پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آقاتهراني در مصاحبه ای تفصیلی با رجا، خاطره ای جالب نقل کرد که به شرح زیر است.
وقتی امریکا بودم یادم هست. دوران کلینتون بود که ما آنجا بودیم که
آقای کلینتون در مورد ارتباط با آن خانم مشکل پیدا کرد که یهودی بود و اول
گفت: «ارتباطی نداشتیم» و بعد معلوم شد که داشت. در مجلسشان بحث شد که
آیا رئیسجمهوری که دروغ میگوید میتواند در رأس حاکمیت باشد یا نه؟
میتوانیم به او اعتماد کنیم یا نه؟ پس اعتماد نمایندگان از ایشان سلب
میشود و رأی اعتمادی که دادهاند به هم میخورد و دیگر رئیسجمهور نیست.
این بحث در مجلس کنگره و سنا مطرح شد. جوری شد که نتوانستند به توافق برسند
که بالاخره چه کار کنند. بنا شد حرف آخر زده شود که کنار برود و انتخابات
شود یا باشد تا دورهاش تمام شود؟ من آن شب منزل استاد راهنمایم بودم. در
زیرزمین خانهاش کتابخانهای داشت و آنجا را به من داده بود که مطالعه و
کار کنم. گفت: «نرو نیویورک. همین جا بمان و مطالعه کن و درس بخوان»، چون
از آنجا تا نیویورک سه ساعت راه بود.
میرفتم
آنجا و برای درس خواندن و مطالعه جای خوبی بود. ساعت نه شب بود که دیدم
دارد فریاد میزند و مرا صدا میکند. پریدم بالا ببینم چه کارم دارد؟ گفت:
«ولیفقیهشان میخواهد حرف آخر را بزند. مرتضی! بیا گوش بده». پرسیدم:
«مگر اینها هم ولیفقیه دارند؟» جواب داد: «بله! خیال میکنی فقط شما
دارید؟ اینها هم دارند». اولین بار که میشنیدم آنها هم میتوانند ولیفقیه
داشته باشند. پرسیدم: «کیست؟ چطوری؟» گفت: «بنشین گوش بده تا بعد». نشستم و
دیدم سخنگوی ژوری بزرگ آمد و گفت: «اختلاف پیش آمده و بنا شده است حرف آخر
را بزنیم. آقای کلینتون تا آخر دوره ریاست جمهوریاش رئیسجمهور باقی
خواهد ماند. نقطه!» موقعی که میخواند کلمه نقطه (point) را هم گفت. جالب
بود که فردا روزنامههای مهمشان را که خواندم، دیدم همهشان این جمله را
تيتر کرده و آن بالا زدهاند و تمام!
همان موقع، زمان آقای
خاتمی بود. گفتم به! حالا اگر آقا این را میگفتند، اصلاحطلبها یک چیزی
میگفتند، دوم خردادیها یک چیزی میگفتند. خلاصه هر کسی یک چیزی میگفت.
یک کسی باید فصلالخطاب نظام باشد. این اقلّ ولایتمداری است. آقا میگویند
بین مجلس و دولت تعامل باشد، مسئولین اینقدر با هم دعوا نکنند. نه!
منظورشان این نبوده و آن بوده است! همینطور بیهوده تعبیر و تفسیر میکنند و
هر کداممان نیت خودمان را به ایشان تحمیل و تازه تصور میکنیم خیلی هم
داریم کار خوبی میکنیم. این از غلطهای فاحش است. عین عبارت آقا را
بگذارید و همگی هم پای آن بایستیم. فکر این را بکنیم که اگر فردا یک خائنی
به کشورمان حمله کرد و یک امر لازم باشد، آن وقت چه کار میکنید؟ ناموسمان
را بردند، چه کار میکنید؟ بعضی از تصمیمات باید در یک دقیقه گرفته شود.
زمان پیغمبر(ص) هم همین را داشتیم.