arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۱۰۴۷
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۱۵ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۱

روایت محرم اسرار قذافی از گفتگوهای تلفنی دیکتاتور با زنان کشورهای مختلف جهان

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نوری المسماری، رییس تشریفات رژیم قذافی، جایگاهی همانند یک وزیر کشور داشت. المسماری رژیم قذافی را در سال 2010 رها کرد و اولین کسی بود که فرار از دست رژیم قذافی را در ابتدای قیام سال 2011 اعلام کرد و پس از آن، قذافی جایزه 50 میلیون دلاری برای بازگرداندن او تعیین کرده و حمام اسید برای مجازاتش آماده کرده بود اما وی جان سالم به در برد. در این گفت و گو، المسماری از جزییات و رازهای زندگی قذافی پرده برداشت.

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، در ذیل قسمت چهارم گفت و گوی المسماری با «الحیات»  می آید:

س:  می توانید به ما در خصوص تلاش ها برای ترور قذافی مطلبی بگویید؟

ج: قضیه بن لادن یکی از این تلاش ها بود. قذافی مخالفان اسلام گرا و بن لادن را مسئول این ماجرا دانست. مهاجمانی با کامیون زباله وارد خانه ی او شدند اما قذافی انجا نبود. به دلیل این اقدام(در جهت ترور قذافی) تمام اعضای گارد ویژه اعدام شدند. مهاجمان بدون آنکه کسی آن ها را ببیند از منزل او بیرون امدند. قذافی هم نتیجه گرفت که  توطئه ای باید از سوی گاردها درکار باشد و بدین ترتیب تمام آنها را اعدام کرد. پس از آن حمله،  مهاجمان در ساختمانی پنهان شدند و گارد ریاست جمهوری هم به فرماندهی خلیفه هنیچ به همراه تانک ها آنها حمله کرد.

س:  در کدام محل دیگری، قذافی هدف ترور ناموفق قرار گرفته بود؟

ج:  او هدف کودتایی به رهبری ادریس المحیشی قرار گرفت. او در حمله ی هوایی و در حالی که در حال فرار به مصر بود، کشته شد.

همچنین کودتایی توسط عمر المحیشی(عضو شورای فرماندهی انقلاب) سازمان دهی شد.  او با قذافی دچار اختلاف شده بود و سپس با عناصر نظامی در جهت سرنگونی قذافی شروع به همکاری کرد.

آنها قصد کودتا داشتند، اما قذافی در ابن مورد اطلاعاتی بدست اورده بود یا مشکوک شده بود. او تمام آنها را با خود در سفر به اوگاندا(در روزهای ایدی امین)  سوار هواپیما کرد تا در نشستی در کامپالا در دهه 1970 شرکت کند.

آنها(کودتاگران) جلسه ای در منزل محمود الباهی کاردار(لیبی در اوگاندا)، برگزار کردند و قذافی می خواست که شب پیش آنها رود،  اما گاردها او را به منزل کاردار راه ندادند.

در همان شب، عمر المحیشی می خواست وارد اتاق قذافی شود که در ان زمان خواب بود. به نظر می آمد که او می خواست قذافی را به قتل برساند.

در ان زمان، افسری به نام مسعود الزقراد که هم اکنون سرهنگ است از ورود او به اتاق جلوگیری کرد.

المحیشی به او گفت: من عضو شورای فرماندهی انقلاب هستیم و می خواهم وارد اتاق شوم.

با این حال، افسر مذکور اسلحه ی خود را در اورد و به سمت او گرفت و المحیشی هم عقب نشست.

زمانی که آنها با قذافی به لیبی بازگشتند، بازداشت شدند.

المحیشی گریخت اما بعدها به عنوان بخشی از یک توافق از مراکش به لیبی بازگردانده شود.

قذافی به او گفت،  ما تو را به زیر پاهایمان آوردیم. او سپس (انگونه که توسط گاردها که تاحدی رجزخوانی می کردند به من منتقل شد)به ضرب گلوله المحیشی را کشت.

همچنین تلاش دیگری توسط یکی  از بستگان قذافی که افسر گارد ریاست جمهوری بود علیه او صورت گرفت.

ما فیلم آن را مشاهده کریم و دیدیم که او چگونه به طرز وحشتناکی کشته شد.

قذافی جسد برخی از بستگانش را در نزدیک باب العزیه اویزان کرد.

س: منظورتان این است که او ترسیده بود؟

ج: بله، او بسیار ترسو بود. او نمی توانست وارد تونل یا اسانسور شود و در طول سفرهایمان به منظور اجتناب از سفر طولانی در فرودگاه ها فرود می امدیم. من خیلی خسته می شدم.

س: او چطور به نیویورک رفت؟

ج: با وجود تجربه ای که در سفر هوایی داشتم، دیگر داشتم دیوانه می شدم. ما باید چندین بار فرود می امدیم، چراکه قذافی نمی خواست زمانی طولانی بر روی اقیانونس سفر کند.

س: المثابه چیست؟

ج: درحقیقت، یک مثابه انقلابی و یک مثابه بین المللی وجود دارد. المثابه بین الملی توسط موسی کوسی هدایت می شد و اعضای آن از گروه هفت آوریل بودند که دانشجویان را در دانشگاه ها حلق اویز کرده بودند. برجسته ترین شخصیت در المثابه بین المللی عبدالسالم جالود(رئیس کمیته انقلاب) بود.

س: ماجرای حادثه 7 آوریل چه بود؟

ج: این حادثه ی کشتار مخالفان قذافی در دانشگاه ها بود و در واقع پروسه طولانی ای هم بود.

س: چه کسی در این خصوص تصمیم گیری کرد؟

ج: قذافی خود تصمیم گرفت و جالود بر قتل انها نظارت کرد.

س: روابطه این دو (جالود و قذافی) به چه شکلی بود؟

ج: در ابتدا عالی بود. اما سپس قذافی شروع به انحصار در اوردن قدرت گرفت و جالود هم حکومت را رها کرد و به خانه اش بازگشت. در طول قیام، قذافی سعی کرد که جالود را بازگرداند تا بر عملیات های نظامی نظارت کند اما او قبول نکرد.

س: ایا جالود در حوادث خونین دخالت داشت؟

ج: او در حوادث 7 اوریل دخالت داشت. در آن زمان، او ریاست دفتر کمیته انقلاب را برعهده داشت. بعدها،  او المثابه را تاسیس کرد که در خارج از کشور فعالیت می کرد و اردوگاه های اموزشی راه اندازی می کرد و کودتا سازماندهی می کرد.

س: المثابه کجا فعالیت می کرد؟

ج: در گرنادا و چندین بخش از امریکای لاتین مانند کوبا و نیکاراگوئه فعالیت می کرد.

س: این بدین معناست که موسی کوس مغز متفکر کودتاها و انقلاب ها در سراسر جهان بود؟

ج: بله. او به مدت 12 سال رهبری امنیت خارجی را برعهده داشت.

س: آیا قذافی به موسی علاقه داشت؟

ج: بله، موسی باهوش بود.

س: در مورد ابراهیم البشاری چطور؟

ج: ابراهیم البشاری(خدا رحمتش کند) رئیس دستگاه امننیت خارجی بود. بین او و موسی خصومتی وجود داشت و همچنین المثابه و دستگاه امنیت خارجی فعالیت های مشابهی داشتند. اما او مرد خوبی بود.

س: در مورد عبدالله السنوسی چطور؟

ج: در ظاهر، او مردی خوب، قابل احترام و بخشنده ای است. با این حال او مردی خشن که اراده و خواست رئیسش را اجرا می کرد، بود. وی این دستورات را به گونه ای فراتر از حد خواسته شده انجام می داد.

س: خطرناکترین اقدامی که سنوسی انجام داد چه بود؟ ایا او با قتل عام زندان ابوسالم که جان بیش از 1200 زندانی را گرفت، ارتباطی داشت؟

ج: البته که بله، او به دستور قذافی این اعمال را مرتکب شد.

س: چه کسانی دستور قتل ها را صادر می کرد؟

ج:  ترور هیچ شخصیتی مشهوری و مهمی به دستور قذافی صورت نگرفت و من می توانم به آن شهادت دهم .

 یکبار، موسی کوسی خواستار دیدار با من شد. من گفتم: چه می خواهی؟

او هربار که از من می خواست چمدانی با لباس و خمیر دندان بیاورم، می دانستم که دستور حبس من صادر شده است.

با این حال او تاکید می کرد: نه نه. من از تو می خواهم که با من در جاده ی الشاط ملاقات کنی.

در این زمان، به او گفتم، تو در حال برنامه ریری برای توطئه هستی اما او خندید و تاکید کرد که با او دیدار کنم.

رئیس اطلاعات لیبی از من خواسته بود که در جاده ی الشاط و حوالی ساعت 10 شب با او دیدار کنم. من هم فکر هایی به ذهنم خطور کرد، ایا قذافی با اطلاع موسی قصد قتل مرا دارد؟

من به محل قرار که جنب ساختمان ایستگاه رادیویی لیبی بود رفتم و او را در حالی که حامل یک چمدان بود مشاهده کردم.

من گفتم: بازش کن تا منفجر شود و جفت مان را بکشد.

اما زمانی که او چمدان را باز کرد، نوار و گزارشاتی داخل آن بود.  من پرسیدم: این ها چه ارتباطی با من دارند؟ او پاسخ داد؟: رابطه با رئیس متشنج است و من با او دچار اختلاف هستم. او از دست من عصبانی است و نمی خواهد مرا ببیند.

 

بدین ترتیب، من در خصوص محتوای درون چمدان پرسدیم و او گفت: این چمدان را وزیر یک کشور عربی به من تحویل داده است که حاوی مکالمه ی تلفنی این مرد(قذافی) است.

من چمدان را به فردی که مسئول این کارها بود و همچنین شخص قذافی تحویل دادم و به او گفتم که  این چمدان را موسی به من داد و محتوایش را اشکار ساخت.

او گفت که موسی الاغ و یک دروغگو است. وی اضافه کرد: من کار داری. تو و مباروک شریف به این نوارها گوش کنید.

این نامه ها و نوارها حاوی تماس های تلفنی ای بود که توسط قذافی با زنان در کشورهای دیگر انجام شده بود. این زنان به قذافی در مورد هویت هایشان و و وضعیت خانوادگی و اجتماعی شان دروغ گفته بودند.
نظرات بینندگان