arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۲۰۰۰۱
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۰۸ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۴
گاردين:

نشانه‌هاي فروپاشي"آل سعود"

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 نشريات و مطبوعات غربي و آمريکايي در خصوص بحران سياسي موجود در عربستان سعودي مطالبي مي نويسند و اين بار نشريه انگليسي گاردين از بحران در خاندان سعودي نوشته است.

به گزارش العالم، هراز چندگاهي نشريات و مطبوعات غربي و آمريکايي با گزارش ها و تحليل هايي به قلم معروف ترين نويسندگان و مقاله نويسانشان همچون سيمون هرش و ريدل و فريدمان و افراد قلم به دست ديگري در خصوص اوضاع جاري و آتي عربستان سعودي مي نويسند، و از بحران هاي موجود در اين کشور و خطرهايي که در کمين آل سعود نشسته پرده بر مي دارند، خطرهايي که مي رود تا ماهيت اين نظام سعودي را تهديد کند، هم اکنون به عنوان نمونه به يکي از اين خطرها و تهديدهايي که نشريه انگليسي گاردين به ان اشاره کرده مي پردازيم.

در گزارش نشريه گاردين چنين آمده است: در يک اقدام بي سابقه شاهزاده سلطان بن ترکي بن عبدالعزيز طي يک دعواي قضايي که آن را به دادگاه جنايي سوئيس ارائه داده، وي برضد عموي خود يعني شاهزاده عبدالعزيز بن فهد بن عبدالعزيز آل سعود شکايت کرده است، وي همچنين برضد صالح الشيخ وزير کنوني امور اسلامي در دولت عربستان سعودي اقامه دعوا کرده است.

شاهزاده بن ترکي در اين دعواي قضايي و شکايت خود اعلام کرده که در سال 2003 در يک ماجراي آدم ربايي قرار گرفته است، و بنا به گفته وکيل شاهزاده سلطان دادستان کل سوئيس دستور انجام بازرسي هاي لازم را در اين رابطه صادر کرده است و از اين رو شکوائيه اي هم با همين مضمون از شاهزاده سعودي در ژنو به جريان افتاده است.

نشريه گاردين طي چندين نوبت سعي داشته تا در اين رابطه با هر يک از شاهزاده عبدالعزيز و الشيخ وزير دولت عربستان سعودي مکالمه اي داشته باشد و اصل ماجرا را از آنها جويا شود، همچنين به منظور دريافت پاسخي از سفارت خانه عربستان سعودي در لندن و ژنو در خواست توضيح ارسال کرده است، حتي اين نشريه براي به دست آوردن پاسخي در اين رابطه به دفتر شاهزاده عبدالعزيز در هتل جورج پنجم در پاريس تلاش کرد، و نامه اي را به اين دفتر ارسال کرد، اما پاسخي دريافت نشد، تنها پاسخي که گاردين در اين باره دريافت کرد از مشاور رسانه اي سفارت عربستان سعودي در لندن بود، که در اين پاسخ چنين نوشته شده است، ما خواسته شما را به مراجع ذيربط براي دريافت پاسخ مناسب ارسال کرديم، همچنين در ادامه پاسخ چنين آمده است، پاسخ به اين پرسش شما از عهده سفارت عربستان در انگليس و وزارت امور خارجه عربستان سعودي خارج است، چرا که اين موضع يک امر داخلي مربوط به خود شاهزاده هاي سعودي است.

اما در بخش مربوط به جزئيات ماجراي ربايش شاهزاده سلطان در اين گزارش آمده است که در آن سال شاهزاده عبدالعزيز بن فهد و صالح الشيخ وزير دولت امور اسلامي عربستان سعودي تشخيص داده بودند که شاهزاده سلطان در حال رسوا کردن خاندان آل سعود است از اين رو تصميم گرفتن وي را ساکت نمايند به همين دليل تصميم مربوط به ربودنش گرفته شد، چرا که وي را ديگر فردي ياغي بر پادشاهي عربستان سعودي تشخيص دادند.

گاردين در اين رابطه نوشته است: به نظر مي رسد يک بحران جدي و بزرگ در داخل خاندان سعودي به وجود آمده است، و اين بحران رفته رفته مي رود تا علني شود، چرا که شاهزاده سلطان بن عبدالعزيز علنا عاملان ربايش خود و بيهوش کردنش و اعزام با توسل به زور وي از سوئيس به عربستان سعودي را نام برده و فاش کرده است.

اسرائيل از فروپاشي نظام هاي دوست عرب خود در هراس است!

عوفر يسرائيلي مشاور امنيت داخلي اسرائيل در مرکز چند بعدي هرتزليا در دانشگاه حيفا طي مقاله اي که در نشريه اسرائيل امروز در شماره 17 ماه جاري ميلادي به چاپ رسيده، چنين نوشته است: حمله بسيار بزرگي که سازمان ولايت سينا مرتبط به سازمان تروريستي داعش برعهده گرفته نشان از حصول تحولي بسيار بزرگ در رابطه با خاورميانه دارد، اين کارشناس مسائل امنيتي اسرائيلي در اين مقاله خود بين انفجار و حمله تروريستي در سينا و فروپاشي نظام هاي پادشاهي و فروپاشي در دولت هاي عرب حوزه خليج فارس ارتباط قائل شده است، چرا که به عقيده وي اين حادثه بزرگ ترين رويداد در بيرون از دايره سيطره داعش در عراق و سوريه روي داده است،‌و اين امر بيانگر توسعه يافتن سازمان تروريستي داعش است، از اين رو وي پيش بيني کرده است اين توسعه باعث ايجاد تغييرات گسترده اي در خاورميانه اي که عملا نا آرام هم هست گردد.

وي بعد از بررسي گسترده اين تهديدها در گزارش خود از دولت آمريکا و اسرائيل خواسته است تا براي مقابله با تروريست ها در کنار ارتش مصر در سينا وارد کارزار شوند، وي در اين رابطه حتي نوشته است، تعلل و درنگ آمريکا در اين رابطه حتي مي تواند باعث شود تا کشورهايي نظير عربستان سعودي و مغرب و اردن و ديگر کشورهاي عرب حوزه خليج فارس هم با چنين چالش هاي مشابهي روبه رو شوند، چالش هايي که مي تواند در پايان کار باعث فروپاشي نظام ها در اين کشورها گردد.

اگر چه اين گزارش ها که در چهارسال قبل همزمان با آغاز بهار عربي در کشورهاي منطقه به صورت پراکنده و کم رنگ جلوه گر مي شدند، اما در اين ماه هاي اخير اين گزارش ها کمي از شدت و حدت بيشتري در بيان واقعيت ها برخوردار شدند، و جرات و رک گويي بيشتري در بيان اوضاع داخلي عربستان سعودي و بحران هاي موجود در داخل خاندان سعودي پرده برداشته اند.

برخي از تحليلگران بخصوص آنهايي که در خندق آل سعود در داخل و خارج از جهان عرب قرار دارند، و حتي برخي از خارجي ها مدعي هستند گزارش هاي منتشره در خصوص واقعيت عربستان سعودي صحت ندارد، از اين رو آنها معتقدند اين قبيل گزارش ها بيشتر ناشي از حسادت برخي از تحليلگران در قبال ثروت عربستان سعودي مطرح مي شود، وحتي برخي ديگر معتقد هستند اين گزارش ها تلاش هايي از سوي برخي از کشورهاي غربي و حتي از جانب دولتمردان آمريکايي براي سوء استفاده کردن از رياض از طريق اطلاعات درز يافته است، اما اين سخنان اين گروه از تحليلگران نمي تواند صحت داشته باشد چرا که در آخرين اسناد کشف شده از سوي پايگاه ويکي ليکس فاش شده است نظام سعودي براي درز نيافتن مشکلات داخلي رياض و سکوت اين نشريات به بسياري از نشريات غربي و عربي مبالغي را پرداخته است، حتي مبالغي هم پول پرداخته تا براي بهبود چهره عربستان سعودي تلاش هايي را در اين نشريات به عمل آورند، از اين رو گفته مي شود هرگاه عربستان سعودي در پرداخت اين مبالغ تعلل يا کاستي نشان دهد، اين نشريات هم مبادرت به چاپ بخشي از اين رسوايي هاي داخلي نظام سعودي مي نمايند.

اما در مقابل برخي ديگر از تحليلگران و ناظران مسائل سياسي بر اين باورند که درست است که بخشي از اين گزارش ها براي سوء استفاده برخي از کشورها از عربستان سعودي مطرح مي شوند، اما در عين حال اگر اين گزارش ها صحيح نبودند هرگز دولت عربستان سعودي براي توجيه آنها اين همه بها نمي داد، يا اين همه به اين قبيل گزارش ها حساسيت نشان نمي داد، حتي در قبال برخي از اين گزارش ها نظام سعودي خشم خود را نشان داده است، و مسئولان اين نظام بي پروا به صراحت نسبت به آنها موضع گيري هم کرده اند.

همين تحليلگران در اين باره مي گويند: اگر اين اطلاعات صحت نداشتند و اگر واقعا جنبه کار نداشتند هرگز در گزارش ها به عنوان بستري مناسب تلقي نمي شدند، و از آنها براي ضربه زدن به عربستان سعودي استفاده نمي کردند، از اين رو حتما بايد جنبه حقيقي دذاشته باشند تا به هدف مورد نظر برسند.
حتي فراتر از اين بايد گفت هم اکنون تمام تحليلگران به اين باور و درک رسيده اند که نشانه ها و عوامل موجود همه حکايت از تجزيه و سقوط و از هم پاشيدگي نزديک نظام آل سعود دارد، و اگر اين نظام بخواهد به رويه و سياست فعلي خود ادامه دهد چنين سرنوشتي براي رياض دور از ذهن نخواهد بود، چرا که همين سياست کنوني است که عربستان را با دست اندازهاي بسيار بزرگي روبه رو کرده است، چرا که عربستان سعودي به دليل تابعيت از همين خط مشي سياسي غلط و نادرستي که در پيش گرفته در منطقه و در عرصه بين المللي دچار دردسرهاي فراواني شده که به عنوان مثال مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:

اول: ترس و نگراني و اضطراب خاندان آل سعود در قبال انقلاب هايي که در برخي از کشورهاي عربي و در شمال قاره آفريقا روي داد، آن چه باعث شد اين نگراني و ترس آل سعود در قبال اين تحولات تشديد شود، شروع زمزمه هايي در داخل عربستان و در برخي از مناطق اين کشور براي قيام بودند، چرا که ملت در اين کشور پادشاهي در تمام بخش ها و قوميت هايش در يک جو مملو از خفقان به سر مي برند، و نسبت به نظام مستبد حاکم بر خود ابراز انزجار مي کنند، و از طاغوتيان آل سعود به ستوه آمده اند، اين خاندان کشور را به بازيچه تبديل کرده و حقوق ملت را پايمال ساخته است.

به دليل همين ترس و نگراني و اضطراب خاندان آل سعود بود، که آنها با تمام توان و قدرتشان و به صورت بسيار بي پرده براي تخريب اين انقلاب ها و منحرف ساختنشان اقدام کردند، آنها سعي کردند اين انقلاب ها را بعد از تخريب و منحرف ساختنشان به يک جهنم واقعي براي مردمان اين کشورها مبدل سازند، از اين رو داستان دخالت هاي عربستان سعودي و قطر و ترکيه در ليبي و تونس و مصر و ديگر کشورهاي عربي برکسي پوشيده نيست، و اکنون هم همه قادريم ببينيم سرنوشت اين انقلاب ها در اين کشورهاي ياد شده چگونه شده است، اوضاع در اين کشورها به گونه اي شده که ملت هايي که در کشورهايشان شاهد حصول انقلاب بودند، اکنون مي گويند اوضاع قبل از انقلاب در کشورهايشان و با وجود حضور ديکتاتورها بسيار بهتر از اوضاع کنوني بوده است.

تمام اين تلاش ها با اين هدف صورت مي گيرد، تا عربستان سعودي به ملت خود اين مساله را بقبولاند که سرنوشت و ماحصل آن انقلاب ها براي ملت کشورهاي انقلابي ناگوار بوده است، از اين رو سرنوشت ملت ليبي و تونس و ديگر کشورها به عنوان مثال زده مي شود، اين همان نقشي است که عربستان سعودي براي خود در نظر گرفته تا انقلاب هاي ديگر کشورها را به گونه اي نادرست نشان دهد و ماحصل اين انقلاب ها را ويرانگر و خللي در آنها متصور شود، و به عبارتي اکنون عربستان سعودي سعي دارد اين انقلاب ها را دور بزند، اما اکنون زمانه دگرگون شده است و حقايق ناگفته بسياري در باره خاندان آل سعود براي ملت عربستان که برخي از اين حقايق همواره پوشيده بودند، اکنون فاش شده است، اين مساله باعث شده ميزان درک و بيداري ملت عربستان سعودي در قبال واقعيت و ماهيت اين خاندان افزايش يابد، از اين رو ارکان قدرت در عربستان سعودي به لرزه افتاده است.

روابط صميمانه بين آل صهيون و آل سعود

دوم: نگراني و ترس باعث شده است تا نظام سعودي به صورت علني به محور و پروژه آمريکايي غربي و صهيونيستي ملحق شود، اين نقش عربستان در مبارزه اين محور با مقاومت و بيداري امت ها قابل مشاهده و ملاحظه است، اين محور تلاش دارد با دامن زدن به نزاع هاي مذهبي و طايفه اي و قبيله اي و منطقه اي و نژادي و ديگر نزاع ها مقاومت را با اين مسائل درگير سازد.

نظام حاکم بر عربستان و به اتفاق آن نظام قطري و ترکي اکنون تمام امکانات و توانايي هاي خود را به خدمت گرفته اند تا با اموال و سلاح و رسانه ها و در پوشش ديني علماي وهابي و ديگر امکانات اين پروژه را محقق سازند، اين داستان اکنون در خصوص آن چه در سوريه جريان دارد ديگر برکسي پوشيده نيست، و اين اوضاع را ما در لبنان و عراق و مصر و حتي تونس شاهد هستيم، اما اين پيوستن عربستان سعودي به پروژه مذکور نه تنها مصونيتي براي رياض به دنبال نداشته بلکه در داخل و خارج از عربستان اعتراض هايي را هم در پي داشته است، اين مساله همچنين حتي در نشريه هاي عربي و غربي هم واکنش داشته به گونه اي که اين نشريات سرنوشت عربستان سعودي را در هاله اي از ابهام ديده اند.

سوم: يکي از ديگر دلايلي که باعث شده آل سعود نسبت به آينده خود اطمينان نداشته باشند، و در باره جدي بودن آمريکا در دفاع از منافع عربستان شک و ترديد جدي کنند، مساله مذاکرات آمريکا با ايران در باره پرونده هسته اي است، مذاکراتي که آمريکا عربستان را در آن کاملا ناديده تلقي کرد، همين امر باعث شد تا سعودي ها به تلافي اين موضع آمريکا خود را به اسرائيل نزديک سازند، و در کنار اين رژيم صف بندي کنند، و با تل آويو هماهنگي لازم را برقرار کنند، اين درحالي است که در پس پرده هماهنگي هاي بيشتري بين رياض و تل آويو جريان دارد.

اگرچه زماني که مقامات صهيونيستي هز از چندگاهي از وجود اين همکاري و هماهنگي با سعودي ها برده بر مي دارند، و سعودي ها هم بلافاصله وجود چنين هماهنگي ها را تکذيب مي کنند، اما خوانندگان عزيز و پيگيران روابط بين اسرائيل و عربستان سعودي به خوبي آگاه هستند که طي مدت اخير سطح روابط و هماهنگي ها و ديدارهاي دو جانبه بين مقامات آل صهيون و آل سعود بسيار افزايش يافته است، اين مساله را حتي برخي از شاهزادگان سعودي و مقامات اسرائيلي تاکيد کرده اند، و در راس آنها مي توان از بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل اشاره کرد، البته براي ياد آوري لازم است به اين نکته اشاره کنيم که دهها مقاله و تحليل در اين مدت در اين خصوص نگارش يافته و منتشر شده است، و همگي بر روابط بسيار گرم و دوستانه و علني و غير علني و همکاري ها و هماهنگي ها بين صهيونيست ها و آل سعود تاکيد دارند.

به عنوان مثال بايد گفت که آل سعود تکفيري ها را به خدمت مي گيرند، و به آنها آموزش مي دهند و به آنها سلاح مي دهند و پول لازم را در اختيارشان قرار مي دهند، سپس آنها را عازم سوريه مي کنند، بعد از اين نوبت به اسرائيل مي رسد، اين رژيم حمايت هاي لوجستيکي و اطلاعاتي لازم را از آنها به عمل مي آورد و زماني هم که زخمي مي شوند در بيمارستان هاي خود تحت پوشش قرار مي دهد، از اين رو بايد گفت بسيار واضح بود که هم پيماني با دشمن امت اسلامي مي تواند پيامدهاي داخلي و خارجي سنگيني را براي آل سعود به دنبال داشته باشد، با مشاهده چنين واقعيت هايي امت اسلامي هم تصميم گرفت در قبال چنين روابطي سکوت نکند و رويارويي خود را با دشمنان امت براي مقابله با گروه هاي تبهکار صهيونيسم زده جدي تر شود.

تجاوز عربستان سعودي به يمن باعث عيان شدن مشکلات آل سعود شد

چهارم: جنگ ظالمانه اي آل سعود برضد ملت محروم يمن، اين تجاوز غير قابل توجيه عربستان سعودي برضد کشور فقير يمن حتما پيامدهاي ناگواري براي سران آل سعود به دنبال مي داشت، اين پيامدها بر ثبات عربستان نيز تاثير گذار است، چرا که اين نظام آل سعود با به راه انداختن اين تجاوز به يمن واقعيت خود را براي جهانيان عيان ساخت، با اين جنگ تمام نقاب هايي را که رسانه ها براي عربستان سعودي به دروغ ساخته بودند از ميان رفتند و دروغ و پوشالي بودن چهره ساختگي سران آل سعود برملا شد، نظام سعودي در طول مدت اين تجاوز به خاک يمن دست به فجيع ترين جنايات زد، جناياتي که برضد ملت محروم يمن روا داشت، ثابت کرد نظام سعودي در تمام ابعاد از اسلام و ارزش هاي اسلامي به دور است، بلکه حتي ثابت شد اين نظام از خود صهيونيست ها هم بدتر و بي رحم تر است، و در قتل و جنايت و به کارگيري شيوه هاي تروريستي فجيع تر است.

عربستان سعودي در حالي تجاوز به خاک يمن و ملت بي دفاع در اين کشور را آغاز کرد که از ابتدا انتظار داشت اين جنگ برق آسا و تنها ده روز به طول بينجامد، اما اکنون اين تجاوز سعودي به يمن وارد ماه پنجم خود شده است،‌و هنوز هم براي پايان يافتن اين نزاع هيچ اميدي در افق دور دست قابل تصور نيست، علاوه بر اين هنوز هم سعودي ها از اين جنگ نتوانسته اند به هيچ يک از اهداف اعلام شده خود دست يابند، که يکي از مهم ترين اين اهداف بازگرداندن عبدربه منصور هادي به قدرت در يمن است، حتي هم تيمي هاي او را هم نتوانسته اند به خاک يمن بازگردانند، حتي نتوانسته اند حوثي ها را در صنعاء نابود کنند يا در بخش هاي ديگر يمن شکست دهند، از اين رو هيچ يک از اين اهداف محقق نشدند، البته اکنون بايد گفت نه تنها هيچ يک از اين اهداف محقق نشده اند بلکه بايد گفت دامنه جنگ حتي به داخل خاک عربستان سعودي هم کشيده شده است، هم اکنون به صورت روزانه پايگاه هاي نظام آل سعود در جيزان و عسير و نجران هدف حملات موشکي و راکتي ارتش يمن و انصار الله قرار دارند.

هم اکنون جنگ و نبرد در مناطق مرزي با عربستان سعودي وارد مرحله تازه اي شده است، چرا که انصار الله و ارتش يمن بر خلاف گذشته که تنها به پايگاه هاي مرزي حمله مي کردند و مجددا به داخل خاک يمن باز مي گشتند اکنون علاوه بر انهدام اين پايگاه ها و از بين بردن نيروهاي دشمن مستقر در اين پايگاه ها علاوه بر به دست آوردن غنايم جنگي در اين پايگاه ها مستقر مي شوند، و هرگز آنها را ترک نمي کنند.

همه اين موارد باعث پيامدهاي بسياري در داخل عربستان سعودي شده است، از يک سو اين رويدادها به موضوع شکاف در داخل خاندان آل سعود دامن زده و از طرفي ديگر ارکان ثبات امنيتي در داخل عربستان سعودي به لرزه در آمده است، از اين رو مي توان نفوذ و رخنه زايد الوصف داعش در سيستم امنيتي عربستان سعودي شاهد بود، حتي علميات مربوط به هدف قرار گرفتن نيروهاي امنيتي سعودي در داخل شهرهاي سعودي هم افزايش يافته است.

اوج گيري اختلافات در جناح هاي مختلف خاندان حاکم سعودي

پنجم: يکي از مهم ترين عوامل و نشانه هاي دال بر نزديکي فروپاشي نظام خاندان آل سعود، شدت يافتن و اوج گيري اختلافات در جناح هاي متفاوت در بين آل سعود است، چرا که بعد از کودتاي ملک سلمان بر بازماندگان برادر فقيدش ملک عبدالله و کنارگذاشتن مقرن بن عبدالعزيز از ولايتعهدي و قرار دادن شاهزاده محمد بن نايف در اين مسند، و بعد از آن کنار گذاشتن متعب بن عبدالله بن عبدالعزيز از جانشيني ولايتعهدي و جايگزين کردن فرزندش محمد به جاي وي خود نشان از اوج گيري اختلافات است، حتي در اين مدت صداي اعتراض شاهزادگان مرد و زن در اين خاندان بلند شده است، صداي همه آنها برضد سلمان و تيم وي به گوش مي رسد، آنها وي را متهم به بي ارزش کردن سازمان بيعت کرده اند و خوانندگان عزيز اگر سخنان چند روز قبل شاهزاده طلال بن عبدالعزيز که به صورت پيوسته به مناسبت هاي مختلف تکرار شده را به ياد داشته باشند، مي دانند وي همواه نسبت به انتصاب هاي اخير اعتراض داشته است،‌ و اين اقدامات و انتصاب ها را براي خاندان سعودي و آينده آنها خطرناک دانسته است، البته در اين بين بايد به سخنان شاهزاده سعود بن سيف النصر آل سعود هم اشاره کرد، وي خواستار تعيين شاهزاده احمد بن عبدالعزيز به عنوان وليعهد شده بود، وي همچنين از عملکرد شاهزاده محمد بن سلمان انتقاد کرد و وي را به کم سن و سال بودن متهم کرد و گفت بي تجربه بودن اين شاهزاده عربستان را به سوي تباهي سوق خواهد داد.

علاوه بر اين بايد گفت سخنان و مواضع اخير شاهزاده بسمه و شاهزاده سعود و ديگران همه از وجود شکاف و چند دستگي در داخل خاندان آل سعود دلالت دارد، و اين اختلافات گويا ريشه دار شده است، به گونه اي که ديگر صبر همه لبريز شده است،‌ و در بسياري از احيان جنبه علني به خود گرفته است، اين علاوه بر ان مطالبي هستند که شخصيت هاي گم نامي همچون مجتهد و بن جمال در صفحات توئيتر خود منتشر مي سازند، همگي از وجود نزاع در داخل خاندان حاکم سعودي سخن مي گويند، اين شخصيت ها به گفته تحليلگران غربي و عربي شاهزادگان و شخصيت هاي نا راضي در داخل خاندان حاکم سعودي هستند، البته در اين بين برخي از تحليلگران بر اين باور هستند که اين اسامي نمادي از سرويس هاي اطلاعاتي بين المللي هستند که به صورت دقيق از آن چه در درون خاندان حاکم سعودي مي گذرد اطلاعات لازم را دارند، و هر از چندگاهي برخي از ماجراهاي داخلي خاندان سعودي را به بيرون درز مي دهند تا از اين طريق بر خاندان سعودي براي به دست آوردن منافعي فشار وارد آورند، اما در هر دو حالت اينها همه از عوامل و نشانه هاي دال بر وجود شکاف و جدايي در داخل خاندان حاکم آل سعود هستند، و نشان مي دهند، جناح هاي مختلف در اين خاندان دچار اختلاف بسياري شده اند.

ششم: جمود فکري و بسته بودن نظام سعودي نيز از ديگر دلايل موجود مبني بر نزديکي فروپاشي آن است،‌ نظام سعودي هموراه حاضر نبوده است به خواسته هاي عصر حاضر تن دهد،‌ از اين رو اين نظام حاضر نيست همراه با دوران و پويايي ملت ها به پيش برود، ملت ها بيدار شده اند و تغييرات اجتماعي و سياسي در اين نظام لازم است، چرا که منطقه هم در حال پويايي است و کشورهاي جهان هم در کنار ملت هاي خود در حال تحول و دگرگوني هستند،‌ حتي باراک اوباما رئيس جمهوري آمريکا در اين باره اخيرا به عربستان سعودي و ديگر کشورهاي عرب حوزه خليج فارس گفته است تهديدي واقعي براي اين نظام هاي سياسي استبداد آنهاست و اين خطر جدي به دليل سرکوب آزادي ملت ها در اين کشورهاست و ايران خطري براي آنها به شمار نمي آيد.

تمام اين عوامل و نشانه هاي ياد شده همه باهم حکايت از فروپاشي نزديک نظام سعودي دارد، اين عوامل باعث شده اند تا تحليلگران غربي و ديگران از قربانيان اين فروپاشي سخن بگويند.
نظرات بینندگان