«بیگمان طرح این مطالب هیچ وقت از بذل جان، فداکاری آتش نشان ها و تلاش دست اندرکاران مدیریت بحران پایتخت نمی کاهد. اما تصاویر شبکه خبر و شبکه های مجازی نشان می دهد آشفتگی در هنگام بروز فاجعه ملی هم چنان حرف اول را می زند. شاید اگر این اتفاق در دهه ۶۰ رخ می داد مردم با شجاعت و فداکاری، قبل از فرا رسیدن نیروهای امدادی و انتظامی، حادثه را مدیریت میکردند، تجربه تصویربرداری از شبهای بمباران و موشکی تهران نشان میداد مردم با شجاعت و اعتماد به نفس بیشتری در این حوادث حضور داشتند و قبل از نیروهای امدادی، نه تنها مجروحان، بلکه حادثه را مدیریت میکردند. بهرغم گذشت ۲۸ سال از پایان جنگ تحمیلی، چه اتفاقی در هنجارهای اجتماعی و ارتباطی مردم و مسؤولان سیاسی رخ داده که آنان به عنوان تماشاگر و نه امدادگر، صرفا در پی گرفتن عکس و ثبت رویداد هستند و بدتر از آن حجم تصویرهای انتشار یافته، نه تنها ناتوانی نیروهای امدای، بلکه کم توجهی دیگران را نشان می دهد.»
نمک سود زخمهای ملی
این منتقد سپس نوشته است:
«انسان جستجوگر و کنجکاو است اما هیچ وقت آتش سوزی، مرگ انسان ها، ریزش ساختمان پلاسکو و فاجعه ملی تماشاگر نمیخواهد، علاوه بر آن عقده های فروخفته سیاسیون، در این وانفسای مرگ آتش نشانان قهرمان عودکرده و هریک با نوشته های جان خراش، به نمک سود کردن زخمهای ملی می پردازند. تفاوت ندارد از چه جناح و نحله فکری باشی، کافی است دست به قلم برداری و با نیش قلم، صورت خراشیده داغداران حادثه را دوباره بخراشی، چه بخواهیم یا نخواهیم هیچ یک از آتش نشانان علقه ای به دعواهای سیاسی رایج ندارند، متاسفانه برخی از هواداران جناح های سیاسی، همیشه بر روی جنازه عزیزان از دست رفته در حوداث ملی دسته به یقه می شوند در حالی که مردم دست سیاستمدارانی را می بوسند که دست به کار شده و خسی ازآوار فروریخته بر جان و روح مردم را بردارند....
وقتی صحبت از آشفتگی تصویری می شود تازه میفهمیم در پایتخت، به رغم هزینه ۱۷ هزار میلیارد تومانی در طول سال برای مدیرت شهری، هیچ کس ازحوداث ایمن نیست، برای داغداران فاجعه ملی پلاسکو و مردم سوگوار میهن، فرقی نمیکند آنهایی که آن زیر ماندند اصولگرا بودند یا اصلاح طلب، طرفدار شهردار بودند یا منتقد او، گفتههای راستگرایان را تایید میکردند یا چپ گرایانه را، مهم این است انسان های فداکار و از جان گذشته ای را ازدست دادیم که جبران آن امکان پذیر نیست. تصاویر ارسالی خبرنگار شهروندان و شبکه خبر، نشان از آشفتگی فضای مجازی است؛ موضوعی که می توانست با مدیریت درست بحران به خوبی صورت گیرد، به رغم اعلام راهاندازی مدیریت بحران تهران در محل حادثه، هنوز تصویر مناسبی از این تصمیمگیری یا هدایت بحران انتشار نیافته، قرار بود ملکی، سخنگوی مدیریت بحران شود اما شهردار، استاندار، اعضای شورای شهر تهران، وزیر کشور و بهداشت هر یک دوست دارند نشانی از اقتدار مدیریت شهری و دولتی را به رخ مردم بکشند. ای کاش تصاویر شبکه خبر در حین اطفای حریق نشان داده نمیشد تا ناتوانی مدیریت بحران پایتخت در منظرجهانیان نشان داده نشود. به رغم گذشت ساعتها از وقوع حادثه پلاسکو، هنوز نقشه روشنی از ساختمان پلاسکو در دست نیروهای امدادی نیست که بتوانند راهی برای خروج زیر آوار مانده ها پیدا کنند. وقتی خبرنگار اشپیگل آلمانی از دیدن عکسهای آتش سوزی پلاسکو و اطفای آن حیرتزده مینویسد: "چرا وسایل اطفای حریق در ساختمانهای بلند مرتبه تهران این قدر ابتدایی است؟"»
زلزله پلاسکو و مدیریت بحران
صدفی در این یادداشت با اشاره به عملکرد ضعیف مدیران شهری و مدیریت بحران و همچنین عملکرد صداوسیما در پوشش اخبار آورده است:
«حضور مردم، مسؤولان بیمسؤولیت و رفت و آمد اعضای شورای شهر، که نقشی در اطفای حریق و مدیریت بحران ندارند چه ارتباطی به حمایت فنی و کارشناسی از نیروهای امدادی حادثه دارد. شبکه خبر، بعد از گذشت ساعتها از وقوع حادثه، هنوز به صورت سنتی، خبر حادثه را پوشش میدهد و از کارشناسی رویداد، مطلبی برخروجی شبکه قرار نداده، درست است شبکه خبر از همان لحظه اول حادثه پلاسکو را پوشش خبری داد ولی از روند تحلیل فرآیند حادثه و کارشناسی آن سخنی به میان نیاورد. این تصاویر آشفته ربطی به سواد رسانهای مردم ندارد بلکه نشاندهنده این است هیچ یک از متولیان مدیریت بحران، تجربه هدایت فاجعه ملی را ندارند، وقتی ساختمان پلاسکو این همه نیرو و امکانات امدادی را به خود اختصاص میدهد باید از واژه "زلزله تهران" به خود لرزید. امیدوارم "زلزله پلاسکو" مدیران شهری و مدیریت بحران تهران را به خود آورد!
به جای این همه حرفها، مانور قدرت سیاسی و به قول احمد توکلی، "مرده خوری سیاسی" سیاستمداران و دولت مردان، بهتر است سرمایههای اجتماعی را در جامعه تقویت کنیم و از قدرت لایزال مردم مایه بگذاریم. این رفتارها نه به سواد رسانهای مردم ارتباط دارد و نه ارتباطی به باید و نبایدهای جامعه مدنی و امت اسلامی. ما ایرانیان، انسانهای فداکار و از جان گذشتهای هستیم وگرنه اینگونه از کشورهای مظلوم و تحت ستم چون فلسطین، یمن، لبنان، سوریه و عراق و قس علیهذا حمایت نمیکردیم ولی چرا در حمایت از ملت فداکار خودمان اینگونه آشفته عمل میکنیم. راستی مسؤولان بهتون برنخوره، به قول مولوی شیرین سخن :
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست»
* هوشنگ صدفی