arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۰۶۳۱۴
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۲ - ۱۹ اسفند ۱۳۹۹
یادداشتی از رسول جعفریان؛

پاسخ امام کاظم (ع) به درخواستِ نوشتنِ نامه برای رهایی از زندان هارون

در زندان به موسى بن جعفر گفته شد: کاش بفلانى نوشته بودى تا درباره تو با هارون سخن مى ‏گفت. پس گفت: حدّثنى ابى عن آبائه ان الله عز و جل اوحى الى داود: یا داود! انه ما اعتصم عبد من عبادى بأحدٍ من خلقى دونى عرفت ذلک منه الاّ و قطعت عنه أسباب السماء و اسحت [اسخت]الأرض من تحته. ” پدرم از پدرانش مرا خبر داد که خداى عز و جل به داود وحى کرد: اى‏ داود! نشد که بنده ‏اى از بندگانم مرا رها کرده، به کسى از آفریده ‏هاى من توسل جوید و او را چنان بشناسم مگر آنکه دست وى را از وسیله‏ هاى آسمانى کوتاه کردم و زمین را زیر (پاى) او فروبردم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

رسول جعفریان: ابن واضح یعقوبی (مورخ شیعی و متوفای ۲۸۴، یعنی درست ۱۰۱ سال پس از شهادت امام کاظم علیه السلام) در باره امام نوشته است: موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، مادرش «حمده» نام داشت، و در سال ۱۸۳ هجری در سن ۵۸ سالگی در بغداد، وقتی در زندان هارون، و نزد سندی بن شاهک [زندانبان]بود، رحلت کرد…

یعقوبی، آنگاه، چندین روایت از امام کاظم علیه السلام آورده که نکات معنوی و اخلاقی و سیاسی زیبایی است. عین آن را از ترجمه مرحوم آیتی (یعقوبی: ۲/۴۲۰ ـ ۴۲۱) می‌آورم. ابتدا می‌گوید: موسى بن جعفر (ع) از پرعبادت‏ترین مردم بود، و از پدرش روایت مى ‏کرد.

سپس این روایات را نقل می‌کند: حسن بن اسد گفت: از موسى بن جعفر شنیدم که مى ‏گفت: ما اهان الدنیا قوم قط الا هناهم الله ایا‌ها و بارک لهم فیها، و ما اعز‌ها قوم قط الا نغصهم الله ایاها.

هرگز مردمى، دنیا را خوار نداشتند مگر آنکه خدا آن را بر آنان گوارا ساخت و ایشان را در آن برکت داد، و هرگز قومى دنیا را عزیز نداشتند مگر آنکه خدا آن را بر ایشان ناگوار ساخت؛ و فرمود: إنّ قوما یصحبون السلطان یتخذهم المؤمنون کهوفا، فهم الآمنون یوم القیامه، ان کنت لأرى فلانا منهم.

” همانا مردانى همراه، شاه [سلطان وقت] مىیشوند و مؤمنان آنان را پناه خود قرار مى ‏دهند، آنهایند که روز رستاخیز در امانند، و فلانى را از ایشان گمان مى‏ برم؛ و نزد وى نام بعضى ستمگران برده شد، پس گفت:، اما و الله لئن عز بالظلم فى الدنیا لیذلن بالعدل فى الآخره.

هان بخدا سوگند که اگر در دنیا به ستمگرى عزیز شده است، البته در آخرت بعدالت (خداوندى) خوار گردد؛ و در زندان به موسى بن جعفر گفته شد: کاش بفلانى نوشته بودى تا درباره تو با هارون سخن مى ‏گفت. پس گفت: حدّثنى ابى عن آبائه ان الله عز و جل اوحى الى داود: یا داود! انه ما اعتصم عبد من عبادى بأحدٍ من خلقى دونى عرفت ذلک منه الاّ و قطعت عنه أسباب السماء و اسحت [اسخت]الأرض من تحته.

” پدرم از پدرانش مرا خبر داد که خداى عز و جل به داود وحى کرد: اى‏ داود! نشد که بنده ‏اى از بندگانم مرا رها کرده، به کسى از آفریده ‏هاى من توسل جوید و او را چنان بشناسم مگر آنکه دست وى را از وسیله‏ هاى آسمانى کوتاه کردم و زمین را زیر (پاى) او فروبردم؛ و موسى بن جعفر گفت: حدثنى أبى، إنّ موسى بن عمران قال: یا رب اىّ عبادک شر؟ قال: الذى یتّهمنى. قال: یا رب و من عبادک من یتهمک؟ قال: نعم الذى یستجیرنى ثم لا یرضى بقضائى.

” پدرم مرا خبر داد که موسى بن عمران گفت: اى پروردگار من، کدام یک از بندگانت بدتر است؟ گفت: آنکه مرا متهم مى‏ کند (بمن بدگمان است). گفت:

اى پروردگار من! مگر در بندگانت کسى هست که تو را متهم کند؟ گفت: آرى آن کس که از من فریادرسى مى ‏خواهد سپس بحکم من راضى نمى‏ شود.

نظرات بینندگان