سرویس فرهنگ و هنر «انتخاب» / معصومه کیانی: مولوی را شاعری ترک میخوانند، ابن سینا را ازبک و گاهی عرب؛ فردوسی و بیهقی را برخاسته از افغانستان، نظامی را از آذربایجان، فارابی را اهل قزاقستان، خواجه نصیرالدین طوسی و خیام را دانشمندانی عرب. میراث فرهنگی و آداب و رسوممان که بماند، هر کدام به سویی رفته اند. ما کجای تاریخ ایستاده ایم در میان این وزش سهمناک باد و بوران فراموشی؟!
زمانی پروفسور «آرتور پوپ» و «فیلیس آکرمن» به خاطر علاقه و کوشششان به فرهنگ ایران در این خاک آرمیدند. «ریچارد نلسون فرای» هم چنین خواسته ای داشت. اما با تمام علاقه ای که به ایران داشت، پس از مرگ به خاک این سرزمین نرسید و در بوستون به شعله های آتش سپرده شد.
این اتفاق چقدر دیده شد؟! بسیاری آنزمان این اتفاق را مایه تأسف دانستند.
حالا و همین زمان، شخصیتی ادبی و فارسی زبان سالهای زندگی اش را وقف فرهنگ این سرزمین کرده است. اما آن چنان که باید، دیده نمی شود. چرا؟ آیا به این دلیل که او میهمان افغانستانی کشور ما است؟!
زندگی نجیبانه
نجیب مایل هروی را اهالی فرهنگ و ادب فارسی به خوبی می شناسند. نسخ و رسائل بسیاری را احیاء، تصحیح و ترجمه کرده و نگذاشته بخشی از فرهنگ ادبی و عرفانی زبان فارسی برای همیشه از بین برود و به دست فراموشی سپرده شود. ناشران صاحب نامی کتابهایش را به چاپ رسانده اند.
حاصل سالها تلاش بی وقفه اش دهها کتاب و صدها مقاله شده است:
«برگ بیبرگی»، «این برگهای پیر»، «مذکر احباب، مقامات جامی»، ترجمه «حقیقهالحقائق»، ترجمه «اسرار الخلوه»، «شرح فصوصالحکم شیخ اکبر محییالدین ابنعربی»، «در شبستان عرفان»، ترجمه «معرفت رجالالغیب و معرفت عالم اکبر و عالم اصغر»، ترجمه «رساله غوثیه»، ترجمه «حلیهالابدال»، ترجمه «ابیات دهگانه» و «روحالارواح: فی شرح اسماءالملک الفتاح»، شرح مثنوی مولوی موسوم به «مخزنالاسرار»، «کتابآرایی در تمدن اسلامی»، تصحیح «تاج التراجم»، «لغات و اصطلاحات فن کتابسازی» و «تاریخ نسخهپردازی و تصحیح انتقادی نسخ خطی».
از جمله مقالات فارسی او در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی هم عبارت است از: «ابنعماد»، «ابوالفلاح»، «ابومنصور اصفهانی»، «اویسیه»، «الهام»، «الهى اردبیلى»، «ابنقیسرانی- ابوالفضل»، «ابنقیم جوزیه»، «ابوالفضل سرخسی»، «ابوسعید ابوالخیر»، «افغانستان»، «اسیری لاهیجى»، «ابنمبارک- أبوعبدالرحمن»، «انسان کامل»، «برهان محقق»، «ابنعلان»، «شهابالدین».
نجیب مایل هروی، متولد ۱۳۲۹ در ولایت هرات افغانستان است. شاید آن زمان که میرنجیب در محضر پدرش میرغلامرضا که معلم، شاعر و پژوهشگری چیره دست بود و تاریخ و فرهنگ فارسی را می آموخت، پهنه عشق به این فرهنگ در وجودش به قدری گسترده شد که سالهای سال به صبوری و پشتکاری بی وقفه بیانجامد.
عشق میرغلامرضا به ایران وافر بود، سرانجام در همین خاک هم آرمید. این درخت تنومند در وجود میرنجیب هم ریشه دوانید. زبان و ادب فارسی را پهنه ای بی مرز می پنداشت؛ ایرانی فرهنگی با وسعتی بیکرانه.
کودکی اش با حافظ و سعدی و مولوی سپری شد. در سایه پدر نسخه شناسی آموخت. درخشش این دانایی در چهره اش، ناتل خانلری را بر آن داشت که مقدمات بورسیه او را در ایران فراهم کند. عشق به این سرزمین خوشان خوشان او را به دنبال خود می کشاند.
خانه پدری را در هرات فروخت، پولش خانه ای در مشهد شد، خانه مشهد را فروخت، پولش شد نسخ خطی و کتابهای کهن که بی وقفه به تصحیح و ترجمه شان می پرداخت. زندگی سه نفره ای با دو فرزند که یکی شان از نظر ذهنی رنجور بود، در میان انبوهی از کتاب و خالی از سایه مادری که سالها پیش ترکشان کرده بود.
پنجاه سال را با دستمزدی ناچیز گذراند، بیمه سالهایی بسیار را برایش محاسبه نکردند، بعضی ناشران حقالتألیف کتابهایش را پرداخت نکردند. ساعتها و دقیقه های بسیاری از زندگی اش را به خواندن و جست وجو در متون سپری کرد و همه اینها به این نقطه رسید: روی گذرنامه اش نوشته شد؛ شغل: بیکار!
سال ۱۳۵۰، به مشهد آمد. تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی به پایان برد. سالها در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی به تصحیح متون ادبی و پژوهش در رسایل خطی پرداخت و شاخصترین کتابهایش را در آنجا تألیف کرد. پس از آن، به تهران آمد و در کتابخانه مجلس شورای اسلامی و بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به پژوهش مشغول شد.
خودش درباره احوالاتش می گوید: «من از دوران نوجوانی در قلمرو همین فرهنگ میزیستهام. در این قلمرو دو نوع کتاب بیشتر نبود؛ نسخههای خطی و نسخههای چاپ سنگی. نسخههای چاپ حروفی بسیار کم بود و در قلمرو کابل و هرات و مجموعه افغانستان به کار میرفت. کتابخانه پدرم مشتمل بر تعدادی نسخه خطی و چاپ سنگی بود و از آنجا که با بنیاد فرهنگ ایران همکاری داشتند، سالی یکبار به ایران میآمدند و کتابهای چاپ تهران و دیگر دانشگاهها و کتابهایی در حوزه تخصصشان، عصر تیموری، برای کتابخانه شخصیشان خریداری میکردند. کتابخانهای که حدود 15 هزار جلد منابع تحقیقات فرهنگ منطقه شبهقاره هند تا ترکیه امروزی را دربرداشت. من در همین کتابخانه، در شهر کابل زیستهام.»
سال ۱۳۸۶، برای عمری که در این راه سپری کرده بود، جایزه ادبی تاریخی بنیاد دکتر محمود افشار یزدی را در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ایران به او اهدا کردند. در بیست و دومین دوره جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران هم در جایگاه پژوهشگر برتر مطالعات اسلام و ایران از او تقدیر کردند.
مایل به حفظ هویت افغانستانی
ماجرا از این خبر شروع شد، «نجیب مایل هروی در بیمارستان روانی است.» تیتری که دو سال پیش روی صفحه خبرگزاریها و روزنامه ها نشست، همراه با تصویری از او در کنار پسر کوچکش، وهاب مایل هروی، که از ناتوانی ذهنی رنج میبرد، هر دو کنار هم در محوطه بیمارستان نشسته بودند... یکی از استادان تراز اول ادبیات فارسی، نویسنده و پژوهشگری چیره دست در حوزه متون کهن اسلامی و عرفانی کارش به بیمارستان روانی کشیده شده بود؟!
پس از آن بود که وضعیت تکاندهنده زندگی ایشان توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
محمد ابراهیم شریعتی، پژوهشگر و ناشر افغانستانی مقیم ایران، در گفتوگویی اعلام کرده بود که متأسفانه استاد نجیب مایل هروی به خاطر بیمهریهای مسئولان و اطرافیان و همچنین شرایط دشوار مالی در وضعیتی بسیار نامساعد به سر میبرد و روزهای خود را در بیمارستان روانی ابنسینا در مشهد به شب میرساند.
همان زمان، شهاب مایل هروی، فرزند ارشد ایشان، با گلایه از کسانی که پدرش را روانی خوانده بودند، توضیح داد: «پدرم افسردگی شدید داشت، نه توهم یا بیماری شدید روانی!»
شهاب مایل هروی گفت: سال گذشته نیز افسردگی مختصر پدرش در تهران درمان شد و او کارهای پژوهشیاش را از سر گرفت اما وقتی برای دریافت اجازه اقامت یک ساله به اداره اتباع خارجی در تهران مراجعه کرد، با مهر خروج از ایران مواجه شد و به او گفته شد که باید ظرف 15 روز از ایران خارج شود و به همین دلیل بار دیگر افسردگی شدید دامنگیر ایشان شد.
پس از کسالت و رنجوری ایشان و انتشار آن خبر، خانه ای انبوه از کتاب در تهران خالی شد. نجیب مایل هروی به مشهد رفت. کتابها در این شهر و او در شهری دیگر.
کتابهایی که در انتظار به چاپ رسیدن مانده بودند، در خانه ای ترک شده.
مایل هروی در مشهد ماند. شخصیتهای فرهنگی بسیاری به دیدنشان رفتند، عکسهای بسیاری گرفتند شد اما هنوز هم زندگیشان بر همان مدار سپری شد.
وضعیت سکونتشان در مشهد نامناسب بود. شهاب مایل هروی در اینباره گفته بود: «بنا به تصویب هیئت وزیران، به استاد نجیب مایل هروی آپارتمانی در مشهد هدیه داده شد، به این صورت که این منزل توسط شهرداری اجاره شده، اما شرایط آن بهگونهای نیست که بتوان تمام کتابهای استاد را به آنجا منتقل کرد. ما خواهش کردیم حداقل سند آن را به اسم پدر من بزنند تا بتوانیم با فروش آنجا جای بهتری را بگیریم ولی این اتفاق تاکنون نیفتاده و حتی گفته شده کتابهای استاد را بفروشید.
من و برادرم بیلباسی و بیخوراکی کشیدیم تا پدرم این کتابها را بخرد و بتواند به زبان و فرهنگ فارسی خدمت کند.
پدر من مدافع زبان فارسی در افغانستان بوده است، آن هم درست در زمانی که زبان فارسی در افغانستان توسط انگلیسیها مورد هجمه قرار گرفته بود تا بعد از آن هم مذهب تشیع را هدف قرار دهند.
بارها برای پدر من از کشورهای اروپایی دعوتنامه آمده است اما ایشان قبول نمیکنند و میگویند ایران وطن فرهنگی من است.»
مشکل اقامت نجیب مایل هروی همچنان وجود داشت که پیشنهاد ویزای فرهنگی برای او، با استقبال نهاد ریاست جمهوری همراه شد. به گفته فرزند ایشان: «پدر مایل بوده و هست که تابعیت افغانستانیاش محفوظ بماند. به همین دلیل آقای نصرالله پژمانفر، نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی، اقامت ده ساله استاد را به تصویب رساندند. البته بهتازگی متوجه شدیم این اقامت چندان اعتبار بینالمللی ندارد. هنگامی که استاد برای مداوا عازم آلمان بود، از آنجا که اقامت ایشان نه در پاسپورت، بلکه در دفترچه ای جداگانه که اعتبار بینالمللی نداشت، ثبت شده بود، سفارت آلمان قبول نکرد.»
«کارهای بیمه استاد را هم انجام دادند اما تنها ده سال بیمه رد کردند، درحالی که ایشان چهل سال کار کردهاند. در رسانهها اعلام کردند که مشکل بیمه و بازنشستگی پدرم حل شده است، ولی فقط دفترچه بیمه معمولی بود با حقوقی ۴۹۰ هزار تومانی.»
بنا به گفته او، آنها در حال حاضر برای ده سال ماندن در ایران مشکلی ندارند، حتی می توانند به زیارت عتبات عالیات بروند.
سرگذشت اهالی هرات
فرزند ارشد استاد نجیب مایل هروی در خارج از ایران به سر می برد، به گفته پدر بازگشت و سالهاست که در ایران زندگی می کند.
او که پیش از این گفته بود: «من باید شرایط اقتصادی و جسمانی پدر و برادر ناتوان جسمی و ذهنیام را حفظ کنم. با همه سختیها ساختهایم تا شرایط علمی، روحی، روانی و اقتصادی ایشان فراهم باشد و بتوانند دوباره در این مملکت بنویسند»، به دلیل برطرف نشدن این مشکلات، نتوانست از نظر روحی طاقت بیاورد و به خودسوزی در مقابل دفتر وزارت خارجه در مشهد اقدام کرد.
شهاب مایل هروی در حین بستری بودن در بیمارستان جهت مداوا، همچنین اظهار کرد: «پدر من نزدیک به پنجاه سال در ایران بوده است و برای زبان فارسی و متون اسلامی زحمات بسیاری کشیده ولی از حقوق خود برخوردار نبوده است. سوال من این است؟ جرم پدر من چه بود؟ آیا دلیل آن، افغانستانی بودن ایشان است؟ فشار زندگی پدر من چهل سال به دوش من هم بوده، صبر من تمام شده و من بریدهام.»
به گفته فرزند نجیب مایل هروی، پزشکان اعلام کرده اند که او دچار سوختگی 58 درصدی شده است.
او همچنین گفت: پس از اتفاق خودسوزی، مقامات مسئول با عذرخواهی، عدم صدور ویزای ده ساله را ناشی از اشتباه بخشهای ذیرربط دانسته اند.
وزارت ارشاد: تابعیت استاد مایل هروی پذیرفته شد
در پی انتشار اخباری در مورد رسیدگی به مشکلات اقامت و مسایل مربوط به استاد نجیب مایل هروی، مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام داشت که با پیگیری این وزارت و اقدامات موثر وزارت کشور ، وزارت امور خارجه، و نهادهای مرتبط موضوع پذیرش تابعیت مایل هروی تایید شده است و آخرین مراحل اداری و قانونی خود را پشت سر می گذارد.
وزارت ارشاد همچنین اعلام کرده است: «شایان ذکر است یک بار دیگر مراحل اداری آن طی شده بود که با عدم موافقت خانواده متوقف شده است.
همچنین به پاس سال ها خدمت فرهنگی استاد نجیب مایل هروی به فرهنگ و تمدن ایران زمین علاوه بر انتخاب ایشان به عنوان شخصیت برگزیده در انتشار و گسترش زبان و ادبیات فارسی در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران ،نشان درجه یک هنری نیز به این نویسنده اعطا شده است که این موضوع بیانگر باورمندی عمیق نسبت به مشترکات تمدنی و فرهنگی بین دو ملت ریشه دار و همزبان ایران و افغانستان بوده و مسئولان فرهنگی ایران، ارزش های تمدنی بین این دو کشور دوست و برادر را فراتر از مناسبات سیاسی و مرزهای جغرافیایی دانسته و ایران و افغانستان را یک ملت واحد می دانند. و نیزبخوبی به جایگاه استاد مایل هروی در گسترش ارتباطات فرهنگی و ادبی و زبانی دو ملت واقف هستند.
بر اساس این گزارش علاوه بر موارد فوق، با پیشنهاد مشترک وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر مسکن و شهرسازی و با موافقت هیات دولت، به پاس خدمات ارزشمند استاد نجیب مایل هروی به فرهنگ و تمدن ایران یک واحد مسکونی در مشهد مقدس در اختیار ایشان قرار گرفته است و پس از طی مراحل قانونی و ابلاغ رسمی پذیرش تابعیت، سند این واحد مسکونی به نام ایشان به ثبت می رسد.
یادآور میشود که سند واحد مسکونی هنوز به نام ایشان نیست، هرچند واحد مسکونی در اختیار ایشان است، که این موضوع بر اساس قوانین کشور است که ثبت سند متوقف بر تابعیت بوده ولی با پذیرش تابعیت از سوی ایشان و اقدامات اداری یاد شده، این مشکل برطرف می شود.»
از اینکه موضوع استاد نجیب مایل هروی را مطرح فرمودید، سپاسگزاریم.
ارادتمند
عایرضا عسکری
استاد باستان شناسی دانشگاه شیراز
heyf ast keh ba ishan ingoneh raftar shavad
sermae ha ra be bad nadahid
شش ماه دیگه پیگیری کنید میبینید که ایشان فوت کرده اند ولی هنوز کارهای اقامت و سند منزلشان انجام نشده است .برای هزار نفر از پاسداران اندیشه و ادبیات و فرهنگ ایران میشه کار انجام داد . فقط جلسات بی نتیجه به صرف موز برگزار میشه
افغانستانیهای بیسوادودردسرسازبسیاری در ایران بیزنس های عالی دارندخلاف دارندوخیلی راحت دارندزندگی میکنندکه من شخصادلم میخواهدایران راترک کنندزیرامدرک دارم که خلاف کارند.ولی جناب مایل هروی بایداینقدرسختی بکشندباایشان همدردی میکنم وازکسانی که موجب شدندکه ایشان خودسوزی کنندبه درگاه الهی شکایت می برم.سلامت باشیداستادهروی.
از این خبر بسی غم خوردم، میر نجیب تاکنون نجیبانه زندگی کرد. حتما پیگیری بفرمائید که این شخصیت ایران دوست در این آخر عمر قدر آرام و آهسته زندگی کند.
از پیگری سایت انتخاب جدا سپاسگزارم.
پیروز و بهروز سربلند باشید.
سپاسگزارم از پیگری های شما.
افسوس که جامعه ما از این ایران دوست فرهنگ گستر قدر شناسی نمی کند.
بگذارید که میرنجیب در آخر عمر قدر آهسته و آرام زندگی کند.
از تلاش دولتمردان نیز تشکر می کنیم.
بیشتر این مهاجرین مصرف کننده هستند . بود و نبودشان فایده ای برای مردم نداره. در حقیقت بودنشان بیشتر ضرر هست
اگه واقعا اینجوری باشه که دیگه هیچ