اندیشکده شورای روابط خارجی روسیه (ریاک) در تحلیلی به قلم احمد وخشیته، استاد دانشگاه ملی اوراسیا نوشت: اندکی پس از دیدار هفته گذشته سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه و سعد حریری نخست وزیر لبنان در فرودگاه دوحه در جریان "تور عربی" وی، رسانههای ایرانی و لبنانی مرتبط با حزب الله از سفر قریب الوقوع هیئت حزب الله لبنان به مسکو خبر دادند و روز دوشنبه هیئتی به سرپرستی رئیس فراکسیون پارلمان محمد رعد برای گفتگو به وزارت امور خارجه فدراسیون روسیه وارد شد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: اندکی از آغاز تور عربی سرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نگذشته بود که همزمان با دیدار او و سعد حریری در فرودگاه دوحه، رسانههای وابسته به ایران و حزب الله لبنان از سفر قریبالوقوع هیات حزب الله به ریاست محمد رعد، رئیس فراکسیون پارلمانی این تشکیلات به روسیه خبر دادند؛ هیاتی که دوشنبه برای گفتگو به وزارت خراجه روسیه آمدند.
پیش زمینه شکل گیری موازنه تهدید جدید در خاورمیانه
اگر چه خاورمیانه اولویت اصلی در سیاست خارجی ایالات متحده نیست، اما ملاحظات و نگرانیها در سیاستخارجی دولت بایدن، ممکن است منجر به تغییرات قابل توجهی در موازنه تهدیدهای موجود در خاورمیانه شود. از این رو با تغییر تاکتیک دیپلماسی واشنگتن، میتواند توازن قدرت در این منطقه را به هم بزند و منجر به شکل گیری یک بحران جدید منطقهای شود.
آشکار است که چین همچنان اصلیترین تهدید آمریکا به شمار میآید؛ اما روسیه نیز به گفته بایدن از منافع ملی ایالات متحده، بیشتر و بیشتر فاصله میگیرد و اگر چه پس از فروپاشی شوروی دیگر روسیه تهدید اصلی برای کاخ سفید به شمار نمیرفت، اما گویا در نگاه دولت جدید مستقر در واشنگتن، بیش از هر زمان دیگری پس از فروپاشی شوروی در تقابل با منافع ملی آمریکا قرار گرفته است و از همین رو خطر آن به بیشترین میزان خود در سی سال گذشته رسیده است. در نتیجه ایالات متحده مسیر مهار روسیه را دنبال میکند. طبیعتا در این میان خاورمیانه از جمله مناطقی است که ظرفیتی برای یک رقابت میان واشنگتن و مسکو برخوردار است.
طی پنج سال گذشته، روسیه به مهمترین قدرت فرامنطقهای در خاورمیانه تبدیل شد. از یک سو این امر به موجب حضور نظامی موفقیت آمیز علیه تروریسم بینالمللی و داعش امکانپذیر شد؛ و از طرفی به موجب تلاش برای حل و فصل بحرانهای منطقهای همچون بحران سوریه، بحران یمن، مذاکرات افغانستان، تلاش برای میانجیگری و کاهش تنش میان ایران و عربستان و البته تلاشها برای نظارت بر پایبندی ایران به تعهدات هستهای خود مطابق برنامه جامع اقدام مشترک ۱+۵ و به دنبال آن ایجاد فضایی برای بازگشت آمریکا به این توافق.
حال در این میان، یعنی دو ماه پس از آغاز رسمی ریاست جمهوری بایدن به نظر میرسد که در سایه رقابت جدید فرامنطقهای واشنگتن و مسکو از یک سو و رقابت بازیگران منطقهای همچون تهران و ریاض و همچنین تهران و تل آویو، خاورمیانه با تغییرات قابل ملاحظهای در آرایش ائتلافها روبرو است.
انتقال به یک همسویی جدید در ژئوپلوتیک خاورمیانه
در ۱۴ ژانویه ۲۰۲۱، درست چهار روز به آغاز مراسم تحلیف ریاستجمهوری جو بایدن مانده بود که فیصل بنفرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی برای تشریح نگرانیهای کشورش نسبت به بازگشت احتمالی آمریکا به برجام، مواضع و اقدامات احتمالی پیش روی تهران و همچنین جایگاه ایران در بحرانهای سوریه و یمن، وارد مسکو شد. این دیدار تقریبا بلافاصه پس از مصالحه عربستان سعودی و سه کشور عربی دیگر (امارات، مصر و بحرین) با قطر صورت گرفت. مسکو ابراز امیدواری کرد که کشورهای عربی بتوانند ادبیات مشترکی با ایران پیدا کنند و علیرغم آن که فیصل بن فرحان مواضع ایران را به شدت تضعیف کننده امنیت منطقه توصیف میکرد، وزیر خارجه روسیه قول داد که نگرانیهای ریاض را به محمد جواد ظریف، وزیر أمور خارجه ایران که برنامه سفر وی به روسیه در پایان همان ماه بود، انتقال دهد؛ بنابراین روسیه بار دیگر بر توانایی و آمادگی خود برای اقدامی به عنوان واسطه در عادیسازی روابط کشورهای عربی با ایران تاکید کرد.
بیست و پنجم فوریه بایدن با سلمان بن عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان سعودی مکالمه تلفنی داشت؛ گفتوگویی که مهمترین پیام آن عدم تمایل رئیسجمهوری جدید آمریکا برای گفتگو با محمد بنسلمان است و این به معنای آن است که واشنگتن از سیاستهای هیجانی عربستان که ولیعهد جوان نقش بسزایی در آن دارد، حمایت نمیکند و تلویحا به این موضوع اشاره دارد که بر خلاف دوران ترامپ، او پادشاه را به عنوان قدرت اول قبول دارد و نه ولیعهد جوان را. علاوه بر این، گزارشی در ایالات متحده منتشر شد که به دخالت شخص محمد بن سلمان در قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار روزنامه واشنگتنپست اشاره داشت. در واقع همه چیز مشخص است: ایالات متحده دیگر از بلندپروازیهای طیف بن سلمان در عربستان سعودی و خاورمیانه پشتیبانی و حمایت نمیکند. در مقابل، دولت بایدن بر خلاف ترامپ که از طریق فشار حداکثری درصدد بود که ایران را مهار کند، بر این باور است که از طریق مذاکره و دیپلماسی باید ایران را کنترل کرد و موضوع بازگشت به توافق جامع هستهای را در نشست مونیخ اعلام کرد؛ اگرچه طرفین هنوز در رابطه با نحو بازگشت به توافق نرسیدهاند.
همچنین اگرچه اسرائیل متحد سنتی ایالات متحده در خاورمیانه به شمار میآید، اما بایدن نشان داده است که تلاش دارد در دوران ریاست جمهوری خود، از بلندپروازیهای نتانیاهو نیز جلوگیری کند، تا با ایران به یک همگرایی برسد و امید دارد که به دنبال این توافق، تنش در روابط عربستان و ایران را کاهش دهد؛ بنابراین نقش اسرائیل نیز نسبت به گذشته کم رنگ میشود.
به نظر میرسد که ایالات متحده قصد دارد که به واسطه مسئله ایران، خود را محور اصلی حل فصل بحرانها و تنشها در خاورمیانه کند. در این رویکرد موفق میشود تا میزان قابل توجهی نفوذ روسیه در خاورمیانه را مهار کند و یا حداقل کاهش دهد. حال یک پرسش باز باقی میماند: همگرایی عربستان سعودی به روسیه چه نقشی در توازن جدید منطقه میتواند داشته باشد؟
کنفرانس خبری ۵۴ دقیقهای وزیران خارجه روسیه و عربستان در ۱۵ ژانویه در مسکو نشان دهنده نگرانیهای عربستان درباره جایگاه و نقش ایران به دنبال آغاز ریاست جمهوری بایدن بود. روسیه نگرانیهای طرفین را درک میکند و از این رو از یک سو میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی تلاش دارد تا به حفظ تعهدات ایران به برجام کمک کند و از سوی دیگر سرگی لاوروف درصدد است تا شرکای عرب را متقاعد کند که روسیه گفتگو با همه طرفها را تنها راه صلح میداند.
در واقع مسکو بر اساس سیاست واقعگرایی به دنبال آن است تا با ترسیم یک معادله برد-برد برای تمامی طرفین، بحرانهای منطقهای را حل کند. روسیه طی یک دو گذشته، تلاش بسیاری برای ایجاد فضای مذاکره میان ایران و کشورهای عربی خلیج فارس و در راس آن عربستان انجام داده است؛ اما بلندپروازیهای تهران و ریاض تا کنون اجازه تحقق آن را نداده است.
فرجام
به نظر میرسد که در حال حاضر ایالات متحده راه حل بحران خاورمیانه را در مذاکرات با ایران جستجو میکند.
روسیه معتقد است که در صورت حل بحران سوریه میتوان از تنش و رقابت بین ایران و عربستان سعودی کاست و این میتواند به حل بیشتر بحران یمن کمک کند و به طور کلی تنشها را در منطقه خلیجفارس کاهش دهد.
از طرف دیگر، با پایان بحران سوریه، تقابل نظامی مستقیم میان ایران و اسرائیل در سوریه پایان مییابد. بنابراین، ایجاد یک دولت قدرتمند در لبنان و کنترل فعالیتهای گروههای نظامی مرتبط با ایران، مانند حزب الله، ضروری است.
به طور کلی، پس از پایان بحران سوریه، میتوان تقابل ایران و گروههای نظامی مرتبط را که با اسرائیل و عربستان سعودی در تنش هستند کنترل کرد. در این شرایط، دولت های عربی خلیج فارس و اسرائیل دیگر از مذاکرات ایران و آمریکا هراسی نخواهند داشت و بحرانهای خاورمیانه زیر سایه شکل گیری یک موازنه تهدید جدید حل میشود؛ بنابراین، مذاکرات محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و الکساندر لاورنتیف نماینده ویژه رئیس جمهور روسیه در سوریه (هفته گذشته) و مذاکرات با حزب الله (دوشنبه) بسیار مهم است و باید به عنوان بخشی از مذاکرات برای حل و فصل بحران سوریه و مذاکرات عربی سرگی لاوروف مورد توجه قرار بگیرد.
با این حال، باید توجه داشت که در شرایطی که معادلات و موازنه قدرت در منطقه بسیار پیچیده، خاکستری و مبهم شده است. از این رو یک خطای محاسباتی از سوی هر یک از بازیگران میتواند به یک رویارویی جدید منجر شود و وضعیت را بسیار بغرنجتر و پیچیدهتر از گذشته کند و آتش تقابل را در میان نظامهای ایدئولوژیک محور خاورمیانه که رویکردهای هیجانی را دنبال میکنند، روشن کند.
در نتیجه، مذاکرات عربی سرگی لاوروف پیام روشنی دارد: از یک طرف، روسیه از احیای برجام حمایت میکند؛ و از سوی دیگر، نقش و جایگاه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در موازنه قدرت منطقه تاکید دارد.
گمان میرود که مهمترین کارویژه دیپلماسی در خاورمیانه، کنترل جاهطلبیها و بلندپروازیهای منطقهای است و روسیه در سالهای اخیر نشان داده است که در رسیدن به این مهم نقش مهمی دارد.