arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۸۱۰۸
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۵ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۱
غرب اسلام را نشانه گرفته است

چرا اسلام هراسي در غرب رواج يافته است؟

نويسنده: پاتريك گلنون -مترجم: مجيد بيگلر -منبع: شرق
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 نويسنده در اين يادداشت، با نقد رويكردهاي افراطي در غرب كه مي كوشند چهره يي مخدوش از اسلام نمايش دهند، بر انقلاب هاي عربي به مثابه امكاني مثبت در برابر اين انديشه ها تاكيد مي كند. به باور او اسلام ستيزي در غرب در واقع ناشي از قدرت گرفتن كشورهاي اسلامي در زمينه هاي سياسي و اقتصادي است، پاتريك گلنون نويسنده اهل شيكاگو در زمينه تاريخ تحصيل كرده است.

 هيچ امريكايي اي در سال 2011 توسط اسلامگرايان افراطي كشته نشد. پس چرا اين همه بر اسلام هراسي تاكيد مي شود؟ با خو گرفتن به چهره مسلمان به عنوان دشمن جهاني امريكا، اسلام هراسي به طور غريزي ملل مسلمان را با هراس پيوند مي زند. ريك سانتروم، كانديداي جمهوري خواهان بعد از زخم زبان زدن به «نابردباري چپ» و مقايسه اوباما با آتئيست هاي شوروي، در كمپيني در تگزاس گفت: «تفرقه از گروه هايي ناشي مي شود كه عقل، فهم عامه و امر متعالي را به كار مي برند.» او اين سخنان را در ميان هوادارانش در فوريه بيان كرد.

    به نظر سانتروم دموكراسي با ايمان پيوند خورده است. البته او كاملااشتباه نمي كند. جنبش نافرماني ماهاتما گاندي عليه امپرياليسم انگليس مبتني بر اصول دين هندو بود. مارتين لوتر كينگ نيز اعتراض سياسي اش براي حق راي را در ميان گروه هاي باپتيست سامان داد. اما سانتروم و طرفدارانش معتقدند كه ريشه هاي دموكراسي منحصرا مسيحي هستند. و ديني كه به طور خاص از نظر سياسي با آن مخالف است، اسلام است. او مي گويد: «برابري از اسلام نمي آيد.»

    جان ففر در كتاب اخيرش با نام «جنگ صليبي 2» به خيزش دوباره اسلام هراسي مي پردازد و به نقد اين ديدگاه مي پردازد كه اسلام با اصول دموكراتيك مخالف است. ففر معتقد است كه از جنگ هاي صليبي در سده هاي ميانه تا جنگ جهاني در سده بيستم، غربيان همواره اسلام را از پشت شيشه هاي خصومت آميز و جنگ هاي تاريخي نگريسته اند و اين رويكرد در نگرش شان نسبت به مسلمانان عصر حاضر نيز تاثير گذاشته است. اسلام در امريكا، تا حدي به دليل خصومت هاي مذهبي و تا حدي نيز به خاطر تهديدات ژئوپولتيك با گونه يي «اضطراب فرهنگي» همراه شده كه بر خلاف مسيحيان اخلاقي و دموكراتيك چهره يي دشمنانه ترسيم مي كند.
    ففر معتقد است كه اين اسلام هراسي در هم جوشي از مفروضات الهياتي و ژئوپولتيك است كه تهديدي عليه ساختار سياسي امريكا تلقي مي شود، ساختاري كه سنت مسيحي امريكايي را حفظ مي كند.

    ترس از اسلام سياسي رفتارهاي مخاطره آميز و افراطي ديگري را نيز منجر شده است: چهار ايالت امريكايي عمل بر اساس شريعت را غيرقانوني اعلام كردند. در اوكلاهما كه اين قانون در سال 2010 تصويب شد، جمعيت مسلمان كمتر از يك درصد است. اروپايي ها در اين زمينه بهتر نيستند: در سال 2009 سويس قانون منع ساختن مناره را تصويب كرد: در حالي كه در كل كشور چهار مناره وجود داشت.

    آنچه اين هراس آفريني را غيرقابل درك مي كند، زمان آن است: تاكيد بي مورد بر اسلام هراسي متناظر است با كاهش مداوم ترورهايي كه به مسلمانان افراطي ارتباط پيدا كند. تحقيقي توسط مركز مطالعه تروريسم و امنيت داخلي نشان داده كه تعداد مسلمان هاي امريكايي كه در ترورها نقش داشته اند، از 49 نفر در سال 2009 به 20 نفر در سال 2011 كاهش يافته است. از 14 هزار قتلي كه در سال گذشته در ايالات متحده رخ داده است، هيچ يك به افراط گرايان اسلامگرا ربطي نداشته است. ففر در كتابش معتقد است كه اسلام هراسي توسط سياست خارجي امريكا همزمان با افزايش تاثير اسلام مدرن در عرصه هاي سياسي و اقتصادي تقويت مي شود.
    ريك پري فرماندار تگزاس مي گويد كه حاكمان تركيه را مي توان تروريست خواند و ميشل باخمان تاثير انقلاب هاي عربي بر «ضعف» دولت اوباما را سرزنش مي كند. گينگريش نيز آن را ظهور بهار «ضد مسيحي» مي خواند. سانتروم معتقد است كه اوباما مبارك را «زير اتوبوس» هل داده است. آنچه همه اين اظهارات بيان مي كنند بي اعتمادي به اسلام در عرصه سياست است. اگر باور كني كه اسلام هيچ ربطي به دموكراسي ندارد، ايشان به هدف خود رسيده اند.

    اگرچه دولت اوباما از اين اظهارات تند به دور است، اما به هر حال دموكراسي در منطقه را تقويت نمي كند. اوباما تنها زماني از حمايت حسني مبارك دست برداشت كه شكستش آشكار و بارز شده بود: حمايت شفاهي و لفظي او از دموكراسي در تضاد آشكار با سكوت كاخ سفيد در برابر سركوب خشونت آميز مخالفان بحرين در تظاهرات دموكراسي خواهانه 14 فوريه است. رويكرد احتياط آميز اوباما اگرچه ممكن است به خاطر اهداف استراتژيك باشد، اما باعث تقويت ديدگاهي مي شود كه حقوق مسلمانان را ناديده مي انگارد.

    كتاب ففر، «جنگ صليبي 2» براي خنثي كردن ديدگاه اسلام ستيزانه در اروپا و امريكا، سه راه حل را پيشنهاد مي كند: دعوت به گفت وگوي ميان اديان سنت ابراهيمي، پايان اشغال و مداخلات امريكا و پذيرش تركيه در اتحاديه اروپا. اگرچه پيشنهادات ففر به نظر ساده انگارانه، خام و تا حدودي تاريخ مصرف گذشته به نظر مي رسد. اشغال عراق به طور موثر پايان پذيرفته است و خروج سربازان از افغانستان آغاز شده است. عقب نشيني از اين دو جبهه به معني درگيري كمتر امريكا با مسلمانان است. اما شانس واقعي براي از ميان بردن اسلام هراسي در رويكردي نهفته است كه غرب در برابر بهار عربي اتخاذ مي كند: آيا امريكا مي تواند دموكراسي هاي تازه سربرآورده يي را كه در شمال آفريقا و خاورميانه ايجاد شده اند، درك كند و به آنها احترام بگذارد.
نظرات بینندگان