پیتر فیور در فارن افرز نوشت: اظهارات دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق ایالات متحده در مورد ناتو در اوایل فوریه با واکنش انتقاد آمیز سریع رهبران جهان مواجه شد. وی که در یک تجمع انتخاباتی در کارولینای جنوبی سخن می گفت اظهار داشت، به عنوان رئیس جمهور آمریکا روسیه را تشویق خواهد کرد «تا هر کاری که دلش می خواهد» با هر یک از اعضای ناتو که سهم 2 درصدی از GDP برای افزایش بودجه دفاعی را نپردازد، انجام دهد. این هدفی بود که اعضای ناتو در سال 2014 بر سر آن توافق کردند. چارلز میشل رئیس شورای اروپا این اظهارات را "بی پروا" خوانده است. ینس استولتنبرگ، دبیر کل ناتو گفته این اقدام «امنیت همه ما را تضعیف می کند.» جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا نیز اظهارات ترامپ را "غیرآمریکایی" توصیف کرده است.
به گزارش سرویس بینالملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: این دعوت به جنگ علیه متحدان عضو ناتو شوکه کننده است، اما اهانتی که این اظهارات متوجه سازمان آتلانتیک شمالی می کند، چندان هم غیرمنتظره نیست. ترامپ از مدت ها قبل نارضایتی خود از دیگر اعضای ناتو را علنی کرده است. وی همچین سابقه ای دیرینه در گرم گرفتن با رهبران مستبد جهان دارد که احتمالا هیچ کدام از آنها به گرمی رابطه او با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نمی رسد. پس از تجربه نمودن دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ، همگان می توانند به خوبی حدس بزنند که چه اتفاقی می تواند در دولت دوم ترامپ رخ دهد، اما از آن زمان تاکنون شرایط محیطی حول ترامپ تغییر کرده و از این رو، دولت احتمالی بعدی وی تجربه ای بسیار پرآشوب تر خواهد بود.
ترامپ از زمان ترک اتاق بیضی نظرات خود را تغییر نداده است، اما محیط اطراف وی در داخل و خارج و احتمالا درک ترامپ از نحوه اداره قدرت اجرایی تحول قابل توجهی را شاهد بوده است. وضعیت واشنگتن به نحو قابل توجهی خطرناک تر از سال های ریاست جمهوری نخست وی است و چند جنگ در جریان است که موجب تشدید رقابت قدرت های بزرگ و نگرانی نظم لیبرال غربی شده است.
به علاوه، ترامپ زمانی که از قدرت بر کنار بود، اقداماتی انتقالی را به انجام رسانده که در دور نخست انجام نداده بود. دگرگونی های حزب جمهوری خواه و تهیه فهرست مفصلی از دوستان و دشمنان موجب شده تا او و تیمش در موقعیت بهتری برای تغییر سیاست بروکراتیک به سود اهداف خود قرار بگیرد. کشورهایی که در دولت دوم ترامپ پیشرفت خواهند نمود شامل رقبا و دشمنان آمریکا از جمله کشورهای چین و روسیه هستند و آنهایی که بیشترین آسیب را خواهند دید، دوستان سنتی ایالات متحده نظیر کشورهای اروپایی، ژاپن و شرکای این کشور در نیمکره غربی هستند.
البته سیاست های دقیق دولت آینده ترامپ را نمی توان از هم اکنون پیش بینی کرد، حداقل به این دلیل که آنها نیز ویژگی های شخصیتی رئیس جمهور احتمالی آینده یعنی احساساتی، شلخته و پریشان بودن را دارا هستند. بازگشت وی به قدرت موجب خواهد شد که جهان چهره ای یکجانبه گراتر، گوشه گیرتر و گاهی تهاجمی تر از ایالات متحده ببیند که تمایل چندانی به تقویت ساختارهای ژئوپلتیک و ارزش های لیبرالی که هم اکنون نیز تحت فشار قرار دارند نخواهد داشت.
صرف نظر از رشد قابل توجه نیکی هیلی در نظرسنجی ها، ترامپ در مسیر انتخاب شدن به عنوان کاندیدای اصلی جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر قرار دارد و در نظرسنجی های سراسری نیز شانه به شانه جو بایدن حرکت می کند. با توجه به اینکه کارشناسان امنیت ملی هر روز تلاش زیادی را صرف ارزیابی تبعات شوک های ژئوپلتیک احتمالی ای می کنند که احتمال به وقوع پیوستن آنها به شدت پایین است، ضرورت دارد که کشورها برای یک کاخ سفید دیگر تحت رهبری ترامپ و فهم چالش هایی که چنین دولتی می تواند متوجه امور بین المللی نماید برنامه ریزی کنند.
نظرات کلی ترامپ در مورد جهان امروز اندکی متفاوت از دوره نخست ریاست جمهوری وی است. بر اساس همه شاخص ها، وی همچنان معتقد است که شبکه ائتلاف جهانی واشنگتن بهترین مسیر برای تامین امنیت اقتصادی و رفاه آمریکاست و این کشور می تواند منافع گسترده ای از قِبل تعامل با دیکتاتورها ببرد تا از روابط عمیق با متحدان دموکراتیکش. به علاوه اینکه یک سیاست خارجی یکجانبه و به شدت متکی به بده بستان و معامله بهترین راه برای تعامل با دوستان و دشمنان آمریکاست. وی همچنین به تلفیق منافع آمریکا با منافع شخصی اش در چه حوزه سیاسی و چه حوزه مالی ادامه می دهد.
آنچه نسبت به دوره قبلی تغییر کرده این است که بسیار کمتر از دولت قبلی محتمل است که اعضای دولت جدید ترامپ جلوی اقدامات نابخردانه وی را بگیرند. در دوره نخست، بسیاری از مهمترین اعضای تیم امنیت ملی وی و متحدان جمهوری خواهش درکنگره نظرات سنتی حزب جمهوری خواه دنبال می کردند. زمانی که ترامپ ابراز علاقمندی کرد که در مسیری متفاوت قدم بردارد، آنها از دسترسی و نفوذ لازم جهت توضیح اشتباه بودن این ایده ها برخوردار بودند و اغلب می توانستند وی را متقاعد سازند. کاملا روشن است که این بار نیز چنین گارد ریل هایی در اطراف وی وجود خواهد داشت تا جلوی خروج وی از جاده حکمرانی عقلانی را بگیرد.
اما ترامپ با طبقه بندی مجدد زیردستانش به نحوی که قادر باشد از نظر اداری آنها را صورت دسته جمعی اخراج کند، طرح هایی را جهت مرعوب نمودن بروکراسی اداری اطراف خود توسعه داده است.
از نظر تئوریک، کنگره همچنان می تواند دست یک رئیس جمهور ماجراجو را ببندد. اگر دموکرات ها قادر باشند کنترل سنا را حفظ کنند یا کنترل مجلس نمایندگان را بازپس بگیرند، قادر خواهند بود از قدرت خود برای دیکته کردن اقداماتی که قوه مجریه می تواند یا نمی تواند انجام دهد استفاده نمایند. اما این ابزارهای تقنینی، ضعیف تر از چیزی هستند که به نظر می رسند. به طور مثال، کنگره قانونی را تصویب کرده که راه رئیس جمهور برای خروج رسمی از ناتو را دشوار می سازد، اما این قانون از نظر انطباق با قانون اساسی مشکوک به نظر می رسد. در ثانی رئیس جمهوری که در سیاست های خود پایبندی به این اتحاد ها را انکار می کند و به طور مثال تعداد تفنگداران آمریکایی اعزامی به ماموریت های ناتو را به صفر می رساند می تواند به شکلی موثر و حتی بدون نیاز به خروج رسمی از یک ائتلاف، آن را تضعیف نماید.
اما شاید مهمترین دلیلی که دولت دوم ترامپ از دولت نخست آن متفاوت خواهد بود تغییرات در محیط ژئوپلتیک خارجی است. اگر وی به اتاق بیضی کاخ سفید برگردد، باید در یک جهان بسیار آشفته تر از گذشته عمل نماید. در سال 2017، ترامپ در حالی به قدرت رسید که دوره پسا جنگ سرد رو به اتمام بود.
تنش هایی با چین و جنگ هایی داغ علیه طالبان و داعش در خارومیانه در جریان بود، اما وضعیت امروز به مراتب بغرنج تر است. اکنون ترامپ در حالی برای ورود مجدد به کاخ سفید آماده می شود که ایالات متحده با جنگ هایی داغ و گسترده در شرق اروپا و خاورمیانه، افزایش ریسک درگیری در تنگه تایوان و دریای چین جنوبی، بالا رفتن تنش ها با ایران و کره جنوبی و سایر بحران ها مواجه است. یک جهان آشفته و متلاطم مستلزم تعامل بین المللی بیشتر و نوعی از نقش راهبرانه است که واشنگتن اغلب از سال 1945 تاکنون ایفا نموده است، اما اگر ترامپ برگردد، درست عکس این موضوع رخ خواهد داد.