arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۷۶۷۲۵
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
قسمت سی و سه؛

خاطرات بولتون: ترامپ گفت نمی‌خواهد برای یک پهپاد، تلویزیون‌ها تصویر تعداد زیادی کفن را نشان بدهند/ گفتم تعداد تلفات کاملا حدسی است، اما در ذهن ترامپ تصویر صدو پنجاه کفن بود

ترامپ گفت: «کلی کفن لازم دارن» و او نمی‌خواست به خاطر یک پهپاد چنین ریسکی کند. دوباره گفت «نامناسبه. » پومپئو سعی کرد برایش دلیل بیاورد اما او گوش نمی‌کرد، می‌گفت ما همیشه بعداً هم می‌توانیم حمله کنیم بعد بحث را تمام کرد و تکرار کرد که نمی‌خواهد تلویزیون‌ها تصویر یک عالمه کفن را نشان بدهند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»، خاطرات کاخ سفید از زبان جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ است. او سابقه معاون وزارت خارجه و نمایندگی آمریکا در سازمان ملل را در دوران جورج بوش پسر نیز در سابقه دارد. بولتون که با رویکردهای ستیزه جویانه در حوزه سیاست خارجی شناخته می‌شود، 372 بار در کتاب خود به ایران اشاره کرده است. این کتاب توسط انتشارات های امیرکبیر و مهراندیش با ترجمه های مختلفی به چاپ رسیده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را منتشر خواهد کرد.

از قسمت قبل:

«او گفت: صد و پنجاه به یکه و من فکر کردم شاید منظور او تعداد موشک‌هایی است که ممکن است ما شلیک کنیم در مقایسه با یک موشکی که ایرانی‌ها با آن پهپاد ما را سرنگون کرده بودند. در عوض ترامپ گفت شخص نامعلومی به او گفته احتمالاً صدوپنجاه ایرانی در این حمله کشته می‌شوند....»

ترامپ گفت: «کلی کفن لازم دارن» و او نمی‌خواست به خاطر یک پهپاد چنین ریسکی کند. دوباره گفت «نامناسبه.» پومپئو سعی کرد برایش دلیل بیاورد اما او گوش نمی‌کرد، می‌گفت ما همیشه بعداً هم می‌توانیم حمله کنیم؛ بعد بحث را تمام کرد و تکرار کرد که نمی‌خواهد تلویزیون‌ها تصویر یک عالمه کفن را نشان بدهند.

 سعی کردم نظرش را عوض کنم، اما به نتیجه‌ای نرسیدم. گفتم الان نزدیک کاخ سفیدم و به محض این که برسم، به اتاق بیضی می‌روم. بر اساس تجربیاتم از کار با دولت‌ها، این غیر منطقی‌ترین چیزی بود که تا آن روز در کار با یک رئیس جمهور با آن مواجه شده بودم. به یاد سؤال کلی افتادم اگر ما با ترامپ دچار یک بحران واقعی شویم چه؟ خب حالا دچار یک بحران واقعی شده بودیم و ترامپ عجیب و غریب رفتار می‌کرد؛

درست همان طوری که کلی از آن ترسیده بود. وقتی از ورودی خیابان وست اگر کیوتیو وارد کاخ سفید شدم ساعت کمی از هفت و نیم گذشته بود، کوپرمن بیرون بود تا به من بگوید حمله لغو شده است اول به دفترم رفتم تا کیفم را بگذارم و بعد مستقیم به اتاق بیضی رفتم و دیدم که سیپولون آیزنبرگ و یکی از کارمندان مالوینی آن جا هستند. یک گفتگوی عجیب با ترامپ داشتم که در طول آن متوجه شدم آیزنبرگ، به تصمیم خود با عدد «صدوپنجاه کشته» به اتاق بیضی رفته است؛ رقمی که از جایی در وزارت دفاع بیرون آمده بود و من روز بعد درباره‌اش اطلاعات بیشتری به دست آوردم و استدلال کرده بود که تلافی کردن به این شکل نامتناسب، غیرقانونی است کل این ماجرا مسخره بود، هم تعداد به اصطلاح کشته‌ها که هیچ مقام ارشدی آن را بررسی نکرده بود و هم این بحث قانونی بودن که یک حرف عجیب و غریب درباره اصل تناسب بود.

ترامپ گفت بعد از صحبت‌های آیزنبرگ با او، او به دانفورد زنگ‌زده است، شاید همان لحظه‌ای که من سعی کرده بودم به او زنگ بزنم و دانفورد هم مخالفتی با این تصمیم نداشته است. روز بعد، دانفورد به من گفت این حرف صحت ندارد اما به هر حال آن آسیب به برنامه وارد شده بود نمی‌دانستم دیگر چه بگویم که حتماً تمام کسانی که در اتاق بیضی بودند، متوجه این شده بودند. سعی کردم توضیح بدهم که تعداد «تلفات» ذکر شده کاملاً حدسی است، اما ترامپ گوش نمی‌داد. او در ذهنش تصویر صد و پنجاه کفن را می‌دید و دیگر هیچ توضیحی کارساز نبود.

او هیچ توجیه دیگری نداشت و فقط نگرانی‌اش از پخش تصاویر اجساد ایرانی‌های کشته شده در تلویزیون را تکرار می‌کرد. سرانجام ترامپ گفت نگران نباش، بعداً هر وقت بخوایم می‌تونیم حمله کنیم و اگه بخوایم این کار رو بکنیم، خیلی شدیدتر حمله می‌کنیم. قولی که به هیچ دردی نمی‌خورد.

نظرات بینندگان