سرویس تاریخ «انتخاب»؛ آری، آری بازداشتها پشت سر هم صورت میگیرند، اما به همدیگر شباهت ندارند:
ایرما مندل، دختر مجارستانی، در سال ۱۹۲۶ از طریق کمینترن دو تا بلیط تئاتر بالشوی در ردیفهای جلو برای خود دست و پا کرده بود. بازپرس کلگل در آن زمان با وی معاشقه داشت و ایرما او را به تئاتر دعوت کرد. دقایق نمایش را در منتهای «مهربانی» به سر آوردند، و پس از نمایش کلگل وی را سوار اتومبیل کرد... و یکسره به لوبیانکا [۱]برد؛ و اگر در یکی از روزهای پرشکوفهی ژوئن سال ۱۹۲۷ در کوزنتسکی موست – سرپل مارشالها – [۲]لعبت موحنایی آنا اسکریپ نیکوا را با آن گونههای گوشت دارش ببینید که پارچهی پیراهنی آبیرنگی برای خود خریده است و به هنگام بیرون آمدن از مغازه، به دعوت جوانی خودفروش و خودآرا سوار درشکهای میشود – راننده که قضیه را به همان زودی دریافته است اخم درهم میکند، زیرا که هیچ پولی از ارگانها نمیتوان انتظار داشت – بسیار خوب، این نکته را بدانید که خبری از میعاد عشق در میان نیست، باز هم مثل هر زمان دیگر، یکی از آن بازداشتها است. یک دقیقهی دیگر به سوی لوبیانکا پیچ میخورند و در کام سیاه آن درِ بزرگ فرو میروند؛ و اگر بیستودو بهار دیگر ناخدا بوربکووسکی – با آن نیمتنهی سفید و اودکلانی اعلا – برای دوشیزهای کیک میخرد، قسم نخورید که این کیک به عوض آنکه نصیب این دوشیزه بشود، به ضرب کاردهای مامورهای تفتیش قطعه قطعه نمیشود؛ و به دست خود کاپیتن به نخستین زندانش برده نمیشود...
اوه نه! در کشور ما بازداشت در روز روشن، یا در سفر، یا در انبوه خلق از رونق نیفتاده است. با این همه پاک و پاکیزه انجام میگیرد و عجب آنکه قربانیان هم خودشان دست به دست عمال دستگاه امنیت تا حدود امکان، رفتاری بزرگمنشانه و سرشار از مناعت در پیش میگیرند تا مبادا که زندگان ببینند که محکومی در آستانهی نابودی است.
نمیتوان پیشاپیش در زد و پس از آن هرکسی را در خانهاش بازداشت کرد (اگر قرار این باشد که دری زده شود، رئیس موسسه است، نامهرسان است). هرکسی را هم نمیتوان در محل کارش بازداشت کرد. اگر متهم چموش باشد، صلاح در این است که دستگیریاش زمانی صورت بگیرد که از محیط معهود خود، خانوادهی خود، همکاران خود، دوستداران و هواداران خود، از نهانخانههای خود دور بوده باشد... باید مجال پیدا نکند که چیزی را نابود کند، پنهان کند یا به دست کس دیگر بدهد.
اگر نوبت، نوبت کلهگندههای حزب یا ارتش بود، گاهی در ابتدای امر شغل تازهای به ایشان میدادند، قطاری مخصوص در دسترسشان میگذاشتند و در اثنای راه بازداشتشان میکردند.
ادامه دارد...
پینوشت:
۱- از خیابانها و میدانهای مسکو – مقر پلیس سیاسی (چکا – گهپهاو – ان که وه ده... و...) که زندانی هم در بر دارد.
۲- خیابانی در مرکز شهر مسکو، در زمان سابق به پاس فروشگاههای مد شهرتی داشت.
منبع: الکساندر سولژنیتسین، «مجمعالجزایر گولاک»، ترجمهی عبدالله توکل، خواندنیها، شمارهی ۹۲، سال سیوچهارم، سهشنبه ۱۵ تا شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۵۳، ص ۲۴
بازداشتها بر حسب سختگیری در تفتیشی که باید صورت بگیرد، بر حسب اینکه باید پیش از ضبط اموال سیاه برداشته شود یا سیاهه برداشته نشود، بر حسب اینکه باید درِ اتاق یا آپارتمان مهر و موم شود، بر حسب اینکه باید زن را از پی شوهر بازداشت کرد و بچهها را به یتیمخانه فرستاد یا بقیهی اعضای خانواده را نفی بلد کرد، یا اینکه پدر و مادر را به بازداشتگاه فرستاد، از هم باز شناخته میشود.