پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : هنوز هم هستند کسانی که دلشان برای علی دایی و مدل اخراجش میسوزد، آنها اغلب تا پیش از ماجرای چهارشنبه هفته قبل، مخالف و منتقد دایی بودند ولی امروز میگویند باید شأن دایی حفظ میشد.
كاوه علي اسماعيلي : البته این دسته از مردم فراموش كردهاند كه هميشه مربي بازنده، در معرض خطر اخراج است و اخراج هرگز روي خوش زندگي نيست. اخراج، يعني شما بد كار كردهاي و بايد بروي، حالا يا با احترام يا بدون احترام!
***
البته در دنياي فوتبال نيز اين اتفاقات زياد رخ ميدهد. ماجراي برخي از اين چهرهها كه به شكل عجيبي اخراج شدند را بخوانيد.
روبرتو مانچيني: اخراج او، يك جنجال بزرگ را پديد آورد. مانچيني بعد از كسب 3 اسكودتو به يكباره از اينترميلان بركنار شد. وقتي از موراتي در مورد اخراج مانچيني سؤال شد، او گفت: «نميتوانم به اين سؤالات جوابي بدهم» ولي اين جنجال تا جايي پيش رفت كه همدستي مانچيني با برخي گروههاي مافيايي را رو ميكرد. البته مانچيني هم بيكار نبود و مصاحبههاي جالب توجهي انجام ميداد.
ژوزه مورينيو: اخراج مورينيو (در دوره اول حضورش) از چلسي، تعجب همه رسانههاي جهان را در پي داشت. ميدانيد موضوع اخراجش چه بود؟ مورينيو با آبراموويچ بحث و جدل كرد آنهم بر سر نيمكتنشيني آندره شوچنكو. آبراموويچ كه شخصاً شوچنكو را به چلسي آورده بود، ميخواست اين بازيكن حتماً در تركيب تيم بماند ولي مورينيو نظر ديگري داشت. كار اين دو به درگيريهاي رسانهاي كشيد و در نهايت مورينيو بركنار شد.
ويلاش بوآش: چيزي شبيه موضوع مورينيو براي ويلاش بوآش در تاتنهام رخ داد. او دلش نميخواست آدبايور را در تركيب تيم نگه دارد ولي «دستور از بالا» آمده بود كه يا آدبايور بازي ميكند يا خودت بايد از اين باشگاه جدا شوي. وقتي ويلاش بوآش حكم اخراجش را گرفت، در مصاحبهاي گفت: بعدها التماسم ميكنيد كه به تاتنهام برگردم!
ديگو مارادونا: سرمربي تيمملي آرژانتين در جامجهاني 2010 بود اما اصلاً نتوانست تاكتيكهاي جالبي داشته باشد و در نهايت با تحقير و پذيرفتن شكست 4 بر يك مقابل آلمان از جامجهاني كنار رفت. به محض حذف آرژانتين، مارادونا در همان آفريقاي جنوبي اخراج شد. همين موضوع، عصبانيت اسطوره تمام تاريخ فوتبال را در پي داشت تا مصاحبههاي جنجالي انجام دهد. دليل اخراج مارادونا، نتايج ضعيفش بود و رئيس فدراسيون فوتبال آرژانتين اعلام كرد: اين مربي، هيچ چيز از فوتبال نميفهمد. مارادونا هم در پاسخ به اين مسئله گفت: به غير از خدا، هيچكس حق ندارد از تاكتيكهاي من ايراد بگيرد!
ديويد مويس
: شش بازيكن منچستريونايتد زيرآب اين مربي صددرصد ناكام را زدند. مويس تيم را تمرين داد و براي استراحت به منزلش برگشت اما در ميانه راه، خبر اخراجش را شنيد و فوراً به باشگاه برگشت. او بعد از بركناري، در مصاحبهاي جنجالي گفت: آنقدر همه چيز بههم ريخته كه هيچكس پاسخگوي من نيست. باورتان نميشود ولي من از همسرم شنيدم كه از منچستريونايتد اخراج شدهام!
مارتين اونيل:
او سرمربي استونويلا بود و عالي كار ميكرد، نزديك بود با استونويلا به سهميه ليگ قهرمانان اروپا برسد كه جرقه اختلافات با مديران باشگاه زده شد و اين مربي موفق، به يكباره حكم بركناري و اخراجش را گرفت.
پپ گوارديولا:
اختلاف شديد با ساندرو راسل رئيس بارسلونا، پپ را از اين باشگاه جدا كرد. گوارديولا سعي داشت در سكوت و بدون كوچكترين جنجالي از اين تيم برود اما وقتي موضوع رفتنش جدي شد، رسانهها اخبار عجيبي منتشر كردند. مثلاً اينكه اختلاف پپ و راسل، اختلاف بر سر عقايد و حتي تركيب تيم است. راسل تا توانست عليه پپ جوسازي كرد تا شايد چهره او را نزد هواداران تيره كند اما بعد از يك سال، گوارديولا سرمربيگري بايرنمونيخ را برعهده گرفت و راسل به جرم كلاهبرداري از باشگاه بارسلونا اخراج شد.
***
اما در جمع مربيان ايراني نيز، اخراجهاي جنجالي زيادي را به ياد ميآوريم.
علي دايي:
اخراج او از پرسپوليس به كنار، بركناري دايي از تيمملي ايران بعد از شكست مفتضحانه برابر عربستان در تهران، يك جنجال بينهايت بزرگ بود كه پاي مردان سياست و دخالت آنها در اين موضوع را نيز به ميان آورد.
مانوئل ژوزه:
مربي پرتغالي پرسپوليس در فصل دوازدهم، با شعار چند بوقچي و دعواي زرگري كه آنها به راه انداختند، قيد ادامه همكاري با اين باشگاه را زد و به كشورش برگشت اما قبل از آن، چندين ويدئو از رفتار بوقچيها و مسئولان باشگاه پرسپوليس گرفت تا به عنوان سند شكايت، با خود به پرتغال ببرد.
رولند كخ:
سرمربي بينواي استقلال در فصل دوم كه هر كس از راه ميرسيد، زيرآبش را ميزد. او وقتي اخراج شد، به برنامه 90 رفت و گفت: شما در فوتبال يك بار تيمملي آمريكا را بردهايد و ميخواهيد 20 سال بابت آن پيروزي خوشحالي كنيد!
پرويز مظلومي:
وقتي در فصل يازدهم سرمربي استقلال بود، بنرهايي در ورزشگاهها ميديد كه روزشمار اخراجش را روي آن نوشته بودند. اخراج او، حرف و حديثهاي زيادي در پي داشت.
مجيد جلالي:
او هم اخراج عجيبي از تراكتورسازي داشت. آقامجيد به خاطر اتفاقاتي كه در تبريز رخ داد و شعارهايي كه از روي سكوها ميشنيد، به يكباره تصميم به استعفا گرفت ولي به شكل سؤالبرانگيزي، او را به تيم برگرداندند تا به جاي مربي، مديرعامل تغيير كند. بعد از يكي، دو ماه، جلالي از سوي مديرعامل جديد اخراج شد!
***
علي دايي نبايد ناراحت باشد. او بازي خورد كه بعد از شنيدن خبر بركناري خود، راهي درفشيفر شد. مقصر اصلي خودش است كه به اندازه كافي از نام علي دايي مراقبت نميكند اما نبايد يادش برود، تمام آدمهاي بزرگ فوتبال ما، با بيمهري به خانه برگشتند. مثلاً احمدرضا عابدزاده كه در فصل نهم وقتي علي دايي سرمربي پرسپوليس شد، ساك خود را برداشت و رفت. بعد هم گفتند دايي از او خواسته آناليزور گلرها باشد؛ يك پست توهينآميز. خداحافظي مهدي مهدويكيا را به ياد بياوريد، مرد اخلاق پرسپوليس كه بعد از نايبقهرماني سرخپوشان در جام حذفي، به تنهايي دور زمين چرخيد و از فوتبال خداحافظي كرد. اصلاً همين علي كريمي، تا يك روز مانده به اتمام فصل نقل و انتقالات منتظر يك اشاره از علي دايي بود كه به پرسپوليس برگردد ولي دايي با او چه كرد؟ آخرين آرزوي كريمي - خداحافظي از فوتبال با پيراهن شماره 8 پرسپوليس- را به خاطر لجبازيهايش دفن كرد! فرهاد مجيدي را نيز به ياد ميآوريم كه در روز تساوي استقلال برابر مس كرمان و در ورزشگاه خالي از فوتبال رفت. وحيد هاشميان همين طور، محمد خاكپور، خداداد عزيزي و... دهها نفر ديگر. كدام از اينها با احترام رفتند كه دايي چنين انتظاري دارد؟ فوتبال هرگز با چهرهها مهربان نبوده چه رسد به دايي كه در پرسپوليس اصلاً نتايج خوبي نگرفت و اين باشگاه را سوژه شوخيهاي وايبري و پيامكي استقلاليها كرد.