arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۰۹۶۰۵
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۰۸ - ۲۰ آذر ۱۳۹۵

قالیباف؛ باطل‌السحر انتخابات ریاست جمهوری ٩٦ می‌شود؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
به گزارش انتخاب ؛ روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود نوشت:آیا قالیباف در صورت نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ٩٦ شانسی برای پیروزی دارد؟

در ابتدا پاسخ به این پرسش چندان سخت به‌نظر نمی‌رسد. با کنکاش در گذشته سیاست ایران، خاصه در دولت‌های بعد از انقلاب این نکته روشن می‌شود که نظامیان در رأس هرم سیاست جایگاهی نداشته و مردم نیز در این زمینه گرایشی جدی به آنها ندارند. از سوی دیگر پیشینه تاریخی روحانیون نشان می‌دهد آنها همواره منتقدان جدی حضور نظامیان در سياست بوده‌اند. تا اینجای کار، آنچه از گذشته روحانیون برمي‌آيد، میل به عدم حضور نظامیان در رده‌های بالای سیاست است. برمبنای همین پیشینه است که انتظار می‌رود کار برای چهره‌هایی چون محمدباقر قالیباف و محسن رضایی سخت‌تر باشد.

اگرچه نظامیان در سالیانی بعد از انقلاب به‌طور اخص نظامی محسوب نمی‌شدند و به‌دلیل ظهورِ انقلاب، وابسته به نهادهای برساخته از دل مردم بودند که به‌شیوه‌ای عمودی یعنی نظام‌مند و سلسله‌مراتبی اداره می‌شدند و به‌شیوه‌اي افقی با سازمان‌ها و نهادهای مردمی نیز پیوندهایی داشتند. بسیج، نمونه بارز این نهادها است که بنابر اقتضائات زمانه، زیستی دوگانه داشته و کارکردی دوگانه می‌یابد. همین نکته، از نیروهای نظامی ایران در سطح جامعه چهره‌ای متفاوت با نظامیان دیگر نقاط دنیا ساخته و البته در سال‌های اخیر تغییرات بنیادی در این نگاه به‌وجود آمده است. در‌هم‌تنیدگی نسبی نظامیان با مردم موجب شد تا روحانیون با احتیاط از حضور آنها در رده‌های بالای سیاست استقبال کنند. از این‌رو با اندکی تأمل در این رویکرد می‌توان بر این نکته تأکید گذاشت که نظامیان شانسی جدی برای حضور در رده‌های بالای هرم سیاست، دست‌کم نزدِ روحانیون انقلابی نداشته‌اند.

آن‌کس که بیش از همه این تصور را عینیت بخشید، سردار محسن رضایی بود که تلاش کرد جایگاهی فراتر از خاستگاه نظامی‌اش به دست آورد. او برای رسیدن به این خواسته دست به انکار خاستگاهش زد و در نمایشی انتخاباتی تلاش کرد از خودش سیاست‌مداری اقتصاددان خلق کند، اما نه‌تنها جایگاهِ مخلوقش باورپذیر نشد و در مناسبات سیاسی جا نیفتاد، بلکه اتوریته نظامی‌اش نیز از دست رفت. اما قالیباف این‌گونه نیست. او یک نظامی است که می‌خواهد سیاست‌مدار باشد و تاکنون خاستگاهش را انکار نکرده است و حتی با تأکید بیش‌ازحد بر این جایگاه در سال ٩٢ صندلی ریاست‌جمهوری را به حسن روحانی واگذار کرد. شاید قالیباف زودتر از دیگران چرخش رویکرد برخی از روحانیون به نظامیان را دریافته و از این‌رو برای حضور در رأس هرم سیاست نیازی به تقیه، از سنخِ محسن رضایی احساس نمی‌کند. اگر روحانیِ حقوق‌دان در آن سال سردار را شکست داد، دلیل ندارد این اتفاق مجددا برای قالیباف رخ بدهد. آن‌هم در زمانه‌ای که رويكرد دو نهاد روحانیت و نظامیان در حال تغيير است و هریک از این نهادها امکان حضور در سیاست را در وفاق بیشتر می‌بینند. گویا تأکید قالیباف بر اتوریته نظامی‌اش در انتخابات سال ٩٢ آگاهانه بود، او می‌دانست چه کس یا کسانی را خطاب قرار داده است. تنها بداقبالی او احمدی‌نژاد بود که تمام پل‌های پشت‌سر را خراب کرده و اصولگرایان را از سکه انداخته بود.

اما مهم‌تر از همه، این بود که افکار عمومی سمت‌وسویی صلح‌طلبانه داشت؛ مردم بر این باور بودند که کشور در خطر جدی جنگ است و به کسی نیاز دارد تا با درایت و تدبیر، سیاست خارجی را هدایت کند و سایه شوم جنگ را از سرشان بر دارد. بگذریم از این مسئله که وقوع جنگ تا چه حد واقعیت داشته و محتمل بوده است. مسئله مهم این است که افکار عمومی به این باور رسیده یا رسانده شده بود که فرصتی برای اشتباه ندارد و از این‌رو مردم روحانی را برگزیدند. اما آیا شرایط همانند سال ٩٢ است؟ قطعا این‌گونه نیست. مذاکرات هسته‌ای به پایان رسیده و کارکردهای تبلیغاتی خود را از دست داده است. اينك باور آنان، اين است که هر خلف‌ وعده‌ای از سوی آمریکا به ضرر روحانی تمام می‌شود و به جناح مخالف این امکان را می‌دهد تا برای رسیدن به هدف خود افکار عمومی را به سمت‌وسوی دلخواهش سوق دهد و آن را رمزگشایی، کدگذاری مجدد و حتي دست‌کاری کند. بی‌تردید این کار برای جناح‌هایی که در دولتِ مستقر نقشی ندارند و منتقد شرایط موجودند، سهل‌تر است. اگر می‌توان افکار عمومی را به سمت هراس از جنگ پیش برد، چرا اینک نتوان آن را به سمت مدیری تکنوکرات و نظامی سوق داد که در صورتِ شکست مذاکرات هسته‌ای، اتوریته نظامی‌‌اش را به‌کار گیرد. آن‌هم در وضعیتی که با درهم‌تنیدگی و وفاق نهادهای مقابل مواجهیم. شوق‌زدگی‌ جناح‌های مخالفِ دولت از روی‌کارآمدن ترامپ از همین جا نشأت می‌گیرد. اینک مخالفان دولت روحانی بهتر از هرکس می‌دانند جنگ ادامه سیاست نیست، اما شبحی از جنگ شاید باز به‌کار آید. اگر رسانه‌های مخالف دولت، برجام را شکست‌خورده می‌خوانند و بر بدعهدی آمریکا تأکید دارند، گذشته از واقعیت‌های موجود، هدفی سیاسی را دنبال می‌کنند. مخالفان دولت، افکار عمومی را نشانه رفته‌اند تا با بسترسازی و دست‌کاری آن نامزد موردتأییدشان را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشانند.
نظرات بینندگان