آدام پوراحمدی در سیانان نوشت: پس از پایان مذاکرات غیرمستقیم برای بازگرداندن توافق هستهای ۲۰۱۵ که هفته گذشته بدون هیچ گونه پیشرفتی پایان یافت، ایالات متحده و ایران ممکن است به سمت تابستانی پرتنش بروند. گفتگوها - با میانجیگری اتحادیه اروپا و میزبانی دوحه - آخرین امید برای دستیابی هر دو طرف به توافق با افزایش تنشها پیرامون برنامه هستهای ایران بود.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: این مذاکرات دو روزه با هدف حل و فصل مسائل باقی مانده بین آمریکا و ایران انجام شد. یک مقام ارشد آمریکایی گفت مذاکرات "به عقب" رفته است، اما حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران روز شنبه گفت که "مسیر دیپلماسی باز است" و مذاکرات را "مثبت" توصیف کرد. علی باقری کنی معاون وزیر امور خارجه و مذاکره کننده ارشد هستهای ایران روز یکشنبه گفت زمان و مکان دور بعدی مذاکرات در حال نهایی شدن است.
اما با شکست مذاکرات، ایران به مقدار اورانیوم غنی شده لازم برای ساخت بمب هستهای نزدیکتر میشود و همکاری با ناظر هستهای سازمان ملل را کاهش میدهد و احتمال متوسل شدن دشمنانش به گزینههای نظامی برای جلوگیری از تواناییهای هستهایاش را افزایش میدهد. سی ان ان با علی واعظ، مدیر پروژه ایران در اندیشکده گروه بین المللی بحران، اندیشکده ای در واشنگتن دی سی، در مورد اتفاقات احتمالی آینده صحبت کرد.
از آنجایی که مذاکرات بدون هیچ پیشرفتی به پایان رسید، احتمال افزایش تنش در آینده چقدر است و چگونه خواهد بود؟
یک چیز مسلم است: پویایی "بدون توافق، بدون بحران" پایدار نیست. با وجود اصطکاک زیاد بین ایران، ایالات متحده و متحدان منطقهای آنها، فضای زیادی برای تشدید عمدی یا ناخواسته وجود دارد که ممکن است از کنترل خارج شود. همه اینها احتمالاً تابستان ۲۰۲۲ را [به تابستانی کاملاً مشابه]با تابستان ۲۰۱۹ تبدیل میکند، زمانی که تنشها به شکل تشدید تحریمها و حملات به خطوط کشتیرانی بین المللی و زیرساختهای کشورهای عربی خلیج فارس شعله ور شد و واشنگتن به طرز خطرناکی در طی چند ماه چندین بار به درگیری آشکار نزدیک شد.
تنها تفاوتی که اکنون وجود دارد این است که با توجه به ادامه گفتگو بین ایران و عربستان سعودی و همچنین امارات، عرصه رقابت به احتمال زیاد به سمت سوریه خواهد رفت.
آیا عدم پیشرفت در دوحه به معنای پایان یافتن معامله است؟
نه لزوما. شکست در این دور میتواند دیپلماسی با ایران را برای مدتی به فرآیندی نیمهجان تبدیل کند. هر دو طرف به خانه بازخواهند گشت و احتمالاً درگیر تشدید تنش خواهند بود به این امید که در نهایت طرف مقابل اول کوتاه بیاید. اما با نزدیکتر شدن به انتخابات میاندورهای کنگره، اشتهای دولت بایدن برای توافق کاهش مییابد. مشکل این است که دموکراتها در ماه نوامبر کنترل خود را بر کنگره از دست خواهند داد، که به نوبه خود علاقه ایران را برای برخورد با دولتی که دیگر کنگره را کنترل نمیکند، کاهش میدهد.
بعد چه اتفاقی میافتد؟
ایرانیها احتمالاً تصمیم خواهند گرفت که توافق را تا انتخابات بعدی ایالات متحده [انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴]به تعویق بیاندازند، در حالی که اهرمهایشان دست نخورده است. اما ایرانیها در سال ۲۰۲۵ انتخابات ریاست جمهوری خود را دارند و باید منتظر نتیجه انتخابات باشند. در آن مرحله، توافق کنونی دیگر مرده خواهد بود و طرفین باید از ابتدا بر سر یک معامله جدید مذاکره کنند، که احتمالاً چند سال طول میکشد.
به این ترتیب، گزینهها بین یک معامله در حال حاضر یا شش ماه آینده نیست، بلکه بین امروز یا شش سال آینده است؛ و با توجه به اینکه ایران در حال حاضر به سلاح هستهای نزدیک است، وضعیت موجود پایدار نیست. دیر یا زود، اسرائیل احتمالاً ایالات متحده را به انجام اقدامات نظامی برای عقب انداختن برنامه هستهای ایران تشویق میکند و به طور بالقوه باعث ایجاد آتشی فاجعهبار در منطقه میشود.
وضعیت مذاکرات از ماه مارس تاکنون چگونه بوده است و چه چیزی باعث شد دو طرف در دوحه با هم دیدار کنند؟
در چند هفته گذشته، انریکه مورا، مذاکرهکننده ارشد اتحادیه اروپا، پیامهایی را بین تهران و واشنگتن برای یافتن یک فرمول قابل قبول بین دو طرف میبرد. اما دیپلماسی از راه دور کند و ناکارآمد است. با افزایش نگرانیها در مورد برنامه هستهای ایران در غرب و اسرائیل و بدتر شدن وضعیت اقتصادی ایران تحت تحریم ها، هر دو طرف انگیزهای برای بازگشت به میز مذاکره داشتند. اتحادیه اروپا به این نتیجه رسید که تسهیل گفتگوهای نزدیک بین دو طرف در یک شهر به جای دو قاره متفاوت بسیار کارآمدتر خواهد بود.
آیا این واقعیت که آخرین دور مذاکرات در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس برگزار شد، مهم است؟
این به دو دلیل حائز اهمیت است: اول، نشان میدهد که چگونه زمینه منطقهای در مقایسه با زمان نهایی شدن توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ تغییر کرده است. دوم اینکه پیش از این، به جز عمان، هیچ کشور دیگری از خلیج فارس چندان مشتاق این توافق نبوده و آن را ابزاری برای غنی سازی و توانمندسازی رقیب منطقهای خود میدانستند. اما اکنون، اکثر کشورهای حوزه خلیج فارس که تحت سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ در خط آتش بین ایران و ایالات متحده گرفتار شده بودند، ارزش تنشزدایی و توافق را درک میکنند.
چه عوامل ژئوپلیتیکی از ماه مارس، زمانی که آمریکا و ایران آخرین مذاکرات غیرمستقیم داشتند، تغییر کرده است؟
البته جنگ اوکراین همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده است. از یک سو، از فوریت مذاکرات هستهای کاسته و توجه سیاست گذاران غربی را منحرف کرده است. از سوی دیگر، بازگشت ایران به بازارهای انرژی را برای غرب ارزشمندتر کرده است.