سرویس بینالملل انتخاب: دست توطئه در تقلا برای پیش بردن پروژه تسری جنگ غزه بار دیگر از آستین «تل آویو» بیرون آمد. حمله موشکی به منزل سردار سید رضی موسوی، فرمانده ارشد نیروی سپاه قدس ایران، قطعه دیگر از پازل درحال تکمیل از سوی اسرائیل بود که در سایه جنایات جاری علیه مردم بی دفاع فلسطین دنبال می کند و حالا با وجود ناکامی در تحقق اهداف شوم خود برای اشغال غزه، به دنبال اقدامات ایذایی جهت بازکردن پای ایران به جنگ جاری است.
اسرائیل در پی وقوع عملیات «طوفان الاقصی» عزم خود را جزم کرده تا حملات بدون مرز و محدودیتی را که علیه مردم غیرنظامی به جریان انداخته است تا تثبیت موقعیت خود در دره اردن و شهرکهای کرانه باختری و بخشی از غزه و شمال مرزهای خود ادامه دهد. هر چند دولت «جو بایدن» با آغاز جنگ، نخست، خود را برای تحقق اهداف همه جانبه میدانی تل آویو، همراه نشان داد و این همراهی را بیش از همه در صحنه دیپلماتیک و ممانعت از به تصویب رسیدن قطعنامه های توقف جنگ در سازمان ملل ثابت کرد اما به نظر می رسد رئیس جمهور سالخورده ایالات متحده تحت تاثیر ملاحظات ناظر بر انتخابات ریاست جمهوری، دیگر امکان و فرصت زیادی برای شراکت همه جانبه با متحد استراتژیک خود در بحران پیچیده جنگ جاری ندارد. بویژه آنکه واشنگتن و تل آویو اینک خود را گرفتار تهدیداتی می بینند که به نظر می رسد در حال تغییر توازن قوا به زیان آنها در جبهه نبرد است.
تا اینجا نیروهای مقاومت در عراق و سوریه پایگاه های امریکا را در تیررس خود داده اند و هر آن می کوشند بر شدت ٱن بیفزایند و انصارالله یمن بواسطه حملات متعدد پهپادی علیه کشتی های تجاری عازم اسرائیل، بند «ایلات» این رژیم را به متروکه ای تبدیل کرده و جلوی بیش از 70 درصد واردات کالاهای حیاتی اسرائیل را گرفته است.
بنابراین قابل انتظار بود این وضعیت آنهم در حالی که «بایدن»، همه اعتبار خود را خرج جنگ ناکام «نتانیاهو» کرده و حتی ریاض، نزدیک ترین متحد عربی اش هم حاضر به مشارکت در ائتلاف دریایی ضد یمنی نشده و فعلا ترجیح داده روند همسوگرایانه اش با تهران را ادامه دهد، مقام های اسرائیلی را به سمت و سوی اقداماتی سوق دهد که خروجی آن تحریک ایران برای ورود مستقیم به میدان جنگ باشد. این چنین بود که به موازات شدت گرفتن ابعاد بحران، نوک پیکان اتهامات تل اویو بیش از پیش جمهوری اسلامی را نشانه رفت و پس از آنکه دریای سرخ به کابوسی سیاه علیه اسرائیل تبدیل شد، رهبران این رژیم با تصمیم به ترور مغز متفکر نیروی سپاه قدس ایران در سوریه کوشیدند فضای منطقه را همچون آتش زیر خاکستر آماده شروعی جنگی دیگر با مشارکت ایران کنند؛ اقدامی پیش دستانه که به نظر می رسید با هدف کشیدن ترمز اتفاقات تنش آمیز دریای سرخ و گشودن جبهه جدید نبرد در پیش گرفته شده تا بهانه کافی را به دولت آمریکا برای تداوم همراهی تنگاتنگ با اسرائیل این بار در روند ضدیت با ایران بدهد.
تهران تا پیش از این، در ماجرای حمله موشکی به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه با تاکید بر اینکه در وقوع این حملات نقش نداشته است، تفاهم شفاهی چندی پیش خود با واشنگتن را ازبوته آزمونی موفق گذرانده بود؛ تفاهمی که انتظار می رفت همچنان با آزمون و خطای دوباره از سوی اسرائیل برای متزلزل کردن آن رو به رو شود. بویژه پس از آنکه از زمان آغاز جنگ غزه، ایران و ایالات متحده هردو نشان داده اند آمادگی ورود به تنشی که چشم اندازی برای آن قابل تصور نیست، ندارند. چه نمی توان پیش بینی کرد در صورت گسترش ابعاد بحران، حمایت هر یک از این دو کشور یکی در حمایت از جبهه مقاومت و دیگری در همراهی با تل آویو تا چه اندازه در تحقق منافع خاص منطقه ای آنها اثرگذار خواهد بود. زیر سایه این تردیدها بود که به رغم تمایل اسرائیل، دامنه جغرافیای جنگ به باریکه غزه و آبهای دریای سرخ و تنگه «باب المندب» محدود ماند تا اسرائیل، جنگ تبلیغاتی خود علیه ایران را با طرح اتهام مشارکت پهپادهای ایرانی در ماجرای حمله به کشتی های درحال عبور از این گذرگاه دریایی وسعت ببخشد. اما شاید اگر تهران در برابر این سناریوی جدید اسرائیل، مواضع جدی تر و رو به جلویی درپیش می گرفت، فرصت تکرار اتهامات پهپادی از زبان مقام های آمریکایی فراهم نمی شد و جنگ افروزان راه دشوارتری برای تکمیل نقشه ضد ایرانی خود می داشتند.
اهمیت این مساله از آن روی دوچندان می شود که در پی آغاز جنگ غزه، مخالفان داخلی و خارجی سیاست کاهش بحران میان ایران و امریکا از هر فرصتی برای بالابردن سطح تقابل و تنش میان دوطرف بهره برده اند اما تا اینجا مقام های هر دو کشور نشان داده اند که قصد ندارند بر ملاحظات و خطوط قرمز یکدیگر در صحنه میدانی چشم فرو بندند.
نوع واکنشی که مقام های ایران از ساعات اولیه پس از ترور فرمانده ارشد کشور در سوریه از خود نشان دادند و مسئولیت این حمله را به طور کامل متوجه تل آویو کردند، نشان می داد که نهادهای تصمیم گیرنده کشور، فارغ از موج احساسی و اعتراضی داخلی که در برابر وقوع این حمله برانگیخته شد، همچنان بر مدار مدیریت تنش پیش میروند؛ امری که می تواند فرمان جنگ روانی و تبلیغاتی را از دست اسرائیل خارج کند و در عین حال این رژیم را در نگرانی عواقبی که احتمال می رود به طور غافلگیرانه با آن رو به رو شود، فرو ببرد.