پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حمید رسایی نماینده حامی دولت كه میگوید ساعتها با مشایی بیپرده و چهره
به چهره مباحثه و گفتوگو داشته، او را "الیاس " دولت احمدینژاد و مأمور
محدودكردن ولی فقیه و منحرفكردن نظام اسلامی خواند و خواستار برخورد
دستگاه قضایی با وی و همفكرانش شد.
اهم اظهارات این عضو فراكسیون انقلاب اسلامی مجلس در گفت وگو با فارس بدین قرار است :
• سابقه انقلاب اسلامی و بررسی عملكرد شخصیتها نشان میدهد دشمنان همواره
تلاش كردهاند اگر نتوانستند بهطور مستقیم شخصیتی را تحتتاثیر قرار داده و
از او در راستای منافع خود استفاده كنند، از كانال اطرافیان وی وارد
شوند؛ به عنوان نمونه در قضیه آقای منتظری دشمنان از طریق بیت او و دامادش
كه منتظری اعتماد بسیار زیادی به وی داشت، وارد عمل شده و اهداف خود را
پیگیری كردند و یا در موضوع آقای هاشمی رفسنجانی هم دشمن تلاش زیادی كرد تا
منافع خود را از طریق فرزندان و برخی اطرافیان وی تامین كند.
• جریان انحرافی امروز با توجه به خصوصیات و ویژگیهایی كه شخص آقای
احمدینژاد داشت و عمدتاً هم این خصوصیات و ویژگیها بر اساس مبانی اعتقادی
بود، ابتدا با رویكرد اعتقادی وارد صحنه شد و پس از آن اهداف سیاسی و
اقتصادی خود را پیگیری كرد و به برخی از آنها رسید.
• از جمله اهدافی كه مشایی برای رسیدن به آن تلاش می كند، تصدی كرسی ریاست
جمهوری یازدهم است اما این شخص به فراتر از ریاست جمهوری می اندیشد و اگر
غایت هدف او كسب جایگاه ریاست جمهوری بود، می توانست با استمرار مرام و
جهتگیری احمدینژاد سال 84، بدون اینكه نشان دهد با ولایت فقیه مشكل دارد
به آن برسد ولی مشایی مأموریت دارد تا نظام اسلامی را به انحراف بكشاند. از
نظر مشایی جایگاه رهبری باید به یك جایگاه تشریفاتی برسد و بسیاری از ارزش
های دینی به ارزش های ملی گرایانه تغییر كند.
• به عبارت دیگر، از آنجا كه جریان انحرافی و شخص آقای مشایی به شدت
قدرتطلب است، در حقیقت با رویكرد ورود به مباحث اعتقادی به دنبال آن است
كه از جایگاه آقای احمدینژاد برای رسیدن به قدرت در انتخابات مجلس نهم و
سپس ریاست جمهوری یازدهم بهره برد؛ در حالی كه تردید نداریم اعتقادات مشایی
انحرافی است و از احمدینژاد فقط به عنوان یك سپر استفاده می كند تا از
طریق او به اهدافش برسد.
• در كنار این موضوع، یكی از مهمترین اهداف جریان انحرافی ناكارآمد نشان
دادن مدیریت انقلابی و ولایی است؛ اتفاقی كه در طول چند سال گذشته رخ داد،
این بود كه مردم طعم مدیریت انقلابی را پس از سالها مجدداً در مسیر تبعیت
از ولایت چشیدند و ما در نقاط مختلف كشور شاهد نتایج این نوع مدیریت بودیم و
رهبر معظم انقلاب هم بر این اساس بارها اصول زنده شده توسط احمدینژاد را
ستودند و راه دولت را تأیید كرده مورد تمجید قرار دادند اما اوجی كه مدیریت
انقلابی گرفته بود، متاسفانه با فعالیت دهها برابری جریان انحرافی به
دلیل اعتماد زیادی كه آقای احمدینژاد به برخی شخصیتهای این جریان و در
رأس آن آقای مشایی داشت، با ركود مواجه شد.
• احمدینژاد با همه هوش و حواسش می تواند تحت تأثیر الیاسهایی قرار
بگیرد كه آنها را به عنوان یك شخصیت مثبت باور كرده است. آقای احمدینژاد
فردی شجاع، مدیر و با رویكردی زاهدانه است اما معصوم و مجتهد و دینشناس
نیست و اتفاقا آسیبهایی كه به او وارد می شود، از همین نقطه است. همه
شخصیتها اشتباه میكنند و احمدینژاد هم مصون از اشتباهات نیست اما این
اشتباهات به ویژه در اتفاقات اخیر هزینه سنگینی برای وی داشته كه شاید اگر
دیر بجنبد، جبران این هزینه سنگین دشوار باشد.
• علاوه بر این ما شخصیتهایی را در تاریخ انقلاب داشتهایم كه اعتماد
زیادی به برخی اطرافیان خود داشتند كه نمونه آن شهید رجایی بود كه با همه
سلامت اعتقادی و اقتصادی، فریب فردی همچون مسعود كشمیری را خورد و اعتماد
به كشمیری به حد اعتقاد رئیس جمهوری محبوب و مردمی آن روز به كشمیری رسید و
موجب شد كه فرد مذكور در ساختار اجرایی كشور به قدری نفوذ كند كه رجایی و
باهنر را به شهادت برساند تا به زعم خودش به نظام لطمه بزند.
• مهمترین انحراف مشایی در فرض خوشبینانه این است كه اسلام را بر اساس
دیدگاههای خودش تفسیر میكند و دچار بیماری تفسیر به رأی از دین است.
مشائی مطالعات دینی متفرقه داشته اما این مطالعات را عمق نبخشیده و به
اساتید فن و مجتهدان مسلط به كتاب و سنت هم مراجعه نكرده تا مسیر مطالعاتی
وی را مشخص و در مسیر درست هدایت كنند؛ در جلسات مختلفی كه با او مواجه
بودیم و بحث كردیم به این نكته روشن رسیدم كه او معتقد به اسلام منهای
روحانیت است و تلاش كرده احمدینژاد را هم به این سو ببرد كه البته در سایه
ولایت فقیه و وجود رهبری با درایت و حكیم در رأس نظام اسلامی نمیتواند
موفق به تحقق دیدگاه خود شود.
• مشایی معتقد است اكثریت جامعه مستضعفاند اما وی استضعاف آنها را فقط
مالی نمی داند، بلكه معتقد است اكثریت مردم نسبت به دین اعتقاد جدی ندارند،
نسبت به غرب تمایل دارند، ضد روحانیت هستند، از نظر مالی فقیر و منتظر كمك
مسئولان هستند و از نظر سیاسی هم نمیتوانند جریانات سیاسی را از هم تفكیك
دهند.
• اجازه بدهید برای اثبات این سخن یك خاطره نقل كنم تا بهتر این مسئله
مفهوم شود؛ بعد از مناظره بنده و آقای جوانفكر در برنامه "دیروز، امروز،
فردا " درباره مشایی و رابطه او با دولت كه مناظره خوبی بود و البته پس از
آن شاهد تعطیلی این برنامه تلویزیونی بودیم، یكی از وزرای دولت دهم به
مشایی انتقاد كرد كه چرا شما مواضعی اتخاذ میكنید كه نیروهای خودی مجبور
شوند در برابر هم قرار گرفته مناظره كنند آن هم با این دفاع بدی كه جوانفكر
از دولت می كند. مشایی در پاسخ وی گفته بود: "مناظره رسایی و جوانفكر
كاملاً به نفع ما بود و ما برنده شدیم، چرا كه روحانیت در برابر ما قرار
گرفته بود ".
• اگرچه حذف روحانیت از صحنه سیاسی كشور شالوده فكری مشایی و همفكران اوست،
اما باید توجه داشته باشیم كه مشایی شخصیت چندوجهی دارد و در محافل عمومی و
حتی بعضا در برابر احمدی نژاد به تناسب مخاطبینش شخصیتهای متنوع خود را
بروز داده و از خود چهرههایی علمی، فرهنگی، سیاسی و اجرایی به نمایش
میگذارد كه این از ویژگیهای بارز نفاق است.
• این موضوع را در نظر بگیرید كه اساسا فساد اقتصادی به دنبال خود فساد
سیاسی و فساد اعتقادی و حتی فساد اخلاقی میآورد؛ مفاسد امروز مشایی هرچند
برجستگی اعتقادی دارد اما این برگرفته از مفاسد اقتصادی است كه درباره
شخصیتهایی مانند مهدی هاشمی و برخی اصلاحطلبان و افرادی كه در كنار آقای
هاشمی بوده و اكنون نیز هستند، صدق میكند و ما در گذشته هم نسبت به آنها
هشدار داده بودیم، ریشه در فساد اقتصادی این افراد دارد.
• بسیاری از مبانی و مواضعی كه امروز توسط مشایی اتخاذ میشود، قبلا توسط
اصلاحطلبان و جریان فتنه اتخاذ شده بود و موضوع تازهای نیست و به همین
دلیل شما میبینید كه در طول دو سال اخیر، مشایی هرگز حاضر نشده از تعبیر
فتنه درباره جریان برانداز استفاده كند و فتنهگران را در حد مجرمین از
نگاه نظام جمهوری اسلامی معرفی كرده و به اطرافیان خودش هم حتی توصیه داشته
به جریان برانداز، فتنهگر نگویند.
• البته برخی به اصطلاح اصولگرایان دیگر هم بیماری جذب آرای مردم به هر
قیمت را دارند كه نمونه خیلی بارز آن را در انتخابات ریاست جمهوری نهم شاهد
بودیم كه افرادی با شیوههای غربی و روشهایی كه در مبانی دینی و انقلابی
ما پذیرفته شده نیست، دنبال كسب رأی مردم بودند و هرچند كه امروز منتقد
مشایی هستند، اما با او در مواقعی اشتراك عمل داشته اند.
• به عنوان نمونه عرض میكنم در بسیاری از امور بین آقای لاریجانی و مشایی
اختلاف نظر و دیدگاه وجود دارد ولی در خصوص مسائل سیاسی و چگونگی جذب آرای
مردم برای پركردن پیمانه انتخابات، شاهد این هستیم كه هر دو جریان یك هدف
را دنبال می كنند ولی دو تاكتیك دارند؛ هر دو به دنبال به دستآوردن 13
میلیون رای انتخابات یازدهم هستند اما یكی معتقد است كه اگر در كنار آقای
هاشمی بایستد به هدفش می رسد و دیگری معتقد است باید از طریق نفوذ در بدنه
جریان فتنه رسیدن به هدف خود را پیگیری كند كه برای همین سراغ هنرپیشهها
میرود و حرفهای ملیگرایانه میزند.
• بیرون از جریان اصلاحطلبی طبقهای از نفوذیها را داریم كه ویژهخواری
مالی و اقتصادی دارند و نفوذ كردهاند ولی امروز این افراد در حال برگزاری
جلسات محفلی و انتخاباتی با چهكسی هستند؟ آیا غیر از مشایی برای آنها تور
جذب پهن كرده؟ مانند بسیاری از افراد فاسد و معلومالحال دیگر كه مشایی در
برنامه ریزی جذب آرا با آنها ارتباط گرفته است.
ما هم همه دراز گوشششششش.....
تمام نظرات قبلی یکی دو سال اخیر شما هم فراموشمون شده