arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۶۶۴۴۸
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۲
شماره شش؛

خاطرات سفیر اسرائیل در ایران: موساد برای حل اختلاف با اردن از ایران کمک خواست/ موساد برای جمع آوری اطلاعات موی دماغ می‌شد/شاه از دست تنگی‌های امریکا در برابر نیاز ایران به جنگ‌افزار گله‌ها داشت

دیدار هرتسوگ از ایران بسیار سازنده بود با سخنرانی‌ها و دیدار‌های گیرایش در دفتر اداره دوم ارتش در برابر بختیار کیا، علوی مقدم مظفر مالک فرمانده تازه ژاندارمری و بسیاری دیگر از سران ارتش ساواک، پلیس و ژاندارمری از برخی سردی‌ها کاست او توانست به امید همکاری‌های آینده میان شنوندگانش جانی تازه ببخشد. در کاخ مرمر به پیشگاه شاه بازیافت که با ناسازگاریی سرسختانه عباس آرام ( وزیر خارجه ) روبرو شد. شاه از دست تنگی‌های امریکا در برابر نیاز ایران به جنگ‌افزار گله‌ها داشت و روی دیگر شکوه‌هایش را به پشتیبانی ی دست و دلبازانه روس‌ها از عبدالناصر می‌آراست او اسرائیل را دوستی توانا می‌شناخت که می‌توانست میانجی پخته‌ای میان ایران و آمریکا گردد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانواده‌های یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.

در بازگشتم به ایران دو تن از افسران همکار کیا (ژنرال حساسی و سرهنگ رفیعی)، در فرودگاه به پیشوازم بودند. پیام هانی را برای شاه و کیا به آنان سپردم و نامه ژنرال هرکاوی را به شاه همراه هدیه‌ای ویژه ( یک قبضه اسلحه عوزی که برای شاه ساخته شده بود)، در دیدارم به کیا سپردم تا در نخستین شرفیابی به شاه پیشکش کند. در این دیدار دریافتم که کیا دوست دارد بازدید دیگری از اسرائیل داشته باشد. هرکاوی را با گزارشی از خواسته وی آگاه نمودم، به ویژه که شاه نیز همان روز‌ها می‌خواست از کشور‌های بریتانیا، فرانسه هلند و دانمارک دیدن کند.

روز سوم‌آوریل، کیا می‌همانی بزرگی در باغ زیبایش برپا کرد و از گفت و گو‌های میزبان با تیمسار صادق امیر عزیزی فرمانده ژاندارمری دریافتم که تیمسار هدایت فرمانده ستاد ارتش به سختی بیمار است و امروز و فردا تیمسار باتمانقلیچ (تیمسار حجازی یا تیمسار آریانا) جانشین وی خواهند شد. کم و بیش در همین دوره بود که در نامه‌نگاری‌هایم با هر کاوی، نام رمز مرکاوا برای سازمان اطلاعاتی ایران برگزیده شد و او از من خواسته بود در همکاری‌های اطلاعاتی هوشیاری بیشتری داشته باشم نامه‌ای همسان نیز به موشه ساسون در وزارت خارجه اسرائیل نوشتم و او را آگاه نمودم.

در ماه مارس ۱۹۵۹، سیاستمداران اسرائیلی بر آن شدند تا در یاری به نیاز ارزیی ایران بازار‌های گسترده‌تری را در جهان نفت به روی ایران بگشایند و از دشواری‌ها و بازدارنده‌هایی که سران نفتی سر راه ایران کاشته بودند بکاهند. برپایی کمیته‌ای از نمایندگان ساواک و موساد نخستین گام بود. بختیار برای پاره‌ای هماهنگی‌ها از اسرائیل دیدن کرد و به درخواست وی برخی همکاری‌های کشاورزی راهگشای کار‌های بزرگتر آینده شدند.

در نخستین شب‌آوریل ۱۹۵۹، رویدادی، شگرف دستگاه‌های امنیتی اسرائیل را به لرزه درآورد و « شب اردک‌ها»، نام گرفت آن شب رادیوی سراسری ی اسرائیل یک رشته نامه‌ای رمز که یکی از آن‌ها ( اردک آبی ) بود، با آژیر بسیج همگانی بار‌ها به زبان‌های عبری و چند زبان دیگر به آگاهی شنوندگانش رساند. بدون آنکه به آزمایشی بودن آن اشاره‌ای کند نیرو‌ها بسیج شدند و دستگاه‌های سیاسی بی درنگ واکنش نشان دادند و در پی ی آن‌ها ارتش‌های همسایه خود را آماده بسیج کردند سران ایران هم با نگرانی فزاینده‌ای مرا پرسش پیچ کردند. دولت اسرائیل به آگاهی همگان رساند که مانوری آزمایشی داشته و برنامه‌ای در میان نبوده است. ولی به هر روی آسیبی گران به پیکر سیاسیی کشور اسرائیل خورده بود.

بن گوریون درخواست برپانی کمیت‌های ویژه کرد و وزیر دفاع روز نوزدهم‌آوریل ژنرال هرکاوی فرمانده بخش اطلاعات ارتش را به گناه این اشتباه گزند آفرین از کار برکنار نمود و نامبرده را برای یک دوره آموزشی ی یک ساله به آمریکا فرستاد. صیونیست‌های راستگرا و مذهبی‌ها پیشنهاد رأی عدم اعتماد به دولت را به کنست دادند که از سری اکثریت رد شد. بن کوربون به آگاهی ی کنست رساند که به نام وزیر دفاع از قضیه آگاه نبوده و حتی الاسکوف فرمانده ستاد ارتش هم در این زمینه دستوری نداده است. روز هجدهم‌آوریل به پیشنهاد دکتر دورینل پیامی نوشتم و به موشه ساسون در اسرائیل تلگراف کردم چکیده این پیام کویای واکنش شکفت‌زده سران ایران و بازتاب پرسش برانگیز شاغول(شاه) و ابنر) کیا ) بوده همچنین پیشنهاد کرده بودم هر کاری با نام رمز، عیسانوئل نامه‌ای به کیا بنویسد و به زدودن بدگمانی‌ها بپردازد.

 روشن و آشکار به نامبرده بگوید که این رویداد تنها یک اشتباه برده و هیچ گزندی به پیمان‌های دو کشور نخواهد زد از پاسخ هر کاری و نامه‌ای که روز بیست و ششم‌آوریل برایم، نوشت دریافتم زیر پایش سست شده، چون از فشار حزب‌های احدوت، ‌ها عرودا می‌ام و نبود همکاری میان برخی بخش‌های ارتش کله داشت و کویا راه برکناری را می‌پیمود. با این روی نامه‌ای به کیا نوشت و در آن روشن ساخت که جانشینش سرهنگ حییم هر تصوگ هرگز در راه سازنده‌ای که آنان بنیاد نهاده‌اند هیچگونه دگرگونی پدید نخواهد آورد ژنرال هرکاری در این نامه افزوده بود که پیوند دو کشور همچنان نیرومند و پابرجا خواهد ماند و آنان هر چه زودتر یکدیگر را خواهند دید، و چنین نیز شد.

روز چهارم ماه می‌از سروان آلوف هر این نامه‌ای دریافت داشتم که گویای گرایش ژنرال هرتسوک ( ویویان رئیس جمهور آینده اسرائیل) در دیدار از ایران بود نامبرده خواهان آشنایی با همکاران ایرانی در ارتش و پلیس و بخش اطلاعات ارتش کشته و از من خواسته بود پاسخ را با رمز‌های رایج در موساد بفرستم که در وزارت خارجه به بازدارنده‌ای دست و پاگیر برخورد نکند پس از چندی که تنش‌ها فروکش کردند روز شانزده نوامبر ۱۹۵۹ حییم هرتسوک که به دریافت درجه ژنرالی سرافراز شده بود به ایران آمده به همراه سرهنگ اربابی از اطلاعات ارتش به پیشوازش رفتیم همانروز با کیا و تیمار هدایت فرمانده ستاد ارتش دیدار کرد و پشت درب‌های بسته برای سران کمیته عالی ی امنیت و اطلاعات سخنانی شنیدنی گفت و آگاهی‌های چشمگیری به آنان داد از شهر‌های آبادان اصفهان و شیراز و چند هنگ زرهی بازدیدهانی کرد و روز بیست نوامبر از باشگاه افسران لشکر پنجم فارس در شیراز یادداشتی برایم فرستاد که خواسته بود از کیا بخواهم دیدارش را با شاه برنامه‌ریزی کند افزون بر آن می‌خواست بداند آیا سران ایران آماده‌اند از فرمانده ستاد ارتش اسرائیل برای بازدیدی رسمی دعوتی نمایند و آیا ارتش ایران آماده است برای خرید تانک‌های شرمن یا قطعات یدکی آن، با اسرائیل پیمانی ببندد.

ژنرال هر کاری جانشینش را نیک آموخته بود که در ایران چکونه باید رفتار کند و کاو را با چه کسانی و از کجا باید بیآغازده از همین رو بود که هر تصوک بی درنگ پس از جابجانی در دفتر تازه‌اش دیدار از ایران را پیش کشید. در یکی از یادداشت‌هایش به من می‌نویسد در ماه می‌، ۱۹۵۹ برای دیدار رئوون شیلونخ که در بیمارستان تل هشومر بستری بود رفتم برنامه دیدار از ایران را با وی درمیان نهادم پاسخ داد که دوست دارد همراهم باشد؛ ولی فردای آنروز جان به جهان آفرین سپرد.

دیدار هرتسوگ از ایران بسیار سازنده بود با سخنرانی‌ها و دیدار‌های گیرایش در دفتر اداره دوم ارتش در برابر بختیار کیا، علوی مقدم مظفر مالک فرمانده تازه ژاندارمری و بسیاری دیگر از سران ارتش ساواک، پلیس و ژاندارمری از برخی سردی‌ها کاست او توانست به امید همکاری‌های آینده میان شنوندگانش جانی تازه ببخشد. در کاخ مرمر به پیشگاه شاه بازیافت که با ناسازگاریی سرسختانه عباس آرام ( وزیر خارجه ) روبرو شد. شاه از دست تنگی‌های امریکا در برابر نیاز ایران به جنگ‌افزار گله‌ها داشت و روی دیگر شکوه‌هایش را به پشتیبانی ی دست و دلبازانه روس‌ها از عبدالناصر می‌آراست او اسرائیل را دوستی توانا می‌شناخت که می‌توانست میانجی پخته‌ای میان ایران و آمریکا گردد.

 پاسخ هرتسوگ نیرومند کردن پیوند دو کشور و برپانی ی کنسولگری در اورشلیم و تهران و به ویژه داد و ستد مستشاران نظامی بود با چنین شیوه‌ای شاه می‌توانست دشواری‌های رابطه با آمریکا را سر و سامانی بدهد شاه پیشنهاد هر تصوک را پسندید روز بیست و نه نوامبر در پایان این دیدار یک یادداشت توافق دستینه شد و هر تصوگ پیروزی‌اش را روی یک تکه کاغذ با سربرگ ارتش ایران به بن گوریون تلگراف کرد.

در گزینش وابسته نظامی من سرهنگ یعقوب نیمرودی را پیشنهاد کردم زیرا می‌دانستم بیش و کم با ایران و ایرانی آشناست، ولی موساد گزینش مرا نپسندید و از سوی خود کی دیگر را نامزد کرد. با باور به توانایی او می‌خواستم به دیگران نیز روشن کنم کسی می‌تواند شایسته چنین کاری باشد که با ریزه کاری‌های ایران و ایرانی به راستی آشنا باشد بنابراین از هر تصوگ خواستم این دو نکته اساسی را با ایسرهرنل و سران موساد ژنرال حییم لاسکوف فرمانده ستاد ارتش و بن گوریون در میان نهد.

سرانجام با همه ناسازگاری‌های موساد و ارتش، بن گوریون با پیشنهاد من همساز گشت و سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی به نام نخستین وابسته نظامی اسرائیل در ایران برگزیده شد پیش از آمدنم به ایران با نیمرودی همواره نامه‌نگاری داشتم روز چهاردهم قرریه ۱۹۹۰ در یادداشتی از او خواندم سرانجام تو بر همه‌شان پیروز شدی و مرا به ایران می‌آوری. در طبالة یادداشتش خانه و خودرو و دم و دستگاهی آنچنانی درخواست کرده بود که دکتر دورینل و من از هیچیک از آن‌ها برخوردار نبودیم ولی تا آنجا که می‌توانستم کوشیدم خواسته‌هایش را سر و سامانی بدهم. ژنرال هرتسوگ در نامه‌ای به من می‌نویسد ژنرال کیا در دوران بازدیدش از اسرائیل و دیدار با سران کشور، دوست داشت با یونیفورم ارتش ایران آشکار گردد و به راستی چون افسری شایسته به آن می‌بالید. ایرانیان خودشان درباره مصر و سوریه و عراق اطلاعات کرد می‌آوردند ولی از ما می‌خواستند به واشینگتن فشار بیاوریم.

 دست نگارنده در همه زمینه‌هایی که ما را به ایرانیان می‌پیوست باز بود، ولی موساد گهگاه موی دماغ می‌شد. بن گوریون در بیشتر رویداد‌ها از بخش اطلاعاتی یاری، می‌گرفت برای نمونه در مورد رابطه با اردن اختلافاتی وجود داشت که موساد برای یافتن راه حل می‌خواست ایران در آن نقشی داشته باشد، ولی من رابطه مستقیم را برتر می‌دیدم با کسانی در دفتر ملک حسین همکاری داشتم و این را بن گوریون می‌دانست و بیرون درز نکند.

او می‌خواست روش من پیگیری شود به باور من آن‌ها (موساد)، به همین روی دوست نداشتند نیمرودی به این کار گمارده شود برتر می‌دیدند. یکی از میان خودشان را به ایران بفرستند تا سر سوزنی اطلاعات از موساد به دیداری با لاسکوف دریافتم نامبرده نیز زیر فشارهانی دست و پا می‌زند و از چند سو زیر از همه اینجار و جنجال‌ها در فوریه ، نیمرودی تنها برای یک سال به وابستگی  نظامی فشار است. پس ی اسرائیل در ایران برگزیده شد‌، آوریل همان سال به تهران رفت و در دوره کوتاهی توانست بر همه کار‌ها سوار شود و جای خوبی برای خود باز کند.

گفت چگونه نیمرودی همراه دکتر دورینل و من سه گوشه‌ای یکانه ساختیم تا یکی پس در بخش آینده خواهم از دیگری بر دشواری‌ها چیره شویم ولی رفت و آمد نیمرودی با یونیفورم ارتش اسرائیل میان ایرانیان خود به خود می‌توانست گزکهانی به دست برخی ناسازگار‌ها بدهد و همه بافته‌هایمان را پنبه، کند با این روی نباید فراموش کنیم که به راستی افسری دلاور و هوشمند بود و به پشتیبانیی تیمسار کیا و من در ایران و اسرائیل روز به روز به بار سرشار آینده‌اش می‌افزود. کیا همانگونه که در گزینش نیمرودی با من همداستان بود پس از آغاز کار وی نیز جوانمردانه دست از پشتش برنداشت و افزون بر آن به دوستی با اسرائیل به ویژه با اسحق رابین آشکارا می‌بالید و هیچگونه پرده پوشی نداشت. چنانچه گفتم رابین در رویداد، شب اردک‌ها، به فرماندهی  بخش بزرگی در ستاد ارتش رسید ولی در دیگر سو گروهی که با بختیار یا عباس آرام ( وزیر خارجه )، همخوان بودند، می‌کوشیدند بر خلاف کیا بر پیوند ایران و اسرائیل پرده بکشند و آنرا از چشم‌ها پنهان نگاه دارند.

نظرات بینندگان