از واقعیت ها بی خبرند