خروج آمریکا از سوریه به خروج نظامی محدود نمیشود مسلما آمریکاییها از افغانستان ، خلیج فارس ، خلیج عدن و دریای سرخ هم خواهند رفت. این یک روندی است که آغاز شده و تازه هم شروع نشده است.
به گزارش تسنیم ، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا اخیرا اعلام کرد نظامیان این کشور از سوریه خارج می شوند. این تصمیم ترامپ موجی از واکنش های داخلی و خارجی را به همراه داشت. سوالات و ابهامات زیادی در این باره مطرح است اینکه چرا آمریکا از سوریه خارج شد؟ آیا توافق پشت پرده ای بین ترکیه و آمریکا صورت گرفته ؟ آیا آمریکا قصد دارد با خروج از سوریه در مناطق حساس دیگری مستقر شود؟ این خروج چه نتایجی برای ایران دارد ؟ برنده ها و بازنده های خروج نظامیان آمریکایی از سوریه کدامند؟ به منظور بررسی ابعاد مختلف خروج نظامیان آمریکایی از سوریه و تاثیرات آن برتحولات این کشور و منطقه غرب آسیا گفت وگویی با دکتر " سعد الله زارعی" از کارشناسان ارشد تحولات غرب آسیا انجام دادیم.
متن کامل این مصاحبه به صورت سوال و جواب در زیر می آید:
* تحلیلهای متفاوتی در قبال تصمیم آمریکا برای خروج نظامیانش از سوریه مطرح است به عنوان اولین سوال واقعیت ماجرا چیست؟
زارعی: خروج نظامیان آمریکا از سوریه و خروج بخشی از افغانستان بلافاصله پس از اینکه به عنوان یک خبر مطرح شد و در اختیار رسانه ها قرار گرفت، موج بسیار پر شدتی از تحلیلها و گمانه زنیها در رسانه ها به همراه داشت. به گونهای که گمان نمی کنم در دو سه سال اخیر هیچ حادثه ای به اندازه این مسئله توانسته است، چنین موج و توجه جهانی را به خود جلب کند. بر خلاف تصوری که ایجاد شده تصمیم به کاهش و حتی خروج نیروهای نظامی از غرب آسیا یک تصمیم جدیدی از سوی آمریکاییها نیست. اگر شما مقداری به عقب برگردید، ملاحظه خواهید کرد، در سال 2006 آمریکایی ها به این جمع بندی رسیدند که باید نظامیان خود را از عراق خارج کنند. در سال 2007 " جورج بوش " رئیس جمهور وقت آمریکا با "نوری المالکی" نخست وزیر وقت عراق نشستند، توافقنامه امنیتی امضا کردند که بر اساس آن قرار شد از 2009 تا 2011 آمریکا نظامیان خود را از عراق خارج کنند و این کار هم اتفاق افتاد. ناگفته نماند، پیش از این مذاکراتی و توافقاتی در خصوص خارج کردن نظامیان آمریکایی و انگلیسی از افغانستان مطرح بود البته آمریکاییها بعدها این توافقات را به قرار داد " کاهش نیرو " تبدیل کردند. در اینجا ملاحظه میشود، مسئله خروج نظامیان آمریکایی از سوریه موضوع جدیدی نیست. چند روز قبل ترامپ سندی را منتشر کرد، مبنی بر اینکه 6 ماه قبل رسما از مقامات ارتش خواسته که ترتیبات خارج کردن نیروهای نظامی آمریکا از سوریه را بدهند. بنابراینِ، برخلاف آن چیزی که مطرح شد که تصمیم آمریکا برای خروج نظامیانش از سوریه یک رخداد غیرمنتظره بود ، واقعا چنین چیزی نیست ما از سال 2007 به این سو شاهد موارد اینچنینی در پرونده فعالیت های آمریکا در منطقه هستیم.
* چرا این تصمیم در شرایط کنونی مطرح شده است؟
زارعی: پیشتر در مواردی شاهد طرح این مسئله و حتی اقدام آمریکاییها در این خصوص ( خروج نظامیانشان از منطقه ) بودیم . در حقیقت، از سال 2007 این سوال در آمریکا وجود داشت، حضور نظامیان این کشور در غرب آسیا چه فایده ای دارد و چه تاثیری در این منطقه به جای می گذارد ؟ این در حالی است که چنین حضوری هزینه بسیار بالایی به آمریکا تحمیل می کند و نظامیان این کشور همواره در معرض خطرند . پاسخ آمریکایی ها این بود که تقریبا هیچ تاثیری در منطقه ندارد. به دلیل اینکه در روند های نظامی آنجایی که صحبت از تغییر در معادله نظامی است، دیگران ایفای نقش میکنند و نقش نظامی آمریکا در اینجا عملا به حاشیه می رود. در عرصه سیاسی هم روند تحولات غرب آسیا به گونهای است که دیگران ایفای نقش میکنند و نقشهای خودشان را به نتیجه میرساند و آمریکاییها در اینجا نقشهای بی فایده ای را عملاً برعهده میگیرند و در عرصه سیاسی هم کنار زده میشود. بنابراین ، نیروی نظامی که در غرب آسیا هزینه می دهد و معرض خطر قرار میگیرند و قادر نیست در روند نظامی امنیتی ایفای نقش کند و نمی تواند در روند سیاسی ایفای نقش کند، چرا باید در این منطقه باقی بماند. این سئوالی است که حداقل 10 سال هست که آمریکاییها از خودشان میپرسند و در این مدت، تمام روسای جمهور آمریکا پاسخ داده اند که بایستی نیروها را از منطقه خارج کرد. این تصمیم را جرج بوش گرفت. با وجودی که افراطیترین رئیس جمهور آمریکا نامیده میشود. او بود که به افغانستان و عراق حمله کرد و در زمان جورج بوش بود که جنگ های مربوط به لبنان و نوار غزه اتفاق افتاد تا دوره " اوباما " که او با شعار تغییر آمد. تعطیل کردن زندان گوانتانامو و کاهش تنشها و نیروهای نظامی از جمله شعارهای اوباما بود. در دوره ترامپ مسئله ( بازگشت نظامیان به آمریکا) در این فضا انتخاباتی مطرح شد و بعد از فضای انتخاباتی در طول این دو سال شاهد طرح این مسئله از سوی آمریکایی ها بودیم در همین حال ، یک آهنگ دیگری هم از سوی آمریکاییها شنیده شد، آهنگ اینکه ما برای از بین بردن داعش به اینجا آمدهام. ما برای تامین امنیت اسرائیل آمدیم. ما برای مهار قدرت مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به اینجا آمده ایم. خوب، چرا اینها را مطرح کردند.
* در واقع سئوال همینجاست. آمریکاییها برای خودشان مجموعه ای از اهداف را در سوریه تعریف کرده بودند که اولین آن، تغییر حاکمیت این کشور و خروج نیروهای ایرانی از سوریه بود و هدف پایانی آمریکایی ها نیز از بین بردن داعش بود. آیا تمامی این اهداف تاکنون عملی شده است که آمریکا تصمیم به خروج از سوریه گرفته ؟
زارعی: اینها مواردی است که آمریکاییها اعلام کردند. واقعا برای مهار جبهه مقاومت و تامین امنیت رژیم صهیونیستی به منطقه آمدند البته مسئله مبارزه با داعش هیچ وقت یک حقیقت در بیان آمریکاییها نبود بلکه یک تابلو بود تا دخالتهای آمریکا را مشروع جلوه دهد. آمریکایی ها به منطقه غرب آسیا آمدند و در سوریه و افغانستان هزینه کردند و خودشان را به خطر انداختند. اکنون چه کسی در منطقه روند سیاسی را تعیین میکند ؟ چه کسی در سوریه عملا روند سیاسی را رقم می زند؟ دولت بشار اسد و متحدین این دولت است. روند امنیتی این کشور را چه کسی تعیین می کند؟ پاسخ، ارتش سوریه و متحدانش هستند. پس آمریکا کجاست ؟ آمریکا در این دو فرایند حضور ندارد . در اینجا باید گفت که مسئله اسرائیل نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. الان آمریکاییها در سوریه هستند، همین چند وقت پیش اسرائیلیها یک حمله سنگینی را از داخل خاک سوریه علیه صهیونیستها در بلندیهای جولان شاهد بودند، خوب، آمریکاییها برای دفع این حمله چه کار کردند؟ هیچ چی . در همین زمان جنگ غزه پیشامد، حدود 460 فروند موشک و راکت توسط مقاومت فلسطینی طی 36 ساعت به سمت گستره وسیعی از محدوده تحت اشغال اسرائیل شلیک شد . حضور آمریکا در سوریه به این کار چه آسیبی توانست وارد کند؟ هیچ. سئوالی که پیش می آید این است که این حضور کجا می تواند امنیت اسرائیل را تامین کند؟ بنابراین ، روشن است که در اینجا آمریکا حضور دارد، در محاصره است. در معرض آسیب است. هزینههای فراوانی باید بکند، در حالی که نتونسته است و نمی تواند تأثیری در روند سیاسی دمشق بگذارد و نمیتواند تاثیری در بهبود امنیتی اسرائیل داشته باشد. پس چرا باید بماند ؟ خوب، هر عقل سالمی می گوید این نیرو باید برود و این نیرو می رود. حالا امروز نرود، فردا می رود. بلاخره این نیرو باید برود زیرا مشروعیتی ندارد و این حضور با منطق عقلی نیز سازکار نیست.
* بر می گردیم به ترکیه و اسرائیل ، سطح تحلیل ها در خصوص خروج نظامیان آمریکایی از سوریه متفاوت است. برخی تحلیلگران معتقدند قدرت آمریکا روبه افول نهاده و دیگر آن نقش تعیین کننده در معادلات و عرصه سیاسی را ندارد. چقدر این تحلیل به واقعیت منطبق است؟
زارعی:ببینید آمریکاییها از لحاظ جنگ افزاری ضعیف نشدهاند. جنگ افزارهای آمریکایی طی 40 -50 سال اخیر اگر افزایش پیدا نکرده و مدرن تر نشده اند قدرت نظامی آمریکا کاهش پیدا نکرده است اما مشکل این است که این قدرت نظامی در صورتی موثر واقع می شود که دیگران آن را به حساب بیاورند. بر اساس تعبیری که امروزه به کار می برند و می گویند این قدرت نظامی باید معتبر باشد. اعتبار یک قدرت نظامی بسته به طرف مقابل است. به تعبیری که در گذشته مشهور است می گفتند، یک ناو آمریکایی در دریای کارائیب موقعی که به حرکت در می آمد، یک حکومت در شرق آسیا ساقط میشد. چرا ؟ به خاطر اینکه در شرق آسیا این باور وجود داشت که در مقابل آمریکا نمی توان ایستاد و خواست واشنگتن لامحاله محقق می شود لذا آن ناو هنوز محیط آمریکا را ترک نکرده یک تغییر سیاسی اتفاق افتاده بود اما امروزه این مسئله که آمریکا قدرتی است که با او نمی شود مقابله کرد و بر آن پیروز شد، کنار رفته نشانه اش همین است که در طول سالهای گذشته آمریکاییها در 9 جنگی که در غرب آسیا شلعه ور ساختند، در تمام آنها شکست خوردند.این نشان میدهد، این قدرت دیگر آن کارایی گذشته را ندارد. قدرت آمریکا کم نشده اما در مقابلش اتفاقات خیلی مهمی افتاده و نیروهای نامتقارنی شکل گرفته است. این نیروی نامتقارن آمده و آن انگاره ها را تغییر داده است. در حقیقت، مشکل بزرگ آمریکا تغییر باورهای ملت هاست. اکنون که حزب الله لبنان به عنوان یک قدرت موشکی شناخته می شود، شما ملاحظه کنید که اسرائیل چند برابر حزب الله قدرت نظامی دارد. تعداد نفرات ارتش اسرائیل و جنگ افزارهای این ارتش چقدر است. زرادخانه هایی که در اروپا، آمریکا و در منطقه از رژیم صهیونیستی در جنگ پشتیبانی می کنند، چقدر است اما چرا اسرائیل از حزب الله شکست می خورد؟ زیرا آن قدرتی که در مواجه با مصر معتبر بود، امروزه در مواجه با لبنان اعتبارش را از دست داده است.
* شما میدانید وزیر دفاع آمریکا در اعتراض به عدم مشورت ترامپ با او در خصوص خروج نظامیان آمریکایی از سوریه استعفا داد. این در حالی است که بسیاری از مقامات نظامی آمریکا معتقدند این اقدام ترامپ به استراتژی آمریکا در غرب آسیا ضربه می زنه. ارزیابی شما در خصوص این اختلافات چیست؟
زارعی: در اینجا یک مسئله مهمی وجود دارد. " جیمز ماتیس" وزیر دفاع آمریکا با ترامپ اختلاف داشته و استعفا داده است. او در استعفانامه اش وانمود کرده که من با خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه موافق نبودم اما سوال این است آیا واقعاً علت استعفای ماتیس این است و اساسا او استعفا داده یا برکنار شده است ؟ مدتها قبل از اینکه استعفا نامه مزبور نوشته شود، ترامپ از کنار گذاشتن ماتیس صحبت کرده بود . بنابراین، تصمیم به خروج نظامیان آمریکا از سوریه نمی تواند منشا استعفای ماتیس باشد. موضوع دیگر این است، مگر ماتیس در مقام وزیر دفاع آمریکا نبود که ترامپ دستور حمله به سوریه را داد. او از حمله گسترده به این کشور خودداری کرد و تنها 3 پادگان خالی سوریه را هدف موشک قرار داد و عملا پرونده را با حمله به 3 نقطه بی اثر بست.
* آیا اختلافات ترامپ با تیم نظامی کاخ سفید واقعی است یا خیر ؟ طرح سناتورهای آمریکایی برای جلوگیری از خروج نظامیان این کشور از سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟
زارعی: واقعا اسنادی وجود دارد مبنی بر اینکه ارتش آمریکا از تئوری ترامپ تبعیت نمیکند و تبعیت نکرده است. نشانه بارز آن این بود که ترامپ علنی اعلام کرد یک حمله تعیین کننده به سوریه خواهد کرد. پوتین رئیس جمهور روسیه گفته بود، این حمله اثری نخواهد داشت. ترامپ در پاسخ به این سخن پوتین در توئیتی خطاب به او نوشت: فردا موشک های مامانی و هوشمند آمریکا سوریه را هدف قرار می دهد. نگاه کن و ببین چطور می خواهی این موشک ها را کنترل کنی. خوب، ترامپ از یک حمله بزرگی خبر داد و تا یک هفته بر روی آن تبلیغ شد اما در نهایت به 3 پادگان خالی سوریه حمله شد. یک سوری در این حمله کشته نشد و تجهیزات نظامی سوریه نیز آسیب ندید. این یعنی چه؟ یعنی اینکه ماتیس با مداخله نظامی آمریکا در پرونده سوریه مخالف بوده است، کسی که با مداخله مخالف است برای چه در خاک یک کشور مانده؟ معلوم است که این جمع بندی فقط از یک بخش از آمریکا نیست. این جمع بندی کل آمریکاست که شما در جایی که نمی توانید روند امنیتی و سیاسی را تعیین کنید، نباید در آنجا باقی بمانی لذا من باور ندارم که ارتش آمریکا مخالف خروج نظامیان این کشور از سوریه است.حالا چرا این در آمریکا به یک موضوع تبدیل شده است. چرا دموکراتها و حتی جمهوریخواهان وارد شدند و صحبت میکنند؟ این مسئله دو دلیل دارد. یک دلیل لابی اسرائیلی است که دارد غوغا می کند. چون این مسئله برای اسرائیل بسیار وحشتناک است و پیامدهای بسیار سختی را به همراه دارد. اسرائیل در آمریکا دارد کار می کند و لابی صهیونیستی در حال اعمال فشار است تا بتواند همین حضور نیم بندی که در عمل هم برای تل آویو فایده ای ندارد، در سوریه حفظ بکند . دلیل دوم این است آمریکا فعلا صحنه لج و لجبازی شده است. اگر ترامپ به جای خروج نظامیان آمریکایی از افزایش نظامیان در سوریه هم حرف می زد، باز مجلس آمریکا یک عده ای یقه او را می گرفتند. در حقیقت، صحنه آمریکا یک صحنه بهم ریخته است لذا خیلی از این مناقشات مبنای اصولی و استراتژیک ندارد و به موضوعات دیگری بر میگردد. اثر هم ندارد. یعنی عملا اثرخارجی بر این مخالفت ها مترتب نیست.
* هنگامی که مطالب و تحلیل روزنامههای عرب زبان و غربی را با یکدیگر مقایسه میکنیم، ملاحظه میشود که سطح تحلیل ها در این زمینه متفاوت است. برخیها میگویند که هدف آمریکا با خروج نیروهای خود از سوریه ایجاد شکاف بین ترکیه و روسیه است. آیا شما این تحلیل را می پذیرید که اردوغان پشت پرده توافقاتی با آمریکایی ها کرده باشد. دلیل آنان این است که ترکیه می خواهد سطح تنش را با آمریکا کاهش دهد و نمونه آن را آزاد سازی یک کشیش آمریکایی در ترکیه میداند. برآورد شما در این زمینه چیست؟
زارعی: در اینجا یک سئوال اساسی وجود دارد. این کاری که ترامپ کرده آیا به نفع ترکیه است یا به ضرر آن؟ عده ای می گویند اقدام آمریکا برای خروج نیروهایش از سوریه حاصل توافق بین واشنگتن و آنکاراست. معنای این حرف آن است که این کار به نفع ترکیه است اما آیا واقعاً ترکیه در این صحنه نفع میبرد؟ برای اینکه موضوع مزبور را به دقت بررسی کرده باشیم، باید ببینیم، وقتی آمریکا سوریه را ترک می کند، وضع ترکیه به لحاظ تعداد کسانی که حاضرند با آنکارا در صحنه سوریه همکای کنند، چه تعداد است. شما ملاحظه کنید هم اکنون آمریکا و ترکیه در سوریه با یکدیگر اختلاف دارند اما این دو، سر 3 عنصر با هم توافق دارند. اول اینکه دولت اسد نبایستی از این بحران سالم خارج شود. دوم آنکه نفوذ ایران در اینجا نبایستی گسترش پیدا کند. سوم هم در حوزه اقتصادی باید با محوریت ترکیه مسائل اقتصادی در سوریه سامان پیدا کند. در این سه موارد بین آنکارا و واشنگتن تفاوت و اختلافی وجود ندارد اما در نقطه مقابل، ایران، روسیه و سوریه قرار دارند. همچنین گروه هایی همچون حزب الله و شبه حزب الله در منطقه هستند. اینها مخالف سه موضوعیاند که آمریکاییها و ترکها درباره آنها توافق دارند. اکنون در این صحنه یک ضلع خودش را کنار کشیده است. اینجا ترکیه تنها و ضعیف شده است. یعنی در این معادلهای که عده ای مخالف دخالت های ترکیه هستند و یک عده هم که بر مبنای دخالت با هم گفتگو می کنند، یک ضلعش خارج شده پس پشت ترکیه ضعیف شده است. وقتی آمریکاییها از این سه چهار نقطه خارج بشوند جای آنها را ارتش ترکیه پر نمی کند حتما ارتش سوریه پر می کند. وقتی که ارتش سوریه در مناطقی مثل "منبج " مستقر بشود، این به نفع ترکیه نیست بلکه به ضرر آنکاراست. بنابراین، من تصور می کنم که صحبت سر مذاکرات ترکیه و واشنگتن اولا می تواند منشا ترکی داشته باشد زیرا برای خودشان یک موقعیتی معرفی کند و آن شکست را تخفیف بدهند و از طرف دیگر می تواند از سوی آمریکاییها باشد برای اینکه نشان داده بشود ما بر اساس یک مذاکره و یک منطق و توافقی سوریه را ترک کردیم و قرار است از این به بعد، ترکیه همین کاری را بکند که نظامیان ما در سوریه می کردند. به نظرم این موضوع واقعیت ندارد زیرا تمام جزئیات این مسئله به ضرر ترکیه است. حالا ممکن است آمریکاییها به ترک ها خبر داده باشند و گفت وگویی به مفهوم انتقال خبر اتفاق افتاده باشد اما این به معنای توافق نیست.
* قبلا بحث خروج ایران از سوریه را مطرح می کردند و گروهی از تحلیلگران می گویند آمریکاییها قصد دارند با این اقدام بهانه لازم را از دست تهران بگیرند که دیگر نیازی به حضور ایران در سوریه نیست. نظر شما در این زمینه چیست؟
زارعی: ایران برای چه چیزی به سوریه رفته است ؟ به سوریه رفته به خاطر اینکه آمریکا در سوریه بوده است؟ اول ایران به سوریه رفته یا آمریکا ؟ اول ایران رفته است. ایران در سال 2012 به سوریه رفت و آمریکا در سال 2014 رفت . پس ما به خاطر آمریکا به سوریه نرفتیم بلکه به خاطر حفظ نظام و امنیت سوریه رفتیم. یعنی امنیت و نظام سوریه ایجاب میکرد که ما برویم و کمک کنیم. ما هم رفتیم، کمک دادیم. الان آمریکاییها می گویند ما از سوریه می رویم. سوال آیا با رفتن آمریکا تمام مخاطراتی که علیه دولت بشار اسد در حوزه امنیتی وجود دارد، برطرف می شود؟ یعنی دیگر این دولت می تواند به راحتی روزگار سپری کند یا هنوز آن نیروهای مخالف و آن کشورهای مخالف به دنبال راهی هستند تا وضعیت امنیتی سوریه را تضعیف کنند؟ مسلماً این دومی . تا زمانی که دولت و متحد ما در سوریه در معرض خطر است ما در این کشور حضور خواهیم داشت. بنابراین، نه ورود ما به سوریه وابسته به آمریکا بود و نه تداوم حضور ما در آنجا وابسته به آمریکاست با رفتن آمریکاییها در اینجا اعتماد به نفس بیشتری خواهیم داشت توطئه ها در سوریه کاهش پیدا می کند . وظیفه ما در سوریه حفظ سوریه است.
* با توجه به اینکه یکی از موضوعات مهم آمریکا در آینده تمرکز بر موضوع ایران است آیا فشارها علیه ایران در آینده در این زمینه بیشتر نخواهد شد با توجه به اینکه اخیراً هم ناو آمریکایی بعد از مدتها به خلیج فارس بازگشت. این چه پیامی می تواند داشته باشد؟
زارعی: اولا بازگشت ناو آمریکایی به خلیج فارس یک موضوع تازه ای نیست. یعنی از سال 1367 اواخر جنگ تحمیلی که آمریکایی ها آمدند و به خصوص از سال 1369 که جنگ دوم خلیج فارس در منطقه رخ داد تا امروز آمریکایی ها بین 60 تا 70 فروند شناور در خلیج فارس داشتند که یکی از آنها ناو هواپیمابر است که گاهی این ناو رفت و گاهی آمده و در برخی اوقات فاصله بین آمدن و رفتن دو ناو هواپیمابر کوتاه و گاهی هم طولانی بود. این ناوی که آمده چیز جدیدی نیست. منتها در این فضایی که صحبت از رفتن آمریکا از سوریه است، بازگشت این ناو به خلیج فارس برای بعضی ها معنا دار شده در حالی که معنای خاصی ندارد.
* شما میدانید که ارتش سوریه بخش اعظمی از خاک این کشور را در کنترل خود دارد. آیا این موضوع می تواند عاملی باشد که بگویند دیگر نیازی به حضور ایران در سوریه نیست؟
زارعی: خروج آمریکا از سوریه به خروج نظامی محدود نمیشود مسلما آمریکایی ها از افغانستان ، خلیج فارس ، خلیج عدن و دریای سرخ هم خواهند رفت. این یک روندی است که آغاز شده و تازه هم شروع نشده است. روند خروج آمریکا از منطقه غرب آسیا از زمان انقلاب اسلامی ایران شروع شد. این انقلاب 50 هزار مستشار آمریکایی که بیشتر نظامی بودند از ایران خارج کرد. سپس نظامیان آمریکایی از لبنان خارج شدند. بعد آنان نیز از عراق خارج شدند. امروز هم صحبت از خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و سوریه است. این روند ادامه خواهد داشت و این تکمیل می شود لذا این یک مسئله طبیعی است و نشانه ضعف آمریکاست. یعنی سیاست حضور نظامی مستقیم آمریکا شکست خورده است آمریکا در حال ترک منطقه است تا هزینههای بیفایده ای دراینجا نپردازدو مسئله دوم که در اینجا مهم است. وقتی که آمریکایی ها شکست می خوردند ابهت آنان در کشورهای خارجی که ایران باید با آنها مراوده اقتصادی داشته باشد شکسته می شود یا افزایش پیدا می کند؟ حتما شکسته می شود. هنگامی که آمریکا در اینجا شکست می خورد تاثیرپذیری کشورهای اروپایی طرف قرارداد با ایران کاهش پیدا می کند. تاثیرپذیری قدرت های آسیایی طرف قرارداد ما از آمریکا کاهش پیدا می کند. بنایراین، قطعا این فرایند نه تنها یک فرایند تهدید آمیز در حوزه های دیگر برای ما نیست بلکه یک فرایند موقعیت ساز است اما از آنجایی که دشمن شکست خورده در کمین می نشیند تا کاری را لو به صورت محدود علیه دشمن اش انجام دهد. ما باید این قضایا را دقت کنیم. یعنی در شرایط شکست اسرائیل ما باید بیشتر احتمال بدهیم که ممکن است اسرائیلی های یک کار دیوانه واری در داخل ایران انجام بدهند . در شرایط شکست مطلق آمریکا درمنطقه ما باید بیشتر احتمال بدهیم که اتفاقی برای شکست ابهت ایران بخواهند در داخل ایران انجام بدهند. اینها منتفی نیستند ولی به طور کلی شکست نظامی آمریکا در منطقه نمی تواند برآیند اقتصادی مثبتی برای آمریکا ایجاد کند و شکست آمریکا از ما نمی تواند باعث فشار اقتصادی بیشتری علیه ایران شود این نشدنی نیست کما اینکه شما دیدید که اردوغان با صراحت اعلام کرد که ما نه از تهدیدهای آمریکا تبعیت میکنیم و نه تحریمهای آمریکا. این حرف جدید و جالبی بود که ما از ترکیه شنیدیم.
* بر می گردیم به مسئله اسرائیلی، اسرائیلیها می گویند واشنگتن خروج نظامیان آمریکایی از سوریه را به تل آویو اطلاع داده بود و از سوی دیگر رسانه های اسرائیلی گزارش می دهند که نتانیاهو در گفتوگو با ترامپ تلاش می کرد تا او را متقاعد سازد که نیروهای آمریکایی در سوریه باقی بمانند و خیلی از تحلیلگران اسرائیلی این خروج را در واقع سیلی به تل آویو ارزیابی میکنند.
زارعی: اینکه ترامپ به اسرائیلی ها خبر داده قطعا این درست است حتما از مدت ها قبل صهیونیست در جریان این مسئله بوده اند کما اینکه ترامپ رسما در توئیت اش که چند روز قبل منتشر کرد، نوشت که ما 6 ماه پیش گفتیم . خب ، این نشا ن می دهد، ماجرای خروج آمریکا از سوریه اطلاع داده شده است. مسئله دوم این است اکنون اسرائیلی ها با یک تناقضی مواجه اند. اسرائیلی ها و شخص نتانیاهو وانمود می کردند که اسرائیل در دوره ترامپ روزگاری بسیار بهتری خواهد داشت. این اتقاقاتی که دارد می افتد، نشان می دهد که اتقاقا اسرائیل در دوره ترامپ روزگار بدتری خواهد داشت. این اسرائیلی ها را به شدت عصبانی و گیج کرده است. صهیونیست ها ناامید شده اند. به طوری که نتانیاهو با سفر به عمان به پادشاهی این کشور گفته که از طرف ما به ایران بگو تهدید نباش تا تهدید نباشم. درحالی که قبلش گفته بود که ما به هیچ وجه اجازه نمی دهیم، نیروهای ایرانی در سوریه بمانند. اکنون می گوید در سوریه بمان اما تهدید علیه اسرائیل نباش. خود حضور ایران در سوریه موقعیت حزب الله را به شدت افزایش می دهد. این یعنی محو اسرائیل اما نتانیاهو به سلطان قابوس می گوید به ایران بگو تهدید نباش تا تهدید نباشم. این نشدنی نیست ولی نشاندهنده ضعف شدید اسرائیل از این مسئله است. اینجا یک نکته بسیار مهمی وجود دارد اسرائیل هم در مرحله ایجاد وابسته به حمایت پرقدرت خارجی بوده و هم در مرحله بقا وابسته به حمایت پرقدرت خارجی بوده است. اگر انگلیسیها نبودند در فلسطین محال بود که یهودی ها بتوانند فلسطین را بگیرند این که مشخص است. اصلا اسرائیل یک ولیده پروریده انگلیس است . اگر انگلیس نبود اصلا امکان نداشت اسرائیلی به وجود آید و اگر آمریکای نبود امکان نداشت اسرائیل باقی بماند. حالا شما به این صحنه نگاه کنید. اروپا مدتهاست که از معادلات غرب آسیا کنار گذاشته شده است. ده ها سال است که از ناتو یک خبر در منطقه ما وجود ندارد. اروپا درمنطقه ما کجاست ؟ اکنون دو دهه است که هیچ خبری از اروپا در غرب آسیا نیست لذا اسرائیل مدت هاست که دیگر نمی تواند دربحث امنیتی خودش بر روی فاکتور اروپا حساب باز کند. اکنون ترامپ میگوید من هم دارم می روم.
* این چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
زارعی: تاثیرش این است که مهم ترین نقطه حیاتی اسرائیل که کمک های خارجی است، این دارد از فاکتور اسرائیل کنار می رود. این حمایت خارجی که رگ حیاتی اسرائیل به آن وابسته است، دارد کنار می رود. اسرائیل از این بعد در یک منطقه پر از دشمن قرار خواهد داشت درحالی که دست های حمایتگر گذشته هم وجود ندارند. این اسرائیل را به شدت به وحشت می اندازند و امید بقا را از اسرائیلی ها می گیرد اما چرا آمریکایی ها تصمیم به خروج از سوریه گرفتند؟ پاسخ این سئوال را ترامپ در همان توئیت خودش داده است. او میگوید ما باید نیروهای نظامیان را از اینجا ببریم و به کار در خانه بپردازیم . خانه را سامان بدهیم. یعنی آمریکا الان مشکلات عدیده پیدا کرده است دیگر نمی تواند هزینه های بی حساب برای دولتی بکند که اصلا توان بقا ندارد.
* آیا خروج آمریکا از سوریه به معنای تقویت نظامی آمریکا در مناطق دیگر نیست؟
زارعی: ملاحظه کنید که این نوع سخنان خیلی وقت است که در داخل کشور مطرح می شود که ارزش منطقه غرب آسیا برای آمریکا کم شده و دیگر حاضر نیست در اینجا هزینه کند و در حال انتقال به مکان دیگری است که هر چقدر هزینه کردند ارزش داشته باشد. بنابراین ، منتظر باشید که ارتش آمریکا از این منطقه به سمت شرق آسیا و منطقه چین برود. این حرف واقعا درست نیست به دلیل اینکه اگر زیر پای آمریکا در غرب آسیا به لرزش در آمده و یکی یکی مناطق از دست اش خارج شده است، در محیط چین آمریکاییها بیشتر فقیرند . آنجا زیرپای آمریکایی ها بیشتر لرزش دارد چه کسی می خواهد در حوزه چین کمک آمریکا بکند؟ واشنگتن در آنجا کمک کاری ندارد. اروپا می آید کمک کند؟ نه . روسیه کمک می کند؟ نه . ژاپن ارتشی دارد که به آمریکا کمک کند؟ نه . چه کسی می خواهد به آمریکا تا در منطقه چین حضور پیدا کند؟ به نظرم این حرفها بیشتر از سوی کسانی مطرح می شود که نمی توانند باور کنند که دوران ابرقدرتی آمریکا تمام شده است . هنوز هم تصور می کنند که هیچ اتفاقی در دنیا نمی افتد الا اینکه آمریکایی ها عمدا و برنامه ریزی شده و دقیقا و حساب شده در آن مشارکت کنند. درحالی که این با واقعیت تطبیق نمی کند.
* بر میگردیم به موضوع کُردها، به نظر می رسد که کردها این بار هم فهمیدند که سرشان کلاه رفته، شما می دانید که کردهای سوری یکی از مهم ترین تکیه هایشان آمریکاییها بودند با خروج آنان از سوریه، کردها چه کار خواهند کرد؟
زارعی: یکیبار دیگر ثابت شد که کردها قربانی تحولات در منطقه هستند . خب چرا ؟ آیا طبیعت تحولات این است؟ خیر . اگر همین کردهای سوریه به جایی اینکه به سمت آمریکا رفتند به سمت دولت دمشق یا جمهوری اسلامی ایران رفته بودند آیا امروزه همین وضعیت را داشتند؟ یا امروز عزیز بودند؟ اگر سمت دولت سوریه یا ایران آمده بودند، حتما عزیز بودند اما معمولا کردها چه در عراق و چه در سوریه به دلیل هوا و هوس های حساب نشده به طرفی می روند که آخرش شکست است مثل ماجرای همه پرسی در کردستان عراق . خب اگر کردها واقعا محاسبه درستی کرده بودند آیا به این سمت می رفتند؟ آیا اگر مرحوم جلال طالبانی زنده بود اجازه می داد کردها به یک سمتی بروند که معلوم آن سمت شکست است ؟ نه . در پرونده سوریه هم کردها اشتباه استراتژیک کردند البته هنوز وقت دارند. کردها الان وقت دارند اتفاقا اکنون وقتش هم است که بدانند به آمریکا آویزان شدن فایده ای ندارد و بایستی به سمت دولت بروند. اتفاقا چند روز قبل یک مطلبی را کردها منتشر کردند مبنی براینکه ما موافق هستیم که ارتش سوریه وارد منبج بشود و آنجا را بگیرد. خب این علامت خوبی بود. منتها در این صحنه آمریکاییها خیلی نامرد هستند. شما ملاحظه کنید آمریکا برای منافع خودش کرد محلی را اجیر کرده است بدون اینکه مبلغی به او بپردازد این کرد را با دولت سوریه و ترکیه و گروه هایی مثل داعش درگیر کرده و آخرش هم گذاشته رفته است . این خیلی واقعا درس عبرت است . آیا ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران واقعا از این نوع کارها می کنیم ؟ یا ما مرد و مردانه اول محاسبه می کنیم و بعد که در کنار افراد قرار می گیریم و تا آخرش با او می مانیم. نمی آیم ذلیلش کنیم و نامردی درحق اش نمی کنیم اما این آمریکایی ها به طرف العینی(یک چشم بهم زدن) در عراق آن کردند که باعث خواری متحدین شد و بعدها متحدان آنان دچار بحران داعش شدند. در سوریه این کار را با کردها کرد که نتیجه آن تضعیف کردها بود . شما اکنون ملاحظه کنید اگر پیش از این کردها به دمشق رفته بودند و با دولت مرکزی وارد گفت وگو شده بودند. این چه قیمتی داشت الان که می روند چه قیمتی دارد؟ حتما قیمت شان کاهش پیدا کرده است این ضربه ای است که آمریکایی ها به آنان زده اند.
* یک مدتی بحث گفت وگوی کردهای سوری با دولت مرکزی مطرح بود.
زارعی: کردها عزم لازم را برای این کار نداشتند. صحبت می کردند. در یک جاهایی گفت وگو می کردند اما بعد رها می کردند چون اعتقاد نداشتند و دلشان به یک جاهای دیگر بند شده بود .
* سوریه می خواهد با بحث کردها چه کار کند . از طرف دیگر ترکیه است چه اتقاقاتی در صحنه اتفاق میافتد؟
زارعی: بحث کردها روشن است. کردها شهروندان سوریه هستند. محیط زندگی آنان معلوم است. دولت سوریه دولت معلومی است. راه کردها معلوم است. سیاست دولت دمشق مبتنی بر کمک به کردهاست و حتی رفع برخی از سوء برخوردهای گذشته است. این چیزی است که دولت سوریه دنبال می کند و اینجا کردها هستند که باید زودتر وضعیت خود را مشخص کنند. الان کردها در معرض حمله هستند. اگر کردها به دولت سوریه بپیوندند می توانند از ارتش این کشور توقع داشته باشند که در مواجه با ترکیه به آنان کمک کند اما اگر آنان وضعیت خود را مشخص نکنند چرا ارتش سوریه باید از کردها حمایت کند. دفاع از کسی می کنند که درخواست کند. الان زمانش است که کردها این ملاحظات را کنار بگذارند و به عنوان شهروندان سوری به دمشق بروند و مناطق شان را تحول ارتش سوریه بدهند و به این وسیله امنیت خودشان را تضمین بکنند و گرنه درگیری بین ترکیه و کردها می تواند برای کردها خسارت های زیادی به همراه داشته باشند.
* می خواهم به ادلب اشاره کنید . این منطقه چه وضعیتی در پیش دارد. ارتش سوریه بلاخره در ادلب اقدامی انجام می دهد یا اساسا به توافقات قبلی پایبند خواهد بود؟
زارعی: ببینید ادلب باید آزاد شود و هیچ کسی در این شک ندارد
* ارتش سوریه در نظر داشت ادلب را از لوث گروه های تروریستی آزاد کند اما براساس توافق سوچی قرار شد که تروریست ها از آنجا خارج شوند اما این توافق در عرصه عمل کاملا اجرایی نشد
زارعی: بله ببیند کسی حداقل در ظاهر نمی تواند مخالف آزاد سازی ادلب باشد چرا که ادلب بخشی از سرزمین سوریه است و دولت مشخصی دارد و باید این منطقه تحت حاکمیت دولت سوریه قرار بگیرد. در مذاکرات سوچی که در 15 شهریور ماه گذشته برگزار شد ترکیه اعلام کرد که در مورد ادلب دو یا سه ملاحظه دارد یکی آن است که در ادلب جمعیت انسانی زیادی وجود دارد که باید درخصوص آنان تدبیری اندیشیده شود. ملاحظه دوم این است اگر گروه هایی که در داخل ادلب هستند چنانچه تحت فشار نظامی قرار گیرند به سمت ترکیه کوچ خواهند کرد و محیط این کشور را ناامن خواهند کرد. سوم آنکه اگر عملیات نظامی بدون ملاحظه اول درخصوص جمعیت انسانی شکل بگیرد، ترکیه با یک سیل پناه جویان مواجه خواهد شد به خاطر اینکه چنین اتفاقی نیفتد اجازه دهید آنکارا بر روی فرایند سیاسی کار کند تا شاید نفوذ خود بر روی گروه های مسلح برای حل مسالمت آمیز پرونده امنیتی ادلب به توافق برسیم. خب، این پشنهاد خوبی بود حفظ جان شهروندان مسئله مهمی بود ملاحظات امنیتی ترکیه برای ایران و روسیه مهم بود و اینها را نمی شد نادیده گرفت. یک فرصت دو ماه به ترکیه داده شد. قرار بود که این کار در آبان ماه گذشته به سامان برسد. الان از آن زمان حدود دو ماه گذشته است و زمان برای گفت وگوی سیاسی به پایان رسیده و ارتش سوریه درحال آماده سازی جهت عملیات است. این بار عملیات ارتش سوریه از وجاهت بیشتر و مشروعیت بیشتر برخوردار است و ضمنا اکنون ارتش سوریه می تواند تمام نیروهایش را جمع کند. چون جبهه های دیگر تعیین تکلیف شده اند. اکنون ارتش سوریه می تواند به صورت یکپارچه برای آزاد سازی ادلب اقدام کند بدون اینکه نیازی به کمک جایی داشته باشد. به نظر من این عملیات در راه است مگر اینکه واقعا در این روزهای آخر توافق سیاسی در عمل اتفاق بیفتد که این توافق حتما مبتنی بر تحویل ادلب خواهد بود.
* روسیه اینجا به دیده تردید و نگرانی نسبت به تصمیم آمریکایی ها درخصوص خروج نیروهایشان از سوریه می نگرد چرا روس ها در این زمینه تردید دارند؟
زارعی:بینید آمریکایی ها از خودشان سوابق خوبی برجای نگذاشتند همواره حد فاصل بین گرگ و روباه عمل کردند. به نظرم اینجا روس ها شک کرده اند که با یک گرگ طرف هستند یا با یک روباه . ممکن است احساس روسیه این باشد که الان با یک روباه طرف است ولی به نظرم در این صحنه ما با یک گرگ شکست خورده مواجه هستیم و نگرانی روس ها خیلی وجهی ندارد.
* اگر بگویم "برنده ها و بازنده های" این تصمیم چه کسانی اند شما از کدام کشورها یاد می کنید؟
زارعی: به نظر من این تصمیم 4 بازنده و 4 برنده دارد. برنده به معنای اینکه این روند به سود اوست. بازنده به این معنا که این روند به زیان اوست. آنهایی که تصمیم آمریکا مبنی بر خروج نظامیانش از سوریه به سودشان است، یکی دولت دمشق است زیرا یک دشمن از کنارشان کم شده و یک مزاحم عملیات علیه تروریست ها در سوریه کاهش یافته است. یک اشغالگر در این کشور کاهش یافته این به نفع سوریه است. ضمن اینکه آمریکایی ها ثابت کرده اند که در راستای روند سیاسی و امنیتی سوریه اخلال ایجاد می کنند.
دوم به سود جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران است، به همان دلائلی که درباره سوریه مطرح شد. به اضافه اینکه بلاخره یک دشمن قدر منطقه ای مقاومت دارد یک ضلع جبهه مقاومت را ترک می کند و این نشان دهنده آن است که این مسئله می تواند در جاهای دیگر نیز تکرار شود. همچنین موقعیت بازیگری ما در منطقه غرب آسیا را افزایش خواهد داد و نتیجه بیشتری می گیریم .
روسیه سومین طرفی است که از خروج نیروهای آمریکایی از سوریه سود می برد. روسیه دراینجا می تواند نشان دهد که به عنوان یک قدرت بین المللی توانسته در صحنه تحولات امنیتی سیاسی را مدیریت کند و آمریکا به عنوان مهم ترین رقیب مسکو ناگزیر شده سوریه را ترک کند. این مسئله اعتبار روسیه را افزایش خواهد داد و امکان شرکت این کشور در سایر پرونده های غرب آسیا را افزایش می دهد و این خروج برای روس ها یک نفع خوبی دارد. آمریکا چهارمین طرفی است که از خروج نیروهایش از سوریه نفع می برد. بلاخره جلوی ضرر را از هر طرف بگیری منفعت است. آمریکا اینجا آمده هزینه داده کشته و مجروح داده و از اعتبار خود مایه گذشته و در داخل و خارج مورد سئوال قرار گرفته است در همین حال ، طی دو دهه اخیر در فرآیند سیاسی امنیتی غرب آسیا هیچ نقش اثرگذاری نتوانسته است ایفا کند. خب، این یعنی ضرر. آلان آمریکایی ها تصمیم گرفته اند جلوی این زیان ولو دریک نقطه بگیرند از این لحاظ باید آمریکایی ها را در ردیف برندگان خروج از سوریه دانست.
اما کسانی که از خروج نظامیان آمریکایی از سوریه ضرر کرده اند. اول رژیم صهیونیستی است زیرا وجود این رژیم وابسته به حمایت خارجی است. الان این حمایت موثر دارد صفر می شود و این یک تهدید وجودی برای تل آویو است. مسلما از این به بعد فرار از سرزمین های اشغالی افزایش پیدا خواهد کرد. تهدیدات امنیتی اسرائیل به صورت تصاعدی بالا می رود و امکان مقاومت تل آویو در برابر روندهای ضد اسرائیلی منطقه به شدت کاهش می یابد. بنایراین، اولین بازنده قطعا اسرائیلی ها هستند همانطوری که این مسئله در سطح بین المللی مطرح شد.
دومین بازنده ، کشورهایی نظیر عربستان هستند که آمدند از یک طرف با یک کشور عرب و مسلمان و همسایه که در عرف بین الملل همه توقع دارند، با آن مدارا پیشنه کنند، این کار را نکردند و دشمنی پیشه کردند و یک کشور بیگانه در منطقه همراه شدند. امروز با خروج آمریکایی ها اینها در واقع هم چماق را خوردند و هم پیاز را خوردند. یعنی هم هزینه و اعتبار دادند و هم از این به بعد با مشکلات امنیت مواجه خواهند شد. طبیعتا نتیجه همراهی سعودی ها با آمریکایی ها این است که مخالفین سعودی امروزه قدرت زیادی درخودشان احساس می کنند. بنابراین ، فشار امنیتی بیشتری بر عربستان وارد می کنند.
و بازنده سوم ترکیه است به دلیل اینکه آنکارا تا پیش از این می توانست بگوید یک روند سوریه دو به سه است من و آمریکا از آن طرف ایران روسیه و سوریه است. الان با کنار رفتن آمریکا عملا ترکیه تنها شد و ترکیه ای که تا پیش از این می توانست با کارت آمریکا یک چیزهایی را به سوریه تحمیل کند کما اینکه با کارت روسیه یک چیزهایی را به آمریکا تحمیل می کرد. امروزه نمی تواند با کارت آمریکا در مراوده با روسیه استفاده بکند. بنابراین، قدرت بازیگری ترکیه در منطقه کاهش پیدا کرده است.
گروه های تروریستی چهارمین طرف بازنده هستند با خروج آمریکا از سوریه جریان های ساخته و پرداخت شده کاهش پیدا خواهد کرد و صحنه شفاف تر می شود. قدرت دولت مرکزی برای تسلط بر سوریه وگسترش حاکمیت اش افزایش پیدا می کند. اینها به نظر من بازندگان در این صحنه هستند و دسته اول برندگاه هستند.
* برآورد این تصمیم آمریکا در عرصه سیاسی و نظامی چه خواهد بود؟
زارعی: مهم ترین پیامد این است که این باور آمریکا تمام شده تقویت خواهد شد. این مسئله در خود آمریکا تاثیرات عمیق بر جای خواهد نهاد. ملتی که احساس میکند قادر نیست در صحنه بین المللی بازی درست مدیریت کند، پرواز کوتاه تری از این به بعد خواهد داشت و در سطح بین المللی حساب بر روی آمریکا کاهش پیدا می کند. اینکه از آمریکا بخواهند پرونده ای را مدیریت کند کاهش می یابد. بنابراین ، بازیگری واشنگتن در خارج از مرزهای آمریکا حتما افول خواهد کرد.
* به عنوان آخرین سئوال چه اتفاقی افتاده است که کشورهای عربی و حتی خود غرب از سرنگونی نظام سوریه کوتاه آمده اند و کشورهای عربی برای برقراری مناسبات با سوریه صف شده اند. چه اتفاقی درحال رخ دادن است؟
زارعی: واقع مطلب این است که آمریکایی ها، اروپایی ها و عرب ها، تروریست ها و اسرائیلی ها برای سرنگونی دولت سوریه از هیچ اقدامی فروگذاری نکردند. اگر اینها کارشان مومنانه و درست بود باید می گفتیم اجر همه با خدا یعنی همه کارشان را تاب و در سطح بالا انجام دادند . خب ، چرا نظام بشار اسد سرنگون نشد؟ به دلیل این که جبهه مقابل جبهه مشروعی بوده است. مشروعیت عامل موفقیت است. شما وقتی که از خانه خودت دفاع می کنی یک زور را داری وقتی کسی می خواهد به خانه شما حمله کند یک زور دیگر دارد. زور صاحب خانه حتما بیشتر از زور مهاجم است زیرا صاحب خانه با قدرت تا پای جان جلو می آید اما طرف مهاجم تا پای مال جلو می آید. خب، معلوم است که کسی که تا پای جان جلو می آید قدرتش بیشتر از کسی است که تا پای مال جلو می آید. مشروعیتی که دولت سوریه داشت به واسطه این بود که داشت از کشورش دربرابر تهاجم خارجی دفاع می کرد. کمک ایران به دولت سوریه نیز مشروعیت داشت . به لحاظ اینکه ما از یک کشور مسلمان و دوست در برابر یک جبهه حمایت می کردیم . مشروعیت ایران در حمایت از سوریه خیلی بالا بود. مشروعیت حزب الله و گروه هایی مثل حیدریون ، زینبیون ، فاطمیون امثال اینها. ما با مشروعیت بالا می جنگیدیم ، جبهه مقابل فاقد مشروعیت بودند. جنگ یمن نیز همین طور است. کسی که فاقد مشروعیت است در مقابل گروهی که مشروعیت دارد و می ایستد و کوتاه هم نمی آید. این اگر قلیل هم باشد و سلاحش کمترباشد بریک جمعیت بسیار بزرگی حتما غلبه پیدا می کند. این سنت تاریخ است و فقط مختص مسلمانان نیست در هرجایی که یک ملت مقاومی وجود داشته باشد می تواند در مقابل یک جبهه بین المللی مقاومت کند و پیروز شود.
در پایان از اینکه وقت جنابعالی را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم.
زارعی: من هم تشکر میکنم انشاء الله موفق باشید.