دکتر الهام ملکزاده دبیر نشست در بیان زمینههای تشکیل این جلسه به پژوهشی اشاره کرد که سال گذشته تهیه آن را در حوزه کاری خود آغاز کرد: «نقش دولتهای روس و انگلیس در جنگ جهانی اول و بروز قحطی در ایران در سالهای جنگ و پس از آن». او با بیان اینکه برای انجام این پروژه بیش از ۴۰۰۰ سند در سازمان اسناد، آرشیو وزارت امور خارجه و آرشیو مجلس شورای اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت، گفت: «از مجموع این اسناد بیش از ۷۰۰ عنوان به صورت مستقیم در این پژوهش استفاده شد و نتایج جالبی به همراه داشت.»
به گزارش «تاریخ ایرانی»، ملکزاده با اشاره به روایتهایی که از نقش دول خارجی در شکلگیری قحطی وجود دارد، هرچند تصور غالب مبنی بر نقش عمدهتر دولت بریتانیا در بروز قحطی ایران طی سالهای جنگ جهانی و پس از آن را رد نکرد اما کیفیت این مداخله را با موارد مشابه از سوی دولتهای روس و انگلیس غیرقابل مقایسه دانست و گفت: «انگلستان که تلاش کرده همواره پرستیژ سیاستمدارانه خود را حفظ کند، بیشتر از طریق خرید عمدۀ غلات در این موضوع مشارکت داشته است و به همین دلیل در پژوهشی که داشتیم هیچگونه سندی که نشانه غارت، حمله به مردم و چپاول از سوی قوای انگلیس باشد، به دست نیامد. با این حال برخلاف آنچه در کتابها و مقالات منتشره آمده که دولت روس و بعد شوروی سوسیالیستی، کمتر نقش تخریبی در ایرانِ آن دوران داشته و پس از انقلاب اکتبر بیشتر گرفتار مسائل داخلی بوده و گزندی از این سو به ایران نرسیده، اتفاقاً اسناد نشان میدهد دولت روسیه طی سه سالی که در ایران حضور داشته و حتی پس از آن با روی کار آمدن دولت بلشویکی شوروی خسارات و صدمات بسیاری به منابع اقتصادی و انسانی ایران وارد آورده و همزمان با دولت عثمانی در غرب ایران، نقش تخریبی عمدهای از جنس غارت و حمله داشتهاند.»
او با بیان اینکه در مرگ و میر گسترده آن سالها دلایلی چون «بروز بیماریهای واگیردار گسترده، درگیریهای منطقهای بین اقوام به واسطه آشفتگیهای اجتماعی و درگیری اقلیتهای مذهبی در مناطق مرزنشین» نقش ویژهای داشتهاند، خاطرنشان کرد: «آمار رسمی از مرگ و میر آن سالها وجود ندارد اما بر اساس گزارشهایی که بر جای مانده جمعیت ایران در آن سالها بسیار کمتر از آنچه گفته شده، بوده و طبق اخبار منتشره در روزنامههای آن زمان که بعضاً جمعیت شهرها را به تفکیک بیان کردهاند، یکی از پرجمعیتترین شهرها شهر تهران با ۳۵۰ هزار نفر جمعیت بوده و بر همین اساس جمعیت کل کشور از مرز ۱۳ میلیون فراتر نمیرفته است.»
ملکزاده با اشاره به تصورات پیشینی و پیشفرضهایی که پیش از آغاز پژوهش در مورد بحث قحطی و آمار کشتهشدگان آن وجود داشت، تصریح کرد: «هرچند تصور اولیه و بسیاری از کتب و مقالات موجود پیرامون موضوع قحطی در سالهای جنگ جهانی اول، مدعی مرگ و میر چند میلیون نفری یعنی چیزی بین ۸ تا ۱۲ میلیون کشته هستند، اما اسناد نشان داد در آن برهه تاریخی با وجود تلفات زیاد، از یک سو دلایل مرگ افراد الزاماً قحطی نبوده است و از سوی دیگر بر اساس جمیع اسناد و با توجه به جمعیت تخمینی ایران در آن زمان که به زحمت به ۱۳ میلیون نفر بالغ میشد، رقم ۱۲ میلیون کشته نمیتواند درست باشد و به نظر میرسد رقم واقعی در بدبینانهترین حالت چیزی کمتر از یک میلیون نفر بوده است.»
دبیر نشست «پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی در ایران» با اشاره به نتایج به دست آمده در پژوهش مزبور که عمدتاً متفاوت با اکثر مطالب گفته شده تا امروز بوده است، دلیل تشکیل این نشست را راستیآزمایی و برآورد علمی از نتایج این تحقیق برشمرد و گفت: «از دوستانی دعوت کردیم که هر یک به مجموعههای دیگری از اسناد در داخل و خارج از ایران پیرامون موضوع جنگ جهانی اول و قحطی در ایران دسترسی داشتهاند و تلاش میکنیم در این نشست از یافتههای آنان برای تکمیل پژوهش انجام شده بهره ببریم.»
تفرشی: هر کاهش جمعیتی نشانۀ مرگ و میر نیست
مجید تفرشی، پژوهشگر و سندپژوه، دومین سخنران این نشست بود که تحولات اجتماعی ایران در دوران جنگ جهانی اول بر اساس اسناد بریتانیا را موضوع بحث خود قرار داد. او در ابتدای سخن با اشاره به مشکلات موجود در راه بررسی اسناد موجود در آرشیوهای بریتانیا پیرامون جنگ جهانی اول گفت: «متاسفانه دو مشکل وجود دارد. نخست پراکندگی و گستردگی این اسناد که دسترسی فیزیکی به آنها را برای پژوهشگران ایرانی دشوار کرده و دوم نگاه بدبینانهای که نسبت به این اسناد در ایران وجود دارد، آنچنان که حتی برخی اعتقاد دارند این اسناد ممکن است با توجه به ذینفع بودن بریتانیا در موضوع جنگ جهانی اول، دستکاری شده یا جعلی باشند. یا اینکه دستکم برای تغییر نگاه محققان ایرانی نسبت به تحولات داخلی ایران از جمله جنگ جهانی اول جهتدار باشند.»
تفرشی با بیان این که چیزی حدود ۲۰۰ هزار برگ سند پیرامون جنگ جهانی اول و ایران در آرشیوهای بریتانیایی وجود دارد، گفت: «از این میزان نیمی از اسناد در آرشیو ملی بریتانیا نگهداری میشد و نیمی دیگر در آرشیوهای دیگر. عمده این اسناد، اسناد وزارت خارجه بریتانیا است که در چند مجموعه نگهداری میشود. مجموعه اول، تمامی مکاتبات وزارت امور خارجه بریتانیا با سفارت خود در تهران یا دوایر مختلف در لندن پیرامون موضوع ایران است. مجموعه دوم اسناد کنسولگریهای بریتانیا در تهران و سایر شهرهای ایران و سوم مجموعه اسناد چاپی در همان دوران است که برای استفاده مسئولین وقت تهیه شده و البته مجموعههای دیگری که از مهمترین آنها میتوان به اسناد وزارت دریاداری و سازمان امنیت بریتانیا اشاره کرد.»
او با اشاره به مسائل و مطالب پوشش یافته در قالب این اسناد ادامه داد: «از نظر جغرافیایی این اسناد عمدتاً به بازتاب تحولات مناطق تحت نفوذ بریتانیا یعنی فارس، بوشهر و سواحل جنوبی میپردازد، بخصوص در موضوع تقابل نیروهای ژاندارمری تحت امر سوئدیها و نیروهای بریتانیایی که مکرراً در فارس و بوشهر با هم درگیر بودند، اسناد بسیاری هست. ولی در مورد مناطق شمالی و غربی نیز سندهایی در آرشیو بریتانیایی ثبت و ضبط شده است. بعد از مناطق جنوبی، بیشتر اسناد در مورد مناطق شرقی شامل سیستان و بلوچستان و مکران و شمال شرقی و جنوب شرقی است. یعنی به ترتیب اسنادی که وجود دارد اول جنوب، بعد جنوب شرق، بعد شرق و بعد شمال شرق. مساله دیگری که در این اسناد چشمگیر است مساله وقوع انقلاب اکتبر در روسیه است که بحث رویارویی، تعامل و تقابل نیروهای بریتانیایی شامل دولت بریتانیا، دستگاه دیپلماتیک بریتانیا در تهران و وزارت مستعمرات و نایبالسلطنه هند با این واقعه در آن مطرح است. واکنشها و سیاستهایی که در بسیاری موارد متفاوت و بعضاً غیرهمسو با یکدیگر است.»
تفرشی با استناد به اسناد مطالعه شده در آرشیوهای بریتانیا به مسائل مطرح شده در کتاب محمدقلی مجد پرداخت و خاطرنشان کرد: «مساله قحطی و مرگ و میر در این اسناد بطور آشکار وجود دارد. یعنی غیر از زد و خوردهای نظامی و تنشهای سیاسی، مسائل اجتماعی- اقتصادی زندگی مردم در این اسناد وجود دارد. آنچه که در مقایسه میان کتاب آقای مجد و اسناد ملی بریتانیا و اسناد آرشیوهای ملی ایران وجود دارد این است که باید توجه داشت در این کتاب اشتباهی رخ داده است. اشتباهی که نمیدانم عامدانه بوده یا نا آگاهانه. ایشان در جاهای مختلف کتابشان هرگونه کاهش جمعیتی را در هر شهر و ولایتی مرگ و میر تلقی کردند. در حالی که مطابق اسنادی که در آرشیوها موجود است در آن زمان در صفحات مختلف ایران، به ویژه صفحات جنوبی مثل بندرعباس و لنگه ما مرتباً با مساله مهاجرت روبرو بودیم یعنی به دلایل مختلفی، از جمله قحطی، فشارهای حکومت و فشارهای دولتهای خارجی اشغالگر ایران مردم مناطق زندگی خود را ترک میکردند و این کاهش جمعیت خیلی اوقات به این دلایل بوده است. مثال اینکه بندر لنگه در دو نوبت طی جنگهای جهانی اول و دوم خالی از سکنه شده است. اگر به این نکته توجه نداشته باشیم که مردمان این منطقه به صفحات مرکزی ایران یا مناطق عمان و سایر نقاط خلیج فارس مهاجرت کردند و آمار و اسناد آن را نبینیم ممکن است تصور کنیم همۀ این افراد کشته شدند یا یک شهر به طور کامل قتل عام شدند، در صورتی که این طور نبوده است.»
تفرشی با بیان اینکه «این به آن معنا نیست که مرگ و میر نداشتیم یا قحطی نداشتیم»، تصریح کرد: «در اسناد بریتانیا اسنادی با عنوان "قحطی و تلاش برای رفع قحطی" وجود دارد که نشان میدهد موضوع قحطی هم از سوی ایران و هم در اسناد بریتانیا فصل مشخصی را به خود اختصاص میدهد که کاهش محصولات و کاهش واردات غلات، صادرات این محصولات از سوی روس و بریتانیا برای نیروهایشان در کشورهای همجوار، گرانی اقلام غذایی و احتکار از جمله دلایل اصلی آن بوده است. حقیقت این است که مساله قحطی و مرگ و میر قطعاً در آن دوران وجود داشته اما بر سر ابعاد و دامنه این اتفاق بحثهایی وجود دارد.»
ططری: در اسناد کمتر اثری از نقش مخرب انگلیس به ثبت رسیده است
دکتر علی ططری، مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی سخنران بعدی این نشست بود که به ارائه آماری از اسناد موجود در این مرکز پیرامون جنگ جهانی اول و پیامدهای آن در ایران پرداخت. او با بیان اینکه پیرامون موضوع جنگ جهانی اول و تبعات آن ۱۰۰۰ برگ سند و در مجموع ۳۰ پرونده شکایت مردمی در مجلس وجود دارد، گفت: «از این تعداد پرونده، بیشترین سهم در میان کشورهای شاخص درگیر در جنگ که در ایران حضور داشتند، متعلق به روسیه با ۲۰ پرونده است و پس از آن دولت عثمانی با ۶ پرونده و دولت انگلیس با ۲ پرونده در ردههای بعدی قرار دارند.»
او با اشاره به موضوعات مطرح شده در اسناد مجلس پیرامون جنگ جهانی اول و تبعات آن تصریح کرد: «عدم پرداخت بدهی و مالالتجاره، غارت اموال و احشام، اهانت و تخریب شخصیت و سوءاستفاده، قتل و اسارت، تجاوز به عنف و قحطی به ترتیب بیشترین سهم را در پروندههای موجود در مجلس به خود اختصاص میدهند.»
ططری با بیان اینکه نویسندگان عرایض از تمامی طبقات اجتماعی اعم از رعایا، خوانین و سران ایلات، رجال سیاسی، زارعین و پیشهوران، علما و تجار را شامل میشوند، گفت: «در این میان استانهای گیلان، کرمانشاهان، آذربایجان، خراسان و خوزستان به ترتیب بیشترین شکایات ثبت شده را داشتند که این موضوع نشان میدهد مناطق نزدیک به مرز بیشترین آسیب را از ناحیۀ جنگ و تبعات اجتماعی - اقتصادی آن متحمل شدهاند.»
ططری با بیان اینکه بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد این اسناد به شکایات و عرایض موکلان مجلس از عوامل روس اختصاص دارد و گزارشی از غارت و حمله انگلیسها وجود ندارد، خاطرنشان کرد: «البته این بدان معنا نیست که آنان صدماتی به مردم و کشور ما وارد نکردند، بلکه نشان میدهد انگلیسها با توجه به تجربۀ سیصد ساله حضور در ایران توانستهاند با حفظ ظاهر کمتر اثری از نقش مخرب خود به ثبت برسانند و برای وقوف به این صدمات و خسارات، مطالعۀ اسناد دوران جنگ راهگشا نیست و باید به اسناد موجود درباره تبعات حضور نیروهای خارجی در ایران طی سالهای بعد مراجعه کرد.»
او با اشاره به بدبینی مردم ایران آن دوران به روسها و عثمانیان تصریح کرد: «در بسیاری موارد دیده میشود که عریضهنویسان و شکات برای توضیح دلایل شکایت خود از وابستگی افراد به روسها اشاره دارند و این را دلیلی محکم بر ظلم روا داشته شده ارزیابی میکنند که این نشان از نگاه بدبینانه مردم به روسیه دارد که پس از آغاز جنگ نخست ایران و روس به وجود آمده و در جامعه وجود داشت. در جاهایی هم این بدبینی شامل دولت عثمانی میشود آنجا که مردم با مقایسه حملات و غارتهای عثمانیان به مناطق شمال غرب و غرب ایران متعرض میشوند که این صدمات و خسارات را باور کنیم یا شعار عثمانیان درباره اتحاد بزرگ اسلامی را.»
ططری به استناد به همین اسناد از محبوبیت آلمانیها در میان ایرانیان سخن میگوید. محبوبیتی که در جای جای اسناد به شکل ابراز تمایل برای حضور ارتش آلمان در ایران مطرح شده است.
رییس مرکز اسناد کتابخانه مجلس با بیان اینکه «به رغم حجم بالای اسناد جمعآوری شده تا امروز، از جمله کتاب آقای مجد و کارهای دیگر دوستان، احساس میشود پازل اسناد جنگ جهانی اول هنوز تکمیل نشده»، تصریح کرد: «هر روز در این حوزه اسناد جدیدی طرح و درباره آن بحث میشود و در چنین شرایطی به نظر میرسد هنوز برای نتیجهگیری زود باشد.»
طاهراحمدی: قحطی یک مساله ادواری بود، نه پدیدهای نوظهور
سخنران بعدی این نشست، محمود طاهراحمدی پژوهشگر تاریخ بود که سخنرانی خود را پیرامون خشکسالی و قحطی در دوران جنگ اول جهانی و پیامدهای آن ارائه داد. او با بیان اینکه «یکی از مشکلات تاریخنگاری ما ارائه آمارهای اغراقآمیز از سوی برخی مورخان است»، گفت: «از جمله آماری که درباره مرگ و میر ۸ تا ۱۲ میلیون ایرانی بر اثر قحطی در حین جنگ جهانی اول مطرح میشود. انسان حیران میماند که این آمار از کجا میآید. گویی جمعیت ایران در فاصله سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ منبسط شده و مثلاً به ۳۰ میلیون رسیده تا یک سوم این جمعیت کشته شوند.»
او با بیان اینکه «مساله قحطی یک مساله ادواری بوده، نه یک پدیده نوظهور که تنها در دوران جنگ جهانی اول بروز کرده باشد»، افزود: «دوستعلیخان معیرالممالک میگوید ناصرالدین شاه عنایت ویژهای به وضعیت نان داشته است و گاه به گاه افرادی را به نقاط مختلف تهران میفرستاده تا اطلاعاتی درباره کیفیت و کمیت نان داشته باشد و همین موضوع باعث میشود در برخی اسناد درباره احتمال وقوع خشکسالی هشدارهایی به ثبت برسد.»
طاهراحمدی ادامه داد: «مطابق اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی، در آستانۀ جنگ یعنی قبل از ۱۹۱۴ نشانههایی از بروز خشکسالی در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود. این نشانهها یکی کمبود باران بود. در حالت طبیعی میانگین بارش باران در ایران یک سوم بارش جهانی است و هرگاه این میزان اندک کاهشی نشان میدهد، خشکسالی در راه است. در آن دوره نیز گزارشهایی مبنی بر کاهش میزان بارندگی در بسیاری از مناطق به ویژه بلوک اطراف تهران مثل ورامین و شهریار به ثبت رسیده است. از طرف دیگر همزمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند دچار حمله حشرات و آفت شدند. علاوه بر این باز در برخی بلوک مثلاً ورامین دچار سِنزدگی میشوند. این نشانهها باعث شد بر اساس گزارشی که در اسفند ۱۲۹۲ از وزارت کشور به رییسالوزرا میرسد، به رییس دولت گفته شود چه نشستهاید که زارعان با دیدن این نشانهها گندمهایشان را هر خروار ۸ تومان به محتکرین پیشفروش کردهاند. بعدها اسناد نشان میدهند که خیلی از این غلات احتکار شده نه برای فروش گرانتر در داخل که برای فروختن به تاجرانی که از طریق انگلیسها در شهرهای مختلف پخش شده بودند، نگهداری شد. شکواییههای موجود در مجلس نشان میدهد که بسیاری از مبالغ نیز به زارعان پرداخت نشده و آنان برای احقاق حق خود به مجلس عریضه فرستادهاند.»
او با اشاره به سندی مربوط به ژانویه ۱۹۱۵ که در آن کارپرداز عشقآباد از خروج مقدار زیادی غله و دام زنده از مرز خراسان به ترکستان روسیه روایت کرده است، گفت: «همین تجاری که از طرف روسیه تزاری در صفحات شمالی پخش شده بودند، چارپایان و غلات را به قیمت گرانتر میخریدند و به ترکستان میفرستادند. خود کارشناسان وزارت امور خارجه گزارشی دادهاند که در رفتن این غلات و احشام، گمرکات ایران هم دخیلاند. اسنادی هست که نشان میدهد ظاهراً یک تبانی بین برخی کارمندان وزارت مالیه در تهران با گمرکات شمال بوده که با استفاده از سربرگهای وزارت مالیه خروج این غلات و دام را قانونی جلوه دهند. در حالی که از ۱۲۹۲ مطابق تصویب هیات وزرا صدور غله و دام زنده از ایران ممنوع شده بود. بنابراین درباره اینکه گفته میشود انگلیسها و روسها غلات را از ایران خارج میکردند، باید گفت ظاهراً تا حدودی هم تقصیر خود ما بوده؛ یعنی از زارع و محتکر تا کارمندان وزارت مالیه و گمرکات شمال در به وجود آمدن این شرایط نقش داشتند.»
طاهراحمدی با بیان اینکه «برخلاف روسها که اسنادی مبنی بر حمله مغولوارشان به صفحات شمالی چشمگیر است، طبق اسناد موجود در سازمان اسناد حتی یک مورد هم سراغ نداریم که انگلیسها با جبر غلۀ ایران را به زور برده باشند»، گفت: «حتی مواردی هست که در شیراز که قحطی و گرسنگی شده بود، نظامیان انگلیس از هندوستان آرد آورده بودند و این آرد را در شیراز پخش کرده بودند.»
او با بیان اینکه «نمیدانم ادعای ۸ تا ۱۲ میلیون کشتۀ قحطی بر چه مبنایی استوار است»، تصریح کرد: «جمعیت تهران آن روز تهران همواره بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر در نوسان بوده. اگر آمار جمعیت شهرهای دیگر را که اصلا به این مقدار نمیرسد یعنی حتی تبریز که جمعیت زیادی داشته اما به تهران نمیرسد، در نظر بگیریم بدون شک تعداد کشتهشدههای دوران جنگ جهانی اول زیر یک میلیون است. آن هم نه فقط به خاطر قحطی و گرسنگی بلکه بیشتر به دلیل وبا و آنفلوانزا.»
نیکبخت: باید به روایتهای شفاهی مردم مناطق مختلف توجه کنیم
رحیم نیکبخت، پژوهشگر تاریخ سیاسی هم در این مراسم به بیان گوشههایی از صدمات و خسارات دوران جنگ جهانی اول در ناحیه آذربایجان پرداخت. او با بیان اینکه «اگر ما قحطی را فقط منحصر به سالهای جنگ در نظر بگیریم شاید اسناد زیادی به دست نیاوریم»، گفت: «اما با توجه به کاری که به همراه دکتر ططری درباره تحولات ارومیه و غرب آذربایجان انجام دادیم، میتوانم بگویم جنایاتی که در همین منطقه طی جنگ و پس از آن انجام شده بینهایت منزجرکننده است. به خاطر دارم ۱۰، ۱۲ سال پیش زمانی که استاد کاوه بیات روی کتاب «ارومیه در محاربه عالمسوز» کار میکردند، خودشان میفرمودند که شبها بیدار میشدند و از ستمی که بر مردم آن منطقه رفته گریه میکردند. بنابراین اگر ما بخواهیم صرفاً بر اساس اسناد صحبت کنیم، طبیعتاً ابعاد ستمی که بر ملت ایران به ویژه در مناطق مرزی یعنی کرمانشاه، آذربایجان، خراسان و... رفته، مکشوف نخواهد شد و تنها بخش کوچکی از واقعیت را میتواند در بر بگیرد.»
او با بیان اینکه «با توجه به درگیریها و زد و خوردهایی که در آن زمان وجود داشته استناد به گزارش ماموران دولتی چندان ما را به واقعیتها نمیرساند»، افزود: «پراکندگی روستاها و عدم دسترسی به دهات را باید در نظر بگیریم، باید به نظام ارباب- رعیتی که در روستا حاکم بوده توجه کنیم، تا ببینیم آماری که به عنوان آمار رسمی آمده چقدر میتواند قابل اتکا باشد.»
نیکبخت با بیان اینکه «آسیبدیدگی از قحطی و جنگ مختص طبقات خردهپا و رعیت نبوده است»، تصریح کرد: «گزارشهای فراوانی از سفر اشراف و تجار ارومیه بعد از حملات به این شهر وجود دارد که این افراد با هزینه شخصی ابتدا برای بیان عریضه به تبریز آمدند و وقتی به نتیجه نرسیدند راهی تهران شدند. در تظلمات این افراد هست که برخی اقوامشان را به علاوه همه داراییهایشان از دست دادهاند. این سخن کسانی است که خرج راه داشتهاند و مشتی است نمونه خروارها انسانی که در همان دیار همه چیزشان را از دست دادند و دستشان به دادخواهی نرسید.»
او با اشاره به تحولات غرب و مرکز آذربایجان در سالهای جنگ جهانی اول، گفت: «خاطرات جمعی مردم آذربایجان دو قحطی عمده را به یاد میآورد. یکی ایکی تومَنیک، و دیگری بِش تومَنیک. در این دو مقطع گندم هر مَن، دو تومان و پنج تومان بوده است، که نسبت به آن زمان پول هنگفتی محسوب میشود.»
نیکبخت با خواندن بخشهایی از گزارش بادامچی یکی از یاران شیخ محمد خیابانی درباره مداخله روسها و عثمانی در آذربایجان که در مقطعی به تحریک عشایر و غارت اردبیل انجامید، به اهمیت روایتهای شفاهی مردمان منطقه برای درک اوضاع آذربایجان در سالهای جنگ، اشاره کرد و گفت: «در بررسی این مقطع از تاریخ، روایتهای شفاهی را نباید نادیده گرفت و میتوان قصور و کمبود اسنادی را با رجوع به اذهان مردم آن دیار جبران و آن دوره وحشتناک را بازیابی کرد.»
کاوه بیات: برای طرح دادخواست غرامت به دنبال اسناد باشیم نه افسانه
کاوه بیات پژوهشگر برجسته تاریخ، واپسین سخنران نشست «پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی در ایران» بود که سخنان خود را حول دو محور کم و کیف تجاوزات و صدمات ناشی از حضور نیروهای بیگانه در ایران و بحث احقاق حق ایران در مجامع جهانی جمعبندی کرد.
او با بیان اینکه «۱۷، ۱۸ سال پیش که اسناد وزارت کشور را درباره جنگ جهانی اول گردآوری میکردم، احساس نگرانی داشتم و از خود میپرسیدم آیا اهم اسناد و مدارک در موقع این واقعه مهم، همین قدر کم و اندک است؟» گفت: «سالها بعد که در خدمت آقای تفرشی مدتی در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران مشغول به کار بودیم، متوجه شدیم بخش مهمی از اسناد کشور مربوط به جنگ جهانی اول در بازه زمانی ۱۲۹۵ و ۱۳۰۰ اسناد نخستوزیری است که به خاطر شرایط خاص دوران جنگ ۸ ساله و خطر نابودی اسناد، به این موسسه منتقل شده بود و همچنان در همان جا نگهداری میشود و از دسترس پژوهشگران به دور است.» بیات با بیان اینکه «با بررسیهایی که انجام دادم متوجه شدم ستون فقرات اسناد آرشیوی ما را اسناد نخستوزیری تشکیل میدهند»، گفت: «این منبع و ماخذ اصلی که شامل مکاتبات روزانه میان شهرهای مختلف با مرکز است، بخش چشمگیری از اسناد است که متاسفانه در دسترس ما نیست. این خودش یک کاستی عمده در این حوزه است و اسناد موجود مثل اسناد مجلس سوم به خاطر کوتاه بودن دوره فعالیتش نمیتواند به خوبی وقایع مربوط به این دوره از تاریخ را پوشش دهد. به هرحال جنگ برای همۀ دنیا در ۱۹۱۸ تمام شد، اما برای ما تا دو، سه سال بعد یعنی تا ۱۹۲۱ و خروج قوای بیگانه از کشورمان ادامه یافت.»
او با اشاره به نوع اسنادی که درباره وقایع جنگ جهانی اول در ایران وجود دارد، گفت: «مقداری اسناد و گزارشهای عادی و روزمره است. حکام، والیها و کارگزارها گزارشهایی میدادند و شکایتهایی مطرح میشده است. یک مقدار هم اسناد و گزارشهایی است که مخصوصاً از طرف وزارت امور خارجه دستور اکید داده شده بود که خسارتها را ثبت کنید. این خسارات دو بخش دارند. بخشی مربوط به ابتدای جنگ است که تصور این بود موضوعی گذرا است. تجاوزی صورت گرفته و همان موقع میخواستیم برای احقاق حق اقدام کنیم، اما دیگری بحثی است که در اواخر جنگ و بعد از بحث ترک مخاصمه پیش میآید و احتمال اینکه چیزی به عنوان کنفرانس صلح در اروپا شکل بگیرد و امید و آرزوی عجیبی که در میان ایرانیان بوجود آمد، خصوصاً بعد از بیانیه وودرو ویلسون مبنی بر اینکه قرار است دیگر حقی ضایع نشود و مناسبات عادلانهای برقرار شود. خیلی از ملیون ایران به وجد میآیند و فعالیتهایی برای تدوین عرض حال آغاز میشود برای کنفرانس صلح پاریس. همین زمان است که در وزارت خارجه کمیسیونی تشکیل میشود و در مکاتباتی که اخیراً از مرحوم سید باقر کاظمی درآمده نشان میدهد که خودش از اعضای این کمیسیون بوده. کمیسیونی است که دستور صادر میکند به نقاط مختلف کشور که اعلام کنند چه صدمات و خساراتی دیدهایم که بتوانیم اعاده کنیم که در تحقیق و پژوهشی که سرکار خانم دکتر ملکزاده انجام دادهاند به برخی از این اسناد اشاره شده است. این گزارشها و اسناد بعدها در قالب کتابی با عنوان «کتاب سبز» در یک جلد تدوین میشود و مبنای دادخواهی ما در کنفرانس صلح پاریس بود. گویا از این کتاب نسخهای به زبان فرانسه هم منتشر شده است.»
او با بیان اینکه «این کتاب با یک دیدگاه خاص سیاسی در کمیسیونی در وزارت خارجه تدوین شد»، افزود: «آن زمان در کمیسیون وزارت خارجه تصمیم بر این میشود که طرف مجادله خودمان را مغلوبین جنگ قرار دهیم، این یعنی نسبت به تجاوزاتی که از جانب بریتانیا و متفقین دیگرش شده، کمتر تکیه شود و بیشتر روی روس و عثمانی تاکید شود. چنین یکجانبهگریهایی در این سند وجود دارد. مشابه این ملاحظات را در طرح دعاوی ارضی در کنفرانس صلح پاریس هم میبینیم، باز هم احقاق حقی که میخواهیم صورت بگیرد، متوجه روس و عثمانی است در درجه اول، یعنی آگاهانه تصمیم گرفته میشود که ما در خواستههای مرزی خودمان بحث جنوب را مطرح نکنیم و مصلحت را در این میبینند که حسن توجه متفقین را جلب کنند که به نظر من تاکید بیجایی بود. به هر حال به نظر من نوعاً در سندهایی که از آن دوره تدوین و منتشر میشود، چنین ملاحظاتی هم وجود دارد.»
بیات با تقسیمبندی شایعات و صدمات جنگ جهانی به دو دسته عمده گفت: «دسته اول صدمات ناشی از رویارویی و تقابل ارتشهای بیگانه در نواحی غربی ایران است که به خاطر طولانی بودن مسیر جبهه درگیری، بیشترین آسیب به مناطقی وارد میشود که قرار است بجای پشت جبهه قوای بیگانه که در خاک خودشان قرار دارد و از میدان جنگ دور است، نقش پشتیبان و لجستیک آنان را ایفا کنند. دسته دوم صدماتی است که از ناحیه حضور نظامی قوای بیگانه بر سرزمین ما مترتب میشود که نوع حضور بریتانیا در ایران بیشتر در وجه دوم نمود پیدا میکند و عمدتاً در مناطق شرقی و جنوبی هرچند خرابی به ظاهر کمتری دارد و انعکاس اندکی پیدا میکند اما پیامدهای آن در سالهای بعد قابل بررسی است.»
او با اشاره به بحث غرامت و احقاق حق ایران در مجامع جهانی که طی سالهای اخیر مطرح شده است، خاطرنشان کرد: «این بحث متاسفانه تا حدی جنبه سیاسی پیدا کرده است و باصطلاح گز نکرده پاره کردیم. اگر بحث غرامت مطرح بشود که به نظر من بهتر است بشود، یک جاهایی وقایع ناگزیر بوده اما جاهایی هم هست که آنچه پیش آمده، تبعات طبیعی جنگ نبوده است. مثلاً در آذربایجان تحریکات، مداخلات و جنایاتی که صورت گرفته، بعضاً تحریکاتی که از طرف روسها و گاهی متفقین شاهد بودیم قابل بررسی است.»
بیات با اشاره به برخی مداخلات خارجی در مناطق شمال غربی که از طریق واردات غیرقانونی اسلحه و توزیع آن میان اهالی توسط میسیونهای به ظاهر خیریه صورت میگرفته، این اسناد را از موارد خاصی دانست که به ما قدرت مانور میدهد و تصریح کرد: «ما برای طرح مباحث مهمی چون غرامت و احقاق حق در جریان جنگ جهانی، باید بیش از افسانهها به واقعیات تکیه کنیم. جایی که به نظر من حرفهای بسیاری برای گفتن داریم.»