پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح اردشیرخان نظرآقا اینجا آمد و تلگرافی که از مشارالسلطنه [وزیر خارجه] رسیده بود داد. رمز بود. برای کشف آن رفتم به سراغ میرزا غلامحسینخان. منزلش نبود. به هوتل موریس رفتم. گفت این تلگراف با رمز وزارت خارجه نیست. قیاس کردم که باید با رمز سفارت باشد. کتاب رمز را گرفته آوردم منزل و خواستم استخراج کنم، آن هم نشد. انتظامالملک گفت باید با رمز دیگر باشد، چون در یکی از تلگرافات که به عنوان سفارت آمده و یقینا برای ممتازالسلطنه بوده و به دست نظرآقا رسیده به او گفتهاند تلگرافات را با فلان رمز مخابره کنید و معلوم نشد کدام رمز است. خیلی اوقاتم تلخ و نسبت به طهرانیها متغیر شدم که با وجود آنکه من تلگراف کردهام به آنها که به توسط ممتازالسلطنه به من تلگراف نکنید باز میکنند و اینطور مرا سرگردان میکنند و میخواهند من مجبور شوم که برای کارهای خودم به ممتازالسلطنه مراجعه کنم و من این کار را نمیکنم.
خلاصه به محض اینکه دیدیم مطلب اینطور است کشفا به مشارالسلطنه تلگراف کردم که تلگراف شما استخراج نشد یا کشف یا به واسطهی سفارت لندن مخابره کنید. اینقدر هست که این تلگراف اگر مطلب مهمی بوده یا دستوری و تکلیفی تعیین کرده مهمل مانده و باز باید من مدتی معطل بمانم و کار معوق باشد. مسئلهی ممتازالسلطنه هم که حقهبازی و بچهبازی شده و از طهران مطلب را روشن نمیکنند. نه به نظرآقا حرفی میزنند و تعیینتکلیف او را از عدم و وجود میکنند نه به ممتازالسلطنه و اصلا ملتفت نیستند اوضاع از چه قرار است. تلگراف من بیستوسه کلمه و مختصر بود. انتظامالملک هم تلگراف کرده کسب تکلیف نمود. عجب است که هیچ به فکر نیستند.
در روزنامه دیده شد که مفخمالدوله ماموریت روسیه را قبول نکرده و مشاورالممالک را میخواهند بفرستند. بیچاره مشاورالممالک باید او را از چنگ بلشویک نجات دهد.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، صص ۴۴۰ و ۴۴۱.