باز هم همه، حرف از ضرورت آمدن آقای هاشمی ميزنند. تازه ميگویند نه تنها ضرورت، که الزام است. کنار یکی از میهمانان در گوشهاي مينشینم. دارد به بغلدستیاش چیزی ميگوید. فقط آخرش را ميشنوم. «در دل دوست به هر حیله،رهی باید کرد.»
ورود آقای هاشمی مصادف ميشود با صلوات غرّای حضار. سنت همیشگی احوالپرسی با تک تک میهمانان انجام ميشود. لبخندها و مصافحههاي گرمی رد و بدل ميشود. طعم شیرین خاطرهها از نگاهها و صداها موج ميزند.آقای هاشمی که مينشیند، میکروفون به دست میهمانان ميرسد. حّظّ آقای هاشمی از شنیدن، کم از لذّت سخن گفتن نیست. سالیان درازی است که ایشان قول احسن را از هر زبانی سراغ ميگیرد.
میکروفونها که باز ميشود، درددلها آغاز ميشود. از تلخی سرمایههاي از دست رفته در این سالها. از دشواری جبران مافات، از طوفان مشکلاتی که سوءتدبیرها بر جان کشتی نظام انداخته و از ضرورت آمدن یک ناخدای اجرایی. ميگویند قایقران کم تجربه در این اوضاع به کار نميآید. مرد این بار گران باید امتحان عبور از بحران داده باشد وگرنه به یک خروارشعار هم آبی برای مردم گرم نميشود. "حماسه با بزرگان خلق ميشود".
یکی از میهمانان خاطرات شیرینی دارد. ميگوید: آقای هاشمی! یادتان هست روزهای سخت بحران را در زمان جنگ؟ نماز سنگر فاو را یادتان هست؟ زیر بمباران شیمیایی. چه اعجازی کرد آن روز، نمازی که با شما اقامه کردیم. ناامیدی فرار ميکرد هر جا شما ميآمدی. ميگوید خیلیها كه البته براي ما محترم هم هستند در این ایام ما را دعوت به همكاري در ستادهاي انتخابيهشان ميکنند، ولی ما خود خواستیم و آمدیم تا به شما بگوییم: «دوباره به صحنه باز گردید.» آمدیم بگوییم از تلخیها و جفاها به شما خبر داریم ولی از ناسپاسیها و قدر نشناسیها بگذرید و شانه زیر این بار گران بدهید.
نوبت کلام میهمانی دیگر که ميرسد از شباهت مشکلات امروز با سالهای بعد از جنگ ميگوید. ميگوید: «یادتان هست خزانه خالی و 8 سال خرابیهاي جنگ را»؟ یادتان هست آن روزها که رئیس جمهور شدن، "شهامت آبرو دادن" میخواست، از بس که مشکلات زیاد بود؟ یادتان هست که فقط شما، شانه زیر آن بار گران دادید؟ امروز هم باید چنین کنید. این مشکلات، "مرد روزهای سخت" ميخواهد.
میهمان دیگری ميگوید نظام تدبیر کشور زمانی تخریب شد که رسم مدبّری از یاد رفت. در دولت شما حرف اول حرف کارشناسان بود، چون تدبیرتان بر این پایه بود. "دولت فرآگیر و کارآمد". رئیس جمهور جناحی چه بخواهد و چه نخواهد، عرصه تدبیر را تنگ ميکند. بگذریم از این سالها که کلا چشم تدبیر را کور کردند و فرمان کارآمدی را دور انداختند. آقای هاشمی! باید برگردیم و سرمایههاي از دست رفته را دوباره جمع کنیم.
صحبت میهمانان که تمام ميشود. آیتالله رشته کلام را به دست ميگیرد و قبل از هر چیز پاسخ تعریفها را ميدهند. «فعالیتهای یکایک شما در دفاع مقدس و سازندگی از من ارزشمندتر بود.» آقای هاشمی با این پاسخ در واقع ميگویند: «در خیمه اعتدال، کارهای بزرگ با همراهی همه میسر است.» پرچم اعتدال پرچم وحدت ملی است. با وحدت ملی هم نتیجه ميشود، پیروزی دفاع مقدس و توفیق سازندگی.
همه در حال مزه مزه کردن این جمله آخر بودند که آقای هاشمی نکته مهم دیگری ميگوید: «این دولت هرگز به تنهایی قادر به این همه کارهای فراقانونی نبود.» مگر ميشود قلب برنامهریزی کشور را منحل کرد و آب از آب تکان نخورد؟ اطاق فرمان پول و اعتبار کشور را به کناری زد و هیچ مرجعی نگوید آقا چه کار داری ميکنی؟ همه آن حمایتها و همه آن نادیدهگرفتنها باعث شد که کار به وضعی که امروز ميبینیم برسد. راه جبران مافات تنها از مسیر صداقت است و صداقت هم در بازگشت از اشتباه.
آقای هاشمی در ادامه به نکته ظریفی هم اشاره ميکند. شاید این حرف ربطی هم به انتخابات آینده داشته باشد. اشاره ایشان به کارکرد فراجناحی رئیس جمهور است. آقای هاشمی ميگوید شخصیت رئیس جمهور در تشکیل کابینه فراجناحی بسیار مهم است. حتی اگر مجلس کاملاً جناحی باشد. یک رئیس جمهور فراجناحی و مقبول ميتواند کابینه فراجناحی تشکیل دهد. نمونهاش هم در سال 68. با تشکیل «دولت فرآگیر از ولایتی تا خاتمی.»
آقای هاشمی اشاره جالبی هم به رابطه خود و رهبری در زمان ریاست جمهوری ميکند. به هماهنگی کامل و بینظیر با رهبری. به 3 اصل صداقت، رفاقت و اعتماد کامل بین خود و رهبری. توفیق دولت سازندگی را در همین راستا ارزیابی ميکند. آقای هاشمی ميگوید «هماهنگترین دولت را با رهبری» داشتم. با خودم ميگویم رهبر معظم انقلاب هم گواه این مطلب را در پایان دولت آقای هاشمی دادهاند که فرمودند: «هیچ کس برای من هاشمی نميشود.»
پایان جلسه مصادف ميشود با تکرار درخواست مرسوم ماههای اخیر. یکی از میهمانان با صدایی بلند ميگوید «آقای هاشمی منتظر خبر خوش حضورتان ميمانیم تا گذشتهها را جبران کنیم.» آیتالله هم با لبخندی مهربان ميگوید: «دعا کنید این بار سنگین به دوش فردي لايق سپرده شود و من هم مانند هميشه به عنوان سربازي كوچك از خيل مردم عظيمالشأن ايران، بتوانم همچون گذشته باقيمانده عمر خود را در خدمت انقلاب باشم و مانند مشاوري امين تجربياتم را در اختيار منتخب شايسته مردم قرار دهم. دعا كنيد تا شعار حماسه سياسي امسال، به دست مجريان و دستاندركاران انتخابات با مشاركت سلايق مختلف به خوبي پياده و اجرا شود و در حد شعار باقي نماند.»