سرویس سیاست «انتخاب»: محمود رجبی، رئیس موسسه امام خمینی به تازگی در مراسمی مدعی شده است که محمدتقی مصباح یزدی نبود آبروی حوزه میرفت. او همچنین به یک نکته مهم اذعان کرده است که بسیاری از نیروهای مورد تربیت مصباح یزدی نقشهای کلیدی در نظام جمهوری اسلامی دارند.
با بررسی حلقه مریدان مصباح یزدی میتوان دریافت که مشخصا از 84 نیروهای نزدیک به مصباح یزدی پا در عالم سیاست گذاشتند. آنها یکسره از محمود احمدینژاد حمایت کردندو شخص مصباح تعاریف و تمجیدهایی بیسابقه از احمدینژاد ارائه داد. همه نیروهای حلقه پرتو که متشکل از نیروهای وابسته به مصباح بودند نیز پشت محمود احمدینژاد ایستادند تا جایی که مصباح اطاعت از احمدینژاد را واجب میدانست. هرچند بعدها چوب لباس چرخ دولت احمدینژاد گذاشتند.
حلقه پرتو که به نوعی میتوان، آن را سنگ بنای تشکیل جبهه پایداری دانست با نام کامل «پرتو سخن»، عنوان نشریه مؤسسه امام خمینی بود که ریاست این موسسه هم با مصباح یزدی بود. پرتو در سال 77 و به نوعی برای مقابله با دولت خاتمی منتشر شد. به تدریج به حلقه مریدان فکری مصباح حلقه پرتو هم میگفتند که عملا در جریان روی کار آمدن احمدینژاد بازوی ایدئولوژیک دولت به حساب میآمد. همین نیروها به تدریج وارد دولت نهم هم شدند و مناصب مهمی را به دست گرفتند.
سعید جلیلی را شاید بتوان مهمترین چهرهای بدانیم که از جریان مصباحیها وارد مناصب مهمی چون دبیر شورای عالی امنیت ملی شد. او مسئول تیم مذاکرهکنندهای هستهای هم شد و عین به عین بر اساس آموزههایی که در مکتب مصباح یاد گرفته بود، مذاکرات را پیش میبرد؛ با شیوهای ایدئولوژیک، غیرمنعطف و بدون بهرهگیری از دانش روز سیاست، حقوق بینالملل و روابط بینالملل و صرفا با تکیه بر خوانشهای ایدئولوژیک. تضادهای این طیف با شخصیتهایی مانند علی لاریجانی در حوزه سیاست خارجی نشان میداد که حامیان مصباح قصد رویارویی جدی با هرنوع میانهروی در کشور را دارند. آنها با گفتمان دفاع از انقلاب سعی میکردند هر نیرویی که مخالف خودشان فکر میکرد را به حاشیه برانند و عملا از همان سالهای بعد از روی کار آمدن احمدینژاد طرح یکدستسازی حاکمیت را پیش بردند.
با تأسیس جبهه پایداری حامیان اندیشه مصباح یزدی در قالبی سیاسیتر و تشکیلاتی به فعالیتهای خود ادامه دادند. آنها از یک سو دولت را همسو با خود میدیدند و از سوی دیگر سعی کردند در اولین قدم وارد مجلس شوند. با تشکیل جبهه پایداری میشود گفت که مصباح یزدی عزم خود را برای تسخیر همهجانبه مسئولیتهای اجرایی-تقنینی به کار گرفت. در شرایط بعد از انتخابات سال 88 هم این طیف موقعیت را مناسب میدید که در خلأ نیروهای اصلاحطلب جاپایشان را بیش از پیش سفت کنند.
طیف حامی مصباح یزدی گرچه در دولت دهم با احمدینژاد زوایههایی پیدا کرده بودند اما دیگر مستقل از احمدینژاد پایگاه قدرت سیاسی خاصی به دست آورده بودند. پایداریها گرچه با روی کار آمدن دولت روحانی دولت را از دست دادند اما حالا دیگر هم در مجلس حضور داشتند و هم در شریانهای اقتصادی نقش ویژهای ایفا میکردند و البته به واسطه سرمایه سرشار صادق محصولی میتوانستند هم رسانه داشته باشند و هم به فضاسازیهای گسترده دست بزنند.
سعید جلیلی هم دولت در سایه را راهاندازی کرد؛ با هدف تخریب و تضعیف دولت روحانی. پایداریها و مصباحیها در همه این سالها علاوه بر تضعیف میانهروها سعی میکردند در میان اصولگرایان هم شکاف و انشقاق ایجاد کنند. آنها که پایگاه خود را اصولگرایی میدانستند اما علیه اصولگرایان هم اقدامات زیادی انجام میدادند و در هر انتخابات رسیدن به لیست واحد را برای اصولگرایان به کاری سخت و طاقتفرسا تبدیل کرده بودند. نظرات و اقدامات جبهه پایداری علیه برجام از سخنرانیهای تند آنها تا به آتشکشیدن برجام در صحن مجلس بر هیچکس پوشیده نیست.
پایداریها با روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رئیسی فصل تازهای در حیات سیاسی خود مشاهده کردند. آنها آنقدر بر دولت رئیسی فشار آوردند که حتی بسیاری از اصولگرایان گلایه داشتند که چرا انتخاب مسئولان چه در دولت و چه در نهادهای وابسته صرفا از یک طیف سیاسی است. حضور علی باقری کنی در مذاکرات احیای برجام نشان میداد که جلیلی و حامیانش تا چه حد بار دیگر قدرت سیاسی را به دست گرفتهاند، هرچند طیف سایه نشین پس از تحول فکری باقری، زیر پای او را خالی کرده و دو بار جلوی امضای توافق احیای هسته ای توسط او را گرفتند.
گرچه دیگر مصباح یزدی از دنیا رفته بود اما مریدان فکریاش تمام تلاش خود را میکردند که دیگر خالصسازی در عرصه سیاسی را به اوج برسانند. بعد از دولت رئیسی و با روی کار آمدن مسعود پزشکیان شرایط قدری متفاوت شد و پایداریها در انزوا قرار گرفتند؛ حتی در مجلس زیرا از یک سو دولت چهاردهم با شعار وفاق ملی آمده بود، از سوی دیگر جامعه از تندروهای پایداریها خسته شده بوند و از طرفی خود اصولگرایان هم سعی در برائتجستن از نیروهای پایداری داشتند. آنها اما هنوز هم در مجلس حضور دارند و بعد از مدت اندکی سکوت استراتژیک باز هم شمشیرهایشان را علیه دولتی میانهرو از رو بستهاند.
حامیان تفکر مصباح یزدی همچنان بر همان طریق استاد خود پیش میروند؛ فردی که روزگاری در تضاد کامل با آیتالله بهشتی قرار داشت تا جایی که شهید بهشتی جریان او را لجوج و متعصب میدانست، فردی که به گفته مصطفی ملکیان حامیشانش را از حضور در جبهههای جنگ بر حذر میداشت، فردی که پیش از انقلاب خواستار کشتن علی شریعتی بود و وقتی هم که امام خمینی بر حجتیه را مورد نقد شدید قرار داد، او حاضر به پذیرش فاصلهگرفتن از حجتیه نشد.
وقتی حالا رئیس موسسه امام خمینی میگوید که شاگردان تربیتیافته مصباح نقشهای کلیدی در اداره امور جمهوری اسلامی به دست گرفتهاند، میشود دقیقتر دریافت که حامیان مصباح یزدی در همه این سالها تا چه حد در بخشهای مدیریتی، اجرایی و تقنینی کشور حضور پیدا کردهاند.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با اشاره به طرح مصباح برای بازسازی علوم انسانی، گفت: اگر اقدام علامه نبود آبروی حوزه میرفت، علامه یک دوره معارف اسلامی را برای اساتید دانشگاه تدریس کرد و از آنان امتحان گرفت و یکی از اساتیدی که دایره المعارف علوم انسانی نوشت از این اقدام علامه تقدیر کرد.