این منطق ساده، مدت هاست که از سوی سیاستمدارانی که در سیاست آمریکا در قابل ایران دخالت دارند، نادیده انگاشته می شود. امروز باور عمومی در واشینگتن بر این است که تنها می توان از طرق تهدید مکرر ایران، جمهوری اسلامی را به همکاری ترغیب کرد، چیزی که جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا آن را دپیلماسی تحت حمایت فشار توصیف می کند. حتی برخی همکاران من در حوزه دیپلماسی مانند نیکلاس برنز نیز معتقد است که متحدان آمریکا باید تعاول با ایران را با تهدید و روی میز نگاه داشتن گزینه نظامی ترکیب کنند. این در حالی است که آمریکا و متحدانش نزدیک به یک دهه است که ایران را بدون اینکه به موفقیتی دست یافته باشند، تهدید می کنند.
همانگونه که در مقدمه مقاله شرح دادم، این رویکرد موجب انکار مسائل مهمی می شود که می تواند به آسانی کشورهای را به همکاری وادارد. در عرصه سیاست های بین المللی، کوتاه آمدن در برابر تهدید های یک کشور به منزله مواجه شدن با چشم اندازی است که در آن کشورهای دیگر نیز یکی پس از دیگری درخواست های خود را مطرح می کنند. اما در صورتی که به جای تهدید، در مقابل درخواست ها، مشوق های خوبی نیز ارایه شود، بستری برای همکاری فراهم خواهد شد.
جای شگفتی ندارد که این همان چیزی است که دولت ایران می خواهد به ما بگوید. آنها سال هاست که می گویند در حالی که اسلحه ای روی سرشان قرار دارد، مذاکره نخواهند کرد. رهبری نیز اخیرا در واکنش به مذاکرات مستقیم با آمریکا، موضع گیری مشابهی داشتند.
اظهارات اخیر رهبری شاید از نظر برخی نشانه ای از مخالفت تهران با مذاکره باشد، اما باید گفت که ایشان در واقع مبنایی استراتژیک برای موضع ایران را ترسیم کردند.
یکی دیگر از مشکلات موجود در رویکرد کنونی غرب این است که تهدیدهای مکرر، انگیزه ایران را برای ساخت سلاح هسته ای تقویت می کند. بنابراین در صورتی که هدف ما جلوگیری از ورود ایران به باشگاه هسته ای است، افزایش تحریم ها، تهدید به روی میز بودن تمامی گزینه ها و از بین بردن فرصت های دیپلماتیک، رویکردی هوشمندانه نخواهد بود.
در این بین اشاره به این نکته حائز اهمیت است که ایران و آمریکا در سال 2009 ، در آستانه توافق بر سر طرح تبادل سوخت هسته ای قرار داشتند. دلیل اینکه در آن زمان ایران و آمریکا تا این اندازه به توافق نزدیک شده بودند این بود که در چارچوب طرح پیشنهادی، تهران مجبور نبود در برابر تهدید ها سر خم کند.
پس چرا سیاستمداران با وجود چنین تجربه هایی همچنان رویکردی محکوم به شکست را در قبال ایران دنبال می کنند. من مطمئن نیستم، اما احتمالا این رویکرد به حفظ اعتبار در واشینگتن مربوط می شود. از آنجایی که مقامات کاخ سفید به وضوح اعلام کرده اند ایران تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا به شمار می رود، در چنین فضایی موضع گیری متفاوت در قبال ایران برای واشینگتن دشوار است. به این ترتیب سیاستمداران حتی در صورتی که به مذاکره علاقمند باشند، باید موضعی قاطع را دنبال کنند.
در نهایت، نگرانی آمریکا هم اکنون از این است که نتیجه دیپلماتیک ناشی از تعامل با ایران ، هدف های بنیادین آمریکا را تامین نکند یا اینکه به جنگی دیگر در خاورمیانه منجر شود. اکنون پرسش این است که آیا اوباما راهی برای خروج از رویکرد کنونی آمریکا در قبال ایران خواهد یافت یا خیر. به عبارت دیگر، پرسش اینجاست که آیا دولت اوباما در نهایت استراتژی را دنبال می کند که به تقویت روابط با ایران منجر شود؟ برای دنبال کردن چنین رویکردی به طور حتم باید رویکرد مقابله جویانه را کنار گذاشت که در یک دهه گذشته دستاوردی به همراه نداشته است.
منبع: فارن پالیسی/ دیپلماسی ایرانی