پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حسن فاتحی در یادداشتی که برای "انتخاب" ارسال کرده آورده است:
اخیراً جناب الهام دراظهاراتی، مجمع تشخیص مصلحت نظام را فاقد کارائی لازم
تشخیص داده، و در عباراتی مجمع را سرای بیکاران شمرده و انتصاب شخصیتهای
حقیقی وحقوقی را تنها به صرف اینکه کنارگذاشته نشوند و یا اینکه سرشان
جایی مشغول باشد، توصیف نموده بودند، " در مجمع تشخیص مصلحت، انتصاب خود
افرادش هم یک جور مصلحت است. هم مصلحت است و هم باید از اطلاعات آنها در
یک جائی در نظام استفاده شود که میشود. تثبیت آقای هاشمی را هم رهبری بر
تغییر وی ارجح میبینند، ولی معلوم است که مجمع کارآیی خود را از دست داده
است. شاید این طور تلقی شود که این عدم کارآیی به دلیل نسبت مجمع با دولت و
رفتارهای تند و کینهورزانه آن با دولت است و دولت که عوض شود، این
کارآییها برمیگردد و رفتارها تغییر میکنند."
تقارن حضور دکتر احمدی نژاد در مجمع تشخیص مصلحت نظام بعد از فاصله
طولانی با واکنش شخصیتهای نظام اسلامی درباره اظهارات آقای الهام
، مرا واداشت تا در عباراتی نظر جناب الهام را به اندیشه قبل از سخن
گفتن جلب نمایم:
1- چگونه میشود همسری با بزرگ نمایی چهره ای را اسطوره هزار سومی
تبلیغ نموده ولی شوهری ناخود آگاه محبوب هزار سومی را در مجمعی
فرود می آورد که به باور او "سرای بیکاران است"؟
آیا حب و بغضهای شخصی ریشه این تناقضات نمی تواند باشد؟ اگر چنین است
چرا بخاطر امیال خویش ، بایستی خرد جمعی جامعه را به سخره بگیریم؟
2- اگر مجمع تشخیص مصلحت نظام محلی برای مشغولیتهای بزرگان می باشد ،
چرا اسطوره هزاره سومی در نهایت ناچار به حضور در آن مجمع می شود؟ آیا
می توانیم از کلمات جناب الهام نتیجه بگیریم که با حضور احمدی نژاد
درمجمع درواقع احمدی نژاد نیز به جمع بیکاران پیوسته است؟ !
3- آیا سران نظام اسلامی به علاوه برآیند عقلای جامعه اسلامی مورد
تائید رهبری ، واقعا" کارائی نداشته و ندارند؟ آیا نتیجه چنین سخنانی
زیرسوال بردن غیرمستقیم تصمیم اخیر رهبری نیست؟ اگر چنین است چگونه هنوز هم
جریان خاصی خود را حق مطلق وبقیه را باطل می شمارد؟
4- براساس چه حکمتی و برمبنای کدام پشتوانه ای ، براحتی ، فردی کل
نظام اسلامی را زیرسوال برده و شایسته اغماض و درنهایت انتقاد رسانه
ای قرار می گیرد و در عوض بزرگان امتحان پس داده ای آبرویشان نردبان
ترقی افرادی دیگر واقع می شود ؟ آیا عدالت ترسیمی جناب الهام
واسطوره هزارسومی ایشان واقعا" تا این حد سلیقه ای و ابزاری می باشد؟
مخلص کلام اینکه : چرا همسری با نگرش مختص خویش ، اسطوره هزارسومی ترسیم
نماید تا شوهری همان اسطوره را در مجمعی بایگانی نماید که به باور او
کارائی نداشته است؟