پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : علی حیدر گیلانی، پسر نخست وزیر سابق پاکستان بالاخره سکوت خود را درباره تجریه وحشتناک ربوده شدنش توسط القاعده را شکست
وی گفت که ربایندگان قصد مبادله وی با برخی زنان زندانی خانواده ایمن الظواهری، رهبر القاعده را داشتند.
به گزارش انتخاب، علی حیدر گیلانی، پسر یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر سابق پاکستان در مصاحبهای با شبکه خبری بی بی سی در محل سکونتش در لاهور گفت: من به مدت سه سال در اسارت القاعده بودم. در دوران اسارتم یکی از اعضای مهم القاعده به اسم ضیا همواره کنارم بود. القاعده در ازای آزادی من خواستار آزادی تعدادی از زنان خانواده ایمن الظواهری و یک مبلغ هنگفت بود. اگرچه پیش از ربوده شدنم هیچ تهدیدی دریافت نکرده بودم اما به من گفته شدکه تحت تعقیب بودم.
وی افزود: آدم ربایان به غیر از باج و خواستههاییکه برای آزادی زندانیان عالی رتبه القاعده داشتند میگفتند که هدفشان در اصل پدرم است و او را دشمن خود میدانند. پدر من زمانی که اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده کشته شد، نخست وزیر پاکستان بود. او عملیات در وزیرستان جنوبی را آغاز کرد. آدم ربایان به من گفتند که قصد دارند تلافی کنند.
علی حیدر گیلانی ادامه داد: در ابتدا مرا به فیصل آباد بردند و سپس به مناطق قبیله نشین وزیرستان شمالی منتقل کردند. به مدت دو سال در غل و زنجیر بودم. مرا در یک اتاق کوچک نگه میداشتند و یک سال و دو ماه اجازه ندادند رنگ آسمان را ببینم. من برای گذر زمان شروع کردم به نوشتن خاطرات روزانه و هرچه فکر میکردم را مینوشتم.
این کار باعث میشد عقلم را از دست ندهم. اگرچه آدم ربایان هر زمان چیزی مینوشتم آنها را پاره میکردند.
وی گفت: در این مدت خیلی دعا کردم. همیشه به پسرم فکر میکردم و به خودم میگفتم به خاطر او زنده میمانم. یکی از سخترین مسائل در دوران اسارتم این بود که فهمیدم مهمترین لحظات زندگی پسرم همچون روز اول مدرسه یا سالروزهای تولدش را از دست دادم. اگرچه القاعده از نظر فیزیکی مرا شکنجه نکرد اما قصد داشت روح و ذهنم را آزار دهد. آنها به من میگفتند که مسلمان نیستم. پدرم نیز مسلمان نیست ما به جهنم خواهیم رفت و خانوادهام برای آزادیم هیچکاری انجام نمیدهد.
گیلانی افزود: من در منطقه جنگی بودم. همیشه صدای حملات هوایی و پهپادی به گوش میرسید و میترسیدم در یکی از این حملات کشته شوم. حمله پهپادی ژانویه سال جاری میلادی باعث شد تا القاعده مرا به طالبان تسلیم کنند. آنها مرا به طالبان پاکستان در منطقه شوال دادند تا مرا زنده نگه دارند. اسارتم نزد طالبان بهتر بود نزد آنها درغل و زنجیر نبودم، اجازه پیاده روی و دیدن خورشید را داشتم حتی به من یک رادیو داده شد و من از طریق آن به بی بی سی گوش میدادم و با جهان بیرون ارتباط برقرار میکردم.
نیروهای طالبان 9 مه سال جاری میلادی اعلام کردند که به خاطر حمله هوایی آمریکا باید این منطقه راترک کنیم ما شبانه راه افتادیم و ناگهان صدای هلی کوپتر و تیراندازی شنیدم. من روی زمین دراز کشیدم که صدایی به من گفت تی شرتم را درآورده و دستهایمان را بالا بگیریم. آنها دستایم را بستند به آنها گفتم که علی حیدر گیلانی، پسر نخست وزیر سابق هستم. اما آنها ابتدا حرفهایم را باور نکردند اما کمی بعد به آنها ثابت شد که حقیقت را میگویم. بعدها فهمیدم که این حمله شبه نظامیان القاعده را هدف گرفته بود و من خوش شانس بودم که در آنجا بودم. مرا سوار هلی کوپتر کردند و یکی از نیروهای آمریکایی به من گفت که آقای گیلانی به خانه باز میگردید.
گیلانی ادامه داد: من هنوز در شوک هستم. اما میخواهم به زندگی عادی برگردم. من در حال نوشتن کتابی درباره دوران اسارتم هستم. قصد دارم به سیاست بازگردم چرا که این در خون من است.