پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اندیشکده مطالعات بینالمللی و استراتژیک با اشاره به مشکلات و موانع موجود
بر سر راه روابط میان ایران و آمریکا نوشت: اساس و بنیان دیدگاه آمریکا
مبنی بر این که ایران قصد دارد به گسترش تسلیحات هستهای بپردازد، ضعیف و
نادرست است.
به گزارش آینده آنلاین ؛ مرکز مطالعات بین المللی و
استراتژیک در مقاله ای به قلم «هوشنگ امیراحمدی»، استاد دانشگاه راتگرز و
مدیر شورای آمریکائیان و ایرانیان، و «شهیر شهید ثالث»، تحلیل گر سیاسی، به
بررسی موانع موجود برسر راه روابط میان ایران وآمریکا پرداخت و دراین باره
نوشت: روابط میان ایران و آمریکا به گونه ای است که در طول تاریخ همانند
آن کمتر مشاهده شده است، یعنی تهران و واشنگتن قادر به مذاکره ازطریق یک
روش سازگار و منطقی با یکدیگر نیستند. این مسئله حتی در طول جنگ سرد میان
آمریکا و دشمنان کمونیست این کشور نیز مشاهده نشد. اگر عواملی که منجربه
ایجاد عدم ارتباط میان دو کشور شده اند همچنان ادامه داشته باشند، نباید
انتظار داشت که در ماه ها و سال های آینده یک راه حل موثر ازطریق مذاکرات
ایجاد شود.
این مقاله تلاش می کند تا به سه پرسش پاسخ دهد:
1. چرا ایران و آمریکا نمی توانند گفتگوهایی پایدار به منظور تنش زدایی و ایجاد همکاری های اندک با یکدیگر داشته باشند؟
2.
چرا سیاست های کنونی آمریکا درقبال برنامه هسته ای ایران ناموفق بوده و
احتمالاً منجربه آغاز جنگی خواهد شد که ایران را از لحاظ نظامی بیش از پیش
تجهیز خواهد کرد؟
3. چه استراتژی ها و سیاست هایی باید اتخاذ شوند
تا به بن بست برنامه هسته ای ایران پایان داده و روند تنش زدایی میان دو
کشور را تسهیل نمایند؟
* وضعیت خطرناک روابط میان ایران و آمریکا
درگیری
و تضاد فزاینده میان ایران و آمریکا یک مسئله چند وجهی است. درحال حاضر،
آمریکا بیشترِ تمرکز خود را بر برنامه غنی سازی اورانیوم ایران معطوف ساخته
است و تلاش می کند از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای جلوگیری به عمل
آورد. اما از دیدگاه دولت آمریکا، ابعاد اصلی درگیری میان دو کشور موضوعات
دیگری را نیز شامل می شود، موضوعاتی از قبیل: حمایت از تروریسم، تهدیدِ
امنیت اسرائیل، نقض حقوق بشر و گسترش تفکرات ضدآمریکایی در منطقه.
از
دیدگاه دولت ایران، مهمترین بُعد درگیری میان دو کشور تهدیدی است که
آمریکا برای موجودیت جمهوری اسلامی ایران ایجاد می کند، همان طور که دری ک
مقاله سیاسی انتشار یافته توسط نهاد ریاست جمهوری ایران درسال 2007 ذکر می
شود: «از زمان تشکیل جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و غرب همواره موجودیت،
استقلال و حاکمیت کشور ما را از طریق بزرگ جلوه دادن مسائلی مانند حقوق
بشر، ترویج عقاید انقلابی، حقوق زنان، حقوق اقلیت ها، حمایت از تروریسم،
مخالفت با روند به اصطلاح حافظ صلح در خاورمیانه، تلاش برای ایجاد بی ثباتی
در عراق و افغانستان و بهانه ای تحت عنوان برنامه هسته ای ایران، مورد
هجوم قرار داده اند. آمریکا با شعار حمایت از دموکراسی، صریحاً از تغییر
رژیم در کشوری صحبت می کند که به عنوان دموکراتیک ترین کشور در منطقه و
جهان محسوب می شود».
در زمینه مسائل هسته ای، ایران معتقد است تنها
آنچه که پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (اِن پی تی) مجاز می داند را
انجام می دهد. از دیدگاه اِن پی تی، یک کشور امضا کننده این پیمان از حق
غنی سازی اورانیوم به منظور تامین سوخت نیروگاه های برق هسته ای خود
برخوردار است. همان گونه که مقامات آمریکا نیز تأیید می کنند، ایران تاکنون
بمبی نساخته است، اما ایالات متحده همچنان نگران است که ایران برنامه هایی
به منظور گسترش توانایی های نظامی هسته ای خود را دنبال کند. همچنین آژانس
بین المللی انرژی اتمی در گزارش خود در ماه فوریه، از ابعاد نظامی برنامه
هسته ای ایران ابراز نگرانی کرد.
به منظور متوقف ساختن جنبه نظامی
برنامه هسته ای ایران، آمریکا یک سیاست مبتنی بر فشار را اتخاذ کرده و
معتقد است تا زمانی که تمام نگرانی ها از ماهیت برنامه هسته ای ایران برطرف
نشده است، این کشور باید به قطعنامه شورای امنیت مبنی بر تعلیق فعالیت های
غنی سازی خود پایبند باشد. آمریکا در کنار تلاش های بین المللی خود به
منظور اعمال تحریم ها علیه ایران از طریق سازمان ملل و اتحادیه اروپا،
تحریم های یک جانبه مالی و اقتصادی خود علیه ایران را نیز با شدت بیشتری
دنبال می کند. آمریکا همچنین ازطریق حمایت از اپوزیسیون سیاسی داخل ایران و
برانگیختن خشم گروه های قومی و مذهبی، خواستار انزوای بین المللی تهران
است.
با این حال، جمهوری اسلامی با تعلیق برنامه غنی سازی اورانیوم
خود مخالفت می کند. ایران معتقداست که کشورهای غربی، شورای امنیت را وادار
می سازند تا به تصویب قطعنامه هایی علیه این کشور بپردازد. رهبر ایران
اخیراً در ماه اکتبر اظهارداشت: «هدف اصلی غربی ها این است که ملت ایران را
وادار سازند تا در برابر قلدری های آنها بر سر میز مذاکره تسلیم شوند، اما
غرب بسیار ضعیف تر از آن است که بتواند ایران را به زانو درآورد».
ایران
علاوه بر مقاومت در مقابل فشارها، با اقداماتی در برابر این فشارها از خود
واکنش نیز نشان می دهد. ایران تعداد سانتریفیوژهای خود در تأسیسات غنی
سازی اورانیوم کشور را از 164 سانتریفیوژ درسال 2006، به حدود 9000
سانتریفیوژ در نطنز و 3000 سانتریفیوژ در فوردو در سال 2012 افزایش داده
است و به غنی سازی 20 درصدی اورانیوم در این تأسیسات می پردازد.
پنتاگون
ادعا می کند که ایران با استفاده از نیروهای قدس خود، قدرت نیروهای
آمریکایی در عراق را تضعیف کرده است. به گفته رهبر ایران، تهران از نیروهای
مخالف با اسرائیل در منطقه پشتیبانی لُجستیکی می کند. علاوه بر این، رهبر
ایران از یک سیاست جدید تحت عنوان «تهدید دربرابر تهدید» سخن می گوید. این
سیاست در واقع به عنوان دلیل اصلی افزایش بهای نفت در سال 2012 محسوب می
شود. تازمانی که طرفین قادر به حل و فصل اختلافات خود از طریق دیپلماسی
نباشند، این سیاست های مقابله ای همچنان ادامه خواهند داشت.
* سیاست دوگانه آمریکا درقبال ایران با شکست روبرو شده است
به
منظور متقاعد ساختن ایران در زمینه تعلیق فعالیت های غنی سازی خود تازمان
برطرف شدن ابهامات دراین باره، وزارت امور خارجه آمریکا یک سیاست دوگانه
برمبنای اعمال فشار به منظور ایجاد یک تعامل سازنده و یافتن یک راه حل
ازطریق مذاکرات را دنبال می کند. بسیاری از کارشناسان، سیاست «دوگانه» را
مشابه سیاست «چماق و هویج» می دانند، سیاستی که در آن «هویج» به امتیازات
اقتصادی و سایر مشوق ها برای ایران به منظور متوقف ساختن برنامه هسته ای
خود اشاره دارد و «چماق»، تحریم ها و سایر فشارها را شامل می شود. مواضع
آمریکا در ابتدا برمبنای سیاست چماق و هویج استوار بود، اما با گذشت زمان
این سیاست هم اکنون تنها چماق را شامل می شود!
«کنت پولاک» و «ری
تکیه»، از کارشناسان در زمینه مسائل ایران، در مقاله ای درسال 2011 این
نسخه شدیدتر از سیاست چماق و هویج در قبال ایران را تأیید کردند. آنها
اظهار داشتند که دولت اوباما سیاست های خود را در سال 2009 با تأکید بیشتر
بر «هویج» آغاز کرد و ادعا کرد: «آمریکا و جامعه بین المللی مسیری را به
ایران پیشنهاد می دهند که این کشور را به سوی یک برنامه صلح آمیز هسته ای
هدایت می کند، مسیری که با تعهدات ایران نسبت به پیمان اِن پی تی مطابقت
دارد». پولاک و تکیه همچنین پذیرفتند که نسخه کنونی ازاین سیاست دوگانه با
شکست روبرو شده است و درمقابل، به اتخاذ اقداماتی شدیدتر که امنیت حکومت
ایران را مورد هدف قرار می دهد اشاره کردند.
* دلایل نادرست بودن دیدگاه آمریکا نسبت به برنامه هسته ای ایران چیست؟
برخلاف
اظهارات پولاک و تکیه، مشکل اصلی سیاست چماق و هویج عدم شدت و تأثیرگذاری
آن نیست، بلکه مشکل اینجاست که این سیاست برمبنای فرضیاتی غلط ایجاد شده
است. در ابتدا باید گفت که اساس و بنیان دیدگاه آمریکا مبنی براین که ایران
قصد دارد تا به گسترش تسلیحات هسته ای بپردازد، ضعیف و نادرست است.
اولاً،
هیچ کشور امضا کننده پیمان اِن پی تی تاکنون به گسترش تسلیحات هسته ای
نپرداخته است. اگر هدف ایران ساختن بمب هسته ای بود، می توانست با ارائه یک
اطلاعیه به آژانس بین المللی انرژی اتمی، از تعهدات خود نسبت به پیمان اِن
پی تی عقب نشینی کند و سپس فعالیت های خود را در زمینه تولید تسلیحات هسته
ای ادامه دهد. جمهوری دموکراتیک خلق کره این مسیر را در سال 2003 دنبال
کرد و در سال 2006 اولین بمب هسته ای خود را آزمایش کرد.
ثانیاً،
اگر ایران قصد دستیابی مخفیانه به تسلیحات هسته ای را دارد، آنگاه چرا با
پافشاری بر ادامه روند برنامه هسته ای خود، تحریم های سفت و سخت و خطر آغاز
جنگ را برای خود ایجاد می کند؟ اگر ما دیدگاه اکثر مقامات عالی رتبه
آمریکا از جمله رئیس ستاد مشترک ارتش، «مارتین دمپسی»، و شخص اوباما مبنی
بر منطقی بودن رهبران ایران را پذیرفته ایم، آنگاه دیدگاهی مبنی بر اصرار
ایران به منظور دستیابی به بمب هسته ای با وجود نظارت های آژانس بین المللی
انرژی اتمی، یک دیدگاه کاملاً غیرمنطقی محسوب می شود.
سرانجام،
دیدگاهی مبنی بر کارساز بودن فشارها بر ایران به عنوان یک درک نادرست از
سیاست چماق و هویج محسوب می شود. اقدامات سیاسی از قبیل تحریم های سفت و
سخت، می تواند اقتصاد ایران را فلج کند و به قشر آسیب پذیر جامعه فشارهای
زیادی تحمیل کند. تشدید تحریم ها در کنار سایر اقدامات به منظور انزوای
هرچه بیشتر ایران منجر خواهد شد تا کیفیت زندگی مردم در این کشور بدتر شود.
اما تأثیر مخرب این اقدامات بر حکومت ایران به اندازه ای نخواهد بود که
رژیم را وادار به عقب نشینی از مواضع خود کند، حتی اگر این اقدامات
تأثیرگذار بودند نیز ایران برنامه غنی سازی اورانیوم خود را متوقف نمی کرد.
* چرا سیاست چماق و هویج درقبال ایران کارساز نیست؟
پولاک
و تکیه از شکست سیاست های اوباما در ماه مارس 2009 به عنوان پیش درآمدی
برای توجیه تغییرِ مواضع واشنگتن به سوی یک سیاست اجباری استفاده کردند.
اما آنها نتوانستند ارزیابی دقیقی از دلیل مخالفت تهران با پیشنهاد مصالحه
آمیز اوباما ارائه دهند. درمقابل، آنها با اشاره به نقش بی اعتمادی ها و
ایدئولوژی های موجود، اظهارداشتند: « استراتژی تعامل میان دو کشور که دولت
بوش و اوباما به اجرای آن پرداختند، توسط یک دیدگاه فکری برمبنای قضاوت های
نادرست احاطه شده بود. در واقع ایدئولوژی های نادرست و بی اعتمادی نسبت به
ایالات متحده به عنوان اصلی ترین مشکلات در روابط بین المللی ایران محسوب
می شوند»
ارزیابی آنها هیچ توضیحی درباره این که چرا «بی اعتمادی» و
«ایدئولوژی» به عنوان مشکلات کلیدی در روابط دوجانبه میان دو کشور محسوب
می شوند، ارائه نداد. همچنین سیاست پیشنهادی آنها مبنی برافزایش فشارها بر
ایران نیز نتوانست دلایل شکست استراتژی تعامل میان دو کشور را به خوبی شرح
دهد.
برخلاف منطق گفتگوهای تحلیلی خود، پولاک و تکیه به یک سیاست
جدید بر مبنای اجبار و فشارهای بیشتر به منظور تخریب و نابودی حکومت ایران
اشاره می کنند. اگر بی اعتمادی و ایدئولوژی های نادرست به عنوان دلایل اصلی
شکست در سیاست های قبلی محسوب می شوند، آنگاه تشدید فشارها و هدف قرار
دادن بقای حکومت ایران قطعاً منجربه افزایش بی اعتمادی ها و اختلافات موجود
خواهد شد و احتمال آغاز روند مذاکرات پایدار را به حداقل خواهد رساند.
از
دیدگاه ما، یک شرح دقیق از دلایل اختلافات میان ایران و آمریکا و عدم
ارتباط میان دو دولت، ازلحاظ منطقی باید به ایجاد یک الگوی جدید سیاسی منجر
شود. دیدگاه های جدید باید نقش مهمِ بی اعتمادی، درک درست از هویت ملی و
ارزیابی های نادرست را در روابط میان ایران وآمریکا مدنظر قراردهند. ما
معتقدیم که درصورت عدم توجه آمریکا به این عوامل و چالش های موجود، هیچ
امیدی به منظور بهبود روابط میان دو کشور وجود نخواهد داشت.