سال 1930 بود که پلیس تورنتو تلگرافی از یک شهروند دریافت کرد که در آن نوشته شده بود اهالی روستایی به نام آنجیکنی همگی ناپدید شدند. این تلگراف از سوی یک شکارچی باسابقته به نام جو لابل به پلیس فرستاده شد.
چند هفته طول کشید که پلیس کانادا به منطقه برسد هرچند تحقیقات آنها بی نتیجه ماند و راز گمشدن مردم آنجینکنی برای همیشه درتاریخ سر به مهر باقی ماند.
روستای آنجینکنی در کنار دریاچه آنجینکنی واقع شده است. دریاچه ای در منطقه کیوالیک، نوناووت، کانادا است. این یکی از چندین دریاچه است که در امتداد رودخانه کازان قرار دارد. دریاچه انادای در جنوب و دریاچه یاتکید در شمال قرار دارد. ساحل دریاچه به دلیل رخنمونهای صخره ای سپر پرکامبرین، که بخشی از حوزه هرن، استان چرچیل غربی در چرچیل کراتون است، قابل توجه است. این دریاچه شامل ماهی قزل آلای دریاچه ای، پایک شمالی و خاکستری قطب شمال است.
در سال ۱۹۴۸، کاشف کانادایی، فارلی موات، به دریاچه انگیکونی، که در آن زمان بخشی از قلمروهای شمال غربی بود، رسید و یک سنگچینرا پیدا کرد که به روشی ساخته شده بود که معمولاً توسط منطقه اینویت استفاده نمیشد. این سنگ چین شامل قطعاتی از یک چوب سخت بااتصال دمچلچلهای بود. موات، با علم به اینکه ساموئل هرن، قبلاً (در سال ۱۷۷۰) در این منطقه بودهاست، حدس زد که بنای یادبود توسط فرانسیس کروزیر ساخته شدهاست، که به عنوان یکی از اعضای اکسپدیشن گمشده در ابتدا به رهبری سر جان فرانکلین، ساخته شدهاست که در سال ۱۸۴۸ در طول جستجو برای گذرگاه شمال غربی ناپدید شد.
جو لابل شکارچی و تاجر خز کانادایی وقتی حوالی نیمه شب دنبال سرپناهی برای خود میگشت. گذرش به دهکده آنجیکنی افتاد اما در کمال شگفتی هیچ اثری از موجود زنده ای نیافت. بنا به گفته لابل تعداد ساکنین این دهکده، بنا به افرادی که آنها را میشناختند بین ۳۰ تا ۲5۰۰ نفر بودند.
در طول تاریخ افراد زیادی هم زمان ناپدید شده اند. و این مسئله ای نیست که بسیار نادر باشد. ولی نکته ای که جای سوال دارد این است این افراد کجا می روند و اصولا چرا می روند هنوز پاسخی برای این پرسش ها وجود ندارد.لابل در کمال وحشت متوجه شد این تعداد افراد بدون بردن ره توشه ای از دهکده رفته اند. آنها هیچ چیز با خود نبردند. سلاح ها، خوراکی ها حتی تمام لباس هایشان سرجایش بود. در این میان پلیس سوار نظام کانادا چند روز قبل از این اتفاق در آسمان نورهای عجیب و اجسام نامتعارف دیده و آنرا گزارش داده بود.
به گزارش خبرگزاری پاس منیتوبا،روستا همیشه پذیرای تاجران خز بودکه گهگاه از آنجا عبور میکردند. جو لابل گفته بود که او پیراهنهای ناتمامی را پیدا کرد که هنوز سوزنهایی در آنها وجود داشت و غذا روی آتشدانها آویزان بود و بنابراین به این نتیجه رسید که روستاییان ناگهان ترک کردهاند. حتی نگرانکنندهتر، او هفت سگ سورتمه را که از گرسنگی مرده بودند و قبری پیدا کرد که حفر شده بود. تاجر خز میدانست که کار حیوان نیست، زیرا سنگهایی که دور قبر میچرخند، دست نخورده بودند. او این موضوع را به پلیس سواره شمال غرب گزارش داد اما هیچکس پیدا نشد.
برخی از اسکیموها که در اطراف دریاچه و دورتر از روستا زندگی می کردند گفته اند که مدتی قبل از آمدن لابل نور آبی رنگ بسیار شدیدی برای چندین ساعت در آسمان دیده شده که وحشت زیادی را ایجاد کرده است. پس از آن نور آبی رنگ مردم روستا دیگر دیده نشدند. برخی مورخان و کارشناسان بر این باورند که احتمالا اهالی روستا از دیدن نور آبی که پدیده جوی می توانسته باشد وحشت زده شده و خانه و زندگی خود را با سرعت ترک کرده اند. اسکیمو ها گفته اند دیگر هرگز اهالی روستا را در آن اطراف ندیدند.
تاریخ نگاران می گویند شاید به دلیل باورهای اعتقادی که در آن زمان وجود داشته است با دیدن نور در آسمان مردم خانه های خود را ترک کرده و جای دیگری کوچ کرده اند و پس از آن حاضر نشدند هرگز به محل زندگی خود برگردند چون چنین پدیده هایی در آن زمان بسیار بدیمن محسوب می شده است.
با این حال راز ناپدید شدن اهالی روستای آنجنیکنی همچنان سر به مهر مانده است و هنوز به از گذشت نزدیک به یک قرن از ماجرا هنوز راز این بزرگترین ناپدید شدن تاریخ باز نشده است.