پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
امروز روز فرخنده[ای] بود. در رکاب شاهنشاه و شهبانو به اصفهان برای تاسیس کارخانه ذوبآهن رفتیم. [امیرعباس هویدا] نخستوزیر هم در رکاب بود. چندین دفعه من از شوق گریه کردم. این یکی از آمال ۴۵ ساله ملت ایران است که امروز عملی میشود. از محل فروش گاز به شوروی درست میشود. علاوه بر این، فروش گاز ظرف سالهای آینده به ما فرصت خواهد داد که هزار مایحتاج دیگر منجمله اسلحه از روسها بگیریم. هیچ خاطرم نمیرود وقتی که در رکاب شاهنشاه سه سال قبل به مسکو رفتم، این قرار [گذارده] شد. شاهنشاه مرا به کناری خواستند، در صورتی که هر دو نفر در باغ بودیم و رادیوهای کوچک را در جیب خودمان باز کرده بودیم که امواج گیرنده را خراب کند. خیلی آهسته فرمودند: «فکر میکنی دوستان ما بگذارند این کار عملی شود؟» عرض کردم: «نیت اعلیحضرت پاک و به قصد خدمت به کشورتان و مردم است، هزار مرتبه هم از آمریکاییها و انگلیسها و آلمانها این کارخانه را خواستهایم، ندادهاند. اگر هم بدهند، در مقابل دلار میخواهند، در صورتی که به اینها گاز میدهیم، گازی که پنجاه سال مفت سوخته است. پس در این زمینه حق ایراد ندارند.» فرمودند: «راست میگویی. به امید خدا تصمیم میگیریم.» بعد فرمودند: «خوب است یک کار دیگری هم بکنیم، قرار دیگری هم بگذاریم.» [...]. عرض کردم: «اجازه فرمایید یکی را هضم کنیم، نوبت دیگری خواهد رسید. گردش چرخ جهان هم به نفع ماست.» قدری تامل فرمودند، بعد تصدیق کردند که درست میگویم. آن کار انجام نشد، ولی فکر میکنم تا پنج سال دیگر، اگر عمری باشد بشود.
دیروز شاهنشاه نطق مهمی ایراد فرمودند [...]. عجیب بود که کارگران ساده بدون آنکه به آنها حرفی زده شده باشد، چه احساساتی برای نکات حساس این نطق به خرج دادند.
بعدازظهر به کارهای جاری رسیدم. شب سر شام نرفتم، چون حس میکنم اربابم این روزها به من توجهی نمیکند و کممرحمت است. دماغ حضور پیدا کردن سر شام نداشتم. منزل ماندم، کار زیاد کردم. ساعت یک صبح میخوابم.