سرویس تاریخ «انتخاب»: محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامههای مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامههای حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیتهای او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتلهای زنجیره ای داشت.
از سال ۵۵ در کنار فعالیت مطبوعاتیام عصرها در بخش خبری رادیو ایران کار میکردم کارم تهیه و تنظیم اخبار رادیویی برای پخش در ساعت هشت شب بود. در این برنامه خبری یک مجلهٔ رادیویی هم با همکاری دوست و همکار دوست داشتنیام، آلبرت کوچویی، تهیه میکردم که مجموعهای از گزارشهای خبری و مقالات مربوط به رویدادهای اجتماعی ایران و جهان بود و شنوندگان بسیاری داشت. در این مجله رادیویی یک گزارش شهری گنجانده بودیم که اجرا و تهیهاش بر عهده دوستم، غلام ذاکری (بعداً ناشر مجله آدینه) بود.
غلام هر روز عصر با یک دستگاه ضبط در شهر راه میافتاد و ضمن گفت و گو با مردم گزارشهای جالبی برای مجله رادیویی تهیه می. کرد معمولاً هرشب پیشگفتاری هم برای این مجله مینوشتم که بیشتر مربوط به ملتهای فقیر و تحت ستم آسیایی و گرسنگان آفریقایی بود و با احساسی خاص این مطالب را تنظیم میکردم بیشتر شبها این پیشگفتار را توصیفیان یکی از گویندگان معروف و باسابقهٔ رادیو اجرا میکرد. یک روز سرپرستی که بر نحوه گفتار گویندگان رادیویی نظارت میکرد به توصیفیان ایراد گرفت و گفت: «با همه تجربه و مهارتی که در گویندگی داری، هر وقت پشت میکروفن رادیو مینشینی و سرمقاله مجله رادیویی ساعت هشت شب را اجرا میکنی چنان احساساتی میشوی که صدایت میلرزد تو که گوینده ماهری هستی نباید هنگام خواندن یک مقاله تحت تأثیر احساس قرار بگیری. » از آن پس توصیفیان از خواندن پیشگفتاری که من مینوشتم صرف نظر کرد. به من میگفت از نوشته پراحساس تو چنان متأثر میشوم که صدایم میلرزد.
پس از پیروزی انقلاب زمانی که صادق قطبزاده به سرپرستی سازمان رادیو و تلویزیون انتخاب شده بود هنوز گروههای ضدانقلاب کاملاً سرکوب نشده بودند و گاه به گاه دست به عملیاتی میزدند که حمله شبانه یک گروه ناشناس مسلح به جام جم از آن جمله بود. آن شب برنامۀ خبری را به پایان رساندیم و من و همکارانم در بخش خبری ساعت هشت شب آماده رفتن به خانهها بودیم که عدهای مسلح به ساختمان رادیو حمله کردند. در آن لحظات هنگامی که همکارانمان در تحریریه سرگرم آمادهسازی خبرهای رادیو برای ساعت نه شب بودند و قطبزاده در انتهای یک راهرو در اتاقش به کارهای عادیاش میپرداخت، ناگهان صدای شلیک گلولهها از محوطه پایین ساختمان به گوش رسید که گاه به صورت رگبار ادامه مییافت و تیرهایی به کناره پنجرهها و دیواره بدنه ساختمان میخورد.
همگی در ساختمان به محاصره درآمده بودیم و امکان خروج از ساختمان نبود به توصیه محافظان مسلح، همه حاضران در ساختمان در زیر میزها و وسایل موجود دیگر پناه گرفته بودند تا در تیررس گلولهها نباشند. من هم به ناچار سینه کش در کنار همکاران زیر میزها پناه گرفتم از میان چهرهها حجتالاسلام شبستری را به یاد دارم که در کنارم پناه گرفته بود در این میان قطبزاده که را میدیدم در حلقه محافظانش به این سو و آنسو میرفت و نگهبانان را برای استقرار در نقاط مختلف در بیرون از ساختمان میفرستاد.
مهاجمان در اولین اقدام چراغهای پیاده روی خیابان ولیعصر در حاشیه محوطۀ جام جم و محوطه باغ را با شلیک تیر شکسته بودند تا در تاریکی به حمله ادامه بدهند. هنگام تیراندازیها خبر آوردند که مهاجمان مسلح از سمت غرب محوطه جام جم حمله را شروع کردهاند و احتمالاً قصد دارند با نزدیک شدن به ساختمان رادیو قسمت پخش را که در طبقه پایین و سمت غربی ساختمان قرار داشت تصرف کنند و حتی توانستهاند قسمتی از دیوار آبدارخانه را فرو بریزند تا وارد قسمت پخش شوند که نگهبانان آنها را پس راندهاند برآورد شده بود نیروی مسلح در جام جم برای مقابله با مهاجمان اندک است و باید از طریق رادیو تقاضای کمک شود اما بر اثر تیراندازی پیاپی مهاجمان امکان آن نبود که یکی از گویندگان خودش را به اتاق پخش تلویزیون برساند و از میکروفن اعلام کند با حمله ضد انقلاب روبه رو شدهایم و نیاز به کمک داریم.
به توصیه قطبزاده یکی از گویندگان تلویزیونی که از چهرههای شناخته شده بود توانست سینه خیز خود را به میکروفن اتاق پخش برساند و در حالی که گلولهها از اطراف به سمت ساختمان رادیو شلیک میشد پشت میکروفن قرار گرفت و خطاب به مردم اعلام کرد با حمله افراد ضدانقلاب مسلح روبه رو شدهایم و از گروههای مسلح درخواست کرد به کمک بشتابند.
چند دقیقه پس از این درخواست همهمهها و غریو فریاد پشتیبانی گروههایی از مردم به گوش رسید که وارد محوطه پردرخت جام جم میشدند. این مدافعان مسلح در تاریکی شب به سمت غرب که محل هجوم ضد انقلاب بود حمله بردند و صدای رگبار گلولهها به اوج رسید. مهاجمان با استفاده از تاریکی رو به بیابانهای غربی شهر پا به فرار گذاشته بودند، اما مدافعان مسلح که در محوطه جام جم پراکنده شده بودند به گمان وجود دشمن همچنان به تیراندازی ادامه میدادند. بعد شنیدیم این نیروها به اشتباه چند تن از افراد خودی را هدف گلوله قرار داده و مجروح کردهاند. سرانجام برای پایان دادن به تیراندازیها خطاب به مدافعان اعلام شد دشمن گریخته است و تیراندازی متوقف شود. به این ترتیب تیراندازیها پایان یافت و توانستیم پس از چند ساعت درگیری توأم با اضطراب نفس راحتی بکشم و روانه خانهها شویم. در تعجب بودیم که چرا در چنین محل حساسی نیروی کافی برای مقابله با حملات احتمالی در نظر گرفته نشده بود.