پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بی بی سی: درام و نیش و کنایههای انتخابات ناگهانی فرانسه در این تابستان، به پایان رسید. اکنون نوبت پرده دوم است، چیزی که میتواند یک مبارزه طولانیتر و به همان اندازه آشفته برای تشکیل یک ائتلاف کارآمد، بعد از نتایج غیرقطعی رایگیری اخیر باشد.
سیلویا کافمن، ستوننویس روزنامه لوموند به من گفت: «هنوز خیلی چیزها روشن نیست. ما میدانیم که چه کسی باخت، اما نمیدانیم چه کسی برنده شده. آیا میتوانیم هنر سازش را که برای ما بسیار غیرمعمول است بیاموزیم؟ هیچکس نمیداند. نشانهها (تا الان) لزوما مثبت نیستند.»
خطرات بنبست - برای خود فرانسه، برای نظم قانون اساسی این کشور، برای ثبات اروپا و حتی برای جنگ اوکراین علیه تجاوز روسیه - جدی است.
گیوتینها در سپیدهدم؟
اما به یاد داشته باشید که فرانسه در مقابله با بحرانهای سیاسی بیگانه نیست. گذشته از انقلابها، آشوبها و شورشهایی هم پس از جنگ جهانی دوم رخ دادند و در نهایت نظم قانون اساسی فرانسه را دگرگون کردند و منجر به سیستم فعلی حکومت، معروف به «جمهوری پنجم» شدند.
و در زمانهای اخیر چالشهای «همزیستی» نیز وجود داشته است؛ وضعیتی که در آنها، روسای جمهور و نخستوزیران از احزاب رقیب، مجبور بودند قدرت را به اشتراک بگذارند.
همزمان که سیاستمداران این روزها به تعطیلات تابستانی خود میروند یا توجهشان را به المپیک قریبالوقوع پاریس معطوف میکنند، به نظر میرسد که دمای سیاسی در فرانسه حداقل برای مدتی کوتاه به اندازه یک یا دو درجه کاهش یابد.
اما نبردهای همزیستی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در مقایسه با درگیریهای خشن و «گیوتین در سپیدهدم»گونهای که بسیاری از ناظران انتظار دارند مجلس ملی فرانسه را برای هفتهها یا ماهها مشغول کند، شبیه دعواهای محترمانه بر سر منوی شراب به نظر میرسند.
برخی با این پرسش روبهرو هستند که آیا رایدهندگان فرانسوی با فرستادن سه بلوک اقلیت تقریبا هماندازه به پارلمان، این کشور را «غیر قابل حکومت» کردهاند؟ یا اینکه فرانسه این روزها با چالشی روبهروست که بسیاری از کشورهای دیگر اروپایی به طور معمول و تقریبا به عنوان یک موضوع عادی، مدام با آن دست و پنجه نرم میکنند.
نخستوزیر بعدی چه کسی خواهد بود؟
ائتلاف چپگرای «جبهه نوین خلق» یا انافپی، تقریبا همه را با کسب بیشترین کرسیها در این انتخابات پارلمانی شوکه کرد. حالا این گروه سیاسی، به این حق دست یافته که نخستوزیر بعدی را انتخاب کند – یا دستکم تلاش کند که انتخاب کند – و برنامه سیاسیاش را به اجرا در آورد.
اما بدون اکثریت موثر در پارلمان، هر نامزد قابل قبولی برای تصدی پست نخستوزیری نیاز به حمایت احزاب میانهروتر دیگر خواهد داشت. چه کسی ممکن است این شرایط را داشته باشد؟
«جبهه نوین خلق» قبل از این انتخابات، به سرعت بر سر یک برنامه مشترک متحد شد. اما در این ائتلاف شکافهای عمیق سیاسی وجود دارد. از مخالفان کاپیتالیسم و کمونیستها گرفته تا سوسیال دموکراتهای جریان اصلی در آن حضور دارند.
این ائتلاف همچنین میزبان شخصیتهای اختلافانگیزی مانند ژان-لوک ملانشون، چپ رادیکال نیز هست که میتواند به سرعت با فرقهگرایی که اغلب سیاست چپ فرانسه را اسیر خود کرده، ائتلاف را از هم بپاشد.
برخی فکر میکنند که رهبر حزب سبز، مارین تندلیه، ممکن است گزینه مناسبی برای نخستوزیری باشد. موقعیت به نسبت پایینتر او در عرصه سیاسی فرانسه که سالهاست از دشمنیهای شخصی و گاه بسیار تند و تیز آسیب دیده، چه بسا به امتیازی برای او بدل شود.
«مکرونیسم مرده است»
در میانه همه این تحولات، امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه، زخمی از آسیبهای سیاسی که خودش به خودش وارد کرده، همچنان بر تخت قدرت است. چه بسا او حالا اندکی از چند روز پیش قویتر هم شده باشد.
گروه میانهروی مکرون، به دلیل انحلال پارلمان و یک قمار انتخاباتی کاملا غیرضروری، تقریبا یک سوم کرسیهای خود را در مجلس ملی از دست داد. اما هجوم حساب شده اعضای این گروه برای معامله با نامزدهای «جبهه نوین خلق» موجب شد تا آنها بتوانند در دور دوم انتخابات، تعداد بسیار بیشتری از کرسیها را در مقایسه با آنچه نظرسنجیها پیشبینی میکردند، حفظ کنند.
آیا بنبست در پارلمان میتواند به مکرون کمک کند تا از هرج و مرج موفق بیرون بیاید و موقعیت خود را تقویت کند؟ حتی متحدان او نیز به این مسئله شک دارند و متقاعد شدهاند که او اکنون در یک «گرفتاری» بین قطبهایی افراطی که زمانی خودش قول داده بود از زندگی سیاسی فرانسه دور کند، گرفتار شده است.
ژیل لگندر، نماینده سابق مجلس که زمانی رهبری حزب مکرون در پارلمان را برعهده داشت، به بیبیسی گفت: «امروز، رئیس جمهوری حاشیه کمی برای مانور خواهد داشت و او دیگر نیروی محرکه برنامههای سیاسی در کشور نخواهد بود. از این نظر، پس از هفت سال، مکرونیسم مرده است.»
آینده «اجتماع ملی» چه خواهد شد؟
اما در مورد گروه راست افراطی «اجتماع ملی»، تردیدی نیست که این حزب به سرعت بعد از شوک نتایج شب انتخابات، خود را بازخواهد یافت. نتایج دور دوم انتخابات موجب شد تا در مقر حزب، سکوتی غمانگیز حکمفرما شود؛ وضعیتی که کاملا با جشنهای خیابانی رایدهندگان چپگرا که همان شب پاریس را فراگرفت، در تضاد بود.
«اجتماع ملی» تا همین جا تلاش کرده که ناامیدی از سومشدنش را نتیجه معاملههای نامیمونی توصیف کند که توسط «ائتلاف ریاکارانه» رقبایش انجام شده، تا اینکه بپذیرد این وضعیت در نتیجه کمبود عمیق نامزدهای معتبر و ناتوانی حزب در متقاعد کردن رایدهندگان فرانسوی مبنی بر صداقتش برای دوری از راست افراطی، شکل گرفته است.
تردیدی نیست که حزب «اجتماع ملی» تلاش خواهد کرد تا برنامه سیاسی خود را تبلیغ کند؛ از جمله محدود کردن مهاجرت و اصلاحات در مدارس و پلیس. با توجه به حمایت اخیر این حزب از کرملین و اشغال کریمه توسط روسیه، تعهد این حزب به حمایت از اوکراین همچنان نامشخص است. حزب «اجتماع ملی» اکنون باید امیدوار باشد که یا مجلس دچار بنبست شود یا زیر سلطه یک برنامه اقتصادی پر هزینه چپ رادیکال قرار بگیرد؛ برنامهای که بودجه تا همین جا مشکلدار فرانسه را حسابی تهدید خواهد کرد.
بدین ترتیب، ماهها یا حتی سالهای آشفتهای که در راه است، میتواند به این حزب فرصتی بدهد تا خود را به عنوان نیرویی پایدار و مدرن معرفی کند که توسط افراطیهای چپ و نخبگان قدیمی متوقف شده است.
این وضعیت به نوبه خود میتواند به «اجتماع ملی» فرصت خوبی بدهد تا سهم رای خود را در هر انتخابات زودهنگام پارلمانی که بعدا برگزار خواهد شد، افزایش دهد، یا اینکه رهبر خود مارین لوپن را در سال ۲۰۲۷ به ریاست جمهوری برساند؛ تحولی که در واقع جایزه اصلی برای این حزب خواهد بود.