پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
صبح صورت کنترات معلمین و مقالهای که نویسنده «اوروپ جدید» برای ایران از روی «کتاب سبز» نوشته میرزا حسینخان به من داد که نظریات خود را بگویم و گفتم. بعد داوطلب معلمی فلسفه که مسیو نیکو نام دارد و قدری فارسی میداند و شاگرد پرفسور براون بود آمد و قدری با او حرف زدم. رفیقی هم همراه داشت. هردو از فرانسه حرف زدن من تعجب کردند. بعد ما میرزا حسینخان در باب شرایط حرف زدند. معلوم شد توقعات زیاد دارد و مشکل است که بتوانیم کنار بیاییم.
من بیرون رفته اصلاح ریش کردم. بعد از ناهار رفتیم جمعا در باب شرایط معلمین و ترتیب کنتراتها صحبت کردیم. مسیو پرنی عقاید مزخرف اظهار میکرد. چون قدری با او مخالفت شد – اگرچه در کمال آرامی بود – وقتی بدون اینکه حرفی بزند متغیرانه برخاست و رفت و همه بدشان آمد.
بعد از آن با میرزا حسینخان عکسهایی را که از تابلوهای بزرگ میخواهیم بخریم انتخاب کردیم و با هم بیرون رفتیم. اول به منزل فروشنده بارومتر رفتیم. دیروز وعده کرده بود که نتوانستم بروم و امروز هم چون شنبه بود نبود. بعد رفتیم منزل عکسفروش و عمل عکسها را تمام کردیم و مراجعت کردیم. مسیو پرنی از قراری که تحقیق کرده هر نفری در ترن دولوکس حق سیصد کیلو بار دارد و در این صورت اقدامی برای بارها لازم نیست.
امروز صبح امیرخان برای کارها اینجا آمده بود. خبر تألمآمیز فوت دبیرالملک [محمدحسین دبیرالملک شیرازی] را آورد که فجأ کرده. خیلی متاثر شدم. آن بیچاره از زحمت دنیا خلاص شد اما در آخر کار بچههایی که پیدا کرده یتیم شدند. خداوند همه بچهها را از یتیمی محفوظ بدارد. در هر حال کاش این دو سه سال آخر عمر طوری رفتار کرده بود که نام نیکش بهتر محفوظ میمان. باری، انا لله و انا الیه راجعون.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۱۹۰.