آیت الله هاشمی رفسنجانی در تازه ترین گفت و گوی خود، الگو قرار دادن امیرکبیر را رد می کند و می گوید: الگوي من اميركبير نبود، بلكه علاقه ايشان به استقلال و ساختن ايران را مي ستودم.
به گزارش سرویس سیاسی "
انتخاب"، وی همچنین اضافه می کند: امير كبير از صفر شروع كرد، ما از زير صفر.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، دسته بندی های مرسوم اصولگرایی و اصلاح طلبی را از اساس رد می کند و می افزاید: دسته بندي افراد و گروه ها به عنوان اصولگرا و اصلاح طلب را فقط اسم و شعار مي دانم.كدام اصولگراي واقعي مي تواند اصلاح طلب نباشد. مگر دين اسلام جز براي
اصلاح امور، هدفي ديگر براي نزول داشته است؟ كدام اصلاح طلب است كه بتواند
ادعا كند خارج از اصول مي خواهد به اصلاح بپردازد؟ پس نبايد در قالب الفاظ
خود را گرفتار كنيم.
وی همچنین در مورد اختلاس سه هزار میلیاردی، ماجرای دانشگاه آزاد و مسائل دیگر نیز سخن گفته است. متن کامل گفت و گوی وی با اعتماد در پی می آید:
يكي
از پرسش هاي عمده مردم اين است كه «هاشمي رفسنجاني هميشه بوده است.» شما
چرا همواره در متن حضور داشته ايد و هيچگاه به حاشيه نرفته ايد؟اگر
منظور شما از متن، در راس مسووليت ها باشد كه درست نيست. اما اگر منظور در
متن دفاع از انقلاب باشد، درست است. شايد اين حالت به خاطر سابقه يي باشد
كه در برپايي اين نظام داشته ام. البته من فكر مي كنم اگر مسوولان در تمام
مسووليت ها با مردم يكرنگ و يكدل و در انجام وظايف خويش، از ريا گريزان
باشند، هميشه در متن جامعه و بالاتر از آن، در دل مردم خواهند بود. حتي اگر
در قيد حيات نباشند. مثل مرحوم مدرس يا امام راحل كه مي بينيد نقش ايشان
در متن جامعه بسيار بالاتر و بيشتر از افرادي است كه زنده هستند.
شما
در مجلس سوم رييس پارلمان بوديد و در ميانه آن به رياست جمهوري رفتيد.
تعامل شما به عنوان رييس دولت با مجلس سوم و سپس چهارم و پنجم چگونه بود؟حضور
من در مجلس از لحاظ تعامل با دولت به دو قسمت تقسيم مي شود. در سال هاي
اول كه بني صدر رييس جمهوري بود، تعامل مجلس با دولت دوگونه بود. رفتارهاي
سياسي شخص بني صدر به گونه يي بود كه با مجلس مخالفت مي كرد. در كنار آن
دولت هايي كه ايشان به مجلس معرفي مي كرد، باتوجه به تفاوت ديدگاه ها
رفتاري با مجلس داشتند كه مي توان آن سال ها را باتوجه به جميع جهات موفق
ارزيابي كرد. پس از عزل بني صدر، در يك مقطع كوتاه، شهيد رجايي و شهيد
باهنر، رييس جمهوري و نخست وزير بودند كه تعامل دولت و مجلس خيلي خوب بود و
پس از آنها هم اگرچه اختلافات سليقه يي همراهي رييس جمهوري و نخست وزير را
كم رنگ كرده بود، اما تعامل هر دو با مجلس آنقدر خوب بود كه توانستيم دوره
هاي سخت، مانند جنگ تحميلي را پشت سر بگذاريم. درباره برنامه توسعه هم
بايد بگويم آنچه دولت آقاي موسوي براي تصويب به مجلس آورده بود، به خاطر
مسائل جنگ و كمبود بودجه ها در همان حد ماند. پس از قبول آتش بس از سوي
ايران، امام راحل در يك بيانيه مهم، به مسوولان كشور دستور تدوين برنامه
هاي درازمدت را دادند كه اين كار پس از رحلت ايشان و انتخاب آيت الله خامنه
يي به عنوان رهبر وانتخاب من به عنوان رييس جمهوري شروع شد.
در
قضيه اختلاس تلاش براي رفع مسووليت دستگاه ها از خود و مقصر معرفي كردن
ديگران، حاشيه يي درست كرد تا اصل مساله براي مردم مشخص نشود. آنچه مردم در
رسانه ملي ديدند، مسابقه مسوولان در معرفي خويش به عنوان نخستين دستگاه در
برخورد با خاطيان بود
اينكه مسائلي چون بودجه هاي
سالانه را چگونه پشت سر مي گذرانديم هم مقاطع مختلفي داشتيم. در شروع كار،
مجلس همكاري خوبي با دولت داشت. تصويب مجلس براي دريافت اعتبار از خارج كار
خوبي بود، اما در دوره هاي بعدي، بعضي از مجلسي ها، با سياسي كاري همكاري
دولت و مجلس را مخدوش كردند و همين باعث شد كه ما بعضي از سياست هاي دوران
سازندگي را اجرا نكنيم. يكي از كارهايي كه در برنامه ما بود و اگر انجام مي
شد، اجراي طرح هدفمندي يارانه ها، شوك تورمي به جامعه نمي داد، سياست
تعديل بود كه چند فلش داشت. مثلابراي قيمت واقعي نان برنامه يي داشتيم كه
مجلس با طرح سه فوريتي جلوي آن را گرفت، اما بعدها ديدند كه همان سياست
درست بود و با قبول عوارض منفي به همان سمت رفتند.
شما
در سال 1340 با نوشتن كتابي پيرامون اميركبير نشان داديد كه الگوي شما چه
كسي است: چرا شخصيتي روحاني بايد الگويي غيرروحاني داشته باشد؟ اصلاعلت
علاقه شما به ايشان چيست؟الگوي من اميركبير نبود، بلكه علاقه
ايشان به استقلال و ساختن ايران را مي ستودم. در زمانه يي كه شاهان قاجار،
تمام امكانات كشور را در خدمت لذايذ حكومتي خويش مي گرفتند و شمال و جنوب
كشور را به قيمت تداوم سلطنت خود، به دشمنان و همسايگان مي دادند، اقدامات
اميركبير مخصوصا در تاسيس دارالفنون، بيگانه ستيزي و تلاش براي خوداتكايي و
توجه به علم و دانش و آگاهي ستودني بود. نگارش كتاب اميركبير را با اين
نگاه بررسي كنيد كه روحانيت در ايران به دنبال ساختن دنيا و آخرت مردم است و
هركس در اين راه حركت كند، روحانيت از آن شخص حمايت مي كند.
بسياري
معتقدند آن زمان كه از سوي مردم به عنوان رييس جمهوري ايران انتخاب شديد،
به پيمودن راه اميركبير علاقه فراوان داشتيد و حتي عنوان سردار سازندگي
برشما نهادند. اكنون كه سال ها از دوران رياست جمهوري شما مي گذرد فكر مي
كنيد چقدر با راه ميرزاتقي خان اميركبير فاصله داشتيد؟ آنچه ما
در دوران سازندگي به دنبال آن بوديم، بسيار فراتر از برنامه ها و فعاليت
هاي اميركبير بود زيرا اميركبير مدت كوتاهي با محدوديت هاي فراوان فرصت
سازندگي داشت. ولي دولت سازندگي با دو برنامه جامع پنج ساله دستاوردهاي
بسيار بزرگي براي كشور داشت. علاقه من بيش از پيمودن راه اميركبير، حركت
همه جانبه كشور به سوي توسعه همگاني بود كه شيوه اميركبير هم جزوي از آن
بود.
تفاوت اساسي دوران سازندگي با دوره اميركبير، شرايط
زماني و مكاني بود. توجه داشته باشيد كه اگر اميركبير از صفر، ايده ساختن
ايران را در سرداشت، شرايط ما در سال 68 زير صفر بود. از لحاظ بودجه، 51
درصد كسري داشتيم. پنج استان كشور كه در طول هشت سال جنگ درگير جنگ بودند،
ويران شده بودند. بسياري از زيرساخت هاي كشور، ويران بودند.
در
اين مقايسه، فاصله دوران سازندگي با راه اميركبير زياد بود. از لحاظ
دستاوردها هم تفاوت ها خيلي زياد است كه بيشترين علت آن همدلي مسوولان در
دوران سازندگي بود. اميركبير مزاحمت هاي بي شماري چون عدم عزم شاه مملكت و
دخالت هاي اجانب داشت كه ما نداشتيم و كارشكني هاي فراوان. در دوران
سازندگي تمام كشور كارگاه ساختن كشور شده بود و همه آستين همت خود را
بالازده بودند كه همكاري كنند. البته اين همكاري در مقطع دوم دولت من، به
تدريج كم شد و كم كم مزاحمت هايي شروع شده بود.
زماني
بود كه شما علاقه داشتيد ايران به ژاپن اسلامي تبديل شود و در اين راه
انديشه هاي فراوان در سر داشتيد: راه آن را هم از قضا اقتصاد آزاد مي
دانستيد. به نظر شما ايران فعلي با ژاپن چقدر فاصله دارد و براي رسيدن به
اين مطلوب بايد چه مسيرهايي طي كند؟اقتصاد آزاد، بسيار فراتر
از آرزوهاي ژاپن اسلامي است. امروزه، همه جهان و همه حكومت ها به سوي
اقتصاد آزاد مي روند و در اين راه موسسه هاي بين المللي، مثل سازمان تجارت
جهاني را تعبيه كرده اند. سرخوردگي هاي مردم اكثر كشورهاي جهان، از شيوه
هاي اقتصادي كمونيست ها كه مي خواستند همه فعاليت ها را در حصار آهنين دولت
داشته باشند، حكومت ها را به سوي اقتصاد آزاد رهنمون كرد و ما هم كه تجربه
هاي تلخ جهاني را در كنار آموزه هاي اسلام داشتيم، نمي خواستيم و نمي
توانستيم به چيزي جز تقويت بخش خصوصي فكر كنيم. مثلادر آموزش عالي، با
تاسيس دانشگاه آزاد اسلامي ديديد كه چگونه در كمتر از 30 سال، فضاهاي
دانشگاهي كشور آن هم در همه مناطق كشور، بسيار بيشتر از فضاها و تاسيساتي
شد كه در طول تاسيس دانشگاه در ايران شده است. پس چرا از اين تجربه در
ميادين ديگر مخصوصا اقتصاد استفاده نكنيم؟
ژاپن هيچ وقت تمام ايده
ما نبوده است. موفقيت هاي اقتصادي و صنعتي آن را بخشي از آرزوهاي كشور، در
راه تعالي وپيشرفت مي دانستيم و مي دانيم كه امكانات و ظرفيت هاي بالقوه
اسلام وايران، بسيار فراتر از ژاپن است كه اگر با واقع گرايي و برنامه هاي
مدون براي به فعليت رساندن آن زمينه ها تلاش كنيم، ايران اسلامي خود تبديل
به الگويي براي ساير كشورها مي شود. حتي اگر سياست هاي كلي چشم انداز ايران
در 1404 به خوبي در مصوبات مجلس و لوايح دولت نهادينه و به درستي اجرا
شود، كشورهاي ديگر براي توسعه و پيشرفت، از الگوي ايراني پيروي مي كنند.
برخي
منتقدان سياست هاي حضرتعالي در دولت سازندگي معتقدند توجه شما به توسعه
اقتصادي بيش از ساير موارد بود و كلاتوسعه اقتصادي و رشد سازندگي اولويت
بيشتري نسبت به توسعه همه جانبه براي شما داشت. پاسخ شما به اين انتقادها
چيست؟ اگرچه به اين انتقاد در همان زمان و بعدها در قالب جوابيه
هاي متعدد پاسخ داده ايم اما گويا منتقدان، تاكتيك تكرار را به عنوان يك
اصل براي القاي ما في الضمير خويش برگزيده اند و هيچ اعتنايي به پاسخ هاي
مستند، مستدل و متقن نمي كنند. اولادر سال هاي آخر سازندگي، كتابي به نام
«آمار سخن مي گويد» از سوي وزير اقتصاد دولت فعلي و آقاي ميرزاده منتشر شد
كه نشان مي دهد توسعه در سياست هاي سازندگي همه جانبه بود. ثانيا شواهد و
قرايني كه در جامعه وجود دارد، اين موضوع را ثابت مي كند كه حرف هاي
منتقدين، يك ادعاي بدون پشتوانه است. مثلادرباره عدم توجه دولت سازندگي به
توسعه سياسي حرف مي زنند و وقتي از آنان مي پرسيم شاخص توسعه سياسي در يك
كشور چيست؟ مي گويند حضور مردم در انتخابات. براساس همين حرف آنان، حضور
مردم پس از دو دوره دولت من كه به دوران سازندگي مشهور شد، براي انتخابات
مجلس و رياست جمهوري سال 76 چگونه بود؟ ديگر آن درصد حضور مردم در انتخابات
تكرار نشد.
يا از عدم توسعه فرهنگ مي گويند كه وقتي مي پرسيم شاخص
هاي توسعه فرهنگي چيست؟ در نخستين جمله سراغ علم و دانش و روزنامه مي روند.
اما وقتي آمار توسعه مراكز علم و دانش مخصوصا مدارس و دانشگاه را مي
بينند، مي گويند توسعه بايد در جامعه نمود داشته باشد. ما در دوران سازندگي
براي دانش آموزان در مقاطع مختلف مدارس شبانه روزي را در مناطق محروم به
راه انداختيم كه دانش آموزان آن دوره، الان دانشجويان كشور هستند. در توسعه
دانشگاه ها هم علاوه بر دانشگاه آزاد اسلامي، دانشگاه پيام نور، دانشگاه
علمي – كاربردي و دانشگاه هاي غيرانتفاعي را تاسيس كرديم كه در جلب و جذب
جوانان به دانشگاه بسيار موثر بودند. درباره روزنامه ها هم براساس آمار و
ارقام موجود، اولاانتشار مطبوعات به شدت افزايش يافت و ثانيا هيچ روزنامه
يي در دوران سازندگي به خاطر انتقاد از دولت بسته نشد. شايد يادتان نباشد
كه روزنامه سلام فقط براي انتقاد منتشر مي شد و تا پايان دولت من هم ادامه
داشت. تاسيس مجموعه انتشارات همشهري و ايران از دستاوردهاي آن زمان است.
البته در مقوله فرهنگي يك عيب اساسي در كشور داريم كه كارهاي فرهنگي متولي
خاصي ندارند و همه دستگاه ها خود را دخيل مي دانند و به هنگام پاسخ به
انتقادها خود را كنار مي كشند. ضمن اينكه اگر انتقاد از كارهاي فرهنگي دولت
سازندگي با همه اين مسائل ازجمله بازسازي مناطق جنگي و سازندگي كشور كه
گفتم باز به قوت خويش باقي باشد كه هست بايد توجه داشته باشند كه وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت من جز يك دوره كوتاه با همين آقايان بود.
باتوجه
به شرايط فعلي كشور به نظر شما اصلاح طلبان چگونه قادر خواهند بود بار
ديگر به عرصه سياست ورزي باز گردند؟ آيا حاكميت بار ديگر به اين گروه سياسي
اعتماد خواهد كرد؟ اصلاح طلبي يك معناي خاص و يك معناي عام
دارد. در معناي عام همه افراد و مسوولان كشور را شامل مي شود كه بايد هر
روز نسبت به ديروز براي اصلاح بيشتر و بهتر امور كار كنند. اصلااسلام دين
اصلاح است. اما در معناي خاص كه در ايران، نام يك جريان خاص است، مساله فرق
مي كند. اولاهمه بايد توجه داشته باشيم كه كناره گيري از قدرت در سياست،
خواسته رقيب است و در عالم سياست معمول نيست كه جريان هاي سياسي با دست خود
خواسته رقباي سياسي را عملي كنند. در ايران نيز چنين است. گروه موسوم به
اصلاح طلب هم بايد توجه داشته باشند كه انقلاب اسلامي و ايران مخصوص يك
گروه خاص نيست و هر كس ادعاي حضور مطلق در مصادر قدرت مي كند، به فكر
مصادره انقلاب است. در صورتي كه انقلاب مربوط به همه مردم است. اعتمادي كه
شما از آن سخن مي گوييد هم متعلق به مردم است. در مقطعي از دوره اصلاحات
متاسفانه همه اختيارات به دست افراطيوني افتاد كه قدر اعتماد مردم را نمي
دانستند، همان گونه كه الان هم افراطيوني از نوع اصولگرايي ميدان داري مي
كنند. مردم براساس ذات اسلامي و انساني خويش از افراط و تفريط گريزانند و
نمي گذارند افراطيون براي مدت هاي طولاني امورات آنان را در دست گيرند.
شما سال 1390 را چگونه ارزيابي مي كنيد؟سال
1390 از چند منظر قابل بررسي و تحليل است. از لحاظ اقتصادي كه سال جهاد
اقتصادي نيز نام گرفته بود، به نظرم اهداف و برنامه هاي انجام شده، متناسب
با اين نامگذاري نبوده است. در اين سال، انتظار مي رفت شاخص هاي اقتصادي
رشد داشته باشند و برنامه هاي اقتصادي متناسب با اين سال اجرا شود. رشد
نقدينگي، افزايش تورم، ركود واحدهاي توليدي و از همه مهم تر عدم ثبات در
برنامه ها و تصميم گيري ها به ويژه در زمينه هاي اقتصادي از عوامل موثر در
عدم تحقق برنامه هاي سال جهاد اقتصادي است. تلاطم اخير در بازار نرخ ارز و
بي توجهي به بخش توليد در زمينه هاي صنعت، كشاورزي و دامداري در طرح
هدفمندي يارانه ها از ديگر نكات منفي اقتصادي سال 90 است. البته در زمينه
هاي هسته يي، نانو تكنولوژي و علوم گرچه عملامولود به ثمر رسيدن اقدامات
گذشته است در كشور پيشرفت هايي حاصل شده است، ولي بايد پيشرفت و توسعه
متوازن و در همه بخش ها باشد. به نظر مي رسد هرچه از زمان مي گذرد نسبت به
حركت در جهت تحقق سند چشم انداز نيز انحراف بيشتري ايجاد مي شود. اصل 44
قانون اساسي كه سال ها روي آن وقت گذاشته شد و به تعبير رهبري انقلاب،
انتظار انقلاب اقتصادي از آن مي رفت مغفول مانده يا به شكل ناصحيح انجام
شده است كه اميدواريم در سال آينده با تغيير در روش هاي اجرايي، مشكلات به
تدريج جبران شود. از لحاظ سياسي نيز با وجود بيداري كشورهاي منطقه كه طليعه
روشني براي آينده جهان اسلام محسوب مي شود، ولي اقدامات و حركت ديپلماسي
كشور متوازن با اين پديده بزرگ منطقه يي نيست و به نظر مي رسد نتوانسته ايم
همپاي اين تحولات، دستگاه ديپلماسي خود را نيز فعال كنيم. جمهوري اسلامي
ايران با سابقه درخشان انقلابي، اسلامي و تاريخي خود مي تواند الگو و سرمشق
جهان اسلام باتكيه بر مكتب اهل بيت (ع) باشد كه متاسفانه بي تدبيري و دشمن
تراشي هاي بي مورد اين پتانسيل و توانمندي بالارا نيز از دست ما گرفته و
شاهد كاهش روزافزون دوستان منطقه يي و جهاني و افزايش دشمنان هستيم. از
لحاظ تحريم ها نيز بايد گفت: جمهوري اسلامي ايران در طول عمر خود همواره
مورد تهديد و تحريم بوده است، ولي مردم ايران همواره در كنار نظام بودند و
با حمايت هاي خود، تحريم ها را تحمل و خنثي كرده اند. ولي بايد اذعان كرد
كه در شرايط فعلي تحريم ها شكل و شدت جديدي به خود گرفته است و اگر سنجيده و
با تدبير عمل نكنيم، مي تواند آثار سوء خود را داشته باشد. نبايد بي مورد
دشمن تراشي كرد. آنچه تاكنون جمهوري اسلامي ايران را در مقابل تهديدها و
تحريم ها حفظ كرده، حضور مردم در صحنه و وحدت و يكپارچگي ملي در مقابل اين
فشارها بوده است. اگر در داخل وحدت و انسجام مردمي حفظ و در سياست خارجي
نيز سنجيده تر و بدون شعارزدگي عمل شود، تحريم ها را پشت سر مي گذاريم و
دشمنان ناكام خواهند بود، به شرطي كه مردم را كه سرمايه اصلي انقلاب و
سهامداران اصلي نظام هستند، در صحنه حفظ كنيم.
يكي از
مهم ترين نكات منفي در مسائل اقتصادي كشور در سال 1390 مفاسد اقتصادي و به
ويژه اختلاس اخير در نظام بانكي كشور بود كه اميدواريم قوه قضاييه قاطعانه
ريشه سوءاستفاده هاي مالي را خشك كند و به گونه يي عمل شود تا درآينده شاهد
تكرار چنين مسائلي نباشيم. شايد اگر دستگاه هاي نظارتي به وظيفه خود به
موقع و به جا عمل مي كردند، چنين اتفاقاتي در اين سطح نمي افتاد.
در
سال هايي كه حضرتعالي رييس جمهوري ايران بوديد اتفاقاتي چون اختلاس 123
ميلياردي اتفاق افتاد كه برخورد با آن در نوع خود جالب بود. شما آن اختلاس
را با اختلاس 3 هزار ميلياردي چگونه مقايسه مي كنيد و منشا بروز آن را چه
مي دانيد؟ ضمن اينكه برخي افراد مظنون در پرونده اختلاس بزرگ درباره
واگذاري برخي صنايع به متهم اصلي مسووليت هاي رده بالايي در برخي نهادهاي
اجرايي دارند.وقتي اختلاس 123 ميلياردي در كشور شكل گرفت، البته
قبل از كشف، عمده آن پرداخت شده و كمتر از 10 درصد آن در دست مختلس بود.
بلافاصله پس از افشاي آن تقريبا همه اركان نظام در برخورد قاطع و بدون
اغماض با آن مصمم شدند. به خاطر دارم هيچ دستگاه و سازماني سعي نداشت گناه
را گردن دستگاه يا فرد ديگري بيندازد و در واقع يك عزم ملي براي رويارويي
با اين پديده شوم در كشور وجود داشت و ديديد كه در اسرع وقت به اين پرونده
رسيدگي و دادگاه تشكيل شد و مسببان آن با قاطعيت به سزاي عمل خود رسيدند
ولي مورد اخير يعني سه هزار ميلياردي، اولااز لحاظ حجم و روش هاي اختلاس،
رشوه و به بازي گرفتن كل سيستم بانكي كشور با آن مورد قابل مقايسه نيست.
ثانيا تلاش براي رفع مسووليت دستگاه ها از خود و مقصر معرفي كردن ديگران،
حاشيه يي درست كرد تا اصل مساله براي مردم مشخص نشود. آنچه مردم در رسانه
ملي ديدند، مسابقه مسوولان در معرفي خويش به عنوان نخستين دستگاه در برخورد
با خاطيان بود. كسي نيامد بگويد عامل و آمر چه كسي بود. همه گفتند ما
بوديم كه متوجه اين اختلاس شديم. به همين خاطر با توجه به گذشت چندين ماه
از افشاي اين فساد اقتصادي، هنوز هم ابعاد بسياري از اين پرونده پيچيده
مخفي مانده كه اميدواريم در جريان برگزاري دادگاه زواياي تاريك آن براي
مردم روشن و رقم دقيق اختلاس نيز بيان شود. البته فرار مديرعامل بانك ملي
از كشور نيز ابعاد اين فساد را پيچيده تر كرد.
جنابعالي
همچون همه سال هاي پس از انقلاب در اين سال نيز كانون توجهات جناح هاي
سياسي اعم از اصلاح طلب و اصولگرا بوده ايد. برخي افراد ازجمله محسن هاشمي
فرزند حضرتعالي معتقدند كه همه اين هياهوها در موضوع آقاي هاشمي به اين
دليل است كه چپ و راست شما را براي خودشان مي خواهند. اما اين پرسش همچنان
بي پاسخ مانده كه هاشمي رفسنجاني اصلاح طلب است يا اصولگرا؟ اصلامنش سياسي
كدام يك از گروه ها به شما نزديك تر است؟اينكه به سال هاي پس
از انقلاب اشاره كرده ايد شايد از لحاظ شدت وضعف آن صحيح باشد، ولي ريشه
اين مسائل را از قبل از انقلاب مي دانم. در جريان مبارزات عليه رژيم پهلوي
به برخي گروه هاي مبارز موجه آن روز كمك هايي از جمله كمك مالي مي كرديم.
به خاطر دارم در جلسه يي كه با بهرام آرام از سران منافقين داشتم كه اتفاقا
مسلح بود و با كبر و غرور خاصي هم صحبت مي كرد، اعلام كردم كه شما براي
سيستمي مثل لنين مبارزه مي كنيد ولي ما مبارزه مي كنيم تا احكام اسلام در
كشور پياده شود و اين خيلي فرق دارد. وقتي انحراف فكري منافقين مشخص شد، ما
حمايت هاي مادي و معنوي خود را قطع كرديم و از همان زمان منافقين تخريب
هاي خود عليه طيف را آغاز كردند، در كنار آنها سلطنت طلب ها و ضدانقلابيون
ديگر هم بعدها اضافه شدند كه به نظرم اين خط سير همچنان ادامه دارد كه
البته بايد در دوره اخير گروه هاي افراطي و تندرو را هم به آن اضافه كرد.
البته از دسته اول كه انتظاري غير از اين نمي رود، ولي به گروه هاي افراطي
داخلي توصيه مي كنم قبل از قضاوت و اعلام نظر به دور از تعصبات جناحي و
سياسي ابتدا تعقل و فكر كنند، سپس سخن بگويند. برخي هم كه به هر حال به
دليل اختلاف سليقه و فكر ممكن است افكار بنده را نپسندند كه خوب امري طبيعي
است. اينكه چپ و راست مرا براي خودشان مي خواهند، شايد مطلب درستي باشد.
ولي هيچ وقت نخواسته ام خود را محدود به يك جناح و گروه خاص كنم و هميشه
براساس خط و منش فكري كه داشته ام، دنبال اعتدال و حق بوده ام. آنچه را كه
مي فهمم، مي گويم و دنبال مي كنم. هيچ وقت نخواسته ام برخلاف آنچه تشخيص مي
دهم، به خاطر مسائلي جناحي و سياسي اظهارنظر كنم. سعي مي كنم قول و عملم
براساس درك من از مسائل باشد كه البته اين به مذاق بسياري خوش نمي آيد. به
همين دليل هم زماني افراطيون گروه موسوم به چپ با من دشمني مي كردند و
زماني هم افراطيون گروه موسوم به راست. ولي من دنبال جلب رضايت گروه چه چپ
يا راست نيستم، بلكه براساس مشي و تفكر خود عمل مي كنم.
يك
نكته قابل توجه در آرايش سياسي پيش از انتخابات مجلس نهم طرد چهره هاي
راديكالي از سوي اصولگرايان سنتي بود: راديكال هايي كه حمله به مواضع و
اظهارات رييس مجمع تشخيص از اولويت هاي هميشگي آنان بود. به نظر شما چرا
اين گروه كه زماني نه چندان دور با اصولگرايان عقد اخوت بسته بودند اكنون
تشكيلاتي جداگانه از آنها به راه انداخته اند؟ نه تنها در اردوگاه
اصولگرايان كه درباره راديكال هاي جناح اصلاح طلب اين اتفاق افتاد و پس از
چندي يا به اشتباه خود پي بردند يا اينكه به خارج از كشور رفتند.اصولابنده
دسته بندي افراد و گروه ها به عنوان اصولگرا و اصلاح طلب را فقط اسم و
شعار مي دانم. كدام اصولگراي واقعي مي تواند اصلاح طلب نباشد. مگر دين
اسلام جز براي اصلاح امور، هدفي ديگر براي نزول داشته است؟ كدام اصلاح طلب
است كه بتواند ادعا كند خارج از اصول مي خواهد به اصلاح بپردازد؟ پس نبايد
در قالب الفاظ خود را گرفتار كنيم. آنچه مهم است، مذموم بودن ادعاي لفظي
اصولگرايي يا اصلاح طلبي بدون پشتوانه اعتقادي و عملي است. كساني كه به قول
شما با اصولگرايان عقد اخوت بسته بودند و بعدها بريدند، به نظر من نه
اصولگرا هستند و نه اصلاح طلب بلكه انسان هايي هستند كه به خاطر مصالح و
منافع سياسي رنگ عوض مي كنند و در هر مقطعي با چهره يي جديد سعي در رسيدن
به مطامع خود دارند. در هر صورت ممكن است گروهي هم باشند كه از لحاظ فكري و
اعتقادي راه و روش خود را عوض كرده باشند كه بهتر است از خودشان سوال شود.
يكي
از انتقاداتي كه برخي فعالان سياسي درباره شما دارند «سكوت» است. به
اعتقاد آنها شما در بازه هاي زماني متعدد و مقاطعي كه بايد صريح تر و شفاف
تر سخن مي گفتيد،سخن نگفتيد مانند محدوديت براي برخي چهره هاي سياسي، وقف
دانشگاه آزاد و... چنين نكرديد و عنان از كف برفت. در طرف مقابل عده يي
هستند كه مي گويند هاشمي اهل بازي پشت پرده است و عيان سخن نمي گويد. پاسخ
شما به اين ابهام بزرگ درباره روش و منش خودتان چيست؟عده يي مي
گويند چرا سكوت كرده ام در مقابل نيز عده يي معترضند چرا سكوت نكرده و سخن
گفته ام. به هر حال معتقدم به هيچ وجه سكوت نكرده ام. آنچه را كه فهميده
ام و اعتقاد داشته ام يا به صراحت بيان كرده ام يا براي تحققش تلاش كرده
ام. شايد كساني كه اين ادعا را مي كنند انتظار داشته اند كه چرا وارد
دعواهاي سياسي و اختلافي نشده ام يا به تنش و اختلاف در جامعه دامن نزده
ام. هركسي شان و شوونات و ملاحظاتي دارد. مواضع من قبل از انتخابات سال 88
كاملاروشن بود بعد از آن نيز هرجا كه لازم بود موضع گيري كرده و حرف خودم
را صريحا گفته ام ولي به يك اصل مسلم نيز در عين حال پايبند بوده ام كه
دامن زدن به اختلافات و دعواهاي سياسي را در اين شرايط نه جايز مي دانم و
نه شرعي. تا آنجا هم كه توانسته ام سعي كرده ام غير از راه هاي جنجالي و
رسانه يي به روند حل امور كمك و دامنه اختلافات را كم كنم. آنجا كه مصالح و
منافع نظام و كشور در ميان باشد، سكوت و پيگيري كارها از ساير راه ها را
دنبال مي كنم و آنجا كه لازم باشد و موثر بدانم، حرف مي زنم.
آنچه
مسلم است دانشگاه آزاد همچون متروي تهران يكي از ابتكارهاي موثر جنابعالي
بوده است. سوال اينجاست كه اين همه اصرار براي تغيير رييس دانشگاه آزاد
براي چه بود؟ و مهم تر اينكه آنهايي كه تاكيد داشتند جاسبي نباشد چرا
برحضور دانشجو اصرار كردند؟دانشگاه آزاد اسلامي شجره طيبه يي
است كه با پيشنهاد من به امام (ره) و حمايت مادي و معنوي ايشان غرس شد و تا
به حال هم خدمات شايسته و بزرگ و ارزشمندي به عرصه علم و دانش كشور و
جوانان اين مرز و بوم كرده است. متاسفانه اين موفقيت بزرگ و شگرف كه مي
تواند در كشور از هر لحاظ نمونه و منحصر به فرد باشد، آلوده به اغراض سياسي
و جناحي گروهي شده كه مي خواهند به هر قيمت با هدف مقابله با من آن را يا
كاملامتصرف شوند يا تضعيف كنند. خيلي هم تلاش كرده اند و هربار هم ناكام
ماندند. دانشگاه آزاد اسلامي در طول عمر با بركت خود هيچ گاه مساله و مشكلي
براي هيچ دولتي نداشته است. بدون اتكا به بودجه دولت و با تكيه بر پولي كه
خود دانشجويان مي پردازند، اداره شده و رشد كرده است. دانشگاه هاي دولتي
هفت برابر بودجه دانشگاه آزاد هزينه مي كنند و در مقاطع مختلف نيز براي
دولت ها بعضا مشكل ساز بوده اند، ولي دانشگاه آزاد اين گونه نبوده است. حال
چه ضرورتي ايجاب كرده كه اينچنين به صورت كاملاغيرقانوني با سماجت و بدون
هماهنگي با هيات موسس پيگير تغيير اساسنامه آن و سپس تحميل خواسته هاي خود
به آن برآمده اند؟ بايد از خودشان سوال شود آيا هدفي جز اغراض سياسي مي
تواند در كار باشد؟ مگر دانشگاه هاي دولتي ما اكنون كم مشكل دارند؟ چرا به
فكر چاره براي حل آن نيستند؟
درباره حكم آقاي دانشجو هم بايد بگويم
من با شخص به هيچ وجه مخالف نيستم، بلكه با روش هاي غيرقانوني مخالفم. در
جلسه هيات امنا، راي گيري نداشتيم، چند نفر بدون تصميم مديريت جلسه راي
خودشان را گفتند و اعلام كردند و همان را به عنوان راي هيات امنا به شوراي
عالي انقلاب فرهنگي بردند و اعلام كردند. با اين موارد مخالفم و اين روش را
به نفع آينده نظام آموزش عالي كشور و دانشگاه آزاد اسلامي نمي دانم.
دوران اصلاحات ، دوران طلایی ایران بود.
اظهارات شما در مورد آن دوران ، اعتدال گری به همراه نمی آورد.
قطار دوم خرداد از پل هاشمی رد شد و سپس آنرا منفجر کرد! و لطمه شدیدی به اصلاحات زد.
جامعه هر روز که میگذرد به نگرش اعتدال تشنه تر میشود ... واقعا افراط گرایی و بد اخلاقی ها امروز مثل سم عمل میکند ...
چرا انقد در مصاحبتون من! من! کردین؟
یه مقدارم میگفتین ما یا با کمک خداوند
چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
خدا وکیلی خودتم متوجه میشی چی داری میگی؟ یا کدوم وری هستی؟ قرار نیست وقتی همدیگر را نمی شناسیم به هم انگ بزنیم. کف میزدند و هو میکردید کدومه؟
من دارم راجع به ذخیره ارزشمند نظام حرف میزنم حضرتعالی تو حس و حال مسابقه فوتبالی داداش من؟
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
كدام اصولگراي واقعي مي تواند اصلاح طلب نباشد. مگر دين اسلام جز براي اصلاح امور، هدفي ديگر براي نزول داشته است؟
كدام اصلاح طلب است كه بتواند ادعا كند خارج از اصول مي خواهد به اصلاح بپردازد؟ پس نبايد در قالب الفاظ خود را گرفتار كنيم.
اصلاح طلبي يك معناي خاص و يك معناي عام دارد. در معناي عام همه افراد و مسوولان كشور را شامل مي شود كه بايد هر روز نسبت به ديروز براي اصلاح بيشتر و بهتر امور كار كنند. اصلا اسلام دين اصلاح است.
خاتمی عزیز را امروز همه فهمیده اند و می شناسند و به همین دلیل است که او را اینچنین می ستایند اما.. هاشمی مظلوم واقع شده حتی مظلوم تر از شهید والا مقام آیت الله دکتر بهشتی .
مثل مرحوم مدرس يا امام راحل كه مي بينيد نقش ايشان در متن جامعه بسيار بالاتر و بيشتر از افرادي است كه زنده هستند.
در رابطه با امتازدهی که سیستم برای هر کامنت بیش از یکبار امتیازدهی را نمی پذیرد.
مگه بیکاره کسی که بشینه اینجا هی نظر بده؟