arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۹۲۳۲
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۳ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲

مهدوی کیا از بانک ملی تا خداحافظی در فینال

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

به گزارش انتخاب ورزشی، شاعر به واقع درست و چه به جا گفته است که ناگهان چقدر زود دیر می شود. انگار همین دیروز بود که جوانکی چابک با پیراهن قرمز چنان خود را نشان داد که خیلی زود جا در پای بزرگان گذاشت.
این جوان کسی نبود جز مهدی مهدوی کیا. همان جوانی که در روز خداحافظی فرشاد پیوس از فوتبال به قول علی دوستی که همان روز در ورزشگاه حاضر بود مثل تیری از کمان رها شده چنان بازی کرد که برای همیشه نام خود را در قلب هواداران پرسپولیس حک کرد.
همان جوان اینک دیگر به روزهایی رسیده که می خواهد کفش هایش را آویزان کند. خیلی زود دنیای قهرمانی به سر آمد و حالا مهدی مهدوی کیا با کوله باری از تجربه و افتخار می خواهد یکشنبه در فینال جام حذفی از دنیای فوتبال خداحافظی کند.
مهدی مهدوی کیا صمیمی و بی ریا به بهانه خداحافظی از دنیای قهرمانی میهمان  فارس بود. در زیر می توانید مصاحبه این اسطوره سرخ ها را بخوانید:
* به قدیم ها برویم. بهتر است که از جایی صحبتمان را شروع کنیم که هنوز مهدی مهدوی کیا، این مهدوی کیای فعلی نشده بود. می‌خواهیم از اینجا شروع کنیم که آیا فکر می‌کردید که یک روز در فوتبال به اینجا برسید؟
پیش‌بینی برایم سخت بود که تا اینجا برسم اما همه چیز خواست خدای بزرگ بود من ورزش فوتبال را واقعا از کودکی دوست داشتم و به یکباره تصمیم گرفتم که این ورزش را به صورت رسمی تا آنجایی که می‌توانم دنبال کنم.
* بازی را از کجا شروع کردی؟
همه می‌دانند استارت کار من از بانک ملی بود اما واقعا فکرش را نمی‌کردم که یک روز سر از فوتبال آلمان در بیاورم ولی از روز اول کارم را با هدف دنبال کردم باور کنید روزهای تلخ و شیرین و سخت زیادی را پشت سر گذاشتم و با کمک مربیانم و مخصوصا خانواده‌ام که در قلب من جا داشتند، به اینجا رسیدم. واقعا پیش‌بینی اینکه به این جا برسم غیرممکن بود اما با پشتکار و تلاش به هدفم رسیدم.
* واقعا طرفدار پرسپولیس بودی؟
من از کودکی عاشق پرسپولیس بودم و وقتی کارم را شروع کردم هدفم رسیدن به پرسپولیس بود البته فوتبال خارجی را همیشه از تلویزیون پیگیری می‌کردم و در خاطرات کودکی خودم فکر می‌‌کردم که آیا می‌توانم به یک روز به پرسپولیس و یا اروپا برسم یا خیر که این اتفاق افتاد.
* از دید خودت موفق بودی؟
بله، هدف اول من رسیدن به پرسپولیس، فوتبال اروپا و تیم ملی بود که به عنوان یک ایرانی به آن رسیدم. از طول کارها و موفقیت‌هایی که در طول 22 سال به دست آوردم واقعا راضی هستم.
* دوست داری از محله قدیمی که در آن بزرگ شدی صحبت کنی؟
من در محله‌ای به نام سادات متولد و سپس بزرگ شدم تا سن 21 سالگی و حتی تا روزی که به آلمان بروم در این محله کارم را دنبال کردم باور کنید خاطرات ریز و درشتی داشت که همیشه من را به فکر فرو می‌برد، ما هنوز خانه خودمان را در محله سادات داریم و حتی برادرم در آنجا زندگی می‌کند.
* حتما گل کوچک هم بازی می‌کردی؟
بله، وقتی که از مدرسه می‌آمدم توپ و تیر دروازه کوچک همبازی ما می‌شد. باور کنید همسایه‌ها را خیلی اذیت کردم و شاید شیشه های آنها را برخی اوقات شکستم اما متاسفانه از بچه‌های محلم هیچکدام به رده باشگاهی در رشته فوتبال نرسیدند. اینقدر خاطرات شیرین داشتم که هیچوقت آنها را فراموش نمی‌کنم توپ‌های پلاستیکی، مسابقات کاپی و دوره‌ای اینها همه خاطره بود. ورزش فوتبال ورزش ساده‌ای است یک تیر ساده بکاری و با چند تومان یک توپ پلاستیکی بگیرید. به خاطر همین تمام مدت فوتبال بازی می‌کردم.
* خدا مادرت را رحمت کند، حتما در همان دوران حسابی مرحوم را اذیت می کردی؟
بله، خدا مادرم را بیامرزد. خیلی در خانه و محل او را اذیت کردم تا دلتان بخواهد شیشه شکستم ولی هیچوقت کتک نخوردم. پدر و مادرم خودشان هم به فوتبال علاقه داشتند اما واقعا را بخواهید اینقدر شیشه شکستیم که برخی اوقات به جای توپ جوراب را داخل همدیگر می‌گذاشتیم و با آن فوتبال بازی می‌کردیم تا شیشه‌ها نشکند. همیشه علاقمند بودم.
* از همسایه‌های قدیمی تان هم خبر داری؟
بله، آن همسایه‌ها هنوز هم هستند و در ختم مادرم حضور داشتند خیلی آنها را اذیت کردم و امیدوارم من را ببخشند بعد از داستان استرالیا و شور و حالی که در محل ما با خاطرات استثنایی پیش آمد. با وجود اینکه خیلی همسایه‌ها را اذیت کردم اما پس از موفقیت با تیم ملی و گلزنی من را شرمنده خودشان کردند. ان‌شاءالله این موفقیت‌هایم با آن شیطنت‌‌هایم در کنار یکدیگر ناراحتی همسایگان عزیزم را از بین برده باشد.
* دوستان غیر فوتبالی بیشتر داری یا فوتبالی؟
من با همه ارتباط خوب داشتم در حال حاضر هم اگر دقت کنید 3، 4 نفر هستیم که آن وقت هم کنار پرسپولیس با یکدیگر بازی می‌کردیم در مسائل غیر فوتبالی هم دوستان خیلی خوبی دارم. من اعتقاد دارم از زمانی که به جایگاه خوب رسیدم و از همان سال 76 که جای خودم را باز کردم اعتقاد داشتم یک روز ورزش قهرمانی رخت برمی‌کند و می‌رود و الان هم با یک چشم به هم زدن همه چیز تمام شد. دنیا همین است و قسمت مردم هم دست آن بالاسری است. من همیشه دوست داشتم برخورد و رفتاری داشته باشم که بعد از فوتبال هم وقتی طرف را می‌بینم رویم را برنگردانم و بروم. این خواسته من بود.
* الان سن واقعی شما چقدر است؟
(می‌خندد) من 36 سال دارم و همه چیز برایم در فوتبال و البته در بازیگری در حال تمام شدن است اما در زندگی هنوز جوان هستم برخی‌ها هستند هنوز علی‌رغم سن من در حال بازی کردن هستند اما من تصمیم گرفتم خداحافظی کنم. من معتقدم آدم باید طوری برود که بیرونش نکنند.
* مردم دوست دارند بدانند مهدوی‌کیا کار خودش را در فوتبال ادامه می دهد یا خیر؟
انشاءالله بله، من ابتدا می‌خواهم یکسال استراحت کنم و در خودم باشم پس از 20 و خرده‌ای سال و یک سال استراحت به آلمان می‌روم و پله پله بدون عجله کار خودم را دنبال می‌کنم. مطمئن باشید آن قدر تجارب دارم که از آن استفاده کنم.
* به نظر می‌رسد وحید هاشمیان هم انتخاب خوبی داشت.
قطعا همینطور است. من مطمئن هستم وحید روزهای بسیار خوبی در انتظارش است و او بسیار پشتکار و با دانش است.
* چرا نمی‌خواهی در ایران کارت را دنبال کنی؟
من ایران را دوست دارم اول باید به کلاس‌های لازم در آلمان بروم و پس از دریافت مدارک ببینیم خدا چه می‌خواهد.
* چرا همان موقع که پروین گفت در کنار ژوزه مربیگری کن این کار را نکردی؟
اگر می‌خواستم این کار را انجام بدهم همان موقع که در استیل‌آذین بودم مربی می‌شدم. دوست ندارم به یکباره وارد مربیگری شوم همانطور که پله پله به فوتبال آمدم باید همانطور هم مربی بشوم. قطعا اگر کار را از پایه شروع کنم بهتر است و عمر مربیگری هم بیشتر می شود.
* نظرت در خصوص صحبت‌های پروین در برنامه 90 چیست؟
من علی‌ آقا را دوست دارم بالاخره آدم یک موقعی اشتباهاتی می‌کند و من هم یک مصاحبه درباره ایشان کردم ولی همه چیز تمام شد و رفت.
* به نظر شما چه کسی رئیس کنفدراسیون ‌آسیا بشود بهتر است؟
بالاخره هر کسی که باشد شاید ضد ما باشد.
* شما هدف رسیدن به پست های آسیایی نداری؟
این که من وارد مدیریت در آسیا شوم زود است. البته رابطه آنها در آسیا با من خیلی خوب است ما باید به هر قیمتی که شده علی دایی را کاندیدا کنیم و در سال‌های آینده او را در مدیریت آسیا ببینیم. بالاخره او را در آسیا قبول دارند.
* ‌اما مثل اینکه خود دایی دوست ندارد.
فعلا دایی دوست دارد در همین فوتبال باشد او دنبال مدیریت نیست و می‌خواهد فعلا کنار فوتبال باشد. من مدیریت درست فوتبال را دوست دارم یک باشگاه باید خصوصی باشد تا یک فرد بتواند برنامه‌هایش را دقیق پیاده کند وقتی که باشگاه خصوصی نیست و دولتی است هیچوقت تو نمی‌توانی برای آینده‌اش تصمیم بگیری، همین صبح می‌خواهی کارت را شروع کنی به یکباره تو را عوض می‌کنند می‌خواهی چکار کنی، هیچی. باید با این موضوع کنار بیایی، مدیریت باید مسئله‌ای باشد مثل بایرمونیخ آلمان بدون اینکه یک شیخ عرب را به داخل خود راه بدهند و یا میلیارد آمریکایی را در خود جا بدهند رو به جلو می‌روند. 400 میلیون یورو درآمد بایرمونیخ در یک سال است و ببینید تیمش هم چگونه موفق بوده است البته به مدیریت هولسن هم باید آفرین گفت ولی واقعا نقش رومینیگه هم بسیار مفید است.
* کار دست فوتبالی‌های کاردان در آلمان است، قبول داری؟
بله، قطعا همینطور است درآمد بایرن از خود باشگاه و هوادارانش است. البته تبلیغاتی که بایرن می‌گیرد نیز زیاد است مثلا تیم‌هایی مثل لیورپول و منچستر هم نتوانستند حتی بخشی از درآمد بایرن را داشته باشند چون وابسته به آمریکایی‌ها و اماراتی‌ها شده‌اند. ولی بایرمونیخ آلمان روی پای خود ایستاده و می‌بینید که چگونه موفق می‌شود. 400 میلیون یورو درآمد در سال کم نیست.
* راستی چرا گوآردیولا را‌ آورده‌اند؟
چون برنامه دارند و به فکر مسائل و موفقیت‌های بیشتری هستند. البته بایرن پیش‌بینی نمی‌کرد که امسال مربی خود اینطور موفق باشد. بایرنی‌ها از اول فصل تصمیمشان مبنی بر آوردن مربی جدید را گرفته بودند الان هم می‌بینید که این مربی تمام رکوردها را جابجا کرده و می‌خواهند او را عوض کنند. شما فکرش را بکنید اگر یک مربی در ایران اینطور نتیجه بگیرد و بعد بیرونش کنند زمین و زمان آن باشگاه را می‌کوبند. کار سرمربی جدید بایرن سخت است اما بایرن می‌تواند همه چیز را درست کند. مطمئن باشید این تیم سال دیگر 3 یا 4 جام دیگر را می‌گیرد و دیگر تیمی می‌شود دست‌نیافتنی الان دو سال است که بایرمونیخ فینال است و حتی پارسال هم مفت لیگ قهرمانان اروپا را از دست داد.
* فاکتور موفقیت آلمانی‌ها چیست؟
آنها به همه چیز حس برتری دارند و برای کار خود هدفمند هستند به خاطر همین هم همیشه موفق هستند آنها در رانندگی‌شان نیز موفق هستند من دو سال در آلمان ماشین داشتم اما راستش را بخواهید نمی‌دانستم بوق ماشین کجاست. بعد از مدت‌ها برادرم به آلمان آمد و به من گفت مهدی بوق این ماشین کجاست من به او گفتم بوق ماشین را می‌خواهی چکار کنی؟ گفت می‌خواهم بوق بزنم من برای او توضیح دادم که در آلمان بوق زدن معنی خوبی ندارد یعنی از خیلی از مسائل بوق زدن سخت‌تر است. در بعضی از کشورها اصلا مثل اینکه این بوق را باید هر چند دقیقه یک بار بزنند. ما متاسفانه همیشه می‌خواهیم سلام و یا خداحاظی کنیم، بوق می‌زنیم اما در آلمان مگر اینکه ماشین جلویی که حرکت خطرناکی انجام دهد که برایش بوق بزنند. به نظر من مردم آلمان با خیلی از جاها فرق دارند اما رانندگی در فرانسه مانند ایران است هزینه‌ها در آلمان هم همه چیز خصوصی است ولی بالاست.
* راستی گفتی می‌خواهی برای مربیگری به آلمان بروی آیا از تیم خاصی می‌خواهی کار خود را شروع کنی؟
من از هامبورگ کار خود را آغاز می‌کنم چون رابطه‌ام با آنها خیلی خوب است به احتمال فراوان از نوجوانان به عنوان مربی کار خودم را آغاز می‌کنم معلوم نیست که تا کی در آلمان باشم بستگی به شرایط کاری‌ام دارد البته من صد در صد هیچوقت ایران را فراموش نمی‌کنم و باید تکانی در فوتبال با کمک همه بخوریم مشکل اصلی ما در فوتبال ایران تیم‌های پایه است و باید از ریشه کار را درست کنیم.
* روزی که فرشاد پیوس خداحافظی کرد را یادت می آید.
وقتی به عقب برمی‌گردم و فکرش را می‌کنم که به آن نقطه خیلی خوب رسیده‌ام می‌دانم که به اعتقاد و هدفم رسیده‌ام و خدا را شکر می‌کنم، خیلی زود مسیر زندگی و موفقیت به سرعت می‌گذرد و این شرایط فوتبال است و عمر و زندگی.
* دوست داری بعد از شما، شماره 17 به چه کسی برسد؟
بعد از من این شماره تا دلتان بخواهد چرخیده البته بعد از من برادرم هادی این شماره را پوشید و بعد از آن هم بازیکنان دیگری پوشیدند. اما نظر قلبی من این است که اگر به احترام فرشاد این پیراهن بایگانی می‌شد، خیلی بهتر بود. فرشاد برای پرسپولیس کارهای بزرگ و گلزنی‌های زیادی داشت.
* صحبت از فرشاد کردی راستی چه شد که شما در ترکیب اصلی پرسپولیس قرار گرفتی؟
من وقتی که به پرسپولیس‌ آمدم با یک ترافیک عجیب و شدیدی روبرو شدم ناگهان مقابل خودم پیوس، کرمانی‌مقدم، شیرمحمدی را دیدم نمی‌توانستم پا پس بکشم و گفتم باید بیشتر تلاش بکنم. من هم با هدفی قرمزپوش شدم که به هر طریقی که امکان دارد برای پرسپولیس بازی کنم. من در تیم‌های پایه چندین سال آقای گل بودم و راه گلزنی را بلد بودم. بعد از چند سری اتفاقات گده به تیم اضافه شد و مصدومیتی گریبان من شد اما با آمدن استانکو همه چیز برای من تغییر کرد.
* منظورت چیست؟
پرسپولیس زیبا بازی می‌کرد و واقعا با سیستم نوین و روز فوتبال آشنا شده بود باور کنید آمدن استانکو به من خیلی کمک کرد البته من را برای گلزنی در پرسپولیس کمی از هدفم دورتر کرد اما از لحاظ فوتبالی خیلی به من کمک کرد.

* پس او باعث شد که شما به تیم ملی برسی؟
ایشان نقش زیادی در موفقیت من داشت من وقتی که به تیم ملی دعوت شدم به عنوان یک مهاجم این اتفاق برایم افتاد اما به یکباره با دایی و خداداد که در سال 96 یک زوج طلایی بودند برخورد کردم. البته در کنار آنها اصغر مدیر روستا و گروسی هم بودند از طرفی دیگر جوانانی مثل موسوی و مجیدی هم بودند ولی در نهایت تصمیمی که مایلی‌کهن گرفت بسیار شجاعانه بود که من را از خط حمله به پیستون راست آورد. از آن وقت من یار ثابت تیم ملی شدم و حدود 13 سال این پست در اختیار من بود. من جوان بودم و دوست داشتم به هر طریقی که شده بازی کنم اینکه آیا پست تخصصی من بود یا خیر چندان مهم نبود اما من خیلی سریع خودم را با این پست وفق دادم.
* به نظرم این موفقیت شما در جناح راست از بازی با چین شروع شد؟
بله، من در آن بازی 2 گل زدم و به نظرم همه چیزی برایم شروع شد تا به اروپا بروم. حتی پیشنهادهای بسیار خوبی هم داشتم شاهد پیشنهادهای بعد از بازی با دالیان به من دادند عابدینی بود. پیشنهادهایی که در آن زمان به من دادند سالی 3،4 میلیون دلار بود من هم بازیکنی 20 ساله بودم و با این پیشنهادهای خوب از سوی دالیان اما به صورت قرضی به آلمان رفتم و فقط 100 هزار مارک 6 ماه گرفتم ولی در کل به هدف خودم یعنی حضور در اروپا رسیدم. من اگر به فوتبال چین می‌رفتم پیشرفتی برای خودم نمی‌دیدم و به نظرم راه درستی رفتم.
* زود از فوتبال اروپا برنگشتی؟
جا نداشت که بیشتر بمانم. 11 سال در فوتبال سخت ماشینی زندگی کردم خدا می‌داند من و وحید هاشمیان خیلی تلاش و کوشش کردیم تا 11 سال در لیگ به نام آلمان حضور داشته باشیم. من 8 سال در یک باشگاه بازی کردم.
* پس به همین دلیل دوست داری استارت کارت در مربیگری در همانجا باشد؟
بله، آنها دوست دارند همه چیز سر جای خودش باشد. نظم، انضباط، حرف اول را می‌زند و آدم را تشویق می‌کند تا به هدفش برسد. در آلمان همه چیز درست انجام می‌شود و امیدوارم این شانس را پیدا کنم که در عرصه مربیگری هم موفق شوم. من 8 سال برای هامبورگ بازی کردم . از نوع برخوردها با من خودتان قضاوت کنید که چگونه بود. من بعد از 8 سال به تیم دیگری رفتم و سپس برگشتم اما مردم هامبورگ با من برخورد خیلی خوبی داشتند. چند بار در مناسبت‌های مختلف مثل حضور در تیم قرن هامبورگ من را دعوت کردند. یعنی 11 نفر تاریخ هامبورگ در این بازی حضور داشتند که یکی هم من بودم این افتخار بزرگی برای من به عنوان یک ایرانی بود که جزو 11 بازیکن قرن این تیم بودم. من 8 سال برای هامبورگ زحمت کشیدم اما آنها هم همیشه پاسخگوی من بوده‌اند و رابطه‌ام با آنها بسیار نزدیک است به همین دلیل می‌خواهم کارم را از تیم‌های پایه هامبورگ آغاز کنم و باید ببنیم که خدا چه می‌خواهد.
* چه اتفاقی افتاد که آلمانی‌ها به شما لقب موشک دادند؟
مجله کیکر هر هفته یک مصاحبه با یکی از بازیکنان شاغل در آلمان دارد. یک روز قرار شد با من صحبت کنند، در زبان آلمانی موشک به نام راکت است. آنها به یکباره تیتر بزرگی زدند و به من گفتند موشک هامبورگ، سپس همه و مخصوصاً در ایران این اسم را روی من گذاشتند البته من زیاد از القاب خوشم نمی‌آید ولی این اسم را روی من گذاشتند البته الآن من موتور گازی هم نیستم چه برسد به موشک (به شدت می‌خندد). این کاری بود که مجله کیکر کرد.
* حسرتی بوده که به دل مهدوی‌کیا بماند؟
من همیشه با واقعیت زندگی کرده‌ام اگر انسان با واقعیت زندگی نکند همیشه به فکر بازی در تیم‌هایی مثل بارسلونا و یا رئال مادرید است و یا اینکه بهترین بازیکن دنیا شود. این یک آرزوی خوب است ولی باید با توانایی‌هایی که وجود دارد با واقعیت زندگی کرد. من از فوتبال و جایی رفتم که رسیدن به سطح بالای اروپا آرزوهای من را برآورده کرد.
* پس حسرت به دل نداری؟
من بزرگترین حسرتی که در طول این سالها داشتم دوری سخت از خانواده‌ام بود. وقتی مادرم را از دست دادم گفتم فوتبال همه چیز را به ما داد اما رابطه و سالهای شیرین زندگی در کنار خانواده را از ما گرفت. من سالها از خانواده‌ام دور بودم اما همیشه به تقدیر اعتقاد دارم. من سالهای خیلی خوبی داشتم اما فقط دوری از خانواده من را آزار داد.
*‌ مگر پدر و مادرت پیش شما نمی‌آمدند؟
چرا همیشه پیش من بودند و خیلی خوش می‌گذشت اما همیشه یاد قدیم ها هستم که هر شب دور هم جمع می‌شدیم و در آن خانه در کنار هم فوتبال بازی می‌کردیم. وقتی وارد فوتبال شدم همه چیز از بین رفت. مسافرت‌های خارج از کشور تمرین و بازی رسمی جای این مسائل را گرفت. البته من شش یا هفت سال در ایران هم بازی کردم. ولی مسابقات و اردوها در آن زمان هم اجازه نداد که کنار خانواده باشم. فضای کودکی و اتفاقات در سن 12 یا 13 سالگی دیگر رخ نداد و تکرار نشد. نمی‌دانم شاید خواست خدا بود.
* چرا نسل جدید تفکرات شما را ندارند و در ذهن آنها مسائل عجیب و غریبی است؟
بالاخره واقعیت جامعه ما همین است. در قدیم خانواده‌ها بیشتر به هم نزدیک بودند. دو یا سه خانواده در یک خانه 60-70 متری با هم زندگی می‌کردند. سه خانواده با یک ماشین به مسافرت می‌رفتند ولی الآن همان اتفاق می‌افتد. همه با هم دعوا می‌کنند. به نظرم همه چیزمان با همدیگر رو به جلو حرکت می‌کند. خانواده‌های قدیم ما وجود ندارند و به همین دلیل فرهنگ در فوتبال ما نیز همانطور حرکت کرده است.
*‌ پس می‌شود به آینده فوتبال با این شرایط امیدوار باشیم؟
فوتبال رو به جلو می‌رود و هیچ وقت متوقف نمی‌شود. ما باید ببینیم می‌خواهیم با این فوتبال چه کار کنیم و چگونه به آن نگاه می‌کنیم. باید دنبال این باشیم که چه بلایی می‌خواهیم سر تیم‌های پایه فوتبال کشورمان بیاوریم و چرا در آسیا اول نیستیم و یا پشتوانه نداریم. به جای حرکت رو به جلو متأسفانه رو به عقب می‌رویم. اینها چراهایی است که باید دنبال جوابش باشیم. البته این را مطمئن باشید فوتبال رو به جلو می‌رود و اگر این لیگ شروع شود تمام و لیگ بعدی شروع می‌شود. هیچی در فوتبال متوقف نمی‌شود اما ما چیزی از آن به دست نمی‌آوریم. آن چیزی که در دنیا در خصوص فوتبال مانند امکانات اتفاقات می‌افتد در ایران خبری از آن نیست.
* پس به خاطر همین گفتی ما از فوتبال لذت نمی‌بریم؟
بله، همه یعنی هوادار، فوتبالیست، مربی و مسئول چون هیچ چیزی سر جای خودش نیست از این فوتبال لذت نمی‌برند و باید فکری به حال این ماجرا کنیم.
* راستی از شما خواستند به فدراسیون فوتبال کمک کنید؟
یکسری صحبت‌ها با من شده و قول همکاری دادم اما مشروط بر این بوده که این موضوع محلی از اعراب داشته باشد و بتواند تصمیم‌های خوبی برای فوتبال بگیرد. اگر این اتفاق نیافتد من هم نیستم، اگر می‌خواهیم کار درست و تأثیرگذار برای موفقیت‌ فوتبال در این مملکت انجام دهیم من هستم. من معتقدم پتانسیل خوبی در فوتبال ایران است من از همین ایران رشد کردم و به دنیا معرفی شدم. خیلی دوست دارم پس از دوران فوتبالم و مربیگری اگر فعالیت کنم این موضوع را انتقال دهم به جوانان کشورمان. بی حرف و حدیثی ما در فوتبال پایه مشکل داریم و باید همه چیز را درست کنیم. امیدوارم فوتبالیست‌هایی مثل من ، هاشمیان و دایی که سالها در فوتبال اروپا همه چیز را دیده و چشیده‌اند کاری کنند که فوتبال ایران سروسامان بگیرد تا انشالله دوباره برگردیم بین قدرت های آسیا. کار سخت است اما یک همت همگانی نیاز داریم.
* مشکل ما برای رسیدن به این هدف چیست؟
ما متحد نیستیم، در همه زمینه‌ها این مشکل را داریم . من در خارج از کشور دیدم که ترک‌ها چقدر با هم متحدند. اما نمی‌دانم فرهنگ ما به کجا رفته که ما اصلاً متحد نیستیم. من این را با چشمان خودم در خارج از کشور دیدم در جمعیت اندکی که بود چطور پشت هم متحد بودند تصمیماتی می‌گرفتند که همه چیز را دگرگون می‌کرد اما متأسفانه ما ایرانی‌ها اتحاد را نداریم و نمی‌دانم فرهنگ ما از کجا نشأت گرفته. خیلی هم احساسی هستیم. اگر اتفاقی بزرگ بیافتد دو یا سه روز حماسی می‌شویم اما به غیر از آن دیگر هیچ. خدایی ناکرده یک روز زلزله بیاید یا یک نفر فوت کند همه به دنبال حضور در مراسم ختم و کمک هستیم ولی در سایر اوقات خیر. آدم می‌تواند اختلاف نظر داشته باشد و دور یک میز همه چیز را حل کند اما برخی‌ها به این اختلاف نظرها به دید بدی هم نگاه می‌کنند. من فرهنگی که در فوتبال آلمان دیدم اگر واقعاً کسی شما را دوست دارد باید انتقاد کند. نه اینکه فقط بگوید شما خوب هستید. از اینکه ایرادهای شما را به شما بگویند این مسئله خیلی خوب است اما ما با این فرهنگ بد برخورد می‌کنیم.
* خودت در این زمینه چطور هستی؟
باید سعی کنیم که همه خوب باشیم من هم نمی‌گویم که خیلی خوب هستم باید اینها درس قرار دهیم و همه با هم استفاده کنیم ولی متأسفانه در این زمینه مشکل داریم. من مثلاً در خصوص دعوتم به فدراسیون گفتم اگر می‌خواهد همه چیز فرمالیته باشد من نیستم اما اگر برای کمک باشد سعی می‌کنم در هر جایی که هستم کمک کنم.

* مطلبی بوده که واقعا مهدوی کیا از آن دلگیر شده باشد؟
شما هیچ وقت در فوتبال بازیکن کاملی نخواهی بود همه چیز را اگر یاد بگیرید باز هم می‌بینید که یک نفر است که از شما کاملتر است، در فوتبال هم روزهای خوب است و هم بد و باید با هر دو در شرایط خودش کنار بیایید.
اگر یک روز بد بازی کردید و از تو بد انتقاد کردند به نظرم نباید ناراحت بشوید چون بد بوده‌ اید.
* اما وقتی که شما به ایران و استیل آذین برگشتید خیلی‌ها از شما خورده گرفتند؟
به نظر من در آن شرایط انتخابم درست بود، راستش را بخواهی دوست داشتم به پرسپولیس بروم، خیلی در مورد این مسائل صحبت کردم، اما لیست پر بود و من هم مجبور بودم کنار خانواده ام باشم. می‌خواستم هر طور که شده در تهران فوتبالم را ادامه دهم و استیل آذین شرایط لازم را داشت، شاید خیلی‌ها بگویند انتخابم درست نبود اما پشیمان نیستم و انتخاب از نظر من درست بود.
* اما اتفاقات عجیبی برای استیل آذین افتاد؟
قبول دارم اما این اتفاقات در فوتبال طبیعی است و من قبلا هم آن را دیده بودم، همیشه سعی کردم انتخاب‌های خوبی انجام دهم و من نمی‌دانستم که قرار است سر استیل آذین این گونه بلا بیایید. در یک لحظه تصمیم گرفتم و بد هم نبود.
* به نظر شما خاص ترین بازیکنی که کنار او قرار گرفتید چه کسی بود؟
من کنار بازیکنان بسیار بزرگی در سال های مختلف قرار گرفتم، از وقتی که از بانک ملی شروع کردم یادم هست که با حسین فرکی در تیم بانک ملی بازی می‌کردیم. حسین فرکی جثه بزرگی داشت و من هم تا کمربند او نبودم، من در کنار این بازیکن قرار گرفتم. در پرسپولیس هم در کنار بزرگانی مثل عابدزاده، محرمی، دایی، باقری قرار گرفتم. در تیم ملی نیز همین شرایط بود.
* در آلمان چطور؟
در آلمان وضعیت سختر شد، من کنار و روبروی بهترین بازیکنان دنیا مانند زیدان بازی کردم و یا مقابل دلپیرو و یوونتوس در بازی‌های مختلف به میدان رفتم، همچنین مقابل بهترین دروازه بان جهان یعنی کان نیز بازی کردم، در بازی در تیم هامبورگ نیز دروازه بان ما یکی از بهترین‌های آلمان بود و یا چندین سال توماس دال ذخیره من بود، او یکی از بزرگترین بازیکنان فوتبال بود، بالاخره من با بازیکنان بزرگ زیادی سر و کار داشتم البته یکی از خاطرات شیرینم بازی در منتخب جهان در بارسلونا بود که مقابل رونالدینیو و همه ستاره ها قرار گرفتم، حتی من سر یک میز در یک هتل با این افراد بودم، البته نباید از همین آخرین بازی ما که برای هامبورگ انجام دادم آن هم با ستاره‌هایی به ساده گذشت. در طول سالها این‌ها همه افتخارات ورزشی من بود که با بازیکنان و مربیان بزرگ سپری کردم ولی همه چیز تمام شد و باید به این اعتقاد داشت که یک روز همه چیز تمام می‌شود. البته من در کنار نوجوانان و جوانان و بازیکنان بزرگ ایرانی نیز خاطره دارم و در شهرهای مختلف ایران نیز رفته ام، مثلا شما یک زمانی به ورزشگاه بزرگ یوونتوس رفته‌اید و یک زمانی هم باید در گوشه‌ای از ایران بازی کنید. اینها همه افتخارات ورزشی من است، زندگی بالا و پایین دارد و با تمام این مسائل، اما تمام شد.
* می‌گویند ورزشکاران دو بار می‌میرند، درست است؟
این صحبتی است که همیشه از قدیم گفته اند، ولی این برای کسانی است که خیلی دلبسته‌اند، من با باقری هم صحبت می‌کردم به این موضوع اعتقاد ندارد ولی واقعا سخت است. شما هر روز از خواب بلند می‌شوید و سر تمرین می‌رفتید و در هیجان تمرین، فوتبال و بازی قرار می‌گرفتید، شما وقتی وارد یک ورزشگاه می‌شوید و با هفتاد و یا 100 هزار جمعیت برخورد می‌کنید ان هم اگر ورزشگاه دورتموند آلمان باشد و یا ورزشگاه شالکه که 80 هزار نفر یک دست آبی پوش هستند و یا همین استادیوم آزادی خودمان که 120 و یا 130 هزار نفر در ان جا می‌شوند این هیجانات دیگر تکرار نمی‌شود و همیشه جایش بعد از خداحافظی در زندگی شما خالی می‌ماند. ولی یک روز قرار بود همه چیز تمام شود . شرایط هنر با فوتبال فرق دارد، در فوتبال شرایط خاص خودش است.
* پس با خودت کناره آمدی که یک بار از این دنیا می‌روی؟
من با خودم کنار آمده ام، و هیچ مشکلی در این باره ندارم اگر نگاه کنید جز اعتقادات من بود که از تیم ملی خداحافظی کردم، من همیشه هر حرفی را زدم سعی کردم به آن در فوتبال عمل کنم. اعتقاد داشتم باید یک زمانی از تیم ملی کنار بروم تا راه برای جوانان باز شود. من در سن 32 سالگی و در زمانی که در بوندس لیگا بازی می‌کردم از فوتبال کنار آمدم.
* اما برخی‌ها مثل کریمی بازی می‌کنند؟
هر کسی یک اعتقادی دارد، من دوست داشتم به حرف هایم عمل کنم، من بالای 50 بازی ملی داشتم اما کنار رفتم تا جوانان بازی کنند در صورتی که خود من هم جوان بودم، من در تورومنت‌های مختلف حضور پیدا نکردم آن هم به خاطر بازی کردن کعبی، کاظمیان، حیدری و کسانی که جوان و جویای نام برای سمت راست تیم ملی بودند. در 32 سالگی نیز با تیم ملی خداحافظی کردم و این تصمیم من بود.
* شما می خواهی خداحافظی کنی اما چطور می‌شود که یک بازیکن اسطوره در فوتبال بماند؟
باید ببینیم که شما از چه نظری روی این مسئله نگاه می‌کنید، یکی از فاکتورها این است که شما برای یک باشگاه سال های متوالی بای و زحمت کشیده باشید ، من برای پرسپولیس در طول 6 یا 7 سال بالای 100 بازی انجام دادم. شاید یکی از فاکتورهایی که خیلی خوب در ذهن هواداران بماند من در طول 4 سالی که برای پرسپولیس بازی کردم در زمان استانکو فوتبالمان زیبا و شناور بود، یعنی فردی که در استادیوم این بازی را می‌دید لذت می‌برد، سرعت بازی، تاکتیک، حرف اول را در تیم ما می‌زند. چند هفته مانده بود به پایان بازی‌ها قهرمان بودیم، ما دو سال متوالی جز 4 تیم برتر آسیا رفتیم. هدفی که پرسپولیس در حال حاضر چندین سال است به آن نرسیده است، ما تا یک قدمی قهرمانی لیگ آسیا رفتیم و مقابل پوهانگ متوقف شدیم. شاید این در ذهن هواداران و فوتبال آن زمان مانده است. یکی از فاکتورها این است که یک بازیکن سالها در یک باشگاه بازی کرده و بازی‌های تاثیرگذار داشته و یا گل حساس زده، البته رفتار یک بازیکن با هواداران هم بسیار مهم است. حالا شاید بازیکنی باشد که بسیار خوب، تکنیکی و مفید باشد، اما رفتارش در زمین و خارج از زمین با هواداران چندان خوب نباشد. این هم شاید تاثیر دارد که مردم این بازیکن را نپسندند. مردم می‌دانند چه کسی با تمام وجود بازی می‌کند و چه کسی این کار را نمی‌کند.
* آیا در بحث فوتبال ملی نیز این موضوع صحت دارد؟
بله در بحث ملی موضوع جدی‌تر است، اما من همیشه سعی کردم رابطه‌ام با هواداران و مردم دو طرفه باشد . من هیچ وقت در این فوتبال دنبال القاب نبودم ولی همیشه به نظر مردم احترام گذاشتم، بهترین قاضی برای قضاوت کردن درباره یک بازیکن مردم هستند. آنها می‌دانند چه کسی با خلوص نیت زحمت کشیده و چه کسی با تمام وجود این طور نبوده و بیشتر در جریانات دیگری بوده. کسانی که به استادیوم می‌آیند و یا شما را در جامعه می‌بینند بهترین قاضی هستند و آنها می‌دانند چه کسی برای چه باشگاهی زحمت کشیده است.
* آیا مهدوی کیا دوست داشت در فینال جام حذفی در بازی برابر استقلال خداحافظی کند؟
اگر این اتفاق می‌افتاد خیلی جالب می‌شد، شما با تیمی که سالها رقیب بوده اید و جو استادیوم و یا هیجان همه چیز را عوض می‌کرد، من رابطه خوبی همیشه با تماشاگران استقلال داشتم، آنها تیمی بسیار خوب و پرطرفدار دارند، البته سپاهان هم در این چندین سال کارهای بزرگی در فوتبال ایران انجام داده و شاید به خاطر راه دور تماشاچی آنها کمتر باشد و با استادیوم آزادی برای فینال نیایند ولی حق سپاهان بوده که به فینال بیایند. تیمی که مقابل 80 هزار هوادار استقلال را می‌برد حتما حقش بوده که به فینال برسد، اما اگر با استقلال بازی می‌کردیم بهتر بود چون می‌توانستم با تماشاگران استقلال هم خداحافظی کنم.

*شاید یکی از محبوبیت‌های شما این باشد که هیچوقت در دربی بازنده نبودی، نظر شما در این باره چیست؟
داستان دربی با خیلی از بازی‌ها تفاوت‌ زیادی دارد. ماه‌ها طرفداران پرسپولیس و استقلال به عشق این بازی زندگی می‌کنند، من مانند دربی در فوتبال آلمان نیز تجربه کردم وقتی که هامبورگ با برمه بازی داشت با همه بازی‌ها فرق دیگری داشت. به دلیل اینکه این دو شهر خیلی نزدیک هم هستند و رقابتی جدی با یکدیگر دارند. نام این دربی، دربی شمال آلمان بود یا وقتی که با سن پائولی بازی می‌کردیم همه چیز بدتر و ویژه‌تر می‌شد این حس دربی را از وقتی که خودم را شناختم حس کردم از موقعی که فهمیدم فوتبال یعنی چه دربی را شناختم یعنی شاید از خردسالگی و کم‌سنی.
* از شرایط دربی بیشتر بگو.
باور کنید در طول یا قبل از این بازی بدنم می‌لرزید و حس عجیبی داشتم یکی از سخت‌ترین خاطرات من در دربی ایران بازی بود که 2 بر یک به استقلال باختیم. در آن دیدار عباس سرخاب در ثانیه 30 نیمه دوم دروازه ما را باز کرد. ما یک هیچ جلو بودیم اما با درخشش نادر میراحمدی مغلوب شدیم. ما در خانواده همه پرسپولیسی‌ هستیم و بدون شک همه تیم را دوست داریم. به یکباره شما حس کنید که بازی را آن هم در دربی واگذار می‌کنیم. یکی از این اتفاقات باز هم برایم افتاد. در همین حال و احوال دربی بود که 2 بر یک باختیم. برق ما رفت و من هم رفتم پس از چند دقیقه در انباری یواشکی رادیو را روشن کردم. این ماجرا برای سال 67 بود که من حدود 11 سال داشتم شما فکر کن رادیو را روشن می‌کنی و به یکباره استقلال گل دوم را وارد دروازه پرسپولیس می‌کند.
* چه احساسی داشتی؟
گل دوم را که پرسپولیس خورد من رادیو را خاموش کردم در آن شرایط باور کنید اینقدر بدنم می‌لرزید که سریع برادرم فهمید که چه اتفاقی افتاده خیلی به من ایراد گرفتند و حتی می‌خواستند من را بزنند. این بازی پیش آمد و پرسپولیس 2 گل خورد وقتی که با این حس و به خاطر فوتبال بزرگ شدی و در این شرایط وارد زمین می‌شوی واقعا شرایط عجیبی است البته قبلا شرایط هواداران در دربی‌ها 70 به 30 به نفع پرسپولیس بود اما الان 50 به 50 شده، واقعا وقتی هواداران را با آن هیجان در دربی‌ها می‌بینید می‌گویید خدایا اینها دنبال چه چیزی در این بازی هستند. این هواداران از زابل و دورترین نقاط تهران برای این بازی می‌آیند و یا یک شب قبل در ورزشگاه می‌خوابند. امکانات هم که دیده‌اید در چه شرایطی است. ماشاءالله همه چیز در استادیوم وجود دارد (می‌خندد) به نظرم دربی‌ هرگز یک بازی معمولی نیست وقتی بعد از دربی پارسال بعد از 10 نفره شدن صحبت کردم حس عجیبی داشتم.
* اما برخی‌ها با این حس بزرگ نشده‌اند.
بله، قبول دارم اما من با این حس بزرگ شده‌ام وقتی که با این شرایط در حال گرم کردن هستی و مردم هم این موضوع را می‌بینند عجیب است شاید در دربی‌های قبلی در همه بازی‌ها فیکس بودم من نمی‌دانستم که در روی سکوها چه اتفاقی می‌افتد نمی‌دانستم پرسپولیس وقتی گل اول یا دوم را می‌خورد یعنی چه و نمی‌دانستم مردم چکار می‌کنند. با این شرایط به نظرم وقتی در دربی وارد زمین می‌شوی هیچ چیز نباید در هنگام خارج شدن در وجودت باشد.
* لطفا درباره دربی ای که 10 نفره شدید و با یک نتیجه عجیب و غریب توانستید استقلال را ببرید صحبت کن.
همه می‌دانند نتیجه بازی چه بود که من وارد زمین شدم، شاید خیلی‌ها با این حس بزرگ نشده‌اند اما من با این حس بزرگ شدم، وقتی که خودم را گرم می‌کردم و مردم را می‌دیدم که به سر و کول خود می‌زنند واقعا حالت عجیبی داشتم. من در دربی‌های گذشته فیکس بودم و راستش را بخواهی نمی‌دانستم روی سکوها چه می‌گذرد، اما وقتی که بیرون از بازی هستیم و می‌بینیم پرسپولیس گل اول و دوم را می‌خورد ان وقت سکوها وحشتناک است، بعد از این ماجرا وارد زمین می‌شوی به نظرم هیچ چیز دیگر نباید از وجودت باقی بماند.
* کدام دربی برای تو لذت بخش تر بود؟
همان دربی که سه بر دو بردیم که از حتی از آن بازی که من گل زدم لذت بخش تر بود، در بازی که من گل زدم سوار بازی بودیم و حتی سه توپ را به تیر دروازه استقلال زدیم، هوادار هم در آن بازی خیالش راحت بود که همه چیز دست ما بود اما در این دربی ما دو بر صفر عقب بودیم و 4 دربی گذشته را هم واگذار کرده بودیم، تازه یک بازیکن اخراجی هم دادیم و در دقیقه 80 همه چیز تمام شده به نظر می رسید، وقتی که ورق در 10 دقیقه برمی‌گردد این یعنی همه چیز، شاید یک چیزهایی در زندگی دیگر تکرار نشود، یکی از آنها همین موضوع است، این حسی که بعد از بازی به دست می‌آید و شما در عرض 10 دقیقه همه چیز را احیا شده می‌بینید واقعا حس عجیبی دارد، برخی‌ها حاضر بودند تمام زندگی خود را بدهند اما پرسپولیس ببرد، سابقه نداشته که پرسپولیس در 10 دقیقه 3 گل بزند. این موضوع در باور هیچ پرسپولیسی رخنه نکرده بود. شاید خیلی‌ها حاضر بودند که زندگی خودشان را بدهند اما پرسپولیس ببرد. این اتفاق افتاد آن وقت ماجرای اصلی پیش می‌آید که باید دور زمین بدویم و برد را با هواداران تقسیم کنیم. آن برد و شادی را با میلیاردها تومان بعد از اینکه سه دو بازی را می‌بریم و هیجان هواداران را می‌بینیم قابل تعویض نبود.
* حس خودت در آن لحظه که وارد زمین شدی چه بود؟
من پیش بینی نکردم وقتی بازی دو بر صفر شد و داستان های بازی را تماشا کردم ناگهان چشمم به هواداران خورد و با یک حرص وارد زمین شدم، دنیزلی هم هیچ چیزی از من نخواست چون واقعا کاری از دست مربی در آن لحظه برنمی‌آید مربی بیرون مستطیل است و داخل اتفاقات خودش می‌افتد.
*دوست داشتی یک کاری انجام دهی؟
بله بد جوری انگیزه داشتم چون به من فشار آمده بود، آن دربی یکی از بهترین خاطرات من در زندگی فوتبالی‌ام خواهد ماند و هیچ وقت نتیجه 3 بر 2 و خوشحالی هواداران را فراموش نمی‌کنم اما من حسرت خوردم برای کسانی که در ورزشگاه نمانده اند و با پرسپولیس و شادی‌هایش در آن لحظه شیرین شریک نشدند.خیلی از برادرزاده و خواهر زاده‌های من داخل استادیوم بودند و می‌گفتند هیچ وقت این حس در آزادی نبود، همه مردم همدیگر را بغل می‌کردند و گریه می‌کردند. به من می‌گفتند ما اصلا بغل دستی‌هایمان را نمی‌شناختیم و فکر کنم فقط بخشی از آن را تلویزیون نشان داد. واقعا عجیب بود اما زیبا بود.
* پس نتیجه 3 بر 2 خیلی به شما چسبید؟
بله این حس‌ها را شما با هیچ چیزی نمی‌توانید در دنیا عوض کنید، شاید برخی اوقات یک چیزی به آدم الهام شود. به نظر من آن بازی هیچ وقت دیگر تکرار نمی‌شود، مگر اینکه یک معجزه اتفاق بیافتد بعد از بازی گفتم و باز هم می‌گویم کسانی که ورزشگاه را ترک کردند بهترین لذت فوتبالی‌شان را از دست داده‌اند، آنهایی که عاشق و شیفته پرسپولیس بوده‌اند، خیلی شیرین بود، اگر از همه مردم که در استادیوم بودند می‌پرسیدید شیرین تر از این لحظه ندیده بودند.
* شما هم با مشت‌هایی که نشان می‌دادی خیلی خوشحال بودی؟
واقعا همین طور بود، اما با دوستان خود یعنی استقلالی‌ها همیشه دوست هستیم ولی بردن آن بازی بعد از 4 باخت واقعا عجیب، شیرین و جالب بود.
در اوج خوشحالی ام در دربی که زاید هت تریک کرد و گلی که به آمریکا زدم برایم شیرین بود، شاید من خیلی اوقات در فوتبال عصبی‌هم بوده ام، شاید اصلا داد زدن‌های من و آن فشارهای عصبی که بوده را شما دیده‌اید اما این به خاطر این بود که همه چیز را بیرون بریزم البته بازی با آمریکا و آن گل من هم از آن بازی‌های عجیب و زیبا بود.
* از دربی بگذریم، به بازی با سپاهان و خداحافظی شما در 5 دقیقه برسیم، واقعا دلت راضی است که این طور از فوتبال جدا شوی؟
در این چند روزه خیلی درباره این موضوع صحبت شده، از رسانه‌ها تشکر ویژه‌ای دارم که از من همه گونه حمایت کرده اند ولی در شرایط فعلی که پرسپولیس راه سختی برای حضور در فینال جام حذفی آمده الان هم باید آرامش داشته باشم. ما متاسفانه در لیگ نتوانستیم نتایج خوبی به دست آوریم و در جام حذفی مقابل نفت و ذوب آهن و داماش در آن چمن مصنوعی خاص خودش باز کردیم، من هم اصلا دوست ندارم پس از رفع این سختی‌ها هیچ حاشیه‌ای برای پرسپولیس به وجود آید، یا بخواهم مربی را زیر سوال ببرم تا در موفقیت پرسپولیس تاثیرگذار باشم. من اول فصل گفتم، در فصل جاری آخرین سال فوتبالی خودم را پشت سر می‌گذارم، به این تصمیم خودم جدا پایبند بوده ام و سپس تصمیم گرفته ام در فینال جام حذفی بروم. خدا خواست و به فینال جام حذفی رفتیم و این هم دعای مردم بود که من در فینال از فوتبال خداحافظی کنم. اگر پرسپولیس به فینال نمی‌آمد شاید آن بازی که مقابل استقلال انجام دادیم آخرین بازی ما با پرسپولیس بود، اما خدا را شکر به فینال آمدیم.
* پس راضی هستی؟
من همان موقع هم اعلام کردم که فقط 5 الی 10 دقیقه بازی می‌کنم و سپس خداحافظی می‌کنم، من ماهها یعنی بعد از بازی استقلال اصلا به صورت رسمی برای پرسپولیس به میدان نرفته ام و دو هفته ام به خاطر فوت مادرم تمرین نداشتم اما شخصا دوست داشتم 5 دقیقه بازی کنم و نه بیشتر. بعد از اینکه اعلام شد قوانین اجازه نمی دهد و شاید تعویض من جز سه تعویض اصلی باشد من گفتم اصلا نمی‌خواهم پرسپولیس از این بابت در فینال حذفی که شاید 120 دقیقه طول بکشد یک تعویض که شاید برای پرسپولیس تاثیر گذار هم باشد را از دست بدهد. پرسپولیس با سختی به فینال آمده است و در نهایت تصمیم گرفته شد که 5 دقیقه در مراسمی بگویم فوتبال خداحافظ.
* اگر پرسپولیس از سپاهان ببازد خداحافظی شما تلخ می‌شود؟
من به آن روی قضیه اصلا فکر نکردم که پرسپولیس علی رغم رنج هایی که کشیده در استادیوم آزادی ناکام باشد، من اصلا به آن موضوع فکر نکردم و اصلا در مغزم فکر نمی‌کنم. خداحافظی من در صورتی شیرین و خیلی خوب می شود که پرسپولیس قهرمان شود و جام را با دوستانم بالای سر ببریم در تمام مدت چند وقت اخیر این روزها را سپری می‌کنیم که جام را بالای سر ببرم و مطمئن باشید بچه ها کم نمی‌گذارند.
* واقعا مهدوی کیا از گل‌محمدی دلگیر است؟
واقعا نه، من با یحیی روزهای خوبی داشتم و زمانی که به پرسپولیس آمدم حضور من با گل محمدی و ترابیان همزمان شد، از آن زمان من یحیی، بزیک و ترابیان کنار هم بودیم هر جایی که می‌رویم و حتی مسافرت‌ها کنار همدیگر هستیم ارتباطمان را همیشه حفظ کردیم، اما اتفاقاتی افتاد ولی شما بدانید من با یحیی چند دوره خاطرات خیلی شیرینی را در تیم ملی داشتیم ولی شما وقتی سرمربی تیم می‌شوید شاید مواقعی تصمیمی بگیرد که خوب نباشد. اولین صحبتی که یحیی با من کرد گفت: شاید آدم در مربیگری تصمیم‌هایی بگیرد که دوستش ناراحت شود، من هم اصلا رفاقتم را با یحیی قطع نکردم و در تمام اتفاقات و داستان‌ها از او حمایت کردم همواره با یحیی رفاقتم را دارم و این مسائل جدا از فوتبال است، ایشان تصمیم گرفت و به اعتقادش عمل کرد.
* ولی وقتی آن روز که قراربر این شد خداحافظی کنی از درفشی فر بیرون می‌آمدی، بعض گلوی شما را گرفته بود؟
من قبلا هم گفتم من مربیان زیادی را داشتم و دوست داشتم به همه آنها احترام بگذارم، اتفاقاتی که پیش آمد ما راحت همه آنها را پذیرفتیم، شاید اتفاقاتی که در برنامه 90 افتاد کمی تاثیر گذار بود اما باور کنید اصلا دست خودم نبود. شما بعد از حدود 22 سال به یک باره فوتبال را کنار می‌گذارید، سخت است. من از آن روزی که صحبت‌هایم را انجام دادم با تمام وجود در کنار پرسپولیس بودم.
* حتی در فینال جام حذفی هم به رشت رفتی؟
پرسپولیس در آن لحظه به من احتیاج داشت، چون در طول فصل زحمت کشیده بود، همه چیز بستگی داشت به فینال برسیم و من هم آمدم که بگویم بچه‌ها من کنار شما هستم، انشالله پرسپولیس قهرمان می‌شود و همه خاطرات شیرین تر از گذشته خواهد شد.
* در بازی مقابل ملوان هواداران با شما روی سکوها خداحافظ می‌کردند، چه احساسی داشتی؟
این شعار را یک بار دیگر برای من داده بودند زمانی که می‌خواستم از پرسپولیس جدا شوم، در ورزشگاه کارگران چهار هزار هوادار گفتند مهدی مهدوی کیا خداحافظ و من هم در سن 21سالگی از پرسپولیس رفتم اما این رفتن با آن رفتن فرق دارد، دیگر واقعا رفتم. یعنی رفتیم که رفتیم.این رفت دیگر برگشتن ندارد. فقط از خدا می‌خواهم که با برد پرسپولیس و قهرمانی همه چیز برای مهدوی کیا تمام شود.
* واقعا شما با کریمی در فصل جاری مشکلی داشتی؟
در مورد چی من باید با علی کریمی اختلاف نظر داشته باشم؟ من طرفدار ژوزه هرگز نبودم، من طرفدار هیچ کس نیستم، من همیشه به عنوان یک بازیکن کارم را انجام می‌دهم و اگر چوب هم مربی من باشد از او اطاعت می‌کنم اما ژوزه بد زمانی به پرسپولیس آمد، در شروع مسابقات و هیچ شناختی از پرسپولیس نداشت، او اصلا بازیکنان ما را نمی‌شناخت، یادم نمی‌رود در آبادان اسماعیل زاده بازیکن جوان ما را به میدان فرستاد و او بعدا یک دقیقه هم بازی نکرد. یعنی در اولین بازی ژوزه این بازیکن جوان را که حتی در لیگ برتر به میدان نرفته بود را به زمین فرستاد، معلوم بود ژوزه کم کم می‌خواهد تیم را بشناسد. به نظر من ژوزه در پرسپولیس زمان می‌خواست و قطعا نتایج بهتری می‌گرفت.
* یعنی زمان کافی به ژوزه ندادند؟
این جا پرسپولیس است هواداران هم برد می‌خواهند و هم فوتبال زیبا را، من هم طرفدار هیچ کس نبودم. ژوزه با علی کریمی به مشکل خورد و متاسفانه علی را کنار گذاشت، من با تمام وجود همیشه چه ژوزه بود یا نبود در پرسپولیس کارم را کردم، حتی زمان دنیزلی که زیاد بازی نمی‌کردم. من طرفدار هیچ مربی نیستم اما همیشه از تعویض مربی رنج بردم. وقتی مربی جدا از اینکه نتیجه‌اش خوب نباشد عوض می‌شود، همه چیز فرق می‌کند و عوض می‌شود البته درباره این موضوع بازیکنان هم دخیل هستند و من همیشه رنج برده ام، اما من هیچ وقت با هیچ کس و مخصوصا علی کریمی که در تیم ملی با او همبازی بوده ام و خاطرات شیرین زیادی مخصوصا در جام ملت‌های 2004 داشتیم ندارم، آن سال بهترین روزهای زندگی فوتبالی من کریمی و ایران بود و حتی برای استراحت روی کف سالن خوابیدیم و بعد 4 گل هم زدیم. من همیشه گفتم دوست دارم همیشه با همه سلام و علیک کنم و اگر دوستم را ببینم صورتم را آن طرف نکنم. من امیدوارم کریمی بتواند در جام حذفی باز هم خودش را مثل همیشه ثابت کند.
* به نظر شما چرا مربیان همیشه در پرسپولیس مشکل دارند؟
ببینید در زمان استانکو او ریسک بزرگی با کنار گذاشتن فرشاد پیوس در اوجش انجام داد، پیوس خیلی محبوب بود و کنار گذاشتنش سخت، شاید اگر در آن زمان استانکو نتیجه نمی‌گرفت با او خداحافظی می‌کردند اما او ریسک کرد، او بازیکنانی مثل من، ترابیان و بزیک را آورد و ما همه چیز را در دستانمان گرفتیم، ما 4 سال دوران طلایی پرسپولیس را رقم زدیم، متاسفانه الان دیگر پشتوانه جوان در فوتبال ایران نیست، من در سه رده آقای گل ایران شدم و بدون اینکه یک ریال از پرسپولیس بگیرم به تیم آمدم، اگر الان این بازیکن در فوتبال ایران باشد قیمتش چند میلیاردتومان است؟ شاید در لیگ به یک باره سالی یک بازیکن پیدا کنیم اما در آن زمان به یک باره جوانانی مثل من، یزدانی، مجیدی، میناوند در سن 17 سالگی آمدند و فیکس شدند. اما الان کم داریم و فقط می‌توان به جوانی مثل جهان بخش در داماش اشاره کرد اما قبلا همیشه هشت بازیکن این طوری داشتیم.
* چرا این پشتوانه نیست؟
نمی‌دانم وقتی بازیکن 18 ساله در فوتبال نیست چطور می‌خواهی ریسک کنی، شما اگر دورتموند را نگاه کنید 12 بازیکن 20 ساله آورده و می‌خواهد ریسک کند و کیفیت فوتبال این جوانان را می‌بینیم، بازیکنانی مثل رویس و گلدوغان همه در سن بیست و دو سالگی هستند و راحت رئال مادرید را شکست می‌دهند ولی ما متاسفانه از این پشتوانه‌ها نداریم، دلم خیلی می‌سوزد وقتی می‌شنوم در فوتبال پایه چه اتفاقی می‌افتد و در برنامه 90 فساد را می‌بینیم، آدم دلش می‌سوزد باید کاری کنیم که فوتبال پایه درست شود، تازه اگر آقای دوستی نیز نبود معلوم نبود چه خبر می‌شود. اصلا الان مسابقات فوتبال نوجوانان ما کجاست، ما برای رفتن به جام جهانی مدیون دوستی هستیم، چون فوتبال پایمان تعطیل است، ایشان سه سال با ماشین خودش به شهرستان‌ها رفته و بیست بازیکن انتخاب کرده است. چه کسی این کار را در فوتبال انجام می‌دهد، در تاریخ بی سابقه بود اما دوستی و بچه‌هایش قهرمان آسیا شدند، دوستی کارش را بلد بود. این موضوعات برمی‌گردد به مشکلات اساسی فوتبال ما که باید حل شود.
* آقای مهدوی کیا در 21 سالگی به آلمان رفتید اما زبان بلد نبودی. این روزهای سخت را چطور گذراندی؟
خیلی سخت بود 6 ماه اول برایم سخت بود اما انتخابم به دلیل اینکه عضو تیم پایین بوندس لیگا بودم خوب شد، من در شش ماه اول تمام تجربه‌ها را به دست اوردم، حتی الان هم کاملا به زبان آلمانی مسلط نیستم ، الان دختر من هم زبان آلمانی بلد است و هم ایرانی، بالاخره اعتقاد من خیلی مهم است، اعتقاد من این است که اگر می‌خواهی فوتبالیست تربیت کنی باید از رده نوجوانان و جوانان و حتی در آکادمی بلافاصله به آنها زبان بیاموزی یا زبان آلمانی و یا انگلیسی .ما در آلمان یک بازیکن سوئیسی داشتیم و با هر بازیکنی که به تیم ما میآمد صحبت می‌کرد، 8 زبان بلد بود، آدم این چیزها را می‌بیند حسرت می‌خورد. ما باید دنبال فوتبال مدارس و سیستم‌های آموزشی بیشتر باشیم.
* آیا روز یکشنبه باز هم اتفاقات برنامه 90 و اشک های مهدوی کیا را می‌بینیم ؟
خیر خواهش درباره این موضوع صحبت نکنید، یک بار اشک ما درآمد و تمام شد. من مربیان خیلی خوبی داشتم که همین جا از آنها تشکر می‌کنم اما به نظرم استیونس هلندی را خیلی دوست داشتم، مدت کوتاهی با او کار کردم ولی تاثیر زیادی در زندگی فوتبالی‌ ام داشت، نتایجی که در لورکوزن گرفت در هامبورگ نگرفت. این مربی تاثیر گذار بود در هفته بیستم، 18 جدول بودیم و ما را به رده هفتم آورد، واقعا تاثیر گذار بود.
* آیا تیم ملی ایران به جام جهانی می‌رود؟
کار خیلی سخت شده، راستش را بخواهی هیچ چیزی دست خود ما نیست، ما باید با تمام توان سه بازی آینده خود را ببریم و انشاالله ازبکستان بلغزد و بیافتد. با زدن کادر فنی هیچ دردی دوا نمی‌شود، باید همه حمایت کنیم. اگر این جام جهانی را از دست دهیم باز هم 4 سال به عقب برمی‌گردیم، تکلیف کره روشن است و اما کار ما سخت است. من هم انشاالله از آلمان کارم را شروع می‌کنم و امیدوارم یک روز در ایران بتوانم با مربیگری دل مردم خوبمان را شاد کنم. از همه می‌خواهم که مهدوی کیا را حلال کنند.

 

نظرات بینندگان