arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۶۹۵۶
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۲۰ - ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰
سفرنامه عباس مسعودی به شوروی، «پشت پرده آهنین چه دیدم؟»؛

قسمت ۷/ هم معلم و هم شاگرد هر دو نوکر دولت‌اند!

هم معلم و هم شاگرد هر دو نوکر دولت‌اند. از این حرف تعجب می‌کنید، اما هر دو از دولت حقوق می‌گیرند، برای دولت کار می‌کنند و برای دولت آماده خدمت می‌شوند هم معلم روی استعداد و لیاقتش حقوق می‌گیرد و هم شاگرد مخارجش از طرف دولت به میزان معین پرداخت می‌شود، یعنی هر طفلی که متولد می‌شود به تدریج که بزرگ می‌گردد به تناسب معین مقرری دارد که به اولیای آن‌ها پرداخت می‌شود و یا اگر یتیم و بی‌کس باشد خود دولت از آن‌ها در موسسات تربیتی‌اش نگاهداری می‌نماید و یا اگر اولیای اطفال مایل باشندی از کودکی اطفال خود را به دستگاه‌های دولت می‌سپارند و زحمت تربیت را بر خود هموار می‌سازند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ مسکو شهر باعظمتی است که اکنون بیش از پنج میلیون نفر را در خود جای می‌دهد.

هفده سال پیش جمعیت این شهر به دو میلیون نفر نمی‌رسید و اکنون نفوسش از دو برابر و نیم تجاوز کرده است.

مسکو به سرعت پیش می‌رود و با نقشه‌هایی که در دست ساختمان است، ترقی زیادی برای پایتخت کشور شوروی پیش‌بینی می‌شود.

کاخ‌ها و ابنیه‌های بزرگی که از قدیم در مسکو برجای مانده هم‌چنان با همان زیبایی و جلال نگاهداری شده است و بر این قصور که از امپراطوری‌ها و رجال و اشراف به یادگار مانده و اکنون در تصرف دولت می‌باشد عمارات جدید به سبک امروز افزوده شده و بر روی هم مسکو را عظمت بخشیده است.

خیابان‌های عریض مسکو و جمعیت آرام و ساکتی که در پیاده‌رو‌ها لول می‌زند و با نظم و ترتیب پشت سر هم حرکت می‌کنند در اولین نظر توجه مسافر تازه‌وارد را به خود معطوف می‌دارد.

اولین روز ورود با چند تن از هم‌سفران به همراهی یکی از خانم‌های مهمان‌دار با اتومبیل به گردش رفتیم. اول شب بود، هوا تاریک شده بود، دانه‌های برف در پرتوی چراغ‌های روشن پیاده‌رو به زمین می‌ریخت و مردم زن و مرد در پالتو‌های کلفت و کلاه‌های پوست و کفش‌های روپوش‌دار آرام پشت سر هم راه می‌رفتند، گویی در هوای لطیف بهاری قدم می‌زنند.

مردم مسکو به تغییرات جوی به‌خصوص در زمستان عادت کرده‌اند با سرما و برف خو گرفته و همیشه مهیای برف و باران از خانه خارج می‌شوند، عادت به در دست گرفتن چتر هم ندارند، از صبح تا شام چند بار هوا آفتاب یا بارندگی می‌شود و برای آن‌ها فرقی نمی‌کند هم‌چنان به گردش و یا رفتن به کار خود ادمه می‌دهند.

یکی از شب‌ها که به تئاتر می‌رفتیم هوا صاف و شفاف و ماه و ستارگان در آسمان جلوه‌گری داشت، در پایان تئاتر نیمه‌شب وقتی قدم به خیابان گذاردیم بیش از یک چارک برف روی زمین نشسته بود.

شب اول گردش ما با اتومبیل بود، شب دیگر هوا صاف بود و پیاده چند خیابان را بالا و پایین رفتیم، جمعیت بیش از شب پیش در خیابان‌ها راه می‌رفت، همه با سکوت و آرامی در حرکت بودند و کوچک‌ترین سری، صدایی، دادی، فریادی شنیده نمی‌شد. مردم می‌رفتند و گاهی پشت شیشه مغازه‌ها می‌ایستادند و اجناس پشت شیشه را تماشا می‌کردند و با هم آهسته حرف می‌زدند.

چقدر مردم این شهر ساکت‌اند، گویی نشاط ندارند! تبسم بر لبان آن‌ها به ندرت دیده می‌شود، چرا این‌طور است؟! چطور می‌شود این‌قدر مودب و معقول بود؟!

این تاثیر تا چند روز بر ما تسلط داشت و در تعجب و تحیر و مطالعه بودیم تا رفته رفته چشم و گوش ما عادت کرد و متوجه شدیم که این وضع زندگی مرتب و مودب نتیجه طرز تربیت و رژیم این ملت است. از بس با دیسیپلین و نظم خو گرفته‌اند چیزی جز آن نمی‌دانند. آن‌چه از کودکی آموخته‌اند، رعایت نظم و ترتیب و حس اطاعت است. این‌ها اولاد انقلاب و تربیت‌شدگان مکتب جدید هستند، اکنون سی و پنج سال از دوره انقلاب روسیه می‌گذرد و تا سن پنجاه سالگی افراد در رژیم کمونیست تربیت شده‌اند و جز آن‌چه طبق اصول و برنامه معین و مشخص در دسترس مطالعه آن‌ها گذارده شده چیزی نمی‌دانند و از جایی خبر ندارند و این طرز تربیت از لحاظ کشور شوروی که اراده یک سازمان در آن حکم‌فرمایی می‌کند بی‌نظیر است و حاصل آن کار و فعالیت عجیب در سایه انضباط است که همین ترقی و پیشرفت سریعی را که آثار آن به‌خصوص در شهر مسکو بیش از همه جا ظاهر می‌باشد به بار آورده است.

باید دانست که این ملت برای کار تربیت می‌شود نه تنبلی و مفت‌خوری، اگر احیانا چنین وجودی پیدا شود که به هیچ دردی نخورد تردید نیست که نمی‌تواند زنده بماند.

دولت شوروی با اخلال‌گر و هرج و مرج طلب سخت مبارزه می‌کند اگر چنین وجودی نیز پیدا شد جایش در صفحه زمین نیست!

از دستگاه آدم‌سازی روسیه شوروی همه نوع آدم بیرون می‌آید؛ کارگر و عمله، مهندس و متخصص، شاعر و نویسنده، نقاش و موسیقی‌دان، سرباز و افسر، سیاستمدار و دیپلمات، همه جور افراد برای هر کاری که لازم داشته باشند بیرون می‌آید و تحویل دستگاه‌های مختلف می‌شود که از مجموع آن دستگاه عظیم ماشین مملکت به حرکت درمی‌آید و محصول خوب و فراوان می‌دهد، محصولی که دنیا را نگران می‌سازد محصولی که با سرعت عجیب همه چیز به این مملکت می‌بخشد و در این صورت تعجب نخواهید کرد اگر مردم را در همه جا و همه وضع و حتی در حال حرکت و گردش در پیاده‌رو‌های خیابان این‌قدر منظم و مرتب و مطیع می‌بینید، زیرا این مرد یا زن چهل‌ساله‌ای که در خیابان می‌گذرد از کودکی همین که چشم باز کرده جز نظم و ترتیب و اطاعت و انضباط چیزی ندیده است و از اوان طفولیت عادت به خودسری و، چون و چرا گویی و تن‌پروری و ول‌گردی نکرده است.

شیرخوارگاه کودک را تا سه سالگی پرورش می‌دهد و بعد تحویل کودکستان می‌دهد و در آن‌جا هم تا سن شش‌سالگی تربیت می‌شود و بعد او را به دبستان و دبیرستان می‌سپارند و همه جا روی همان متد و اصولی که چنین افرادی را بار می‌آورد تربیت می‌شوند.

محصول دستگاه بزرگ آدم‌سازی کشور شوروی هر سال رو به افزایش است. می‌گویند سالی نزدیک به سه میلیون بر نفوس شوروی افزوده می‌شود و سعی می‌کنند بر این عده باز هم اضافه شود و سازمان‌های تعلیم و تربیتی را از شیرخوارگاه تا دانشکده‌ها طوری وسعت می‌دهند و آماده می‌سازند و از طرفی مردم را تشویق به تکثیر اولاد می‌کنند که به طور مسلم محصول سالیانه نفوس این کشور خیلی فزونی خواهد یافت.‌

می‌گویند در جنگ بین‌الملل دوم در حدود ۲۸ میلیون نفر نفوس شوروی از بین رفت! یک چنین تلفاتی جبران‌ناپذیر به شمار می‌آید، ولی با برنامه‌ای که در این کشور جریان دارد، به زودی جای آن پر خواهد شد.

یکی از کسانی که ایام جنگ را در مسکو به سر برده بود صحنه‌ای از دفاع سربازان شوروی را در برابر ارتش آلمان چنین نقل می‌کرد:

«یک لشگر به فرمان فرمانده خود دیوانه‌وار پیاده جلوی زره‌پوش و تانک و مسلسل تفنگ به دست می‌رفت و معدوم می‌شد، بلافاصله لشگر دوم پیش می‌رفت و باز از آن چیزی باقی نمی‌ماند، لشگر سوم و چهارم و پنجم پشت سر هم به نوبت جلو می‌رفت و آن‌قدر می‌رفتند تا بالاخره سرسختی و ایستادگی سربازان شوروی و کشتار فراوانی که می‌دادند و باز هم پیش می‌رفتند حریف را مستاصل می‌ساخت و در آن‌ها شکاف وارد می‌شد و جنگ تن به تن آغاز می‌گردید و به این کیفیت روس‌ها غلبه می‌نمودند و پیروز می‌شدند.»

بازدید موسسات تربیتی و فرهنگی شوروی برای ما کمال اهمیت را داشت و ما طی اقامت خود در مسکو موفق شدیم این دستگاه‌ها را ببینیم و با طرز تعلیم و تربیت این ملت آشنا شویم و چیزی که بیش‌تر جلب توجه ما را کرد باز نظم و ترتیب و انضباط کاملی بود که در مدارس وجود داشت.

معلم حق ندارد کوچک‌ترین غفلت را در انجام وظیفه استادی خود روا دارد، در ساعات درس نمی‌تواند حتی در فکر خود خطور کند که ممکن است طفره و تعلل ورزد، شاگرد هم همین‌طور است و هر دو کوچک‌ترین غفلت را سخت مجازات می‌بینند، هم معلم و هم شاگرد هر دو نوکر دولت‌اند. از این حرف تعجب می‌کنید، اما هر دو از دولت حقوق می‌گیرند، برای دولت کار می‌کنند و برای دولت آماده خدمت می‌شوند هم معلم روی استعداد و لیاقتش حقوق می‌گیرد و هم شاگرد مخارجش از طرف دولت به میزان معین پرداخت می‌شود، یعنی هر طفلی که متولد می‌شود به تدریج که بزرگ می‌گردد به تناسب معین مقرری دارد که به اولیای آن‌ها پرداخت می‌شود و یا اگر یتیم و بی‌کس باشد خود دولت از آن‌ها در موسسات تربیتی‌اش نگاهداری می‌نماید و یا اگر اولیای اطفال مایل باشندی از کودکی اطفال خود را به دستگاه‌های دولت می‌سپارند و زحمت تربیت را بر خود هموار می‌سازند.

البته برای ما این حرف‌ها خیلی تازگی دارد، چطور می‌شود کسی بچه خود را از کودکی به دولت بسپارد و لذت فرزندی نبرد؟! اما در آن‌جا چنین است و دستگاه تعلیم و تربیت و تشویق برای تکثیر نژاد طوری آماده شده است که با مراقبت کامل در طرز تربیت، آدم بار می‌آورد؛ آدم منظم، آدم مطیع، آدم مفید، همه جور و برای همه کار که دسته دسته تحویل دستگاه‌های فعاله کشور می‌دهد و در نتیجه قوه و قدرتی به وجود می‌آورد که دنیای امروز را متحیر و در اضطراب و نگرانی انداخته است.

ناگفته نماند که کشور کار و انضباط، کشوری که اخلال‌گری و بی‌نظمی و هرج و مرج طلبی در آن گناهی عظیم شمرده می‌شود در جمعیت ما هم تاثیر کرده بود یک دسته مردمی که هر یک دارای فکری مخصوص، ایدئال و هدفی جداگانه بودیم، خود به خود در آن‌جا افکار و هدف‌ها و اختلاف نظر‌ها را کنار گذاشته با روح وحدتی همکاری پیدا کرده بودیم و این وضع برای خود من تعجب‌آور بود، زیرا من در میسیون‌های بسیار مسافرت کرده و همه جا ناظر اختلافات، دوئیت‌ها، ضدیت‌ها که بدبختانه از خصایص مبتذل و مضر ایرانی است بودم و در این‌جا افراد چپ و راستی که در بین اعضای هیأت وجود داشت همه روی یک نظر و پیرو یک فکر بودند و رعایت نظم و ترتیب را می‌کردند.

 

منبع: اطلاعات؛ شنبه سیزدهم اردی‌بهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۹.

نظرات بینندگان