پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : نخستین مراکز علمی- دینی غرب که به مطالعه و تحقیق در عرصه شناخت تشیع گام برداشته است، دانشگاهها و مدارس عالی پاریس در فرانسه میباشند.
بهطور کلی در فرانسه و سپس در دانشگاههای آن و مدارس مطالعاتی و مراکز پژوهشهای عالی؛ مطالعات در حوزه اسلامشناسی و شیعهشناسی به سه دوره معین قابل تقسیم است:
دوره نخست که ما از آن به «دوران شناخت اسلام و نیز مقابله با آن» یاد مینماییم، از میانههای قرن پانزدهم میلادی تا ابتدای حضور ناپلئون بناپارت به قدرت را به عنوان پادشاه فرانسه در برمیگیرد. در این دوره اسلام به مانند یک فرهنگ قومیتی در یک جامعه شرقی مورد لحاظ قرار میگرفت. مطالعات عمیقی در میان متون دینی مسلمانان رایج نبود و بیشتر در قرآنشناسی و زندگی پیامبر آن به اختصار محدود میگردید. البته دسترسی میان دنیای غرب و اسلام هم به سادگی قرنهای بعدی نبود. به آن دسته از مطالعاتی هم که بود نمیتوان اصطلاح پژوههای میدانی و یا توصیفی اطلاق نمود. چه آنکه غالباً گزارش مانند بودند.
دوره دوم اسلامشناسی در فرانسه، به دوران استعمار، ورود اروپاییان به بلاد مسلمان و آغاز اولین روابط رسمی میان اهالی ادیان بزرگ و خصوصاً عصر پادشاهی ناپلئون بناپارت بازمیگردد، که به تحقیق و مطالعه رسمی و علمی در اسلام رسمیت بخشید. در واقع در این دوره است که نخستین مساجد در فرانسه احداث میشود و نخستین گروههای مطالعاتی در حوزه اسلام به کشورهای مسلمان گسیل میگردند. اولین مسجد پاریس در سال 1842 در محله بائوژون احداث گردید. [2]
این دوره دارای خصائص معینی میباشد که در مسیر مطالعات اسلامشناسانه حائز توجه است. از طرفی نفوذ و قدرت کلیسای مسیحیت رو به نزول و کاهش نهاده است. از طرف دیگر مواجهه رسمی میان مردم اروپا و مسلمانان در حال شکلگیری است. از جانب سوم منافع غربیان در مشرق زمین و التفات مشرقیان به تمدن غرب رو به فزونی نهاده است. از سوی چهارم، جریانهای فکری و اندیشهای مهمی نیز رو به نمایان شدن در غرب و شرق است. سکولاریسم، لائیسیته، جریانهای اصالت فرد و اصالت جامعه، زمزمههای سوسیالیستی در مفهوم عاماش رو به شکلگیری نهاده و خلاصه تحولات فرهنگی وسیعی در مغرب رو به وقوع است. از آن طرف نیز مغرب زمین، دوره دشوار و سخت جنگهای مذهبی را نیز پشت سر گذاشته است که در آن میان مسیحیت کاتولیک و پروتستان صدها هزاران نفر کشته و بیش از صدها شهر و ایالت نابود شدند. در این فضا اسلامشناسی جدیدی آغاز میگردد. منابع این اسلامشناسی را در فرانسه ناپلئون فراهم آورده است.
ناپلئون بنا پارت (1769-1821) اولین امپراتور مهم و بانفوذ فرانسه در فاصله سالهای 1804 تا 1815 میلادی است که در ورود اسلام به اروپا و تحولات گسترده در این قاره نقش بسزایی در تاریخ ایفا نمود.
ناپلئون بناپارت: تغییر رویکرد و نگاه فرانسویان به اسلام
توجه ناپلئون بناپارت را به مصر، مردم و فرهنگ مصریان که اکثریت ایشان را مسلمانان تشکیل میدادند باید نقطه عطفی در رویکرد مردم اروپا و خصوصاً فرانسه به اسلام دانست. ناپلئون در بیست و دوم ژوئن سال 1798 بر فراز کشتی خود هنگام ورود به سرزمین مصر به لشکریان خویش چنین گفت:
«مردمی که بنا است ما با آنان زندگی کنیم، ماحومتن (برگرفته از واژه محمدی، نام قدیم اطلاق شده بر مسلمانان) هستند... آنان را تکذیب نکنید. با آنان همانگونه که با یهودیان و مردم ایتالیا برخورد مینمودید رفتار نمایید. احترام مفتیان و امامان ایشان را نگه دارید، همانگونه که خاخامهای یهودی و اسقفان مسیحی را احترام میکنید». [3]
این مشی ناپلئون در جای جای سیاستها و رفتارهای او کاملاً مشهود مانده است. در اعلامیهای که در تاریخ دوم ماه ژوییه سال 1798 در اسکندریه خطاب به مردم بیان نموده چنین آمده است:
«مردم مصر، به شما گفته شده که من آمدهام تا دین شما را نابود نمایم! هرگز چنین چیزی را باور نکنید. به آنان که چنین گفتهاند بگویید که من آمدهام تا حقوق شما را به شما بازگردانم و سوءاستفادهکنندگان را مجازات نمایم. و آمدهام تا مردمانش، پروردگار، رسولش و قرآن را احترام نمایم.» [4]
ناپلئون مجذوب شرق بود. او در یکی از سخنان خویش آورده: «بعد از همه، غیر ممکن نیست که شرایط مرا به آنجا برده باشد که اسلام را در آغوش بگیرم... اما این نبوده مگر تعلیمات خوب. برای این منظور باید تا حوالی فرات (بین النهرین) پیش روم. تغییر دین را میتوان از وسعت نتایج سیاسیش فهمید.» [5]
ناپلئون به تقریب بین مسیحیت و اسلام قائل بود و در این راه نیز تلاشهای زیادی داشت. وی در جایی چنین آورده:
«محمد9، کسی که بسیار نزدیک، در مسیر مسیحیت گام مینهد و از آن (مسیحیت) کمی دور است.» [6] مقصود او از این جمله این است که اختلاف مکتب اسلام و مسیحیت بسیار اندک است و مسیر مسلمانان مانند مسیر عقیدتی مسیحیت میباشد.
ناپلئون اختلافات موجود میان اسلام و مسیحیت را در سنت هلن [7] بیان مینماید:
«اگر به شیوه خیلی ماهرانه دو دین شرقی و غربی (اسلام و مسیحیت) را تحلیل نماییم، به نظر میرسد که دین ما تماماً روحانیست و دین محمد تماماً احساسی است. «عذابهای موجود» نزد ما همان جهنم و شکنجههای جاویدانش، چیزی جز جزای اعمال (زشت) نزد مسلمانان نیست، حوریان چشم آبی، جنگلهای زیبا، نهرهای شیر (مقصود: اینها نیز در اسلام جزای اعمال خوبند...)... میتوان از این دو دین چنین تعبیر نمود که یکی تهدید است و به عنوان یک دین ترس و وحشت خود را نمایان مینماید و دیگری دین وعدههاست و به یک دین جذابیتها مبدل شده است.» [8] (ولی واقع آنها یکی است...)
به جاست که این جمله ناپلئون را در خصوص اسلام مورد توجه قرار دهم:
«سپس در نهایت، در زمانی از تاریخ، مردی ظهور نمود که نامش محمد9 بود. و این مرد هرآنچه را که موسی و عیسی و تمام پیامبران گفتند بازگو نمود: خدایی جز خدای یکتا نیست. این پیام اسلام بود. اسلام یک دین واقعی است. مردم میخوانند و آگاه میشوند. آنها با منطق و خرد انس میگیرند. آنها بتها و سنتهای غلط کفرآمیز را کنار میگذارند و میپذیرند که خدایی جز خداوند یکتا نیست. و در نتیجه، من امیدوارم در زمانی که به طول نخواهد انجامید، اسلام بر جهان تسلط خواهد یافت، زیرا او بر جهان تسلط خواهد یافت.» [9]
البته مسلم است که این مشی و رویکرد ناپلئون برای بزرگان وقت کلیسا که زخم خورده از تعطیلی
دادگاههای کلیسایی و رنج دیده از ادبار مسیحیت از کلیسا هستند، مقبول و مطلوب نبود. این پادشاه از طرفی بساط تفتیش عقائد را به هم زده و دادگاههای کلیسایی را برچیده است و از دگر سو، روی خوش و مرحمت به اسلام و مسلمانان نشان داده و اصولا و اساساً اسلام را به عنوان یک دین رسمی پذیرا گردیده است! در همین ایام است که دانشکدههایی دولتی، ونه کلیسایی، در فرانسه و پایتخت آن تأسیس میگردند که موظف به تعلیمات زبانهای شرقی با تأکید بر عربی شدهاند. اینها در کنار زبانآموزی بررسی متون شرقی را نیز در مراحل تحقیقی و آموزشی قرار دادهاند. از جمله این مدارس باید از مدرسه زبانهای شرقی (L» École des langues orientales) تأسیس شده در سال 1795 نام برد.
البته همزمان مدارس و دانشگاههای دیگری هم که از قبل به فعالیتهای علمی در حوزه علوم انسانی مغول بودند نیز شاخههایی در رشته اسلامشناسی تأسیس نمودند که از آن جمله باید از کلج دو فرانس، سوربون، مدرسه هنر و معماری نام برد. در این میان مراکزی همچون «موسسه ملی زبان و تمدنهای شرقی» یا اینالکو نیز در سال 1795 [10] کار خود را نخست با فراگیری زبان عربی آغاز نمود و سپس زبانهایی همچون فارسی و سریانی هم بدان افزوده شد. البته در این مرکز مهم دانشگاهی و تحقیقاتی نیز متون کهن اسلامی دور از نظر نماند و مورد توجه قرار گرفت.
این بود که کمکم کلیسا در این شرایط بحرانی مقابل خود، وادار به مطالعات اسلامی گردید. البته این مطالعات چند منظوره هدایت میشد. هم لازم بود مبلغان مسیحی برای ورود مسلمانان به اروپا با مکتب فکری آنان آشنا شوند. هم لازم بود آنان خودشان را برای جذب پیروان جدید مسیحیت در مشرق زمین مهیا نمایند. از طرف دیگر ضرورت داشت خودشان از خطر ورود دین جدید و سؤالات و نگرانیهای مذهبی مردم در مواجهه با آن واکسینه نمایند. البته باید از قافله پژوهشگران دینشناس هم عقب نمیماندند. همه اینها تنها با آشنایی کامل ایشان با دین اسلام مهیا میگردید.
بنابراین در این دوره دو دسته مطالعات به صورت موازی ولی غالباً بر یک پایه و مشی علمی روی اسلام و مذاهب آن انجام میپذیرفت. یکی پژوهشهای بزرگان و محققین کلیسا و دیگری مطالعات اساتید و پژوهشگران مراکز علمی دولتی و ملی.
در این میان بیشتر مطالعات محقق شده در بستر کلیساییان صورتی متفاوت داشت و غالباً با رویکردی نقادانه بود تا توصیفی پژوهشی. بنابراین میتوان گفت که پژوهشهای مستشرقین و اسلامشناسان مسیحی این دوره، بیشتر راهی برای نقض و رد آثار و مبانی فرهنگ دینی اسلام بود. لذا ادبیات این آثار بیشتر نوعی نگاه و رویکرد مخالفانه و ناقدانه به متون و آثار اسلامی دارند. بدیهی است که غالب این آثار نیز توسط محققین کلیسایی تحقق مییافت تا توسط اندیشمندان دیگر. بهعنوان نمونه آثار اسلامشناسان مشهور و متبحری مانند هنری لمان (Henri Lammens) را میتوان از این دست آثار بر شمرد که با نگاه نقادانه خویش تلاش در شناخت و معرفی اسلام در اروپا داشت.
هنری لمان از مستشرقین، مورخ و محققین مهم و بنام فرانسه زبان است که اثری قابل توجه را در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) تحریر نموده است. وی در اول ژوئیه سال 1862 در شهر گاناز کشور بلژیک متولد گردید. وی یک کشیش یسوعی بود که فرقهای از مذهب کاتولیک مسیحیت به شمار میرود. او بر همین مذهب عمرش را به تحقیق و مطالعات اسلامی گذراند. وی برای پژوهشهای خویش، غالب عمرش را در لبنان به سر برد و نهایتاً در 24 آوریل سال 1937 در همان شهری که به تحقیق و مطالعه آثار اسلامی اشتغال داشت یعنی بیروت، از دنیا رفت.
هنری در مکتب کشیشان روحانی در شهر تورنو در شهرستان تورنو در استان آنتوئر در منطقه فلاندری در کشور بلژیک پرورش یافت. وی در حالی که هنوز پانزدهمین سال عمرش را سپری مینمود، به عنوان طلبه علوم دینی کلیسا رهسپار شهر بیروت و کشور لبنان گردید. او در ابتدای ورودش به آموزش و فراگیری زبان عربی پرداخت. یک سال پس از آن یعنی در حوالی سال 1878 وی در زمره فرقه یسوعیهای مسیحی یا «پیروان مسیح» درآمد.
وی در سیر مطالعاتی خویش رویکردی تحقیقاتی نقادانه در آثار اسلامی در پیگرفت. او بر گزارههای تاریخی تکیه مینمود ولی از تحلیل خویش در تفسیر و تبیین وقایع بهره میبرد. وی تلاشهایی در تطبیق واقعیتهای منقول اسلامی با اساطیر و افسانههای باستان داشت تا مطابقت دادن آموزههای اسلامی با تعالیم دنیای مسیحیت و این بیشتر ناشی از همان فضای متفاوتی میتواند باشد که علیه کلیسای دوران او در حال شدت یافتن بود. البته در همان کلیسای بزرگ فرانسه نیز بودند محققینی که سعی در تطبیق حقایق اسلام با آموزههای کلیسایی داشتند و در خلال مطالعات آنان مطالب فراوانی از ماهیت حقیقی اسلام در فرانسه آشکار گردید.
در میانه و اواخر این دوران، محققینی آمدند که در نتیجه مطالعات خویش در آثار اصیل اسلامی، اعم از ابنیه و مراکز کهن سنتی و معماریهای شگرف آن، و یا بررسی متون دینی خاص، و یا در اثر مجالست و برخورد مستقیم با جوامع مسلمان، نگاه و مشی متفاوت و معتدلی نسبت به اسلام یافتند. این دسته از اسلامشناسان اگر چه از لحاظ تاریخی در دوره نخست قرار دارند اما به لحاظ محتوی، بیشتر جانبی بیطرفانه را دنبال نمودهاند.
چهرههایی مانند هارتویگ درنبورگ (1908-1844) (Hartwig Derenbourg) اسلامشناس بزرگ اواخر قرن نوزدهم میلادی را باید از جمله محققینی دانست که بر خلاف جریان مشهور نخست، بیشتر به دنبال شناخت حقیقت اسلام و صورت واقعی آن در فرانسه تلاش نمودند. هارتویگ درنبورگ سالها کرسی رسمی ادبیات عرب و نسخهشناسی متون اسلامی را در دانشگاههای پاریس عهدهدار بود. وی استاد لویی ماسینیون و مشوق وی در انتخاب پروژه مطالعاتی جریانهای باطنگرا در اسلام و عرفان اسلامی به شمار میرود.
پس از درنبورگ، باید از شارل دو فوکو (1917-1858) (Charles de Foucauld) نام برد که به عنوان یک اندیشمند و محقق مسیحی مجذوب فرهنگ اسلامی گردید و سعی فراوانی را در مدت حیاتش در راه معرفی اسلام حقیقی و تقریب میان دو دین بزرگ مسیحیت و اسلام به عمل آورد. وی شاید بیشترین و بالاترین تلاشها را در جهت زدودن تفکر ضد اسلامی در فرانسه دوران خویش و حتی پس از پایان حیاتش داشته باشد.
او با لویی ماسینیون رفاقتی عقیدتی و فکری نیز داشته است. از مکاتبات میان آن دو چنین برداشت میشود که این دو اندیشمند بزرگ در حوزه عرفان تحتتأثیر یکدگر نیز بودهاند. دوفوکو قبل از مرگش در سال 1917 انجمن خیریه خود را به لویی ماسینیون واگذار نمود. چهار نامه ماسینیون به شارل دوفوکو نیز به چاپ رسیده که نشان از وابستگی و عمق دوستی میان ایشان دارد. در آوریل 1909 وی به همراه ماسینیون شبی را به عبادت در کلیسای مشهور «قلب مقدس مونتمارت» [11] در ارتفاعات منطقه هجده پاریس با هم گذراندند. [12]
چهرههایی مانند شارل ویرولود را به واقع باید پایان دهندگان به جریان نخست برشمرد که بیشتر درصدد تغییر رویکرد ضداسلامی در بین پژوهشگران فرانسه و دیگر مستشرقین غربی دانست.
شارل ویرولود (Charles Virolleaud) در دوم ژولای سال 1879 در شهر باربزیو سنت هیلر در جنوب غربی فرانسه متولد گردید و در هفدهم دسامبر 1968 از دنیا رفت. او یکی از معروفترین باستانشاسان فرانسه به شمار میرود که در حوزه کشورهای لبنان، سوریه و اطراف آن به مطالعات باستانشناسانه پرداخت وآثار گوناگونی تحریر نمود.
او در سال 1921 نخست به عنوان استاد انستیتوی باستانشناسی پاریس مشغول گردید. سپس به عنوان مدیر بخش باستانشناسی کمیساریای عالی فرانسه در سوریه و لبنان منصوب گردید. او پس از بازگشت به عنوان پروفسور در مدرسه عملی مطالعات عالی پاریس از توابع دانشگاه مهم سوربون به تدریس و راهنمایی پایاننامهها پرداخت. وی در تحقیق و بررسی آثار تمدن اوگاریت [13] مشارکت داشت. وی در سال 1938 کتاب «تمدن فنیقیان» را نوشت و در سال 1938 کتاب اسطورهشناسی فنیقیان را به قلم تحریر درآورد.
او در سال 1941 به عنوان عضو آکادمی «فرهنگستان کتیبهشناسی و زبانهای باستانی فرانسه» [14] برگزیده شد و سپس از سال 1951 تا سال 1964 به عنوان ریاست «مرکز آسیایی» [15] انتخاب گردید. [16]
وی در حوزه شیعهشناسی و مطالعه در آثار چهرههای بزرگ مکتب تشیع از جمله حضرت فاطمه «و حضرت سیدالشهدا7 کارهای بزرگ علمی از خود به جای نهاد.
دوره سوم: با آغاز مهاجرت گسترده جریانهای مسلمان به اروپا از یک سو، آغاز قیامها و نهضتهای اسلامی علیه استعمارگران حاضر در بلاد مسلمان در اوان جنگ جهانی اول از دگرسو، رشد مطالعات دینشناسی و آشکاری غنای فرهنگ اسلام از جانب دیگر، در کنار الزام غربیان به تغییر جهت رفتاری و سیاسی با مسلمان تحت استعمار و دیگر کشورهای مهم مسلمان، فضایی به وجود آمد که کم به کم صورت سیاسی ارائه شده از اسلام را نزد اهالی مغرب زمین، به یک دین بزرگ دارای محتوای عمیق و شریعت دارای مبنا و اصول تغییر داد.
در اینجا بود که سیر مطالعات فرانسویان در حوزه دین اسلام از رویکرد تاریخمدارانه و ناقدانه به رویکرد موضوعشناسی و مطالعات تطبیقی و تحلیلی تغییر یافت. مراکز مطالعاتی غربی، من جمله فرانسه به عنوان پیشگام این سلسله مطالعات، رویکردشان را به اسلام و مطالعات مربوط به این دین بزرگ جهانی تغییر دادند.
لویی ماسینیون (Louis Massignon) (1883 - 1962) اسلامشناس مشهور و صاحبنظر فرانسوی که یک کاتولیک معتقد به شمار میرفت را باید طلایهدار جریان دوم دانست که توانست نگاه غربیان و محققین بزرگ آن را به اسلام و مکتب آن دگرگون نماید. حشر و نشر وی با مسلمانان الجزایر و ارتباط وی با اندیشمندان مسلمان و مطالعاتش در میان آثار اسلامی توانست از او چهرهای متمایل به این مکتب بسازد. او برای نخستین بار رسماً در مجالس درسی خویش از هویت فرهنگی و غنای اندیشه اسلامی سخن به میان آورد و به بررسی محتوای درونی این دین پرداخت.
وی در حوزه شیعهشناسی نیز تلاش قابلتوجهی از خود ارائه نمود و مکتب امامیه را با استفاده از عناصر مبنایی و اصولی آن معرفی مینمود. مقالات مشهور و آثار بزرگ او در معرفی برخی از چهرههای معصومین شیعه را باید از نخستین گامهای رسمیت بخشیدن به مطالعات شیعهشناسی و تأسیس کرسی تشیع در دانشگاههای فرانسه دانست. این جریان دوم، در بدو حضور پررنگش، غالباً به بررسی متون کهن و نیز تشیع درونگرا (مذاهب باطنیگرا و خصوصاً اسماعیلیه) تمرکز یافته بود، که بر مبنا و تئوریها و تحلیلهای افرادی همچون لویی ماسیون، ژرژ
وجده (1908-1981)، و بعدها هنری کربن استوار بوده است.
پس از شخصیتهای مذکور، هنری کربن (1978-1903) را باید چهره برجسته شیعهشناسی در فرانسه دانست که این رشته مطالعاتی و علمی را به یک دپارتمان و کرسی مستقل دانشگاهی در فرانسه ارتقا داد. اگر چه کربن بیشتر شیفته جریانهای فلسفی و تاحدی عرفانی تشیع بوده، اما توانسته است کلیاتی از علم کلام شیعه را نیز به غربیان معرفی نماید و با ادبیات ویژه خویش تبیین کند. البته مکتب علمی و متدولوژی شیعهشناسی وی را نباید با دیگر محققین فرانسوی یکسان دانست. وی هم قلمی متفاوت و با نمایه کاملاً فلسفی دارد و هم در بیان نکات و اندیشههای علمی، متأثر از متن گام برمیدارد. وی رسماً کرسی شیعه امامیه را در دانشگاه سوربون تأسیس نمود و خود عهدهدار این امر مهم گردید. دو حرکت مهم وی را در اداره این کرسی باید در نظر داشت:
- متنشناسی آثار روایی و کلامی شیعه
- جریانشناسی فلسفی
وی در هر دو زمینه مذکور قریب پنجاه سال تلاش نمود و آثاری را از خود به جای نهاد که انصافاً دارای عمق و ظرافتند. در عرصه متنشناسی وی به بررسی دقیق و علمی مجموعههای حدیثی کهن شیعی همچون اصول کافی پرداخته است. در حوزه جریانشناسی نیز وی توانست جریانهای فلسفی اسلامی- شیعی را تا حدی به جامعه غربیان بشناساند. البته و صدالبته تلاش بزرگانی همچون مرحوم علامه فخیم و اندیشمند بزرگ طباطبایی و نیز متفکر برجسته سیدجلال آشتیانی و نیز بزرگانی از اهل خرد و اندیشه مانند: سید حسین نصر، داریوش شایگان و استاد احمد مهدوی دامغانی، هر کدام به میزان خویش، نیز کربن را در مسیرش یاری دادهاند.
با درگذشت هنری کربن، دو جریان پژوهشی به جای کربن، به مطالعات شیعهشناسی تداوم بخشید:
جریان نخست، جریانی است که تشیع باطنگرا را از آموزههای هنری کربن پذیرفت، و در تداوم مشی مطالعاتی و شیوه پژوهشی او که بر مدار فنومولوژیسم یا پدیدارشناسانه استوار بود، سعی در بررسی و تتبع در اسلام و حوزه تشیع دارد. این رویکرد که امروز نیز در بین بزرگانی از محققین دانشگاه سوروبون و مدرسه عملی پژوهشهای عالی رواج دارد، تلاش خاصی در ارائه اسلام و تشیع بر اساس عناصر و محتوای مفاهیم آن دارد. شاید بتوان پروفسور پیر لوری [17] را وفادارترین چهره عصر حاضر سوربون به مکتب و اندیشههای فکری هانری کربن دانست.
در این جریان هیستوریسم یا اصالتهای تاریخی دارای مکانت و وزانت علمی به شمار نمیرود. بنابراین رجوع به تاریخ تنها به عنوان مؤیدی بر یک نقل و واقعه است. به بیان دیگر، در این عرصه، وقایع و گزارههای تاریخی را در تحلیل مفاهیم و عناصر درونی دین دخالتی اساسی نیست. آنچه مهم است؛ تحلیل و شناخت حقایق مفاهیم بما هو هو میباشد و نه بدان حیث و جهت که در یک واقعه تاریخی قرار گرفته است. در این روش علمی و مطالعاتی، توجه به تطبیق این مفاهیم با آموزهها و معادلهای آن در ادیان مسیحیت و یهودیت نیز به نظر میرسد. میتوان گفت در این سبک و مشی پژوهشی، ضمن نفی اهمیت گزارههای تاریخی، بیشتر دنبال آشکار نمودن معارف و حقائق عرفانی، کلامی و به مفهوم عام، جنبههای نظری شریعت میباشند.
جریان دوم را باید جریانی برشمرد که بیشتر بر محور اصالت تاریخ یا هیستوریسم گام برمیدارد و سخن از تحلیل وقایع و گزارههای تاریخی میزند. این جریان بر فنومن و یا پدیدهها رویکردی متفاوت نسبت به جریان نخستین دارد. اینجا وقایع تاریخ و تحلیل آن وقایع است که مفاهیم را میسازد و عناصر درونی یک دین را میپرورد. یک حادثه سیاسی، یک رویداد تاریخی و یک اتفاق درگذر زمان، شریعتی را نمایان میکند و مفاهیمی را ابداع مینماید و صورتی را میآفریند. در واقع، مفاهیم دینی و شریعت ساخته گزارههای تاریخی است.
در میان شاگردان و متأثرین از هنری کربن، عدهای از محققین دانشگاههای فرانسه به این سبک مطالعاتی و مشی پژوهشی معتقدند و در آن مسیر گام برمیدارند. مثلاً این جریان در تحلیل معارف شیعی، نظر و نتایج متفاوتی را نسبت به جریان نخست به دست آورده است. از دست دادن قدرت و خلافت، ضعف در برابر جریان حاکم، خلفا پس از پیامبر، از دست دادن منابع مالی و دستگیری طرفداران علی7، جریان سیاسی شیعی را به صورت مذهب رسمی مقابل حکومت وقت نمایان ساخت!
این چنین است که این جریان حتی بررسی موضوع تحریف یا عدم تحریف قرآن، مهدویت، امامت، موضوعات نظری و کلامی در تشیع را تمام در آینه وقایع تاریخی مورد تتبع قرار میدهد و معرفی مینماید.
افرادی همچون امیرمعزی که سالها در مکتب کربن حضور داشتند، به عنوان یکی از چهرههای شاخص این جریان، معتقدند که تشیع، برخاسته از جهتگیریهای سیاسی، تنها به جانب درون توجه دارد واصولاً جنبههای ظاهری دین در نظر شیعه نیست. به عقیده او، آنچه امروز شیعه نام گرفته با شیعه سدههای نخست تفاوت کامل و حتی بنیادین دارد. از نظر او دیدگاه پدیدارشناسانه هنری کربن نمیتواند راهگشای مطالعات شیعهشناسی باشد و یا حداقل با مبنای فکری او کاملاً در تضاد است.
مجموع این روشها و رویکردها، باب مطالعاتی خاصی را در دانشگاههای فرانسه گشوده است که موجب پدید آمدن تحقیقات گسترده در عرصه مذاهب باطنگرا، تصوف و عرفان شده است. مطالعه در حوزه شیخیه، اسماعیلیه، مهدویت، متون کهن مربوط به امامت و ولایت امامان شیعه8 و مطالعه در حوزه تأویلات قرآنی و تفاسیر شیعی کهن، در همین راستا بخش گستردهای از تحقیقات دانشگاه سوربون و مراکز مطالعاتی مربوط به آن را به خود اختصاص دادهاند.
در کنار این دو جریان مطالعاتی در حوزه تشیع امامیه، سبکها و شیوههای مطالعاتی دیگری نیز به نظر میرسند که ضمن ارتباطشان با دو مکتب قبلی دارای تفاوتهای ویژهای با آنها هستند. مثلاً در سالهای اخیر، شخصیتهایی همچون صبرینا مرون به مطالعات میدانی- کتابخانهای در تشیع امروز روی آورده که آثار تحقیقی و مطالعاتی نسبتاً عمیقی را در رابطه با جریانهای شیعی دوران معاصر رقم زده است. این نوع مطالعات بیشتر صورت میدانی به خود گرفته و تلاش در تطبیق پدیدهها و مفاهیم با گزارههای تاریخی دارد. البته این مکتب به سادگی آن دو سبک بیان شده، قابل تعریف نیست و بیشتر باید در خلال بررسی نتایج آن به معرفی آن پرداخت.
در ذیل، به شیوههای کلی مطالعات و پژوهشها در حوزه شناخت تشیع امامیه و یا به اصطلاح شیعهشناسی در دانشگاههای فرانسه با محوریت سوربون و مراکز تابعه آن میپردازیم.
شیوه نخست: مطالعات مبتنی بر پدیدارشناسی توصیفی (فنومنولوژی) (phénoménologie)
اسلامشناسی بر پایه پدیدارشناسی، از طریق بررسی متون، منابع دینی و مذهبی کهن و اولیه اسلام، شیوه متداول در برخی از مراکز آکادمیک غرب به شمار رفته، یکی از راهکارهای مورد توجه محققان و پژوهشگران در حوزه علوم انسانی، خصوصاً در دو علم فلسفه و دینشناسی میباشد. این شیوه از مطالعات، بیشتر به مفاد و محتوای اصیل، پایهای و اولیه دین و مذاهب آن دین، از زوایای مختلف و رویکردهای متشتت توجه دارد. محققین دینشناس که بر این مبنا به پژوهش میپردازند، برای دستیابی به حقیقت، پدیدهای دینی و مذهبی، موضوع آن را از زوایای مختلف مینگرند و با بیانهای متفاوت توصیف مینمایند.
گاه در ضمن مطالعه متون قدیمی، درصدد بررسی و مطالعات تطبیقی آن موضوع مذهبی و دینی با امثال آن از جهت ماهیت و نوعیت؛ در دیگر پدیدههای همان دین و مذهب و یا دیگر ادیان و مذاهب برمیآیند. مثلاً آنچه که کربن در حوزه مفهومشناسی پدیده «ولایت» در مکتب امامیه و تفاسیر مسیحیت از جایگاه قدیسین و حضرت عیسی به عمل آورده را باید از این دسته از مطالعات برشمرد. در منظر کربن به عنوان یک محقق شیعهشناس، مطالعه و تتبع یک پدیده مذهبی و دینی لازم است معطوف به موضوع، آنگونه که با آنها مواجه میشود باشد. بدیهی است که «ولایت» در تعبیر او و بنا به مبنای اتخاذی کربن، میتواند تفسیری متفاوت از آنچه برای دیگر شیعهشناسانی همچون رابرت گلیو و یا صبرینا مرون دارند، داشته باشد.
در این شیوه، که مبنایی غالب برای بیشتر محققان معاصر دانشگاه سوربون و مراکز تحت اشراف آن در عرصه دینشناسی و مذهبشناسی میباشد، محقق با بررسی متون قدیمی و کهن یک مذهب؛ این امکان را مییابد که از مقایسه میان آموزههای قدیم و اصیل آن، با آنچه امروز در آن مذهب و آیین مشاهده میگردد؛ از فرایند رشد، گسترش و نیز تشعب و اختلافهای به وجود آمده در آن مطلع گردد و تفسیر و شرحی از آن ارائه نماید. به بیان دیگر یکی از بهترین ابزارهای شناخت علل، عوامل و شرایط به وجود آمدن مکاتب، نحلهها و مذاهب در دل یک مذهب اصلی، بررسی متون مذهبی اولیه آن در کنار مطالعه جریانات تاریخی و جامعهشناسانه آن دورانها به شمار میرود.
البته به یقین بر مبنای پدیدارشناسی نمیتوان تفسیر و تعبیر دقیقی از مفاهیم، آنچنان که باید و شایسته حقیقت آن است ارائه نمود، مگر آنکه خود محقق به نوعی تحتتأثیر عمیق و دقیق موضوع و مفاد آن قرار گرفته باشند. لذا برای محققینی که کاملاً ذهنیت لائیک و یا غیر دینی دارند، استفاده از شیوههای پدیدارشناسانه در کشف و فهم متون مذهبی راه آسانی نیست. اینکه شخصیتهایی همچون شارل فوکو، لویی ماسینیون، هنری کربن، پیرلوری و هنری دولهوگ، از چهرههای معاصر شیعهشناس بیشتر بر مبنای این روش پدیدارشناسانه به مطالعات خویش در حوزه مذهب تعمق میبخشند و تداوم میدهند نیز همه و همه از این روست که تمامی آنان در نقطه «ایمان به خداوند وجلوههای رحمانی» معتقد و پایبند میبوده و هستند.
در این شیوه، سعی محقق بر آن است تا به عنوان مقدمه تتبع خویش، با استفاده از مطالعه منابع و آثار تدوین شده در صدر اسلام و سدههای نخستین هجری، با فضای تاریخی و شرایط موجود در آن دوره آشنا گردد و از آن میان به مناطات، عوامل رشد و توسعه متون دینی و جریانشناسی تشعّب و تفرّق مذاهب، در کنار شناخت اسباب وعلل بسیاری از محتویات و مفاد فرامین، آموزههای دینی (حوزه علوم مربوط به کلام) و احکام مذهبی دست یابد. آنگاه وی متوجه موضوعات مطرح و مورد نظر خویش، همان پدیدههای مذهبی و دینی، میگردد و از تمامی جوانبی که در ذهن دارد به تفسیر و تببین آنها میپردازد.شناختی که از این راه برای وی حاصل میگردد در حقیقت عناصر منتج از پژوهش وی در شیعهشناسی تلقی میگردد.
در شیوههای مطالعاتی مبتنی بر پدیدارشناسی، یکی از مهمترین ابزارهای تتبع و پژوهش را باید استفاده از علم فیلولوژی دانست که به بررسی دقیق تحولات معنوی و مفهومی یک لغت یا اصطلاح میپردازد. دانش فیلولوژی را در علم دینشناسی باید تتبع و پژوهش در مجموعه مصطلحات به کارگرفته شده در یک متن دینی و مذهبی دانست که با توجه به ترکیب جنبههای ادبی، تاریخی، و تحولات مفهومی آن مصطلحات صورت میپذیرد. مثلاً برای پژوهش به منظور شناخت یک مفهوم (پدیده) و یک موضوع دینی و مذهبی مانند «ولایت»، محقق نخست به متون کهن دینی که این مصطلح در آنها به کار رفته است رجوع مینماید. در این راستا آثاری که به بیان شأن نزول یا اسباب النزول مرتبط با آن اصطلاح پرداختهاند در درجه نخست التفات قرار میگیرند.
سپس آن اصطلاح در دیگر متون تاریخی و غیرتاریخی نگارش یافته همزمان با متن اصلی مورد مطالعه مورد بررسی قرار میگیرد. در مورد مثال، پژوهشگری همچون کربن در ابتدا به سراغ آیاتی از قرآن میرود که در آن واژه ولایت و ترکیبات آن ذکر شدهاند. سپس به متون کهن و قدیمی بیانگر اسباب النزول همچون کتاب اسباب النزول أبوالحسن علی بن أحمد بن محمد بن علی واحدی نیشابوری (متوفی 46٨)، کتاب لباب النقول فی أسباب النزول تألیف جلال الدین سیوطی و امثال آن میپردازد و آنچه که سبب به کارگیری آن مصطلح شده را میجوید. وی سپس متون غیر دینی و غیرمذهبی همچون دیوان شعرا، آثار تاریخی و گزارشهای مختلف منقول؛ که این مصطلح در آنها به کار رفته رجوع مینماید تا تحولات و تطورات مفهومی آن اصطلاح را ملتفت شود.
وی از بستر این سیر دشوار تاریخی از مفهومگیری و مفهومسازی و حقیقت آن را به دست میآورد، که منبع مهمی در مذهبشناسی و دینشناسی به شمار میروند. این همان فرآیند به کارگیری علم فیلولوژی است که اگر چه اقران و امثالی در وادی علوم اسلامی دارد، چنانکه در علم اصول فقه در بحث حقیقت شرعیه و متشرعه اشارهای اجمالی به تحولات لغوی یک مصطلح شرعی میپردازیم، اما به واقع ساخته و پرداخته مغرب زمین است.
این روش در میان اساتید برجسته دانشگاه سوربون و مدرسه عملی پژوهشهای عالی متداول است. پس از کربن، پیر لوری نیز از این مبنا در سیر پژوهشهای خویش بهره فراوانی برده است. آثار مهم مطالعاتی وی همچون: «خواب در اسلام»، «تاویلات القران»، «فرشته در اسلام» و «علم حروف»، نمونهای از این روش مطالعاتی در فرانسه به شمار میروند.
از دگر سو، باید دانست که گرچه رویکرد درونی این دسته از محققین غالباً برخاسته از عقیده و نوعی ایمان درونی میباشد، ولی این بدان معنی نیست که نوع پژوهشها و مطالعات ایشان نیز؛ بر مدار پذیرش درونی و ایمانی تمامی آنچه که درصدد بررسی آن بودهاند باشد. اگر چه من به نوبه خویش قلم و لسان علمی این دسته را بیشتر و بیشتر مراعی حسن نظر و جامع لطافت تعبیر و کلام دیدهام، ولی توقع ایمان به نتیجه در مسیر آن پژوهشها و تحقیقات نیز امر میسور و یا حداقل مطلوبی نخواهد بود.
بنا بر این نکته، از نظر غالب محققین مذهبی شیعه، تألیف کتاب ارزشمند «کمال الدین و تمام النعمه» شیخ صدوق (زاده 306ـ قم و درگذشته 381ـ شهرری)، نتیجه الطاف خاصه امام عصر (نورالله عیوننا بلقائه) است. لذا در آثار کتابشناسان، روات و رجالشناسان مذهبی، کمتر به عوامل اجتماعی و سیاسی دوران صدوق و تأثیر آنها در نگارش آن گونه آثار توجه شده است. در حالی که برای اسلامشناسی که بر مبنای پدیدارشناسی به مطالعه در این آثار پرداخته، (غالباً نگاهی خارج از حوزه مقدسات شیعی و تعبیرات مذهبی آن دارد)، نگارش چنان اثری به عنوان یک پدیده دینی و مذهبی ناشی از شرایط خاصی است که برای مؤلف آن محقق گردیده است، فضای فرهنگی و اجتماعی و نیز رویکرد مذهبی حکام آلبویه و تحولات فکری جریان شیعی و عواملی از این دست را باید بستر پیدایش دانست.
در جریان مبتنی بر تاریخ و یا جریان دوم مورد بحثمان که امروز چهرههایی مانند پروفسور امیر معزی در رأس آن قرار گرفتهاند، بیشتر تأکید بر وقوع وقایع و حوادث تاریخی بسترساز این آثار است. بنابراین، تألیف این چنین کتابی، اگرچه کلامی و عقیدتی به شمار میرود، جز به لحاظ شرایط سیاسی و حدوث وقایع خاص تاریخی زمان مؤلف و تأثیرپذیری وی از حکام وقت نبوده است. مسیر حکومتی خاندان بویه و ملاحظات ویژه آنان در تشدید و تحکیم پایه نظامی شیعی، مقتضی تدوین و ساماندهی نظام عقیدتی و مکتبی تشیع است. این نیز جز با گردهم آوردن اندیشمندان این مذهب و تشویق آنان به انجام این امر خطیر و مهم میسر نیست. [18]
این نقطه افتراق ایمانی میان دو دسته از اسلامشناسان، میتواند موجب آن گردد که محقق داخل، ضمن آشنایی با مبانی نظری این دسته از اسلامشناسان، در شناخت عوامل و اسباب رشد و گسترش مفاهیم دینی، از تشعب جریانهای فکری و نظری سدههای نخست هجری، تحولات و تطورات در جریان شکلگیری و سازمانیابی تشیع امامیه و فرق مربوطه و نیز مصطلحات کلامی مبنایی و فروع آن در این مکتب آگاهی، احیاناً، متفاوتی به دست آورد. شاید هم گاهی اطلاع از این دسته شناختهای دقیق تحلیل بتواند در تغییر روند افتا و صدور احکام و فتاوی مؤثر افتد و این شناخت جدید، فقیه مطلع را در مقام استنباط و اجتهاد؛ در بستری متمایز از گذشته قرار دهد.
از آن سو نیز برای یک مستشرق، مطالعه آثار محققین مذهبی در شناخت جریانات متفاوت دینی و جامعهشناختی و گونههای تولید و رشد مبانی دینی در کنار مکاتب فکری اهمیتی به سزا دارد، هرچند غالباً اسلامشناسان غربی؛ منشا وحیانی در این آثار (همچون روایات ودیگر متون مقدس) را مردداً میپذیرند و تأسیس وحی را نیز بعضاً نتیجه فرآیند اندیشه نخبگان برمیشمرند و یا تشعشعاتی در ذهن عارفان و درون ساختگان یک جامعه، تا تداوم حضور خداوند بر انسان، آنگونه که بر عیسای نبی جلوه نمود. اگرچه اخیراً هستند اسلامشناسانی در فرانسه که تداوم وحی عیسوی را بر رسول گرامی اسلام به عنوان «جلوه الهی بر بندهای معتقد» پذیرا گردیدهاند. [19] البته هدف و نتیجه این مطالعات در میان اسلامشناسان و محققین مسلمان همواره یکسان نیست.
پی نوشت:
[2]. Michel Renard، «Les prémisses d» une présence musulmane et sa perception en France - Séjours musulmans et rencontres avec l» islam»، dans Mohammed Arkoun (dir.)، Histoire de l» islam et des musulmans en France du Moyen Âge à nos jours، op. cit.، 2e partie، chap. II، p. 573–582.
[3]. Procalamation à l «Armée d» Orient: Quartier Général à bord de l «Orient، le 4 Messidore an VI.
[4]. Proclamation au quartier général، Alexandrie، le 14 Messidor an VI.
[5]. Napoléon nous parle، 1997، ISBN 2-7441-1320-4، p. 110.
[6]. Mémorial de Sainte-Hélène par le Comte de Las Cases، t. 2 p. 301، édition La Pleiade.
[7]. نام جزیرهای در جنوب اقیانوس اطلس است که دریانورد پرتغالی ژوانیو دا نووا این جزیره را در 1502 کشف کرد و نام سنت هلنا مادر امپراتور روم کنستانتین بزرگ را برآن نهاد. انگلستان سالها از این جزیره به عنوان تبعیدگاه استفاده میکرده است. معروفترین زندانی این جزیره ناپلئون بناپارت بود که تحت نظارت دولت بریتانیا سالهای واپسین عمر خود را در این جزیره در تبعید بود.
[8]. Mémorial de Sainte-Hélène par le Comte de Las Cases، t. 2 p. 333، édition La Pléiade.
[9]. Correspondance de Napoléon 1er: tome V، p518. Correspondance de Napoléon 1er: pièce N°3148. Journal inédit de Sainte Hélène، de 1815 à 1818 (Gal Baron Gourgaud).
نامههای ناپلئون بناپارت، جلد پنجم، نشر هنری پلون، پاریس، سال 1860، نامه 4287، صفحه 518.
[10]. Institut national des langues et civilisations orientales.
[11]. Basilique du Sacré-Cœur de Montmartre.
[12]. LE NÉEL Bernard، Le Professeur Massignon sur les traces de Foucauld، Site de Saint-Brieuc et Tréguier.
[13]. پادشاهی اوگاریت (در محل رأس شمراء امروزی) که دیرینگی آن به نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد بازمیگردد در شمال غربی سوریه در 16 کیلومتری شمال شهر لاذقیه واقع شده بود. باستانشناسان در کاوشهای خود در این منطقه، متونی را یافتهاند که به یک زبان ناشناخته نوشته شدهاند. این متون نخستین نمونههای خط الفبایی جهان بهشمار میآیند. باستانشناسان فرانسوی از سال 1929 کاوش در کاوشگاه باستانی اوگاریت را آغاز کردهاند. آنها موفق به کشف لوحهایی به زبان اکدی، زبان مرجع برای داد و ستد در آن دوره شدند و در عین حال متونی را یافتند که از نشانههایی نزدیک به نشانههای زبان اکدی تشکیل میشدند و متعلق به یک زبان ناشناخته بودند. خطشناسانی که به رمزگشایی این متون پرداختند به این نتیجه رسیدند که این نشانهها در واقع نخستین خط الفبایی است، به عبارت دیگر یک خط که نه از نشانهها و نه از هجاها تشکیل شده بلکه در واقع از حروف تشکیل گردیده است. الفبای اوگاریت شامل 29 حرف است.
شهر اوگاریت در یک کیلومتری کرانه دریای مدیترانه واقع شده بود و شهری بود که با دنیای خارج در پیوند بود. شهر اوگاریت که مهد الفبا بوده یک جامعه «باسواد» بشمار میآمد. ایو کالوه باستانشناس فرانسوی که به همراه بسام جموس باستانشناس سوری مشترکاً مدیریت هیات باستانشناسی اوگاریت را به عهده دارند، میگوید: «در کاوشگاه اوگاریت فرهنگنامههایی ترجمه شده به زبان اوگاریتی و نوشتههایی در مورد سومر کهن کشف شدهاند که توسط دبیران آن دوره نگهداری شده بودند».
خط اوگاریتی با ازهمگسستن این پادشاهی پیرامون 1185 نابود شد و شهر اوگاریت نیز متروک گردید.
[14]. فرهنگستان کتیبهشناسی و زبانهای باستانی فرانسه Académie des Inscriptions et Belles-Lettres بنیادی دانشگاهی در فرانسه است که در سال 1663 آغاز به کار کرد و اکنون یکی از پنج فرهنگستان تشکیل دهنده بنیاد فرانسه به شمار میرود. فرهنگستان توسط پنج تن از نامدارترین انسانگرایان فرانسوی بنا نهاده شد. ژان شاپولن، فرانسوا شارپنتیه، ژاک کازانی، امبل دو بورزی،ام. دووریه بنیانگذاران این نهاد بودند. [1] مسؤول برقراری نشستهای آغازین این فرهنگستان ژان بتیست کلبر، وزیر اقتصاد لوئی چهاردهم، بود. او از دانشمندان زبانشناس دعوت کرد تا توصیههای آنان درباره متنهای نوشته شده به زبان لاتین بر سکهها و شعارهای روی تندیسهای همگانی و مدالهای تقسیم شده به افتخار لوئی را بشنود. در پایه مرامنامه فرهنگستان، این نهاد به مطالعه کتیبهها و زبانها و فرهنگهای تمدنهای باستانی، از سدههای میانی و دوره کلاسیک گرفته تا تمدنهای نااروپایی، اختصاص دارد.
[15]. Société asiatique. La Société asiatique est une société savante fondée en 1822، dont l» objet est de promouvoir les langues orientales، publier les travaux et rapports des orientalistes et rassembler la communauté scientifique francophone autour de conférences mensuelles.
«La Société Asiatique a été fondée en 1822 dans le mouvement d» enthousiasme suscité par les premières conquêtes de l» orientalisme scientifique: déchiffrement d» écritures، résurrection de monuments، comparaison des langues2.»
Sa création fut confirmée par ordonnance royale le 15 avril 1829. La première présidence fut assurée par Antoine-Isaac Silvestre de Sacy، avec Abel Rémusat comme secrétaire. Parmi les premiers membres، figurent Jean-François Champollion et Eugène Burnouf.
«Elle a traversé les xixe et xxe siècles en assurant sa mission: *le développement et la diffusion des connaissances sur l» aire immense allant du Maghreb à l» Extrême-Orient ; *une approche scientifique et multidisciplinaire des cultures orales et écrites des sociétés concernées2.»
Devenue association loi 1901 en 1910، elle a renouvelé ses statuts en 1965. Par ses activités et son histoire، elle entretient des liens étroits avec des institutions prestigieuses: notamment l «École nationale des langues orientales vivantes (où elle a eu son siège de 1924 à 19723)، l» Académie des inscriptions et belles-lettres et le Collège de France.
La Société asiatique rassemble actuellement plus de 500 membres en France et dans le monde. Son organe، le Journal asiatique، est publié sans interruption depuis 1822. La diversification progressive des études، leur développement par la spécialisation toujours plus étroite، renforcent le rôle d» organisme fédérateur des spécialistes d» études orientales qu» elle assume depuis près de deux siècles. Elle possède en outre des collections patrimoniales de premier ordre dans le domaine de l «orientalisme: imprimés، manuscrits orientaux et archives scientifiques، conservés dans sa bibliothèque (52، rue du Cardinal-Lemoine - Paris Ve).
[16]. Charles Virolleaud»، in Je m» appelle Byblos، Jean-Pierre Thiollet، H & D، 2005، p. 257 ونیز
André Dupont-Sommer، Notice sur la vie et les travaux de Charles Virolleaud، Institut de France، Paris، 1969.
[17]. پروفسور پیرلوری متولد پاریس در سال 1952 میلادی است. وی در سال 1970 تحصیلات متوسطه خود را بروکسل، پایتخت بلژیک به پایان رساند و سپس در سال 1973 موفق به دریافت مدرک فارغالتحصیلی از انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس، بخش روابط بینالملل گردید. وی در سال 1975 مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات و زبان عربی از دانشگاه سوربون (پاریس 3) اخذ نمود. در سال 1977 نیز مدرک اگرگاسیون خود را در همان رشته بهدست آورد. وی در سال 1981 مدرک دکترای سیکلسومش را در رشته مطالعات تمدن عربی از دانشگاه سوربون دریافت نمود وبه دنبال آن در سال 1990 دکترای دولتی خود را در همان رشته کسب نمود. لوری در حال حاضر استاد راهنما، پژوهش و تحقیق سطوح بالا در دپارتمان مطالعات عرب دوره قرون وسطی و معاصر، و عضو مؤسسه فرانسوی خاور نزدیک و استاد راهنما مدرسه پژوهشهای عالی سوربون میباشد. عضویت در کمیته بررسی تاریخ ادیان ومذاهب و مجله پژوهشی تاریخ تصوف وعرفان نیز درکارنامه او ثبت است و...
وی نخستین پژوهش علمی مهم خود با موضوع عرفان اسلامی را در سال 1977 میلادی تحت اشراف پروفسور روژر آرناردز در دانشگاه سوربون با موفقیت به پایان رساند. وی در سال 1978 پس از دریافت بورس پژوهشی از آکادمی ایرانی فلسفه در تهران با کمک پروفسور هنری کوربن موفق به دریافت دکتری دیگری در رشته تمدن عرب درسال 1981 گردید.
او مدتی در مؤسسه پژوهش و تحقیقات عرب در دمشق به ادامه تحقیقات خویش پرداخت. وی در سال 1990 پایاننامه دکتری با عنوان درونگرایی (عرفان و تصوف) اسلامی را با رتبهای بالا به پایان رساند آنگاه از سال 1981 بهعنوان استاد کنفرانس دانشگاه بوردو فرانسه به تدریس پرداخت. در سال 1991 رتبه استادی دانشگاه سوربون و مدرسه پژوهشهای عالی در بخش علوم ادیان به او تعلق یافت و تا کنون به عنوان استاد راهنما بسیاری از پایاننامههای مقطع دکتری در زمینههای اسلامشناسی و مذاهب آن در مدرسه پژوهشهای عالی سوربون در کنار دیگر مجامع و دانشگاههای جهان اشتغال دارد. او در حال حاضر عضو کمیته تحریریه نشریه آسیایی و مطالعات اسلامی و نیز بولتن سالیانه اسلامشناسی بوده و در کنار آن دبیری انجمن دوستان هانری واستلا کوربن را عهدهدار است.
وی علاوه بر مقالات علمی بیشماری که در مجلات علمی و پژوهشی مشهور ارایه نموده در دایرهالمعارف اسلام نیز مقالات حایز توجهی نگاشته است. وی همچنین در سال 1383 موفق به دریافت جایزه کتاب سال در ایران گردید.
[18]. برای آشنایی با این آراء و نظرات به آثار پروفسور محمدعلی امیرمعزی رجوع شود.
[19]. رجوع شود به مقاله «متدولوژی اسلامشناسی هنری دولهوگ» نشریه علمی تحقیقاتی ایران و اسلام، شماره ششم سال 1394.
مراجع
فهرست منابع
1. Yusuf Ziya doctorat Kavakci، Méthodologie de la recherche islamique، Xlibris Corporation (Juin 17، 2008).
2. Mervin، Sabrina، Le Hezbollah، état des lieux، Etude (broché). Paru en 04/2008.
3. Mervin، Sabrina، Un réformisme chiite: ulémas et lettrés du Ghabal «Amil (actuel Liban-Sud) de la fin de l» Empire ottoman à l» indépendance du Liban، Paris – Beyrouth – Damas، Karthala – CERMOC – IFEAD، 2000.
4. Lory، Pierre، Les commentaires ésotériques du Coran selon «Abd al-Razzâq al-Qâshânî، Paris، Les Deux Océans، 1980، réédition revue et augmentée en 1991.
5. Lory، Pierre، Dix traités d» alchimie de Jâbir ibn Hayyân - Les dix premiers Traités du Livre des Soixante-dix، Paris، Sindbad، 1983، réédité avec une mise à jour en 1996 aux éditions Actes-Sud.
6. Lory، Pierre، La science des lettres en islam، Paris، Dervy، Esprit de Lettre، 2004.
7. Lory، Pierre، Petite histoire de l» islam، avec Mohammad Ali Amir-Moezzi، Flammarion، Librio، 2007.
8. Lory، Pierre، L» élaboration de l» Elixir Suprême - Quatorze traités de Jâbir ibn Hayyân sur le Grand Œuvre alchimique (en arabe Tadbîr al-iksîr al-a «zam ; textes édités et présentés)، Damas، Publications de l» Institut Français d» Études Arabes، 1988.
9. Lory، Pierre، Alchimie et mystique en terre d» Islam، Lagrasse، Verdier، Collection «Islam spirituel»، 1989. Réédité aux éditions Gallimard، folio/essais، 2003، 246 pages. (ISBN 2070427196 et 978-2070427192) Traduction en espagnol par Gracia Lopez Anguita، Alquimia y mística en el Islam، Madrid، Mandala Ediciones، 2005 ; en persan par Zeinab Pudineh Aqai et Reza Kuhkan، Kîmyâ-o «erfân dar sarzamîn-e Eslâm، Enteshârât-e Tahûrî، 2009.
10. Lory، Pierre، Le rêve et ses interprétations en Islam، Paris، Albin Michel، collection Science des religions، 2003، 320 pages. (ISBN 2226142320 et 978-2226142320) Traduction en arabe Ta «bîr al-ru» yâ fî al-Islâm، par Dalyâ al-Tûkhî، Le Caire، al-Hay» a al-Misryya al- «Âmma li-al-Kitâb، 2007.
11. Lory، Pierre، Min ta» rîkh al-hirmisiyya wa-al-sûfiyya fî al-Islâm (De l» histoire de l» hermétisme et du soufisme en Islam)، traduit par Lwiis Saliba، Jbeil، Editions Byblion، 2005 ; 2e édition revue et augmentée، 2008.
12. Mohammed Muqim، Méthodologie de la recherche dans une perspective islamique، S. Abdul Majeed (1997).
13. Amir Moezzi، Mohammad Ali، Dictionnaire du Coran، Robert Laffont، octobre 2007.
14. Amir Moezzi، Mohammad Ali، Le Coran silencieux et le Coran parlant، CNRS 2011.
15. Afzâd. Ethnologie d «un village d» Iran، Vivier-muresan، Anne-sophie.
16. LE NÉEL Bernard، Le Professeur Massignon sur les traces de Foucauld، Site de Saint-Brieuc et Tréguier.
17. Procalamation à l «Armée d» Orient: Quartier Général à bord de l «Orient، le 4 Messidore an VI.
18. Proclamation au quartier général، Alexandrie، le 14 Messidor an VI.
19. Napoléon nous parle، 1997، ISBN 2-7441-1320-4، p. 110.
20. Mémorial de Sainte-Hélène par le Comte de Las Cases، t. 2 p. 301، édition La Pleiade.
21. Mémorial de Sainte-Hélène par le Comte de Las Cases، t. 2 p. 333، édition La Pleiade.
22. Arvind Sharma، Méthodologie en études religieuses، SUNY Press، 2002.
23. L» ENCYCLOPEDIE SONORE DES UNIVERSITES، Fédération Interuniversitaire de l» Enseignement à Distance، Domaine universitaire de la Bouloie - Bâtiment Louis Bachelier - 25030 BESANCON Cedex.
24. L «Encyclopédie Universalis.
25. Les Annuaires de l» Ecole pratique des hautes études، 2009-2010، Paris، EPHE.
26. Corbin، Henry، En Islam Iranien، aspects spirituels et philosophiques، 1971 Gallimard Paris.
27. Sourdel Janine et Dominique، Dictionnaire historique de l» islam، Quadrige /Puf 2007Paris.
28. Mervin، Sabrina، Les mondes chiites et L» Iran، Karthala2007، Paris
MERVIN Sabrina، Histoire de l» islam. Fondements et doctrines، Paris، Flammarion، Champs Université Histoire، 2000