arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۰۹۱۴
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۱۴ - ۱۷ تير ۱۳۹۰

آيا احمد متوسليان زنده است؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اگر به مناسبت سالگرد ربوده شدن حاج احمد متوسليان و همراهانش، به دنبال يک فرد مطلع باشي تا کامل ترين جزئيات اين پرونده را در اختيارت بگذارد؛ يکي از اولين نامهايي که با آن برخورد مي کني، «حميد داوودآبادي» است.

داوودآبادي، نويسنده دفاع مقدس است، اما به واسطه علاقه يا احساس وظيفه، تحقيقات کاملي روي پرونده ربوده شدن چهار ديپلمات ايراني در لبنان انجام داده و نتيجه اين تحقيقات در کتاب «کمين جولاي 82 » منتشر شده که معتبرترين و کامل ترين کتاب در مسير پرونده حاج احمد متوسليان و همراهانش به شمار مي رود.

با داوودآبادي درباره برخي از ابعاد اين اتفاق به گفتگو نشستيم که مشروح آن در ادامه مي آيد:

اقدام فالانژها؛ قابل پيش بيني يا غيرمنتظره؟

زماني که نيروهاي ايراني به لبنان رفتند، لبنان درگير جنگ بود و دولت مرکزي مستقري هم نداشت. دولت «بشير جمايل» هم که در رأس کار بود تسلط بر حکومت نداشت.واضح است که وقتي در منطقه اي جنگ در گرفته است، وقوع حوادثي نظير گروگانگيري و ربايش طبيعي است و از اين منظر مي توان گفت، اسارت حاج احمد متوسليان از قبل قابل پيش بيني بود. ضمن اينکه دو نفر ديگر از نيروهاي ايراني هم چند وقت پيش اسير شده بودند و اين گروگانگيري ها براي بار اول نبود که رخ مي داد.

نجات حاج احمد در همان ساعات اوليه

صحبتهايي مبني بر اينکه مي شد حاج احمد و همراهانش را در همان ساعات اوليه نجات داد و شايعاتي مبني بر اينکه مسؤولان، اجازه چنين کاري را نداده اند، بي پايه و کذب محض است. حاج ابراهيم همت و نيروهاي ديگري که همراه متوسليان در لبنان بودند، حدود 24 ساعت بعد متوجه مي شوند اين چهار نفر گم شده اند.

پس از گذشت ساعتي از جدا شدن متوسليان و سه ديپلمات ديگر از ساير نيروها، نيروهاي ايراني از طريق بيسيم از بعلبک و بيروت، سراغ آنها را مي گيرند و پاسخ مشخصي دريافت نمي کنند.فرداي آن روز اتومبيل گارد حفاظت که چهار ديپلمات را در زمان ربايش، همراهي مي کرده، به نيروهاي ايران اطلاع مي دهد که متوسليان و همراهانش را ربوده اند. فالانژها در اين 24 ساعت هر اقدامي را که مي خواستند انجام داده بودند. ضمن اينکه محلي که اين چهار نفر دستگير شدند، دژباني ثابتي نبوده است؛ يعني همان روز، يک پست ايست و بازرسي ايجاد کرده بودند و هر کسي شيعه بوده دستگير مي کردند و مي کشتند.

حتي اين پست ايست و بازرسي در روز بعد ديگر وجود نداشته و بايد پرسيد چگونه ممکن بوده در همان ساعات اوليه، براي آزادي آنان اقدام بشود؟

حمله اسرائيل به لبنان با يک بهانه ساختگي

بهانه حمله اسرائيل به لبنان، ترور سفير اسرائيل در لندن بود. تروري که بعدها مشخص شد توسط گروه ابونضال که عامل صدام بودند، انجام شده است. رئيس اين تيم تروريستي در دادگاه اعتراف کرد که وظيفه ما انحراف جنگ ايران و عراق بود، به صورتي که ايران در جنگ پيشرفت نکند. پس از حمله اسرائيل به لبنان با بهانه ساختگي ترور سفيرش، بسياري از کشورهاي عربي گفتند ايران که ادعا مي کند عليه اسرائيل است، نيروهايش را بياورد و عليه اسرائيل متمرکز کند.
در آن زمان، هيچ کشور عربي وارد جنگ با اسرائيل نشد و تنها ايران بود که نيروهايش را به لبنان برد.

تيپ 58 ذوالفقار از ارتش و تيپ 27 حضرت رسول(ص) از سپاه به سوريه فرستاده شدند تا براي نجات شيعيان لبنان از اين منطقه وارد جنگ با اسرائيل شوند، اما معلوم شد از طريق سوريه امکان عمل وجود ندارد؛ چون سوريه در آن زمان آمادگي درگيري مستقيم را نشان نمي داد و هراس خاصي از اسرائيل داشت که اجازه نبرد به ما نمي داد.

حضور در لبنان و تضعيف جبهه در عراق

پس از آزادي خرمشهر که برخي از کشورهاي عربي پيشنهاد آتش بس(نه صلح) آن هم به صورت شفاهي به ايران مي دادند، صدام در يک سخنراني مي گويد، وقتي ايراني ها خرمشهر را از ما گرفتند، من چنان احساس خطر کردم که به گارد رياست جمهوري دستور دادم در اطراف بغداد ديوار دفاعي تشکيل بدهند.

اين نشانه وحشت دشمن است. آنها براي نجات صدام دنبال زمان بودند و بحث آتش بس را پيش آوردند که ايران قبول نکرد و گفت: يا صلح يا ادامه جنگ.

پس از آزادي خرمشهر وقتي ما نيروهايمان را به لبنان برديم، در عمليات رمضان که حدود يک و نيم ماه طول مي کشد تمام کشورهاي غربي بالاترين ميزان کمک تسليحاتي را به عراق کردند و حتي شوروي، تانکهاي مدرن تي 72 که ضد موشک است، در اين مقطع به عراق داد.در همين مقطع، کارشناسان بلژيکي و اسرائيلي آمدند زمين شلمچه را مسلح کردند. کانال ها و سيم خاردارها همه در مقطعي که ما درگير لبنان بوديم، ساخته شد و براي همين ما در عمليات رمضان شکست خورديم. اين شکست طرح مشترک اسرائيل و عراق بود براي منحرف کردن ما.

موضع مسؤولان کشور درباره ربودن ديپلماتها

مواضع مسؤولان، بسيار عادي بود. به اين صورت که وزارت خارجه نامه اعتراضيه اي ارسال کرد.

در آن دوره تکليف لبنان معلوم نبود و مشخص نبود با چه کسي طرف هستيم. گروه فالانژيست ها مزدور اسرائيل بودند. وضعيت آن دوره مثل اين است که چند نفر از رزمنده هاي ما را ارتش عراق در جنگ اسير کرده باشد و ما بخواهيم نامه نگاري کنيم که اسراي ما را آزاد کنند.

وقتي مزدوران اسرائيل نيروهاي ما را اسير کرده اند، چگونه از طريق ديپلماتيک از آنها بخواهيم که اسراي ما را آزاد کنند؟

البته قولها و وعده هايي از سوي لبناني ها داده مي شد که علتش اين بود که «بشير جمايل» تمايلي به درگيري با ايران نداشت، اما افرادي مثل سمير جعجع انسانهايي جنايتکار و وحشي بودند که مسؤولان اصلي پرونده چهار ديپلمات ايراني آنها بودند و بشير جمايل نتوانست در مقابل آنها به توفيقي برسد.

ربايش متوسليان و تأثيرات بين المللي

ما در آن زمان، درگير جنگ بوديم و از سوي ديگر فالانژها و حتي اسرائيل تأکيد داشتند اين سؤال را برجسته کنند که ايران در لبنان چه کار مي کند؟ به همين خاطر هيچ واکنش نمي توانستيم نشان بدهيم.

اما بعدها در سطح سازمان ملل پيگيريهايي شد. بويژه به واسطه گروگانهاي غربي که در لبنان اسير بودند. غرب از ايران مي خواست که براي آزادي اين گروگانها وساطت کند. ايران هم هميشه ادعا داشت که گروگانهاي ما در اين معامله چه مي شوند؟

آنها وعده پيگيري مي دادند تا در نهايت «خاوير پرز دکوئيار»، دبيرکل وقت سازمان ملل، نامه تسليتي به ايران نوشت و از طرف سازمان ملل اعلام کرد، اين چهار نفر کشته شده اند.
حتي کنگره آمريکا هم چنين کاري را انجام داد؛ يعني در همان زمان منابع ديپلماتيک ما از کنگره آمريکا خواستند در قبال درخواست نمايندگان آمريکا از ايران براي پيگيري آزادي گروگانهايشان، آنها هم وضعيت اسراي ما را روشن کنند.

آنها قول همکاري دادند و گروگانهايشان هم آزاد شدند. اما تنها پاسخ کنگره آمريکا نامه تأسف آميزي بود که ضمن آن گفتند ما وضعيت گروگانهايتان را پيگيري کرده ايم و آنها کشته شده اند.

آيا متوسليان زنده است؟

ما با دشمنان مکار و شيادي طرف هستيم. فالانژها و اسرائيلي ها شياداني هستند که به هيچ حرفشان نمي توان اطمينان کرد. به نحوي که اظهارات آنها در طول سي سال گذشته همه ضد و نقيض بوده است.اما از سوي ديگر، نظام پيگير وضعيت اين چهار ديپلمات بوده است و براي روشن شدن تکليف آنان کارهاي مهمي انجام داده است.

دوره هايي بوده که گروگانهاي ارزشمندي از دشمن، در بند لبناني ها بوده اند و ايران براي آزادي آنان واسطه مي شده است.اگر قرار بود متوسليان در دست آنها باشد، قطعاً او را تحويل مي دادند تا به نتايج بهتري در اين معاملات برسند؛ چون از لحاظ امنيتي، حاج احمد نسبت به گروگانهاي آنها از لحاظ اطلاعاتي اهميت کمتري داشته است و منطقي نيست که او را نگه دارند، اما هزينه هاي بالايي در اين گروگانگيري ها بپردازند.حتي در قضيه مک فارلين يک پاي معامله هميشه چهار گروگان ايراني بوده اند که اين اخبار تاکنون مطرح نشده است. غربي ها به دنبال آزادي جاسوس خودشان بودند و ايران، شرط آن را مشخص شدن وضع گروگانهايش اعلام مي کرد.يعني افتضاح مک فارلين و آن همه هزينه اي که براي آن پرداخت کردند، به اندازه کافي اهميت داشت که اگر امکان معاوضه ديپلماتهاي ايراني بود، اين کار را بکنند تا آن افتضاح پيش نيايد.

* قدس
نظرات بینندگان