پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تقارن میمون هفته کتاب با نمایشگاه
مطبوعات و نیز بزرگداشت حکیم گرانمایه علامه طباطبایی، بهانه و فرصتی است برای طرح
دوباره ضرورت اهتمام به کتاب و کتابخوانی. منتها این بار این قلم بر آن است که از
زاویه و چشمانداز دیگری به این موضوع بپردازد و آن دیدگاه مسلط و غالب در نظام
آموزش و پرورش کشور به کتاب و کتابخوانی و به طور کلی مقوله آموزش و فراگیری علم و
دانش است. واقعیت این است که به رغم تحولات مثبت و سازندهای که در سالهای پس از
انقلاب در نظام آموزش مملکت صورت گرفته، متأسفانه هنوز این نظام نتوانسته خود را
از چنبره روشهای کهنه و قدیمی که در آن ذهن و حافظه افراد به منزله انباری تلقی میگردد
که باید از انبوه اطلاعات پر شود نجات دهد. در این نظام آموزشی، دانشآموز و
دانشجوی موفق کسی است که خوب حفظ کند و محفوظات خود را خوب پس دهد و در حقیقت حکم
یک روبات و آدم آهنی را ایفا نماید که کمترین پردازشی در دادههای دریافتی نکند و
آنها را عیناً به معلم و استاد تحویل دهد. در نظام موجود، دانشآموز و دانشجو اگر
هم بخواهند در چند و چون این دادهها تفکر کنند و آنها را در میزان داوری عقلانی
سنجش نمایند، امکان و فرصت این کار را پیدا نخواهند کرد؛ چرا که خستگی ناشی از
تکالیف درسی روزانه، حال و حوصلهای برای بروز خلاقیت باقی نمیگذارد، وانگهی روش
ارزیابی حاکم بر نظام آموزشی بر این اصل و اساس مبتنی است که متعلّم بسته آموزشی
را که از معلم دریافت کرده، بدون کمترین دخل و تصرفی در جلسه آزمون تحویل دهد.
همین جا ذکر این داستان واقعی را خالی از لطف نمیدانم. سالها پیش از یکی از
دانشجویان استاد شهید مطهری در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شنیدم که از قول یکی
دیگر از دانشجویان استاد میگفت در جلسه آزمون شفاهی درس فلسفه بوعلی در دوره
دکتری، به تمامی سؤالات ایشان به نحو دقیق و صحیح پاسخ دادم و وقتی نمره 13 را از
ایشان دریافت کردم با تعجب علت را جویا شدم. استاد مطهری در پاسخ فرمودند: چون حفظ
کردهای و مطلب را نفهمیدهای! استاد شهید، خود در این خصوص میفرمایند: «آنچه که
در زمینه فراگیری ضرورت دارد مسئله تفکر کردن در مادههای فراگرفته شده است. تعلیم
دهنده و مربی باید کوشش کند که به متعلم رشد فکری یعنی قوه تجزیه و تحلیل بدهد، نه
اینکه تمام همّش این باشد که دائم بیاموزید، فراگیرید و حفظ کنید» (تعلیم و تربیت
در اسلام، ص 20 و 29). ایشان برخلاف تصور متعارف که شخص هرچقدر از استادان بیشتری
بهره برده باشد عالمتر است، معتقدند «عالمی که سی سال یا بیست و پنج سال عمر
یکسره درس این استاد و آن استاد را دیده، او دیگر مجال فکر کردن برای خودش باقی
نگذاشته؛ تمام نیرویش صرف گرفتن شده، دیگر چیزی نمانده برای آنکه با نیروی خودش به
مطلبی برسد» (همان، ص 19).
استاد مطهری در زمینه کتابخوانی نیز
بر این نکته تأکید میوزرند که «هرچیزی تا خود خواننده درباره آن فکر نکند و از
فکر خود چیزی بر آن نیفزاید، با روحش آمیخته نمیگردد و در دلش نفوذ نمیکند و در
عملش اثر نمیبخشد» (داستان راستان، ج 1، مقدمه، ص 16).
محصول چنین روشی در فراگیری علوم و
کتابخوانی، پرورش استعدادها، شکوفایی خلاقیتها و ظهور و بروز قوه ابداع و ابتکار و
نوآوری است؛ همان که در بزرگانی همچون استاد مطهری و استاد ایشان علامه طباطبایی
کاملاً مشهود بود. حواشی استاد مطهری بر کتابهایی که مطالعه میکردهاند، بهترین
گواه بر این واقعیت است که معظمله دادههای علمی – معرفتی را در ذهن پویای خویش
واکاوی و حلاجی مینمود و هیچ مدعایی را بدون برهان و دلیل نمیپذیرفت. این گونه
است که آثار فلسفی، فقهی، اجتماعی و حتی تفسیری ایشان از اتقان و استحکام علمی
برخوردار است و ذهن مخاطب کنجکاو و پرسشگر را اقناع میکند.
به هر روی آنچه برای مدیران و
مسئولان نظام تعلیم و تربیت کشور باید اصل باشد، این است که دانشآموختگان مقاطع
تحصیلی در سطوح گوناگون اعم از دبیرستان و دانشگاه و تحصیلات تکمیلی تا چه اندازه
واجد روح علمی و قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل هستند و تا چه حد از عقل انتقادی و ذهن
پرسشگر برخوردارند، وگرنه دلخوش بودن به شمار رو به افزایش دانشآموختگان و صرف
انرژی و سرمایه برای تربیت افرادی که ذهنی انباشته از اطلاعات دارند ولی قدرت نقد
و بررسی عالمانه این اطلاعات را ندارند، آب در هاون کوفتن و کشتی در خشکی راندن
است.