پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس سیاسی «انتخاب»؛ محسن پورحسین: انتخابات اردیبهشت ماه صحنه سیاست ایران را متحول کرده ؛ جاگیری های سیاسی تغییر کرده و آرایش جدیدی در حال شکل گیری است. شاید چندان دور از ذهن نباشد که جناحی که در انتخابات نتیجه را واگذار می کند با تغییرات بیشتری در این سطح مواجه شود اما آنچه این روزها درمیان راستگرایان می گذرد قطعا خیلی بیشتر از حد معمول است . تحولات با سرعت پیش می رود و افزوده شدن عنصر صراحت به آن موجب شده است که برخی از تحلیلگران اصرار داشته باشند به همین زودی شاهد زایش ها و ریزش هایی تعیین کننده در جناح اصولگرا شاهد باشیم. باید آنچه در این چند وقت رخ داده را به فکت های جدید اضافه کرده و آنگاه درباره آنچه رخ خواهد داد سخن بگوییم .
سنتی هایی که باز هم اعتماد کردند
سنتی ها از ابتدای سال گذشته پالس هایی دادند که نشان می داد چندان به تصمیم سازان اصولگرا اعتماد ندارند . آنها حرف هایی زدند که نشانه هایی داشت از ارسال پیام برای حسن روحانی و البته همزمان برای سران جناح . از احتمال حمایت از روحانی در انتخابات سخن گفتند و از لزوم بررسی او در کنار دیگر گزینه ها روایت کردند . اما، هم محافظه کار بودند و هم توانی کم تر از حد تصور داشتند که بخواهند پاسخی به مخالفت سران جناح با خواست هایشان داشته باشند ؛ آنها اسیر شرایط دوران شده بودند.
پس از آنکه جمنا رونمایی شد شاید امیدوار شدند و دوباره اعتماد کردند؛ به اینکه شاید این بار به بازی دعوت شوند. اما آنها در لحظه آخر به شکلی خیره کننده حذف شدند . موتلفه ای ها که پیرتر از سایرین بودند راهشان را جدا کردند و میرسلیم را به انتخابات رساندند اما کسان دیگری مانند محمد رضا باهنر در لاک سکوتی سنگین فرو رفتند . آنها انتخابات را باختند دقیقا به همان شکل و شمایلی که انتخابات مجلس را باخته بودند . سنتی ها هزینه بودنشان را با تحول خواهان و چپگرایان جناح بسیار گران پرداخت کردند.
عبور از ائتلاف؟
سنتی ها مدت هاست که قدرت سابق را در اداره جناح ندارند. از وقتی علی اکبر ناطق نوری با فشار نوپدیدهای راستگرا در نیمه دوم دهه هشتاد ترجیح داد در مسند شیخوخیت باقی نماند این طیف چپ جناح اصولگرا بوده که جایگاه تصمیم سازی برای جناح را مصادره به مطلوب کرده است. از همان زمان تا امروز سنتی ها یا تماشگر بوده اند و یا بازیگر طرح هایی که این نوپدیدها طراحی می کردند . آنها امروز که به گذشته نگاه می کنند چند شکست پیاپی را در کنار هم می بینند و دیگر سراغی از در مصدر امور بودن مانند دوران ناطق نوری را ندارند.
اکنون آنها مانده اند و یک تصمیم مهم : «تداوم ائتلاف با بانیان شکست یا گذار از این دوران و ورود به شرایط تازه »
در حقیقت، راستگرایان سنتی چند گزاره پیش روی خود دارند :
الف : اندک گلایه ای را طرح کنند و همچنان با شرط و شروط های نمادین ، دل و عقل در گرو تصمیم سازان فعلی نگه دارند و آینده سیاست ورزی شان را به هر آنچه این طیف می خواهند بسپارند.
ب: اعلام استقلال کنند و از امروز خود را بانی جناح بمانند که چون قدیمی ترند آنها باید سخن بگویند. آنگاه خود گروهی شوند که در قالب تشکیلات جدید یا با همان قبای تشکیلات سابق جبهه پیروان حرف هایشان را از زبان جناح اصولگرا می زنند . در چنین شرایطی این سنتی ها خود را صاحبان اصلی جناح خواهند نامید و شکاف و دو دستگی قابل مشاهده ای نمایان خواهد شد .
ج: این وسط گزاره دیگری هم مقابل آن ها هست. می توانند از همان مسیری که علی لاریجانی و همفکرانش طی الطریق کردند ،راه خود را انتخاب کنند . یعنی یک جای تازه در سیاست ایران . شاید هم اصلا بخواهند به رفقای سابق خود بپیوندند و همان جایی را که آنها پیدا کرده اند را تقویت کنند . یک همچسبی سیاسی تعیین کنند .
هر کدام از این سه گزاره را که برگزینند در سرنوشت جناح بسیار موثر خواهد بود . همین هم هست که زمزمه های حاوی نگرانی این روزها در گعده های خصوصی تصمیم سازان جناح را افزایش داده است . اندکی دقت در پیام هایی که این روزها از جانب سنتی ها مخابره می شود می تواند نشانه هایی را در اختیار ما بگذارد که آنها کدام گزاره را انتخاب خواهند کرد .
محمد رضا باهنر حتما مهمترین چهره این طیف است . او که در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات سکوتی تامل برانگیز داشت و ترجیح داد آرام ترین و ساکت ترین روزهای دوران سیاست ورزی اش را پشت سر بگذارد، اما حالا این روزها از همیشه بیشتر سخن می گوید. حرف های او بسیار مهم است و می تواند برای اهل تحلیل کدها و فکت هایی را به همراه داشته باشد: از تغییر سیاست های این طیف از اصولگرایان.
او قبل از هر چیزی گفت : « تدوام محوریت جمنا در جریان اصولگرا، مشخص نیست.در حال بحث هستیم و احتمال تجدید سازمان وجود دارد.» این اظهار نظر آن هم در شرایطی که بسیاری از شخصیت های جناح از سخن گفتن در مورد آینده جمنا پرهیز دارند می تواند نشان از این داشته باشد که باهنر و سنتی ها یا حاضر به تداوم سیاست ورزی زیر سایه جمنا نیستند و یا اینکه با سازمان فعلی یا نقش کمرنگ خودشان در آن مشکلاتی دارند. این دریافت اولیه ای است که می توان از سخنان محمد رضا باهنر داشت .
اما تحلیل چرایی بیان این سخنان از سوی محمد رضا باهنر وقتی سهل تر می شود که او سخنان تازه ای را مطرح می کند . جایی که او تلاش می کند حساب سنتی ها ار از اقدامات طیف پیش روی اصولگرایان جدا سازی کند .
او ابتدا به اتفاقات روز قدس واکنش نشان داد و گفت :« توهین ممنوع است. حقیقتا از هیچ فرد یا گروهی توقع نمی رود که در جامعه ایران اسلامی که باید منادی اخلاق و وحدت باشد، رفتار ناشایست و توهین سر بزند. آنهم در روزی که روز وحدت علیه غاصبان قدس شریف است. بدیهی است دستگاههای اطلاعاتی و قضایی بایستی با شناسایی افراد توهین کننده و برخورد قانونی با آنان، ضمن جلوگیری از تکرار چنین مسائلی، شیرینی حضور حماسی ملت ایران را در روز قدس که با زبان روزه ندای حق طلبی سر دادند، دوچندان نمایند.»
این سخنان او در حالی بیان شد که برخی از تندروهای راستگرا معتقد بودند این مردم بوده اند که اینگونه به رییس جمهور منتخب توهین کرده اند ! و برخورد با آن ها در واقع برخورد با حق آزادی بیان است .
محمد رضا باهنر به فاصله اندکی بعد از آن یک اظهار نظر مهم دیگر هم داشته است. سخنانی که باز نشان می دهد او تلاش می کند هزینه اقدامات تندروهای اصولگرا از اعتبار سنتی های اصولگرا پرداخت نشود . آنجا که او در واکنش به اتفاقات نماز عید فطر چنین می گوید :« در رابطه با مداحی روز عید فطر من نقدها را وارد میدانم بعد از یک ماه روزه و تعبد و طاعت و اطاعت مردم برای جشن و عیدی گرفتن میآیند و اینکه این روز به یک مسالهای کشانده شود که خطاب به رییسجمهور مداحی شود کار درستی نبود.»
اما این اظهارات را چگونه می توان تحلیل کرد ؛ آیا سنتی ها تصمیمشان را برای جدایی از کادر فعلی رهبری جناح گرفته اند ؟ آیا آنها ویژگی مرکز گرایی خود را کنار گذاشته و خود را در مرکز امور جناح می دانند ؟ آیا اینکه محمد رضا باهنر گفته :« از این به بعد موفقیت دولت باید موفقیت نظام باشد اگر کسی مصمم باشد در ماههای اول و سال اول ثابت کنیم دولت ناکارآمد است، این سیاست راهبردی کاملا اشتباه است.» می تواند نشانه ای از آن باشد که او از همیشه بیشتر به علی لاریجانی ، متحد قدیمی خود نزدیک شده است؟
واقعیت این است که سنتی ها دیگر چندان تمایلی به ماندن در کاراکتر ثابت این چند سال اخیر خود ندارند . آنها از «سرباز» بودن خسته شده اند و می خواهندبه دوران «فرماندهی» خود در جناح باز گردند . آنها تلاششان را خواهند کرد ؛ برای ماندن و برای «تصمیم ساز» شدن در جناح . یک پیش بینی می تواند این باشد که اگر آنها توفیقی در این راه به دست نیاورند بهترین و شاید نزدیکترین راه ایجاد یک ائتلاف سرنوشت ساز باشد :«همنشینی با علی لاریجانی»