آیت الله جوادی آملی در سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه،امام جعفر صادق (ع)، بیانات ارزشمندی را در بیان معارف والای آن حضرت ارائه داد.
به گزارش «انتخاب» به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی؛متن کامل سخنان ایشان بدین شرح است:
* حفظ اسرار دیگران از وظایف اصلی مؤمنان
روایتی از وجود مبارک امام صادق(علیه و علی آبائه و أبنائه آلاف التحیّة و الثناء) در رابطه با ویژگی های انسان مؤمن در تحف العقول هست که حضرت فرمودند: مؤمن وقتی مؤمن است که وقتی گفت من بندۀ خدا هستم ببیند خدا چه گفته و سنّت پروردگارش را انجام بدهد و همچنین سنّتی از پیغمبر و امام نیز در او باشد.
ایشان کتمان سرّ را یکی از وظایف مؤمنان دانسته و گفتند: سنّت خدا این است که هر چند «عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ» است اما غیب و اسرارش، باعث نمی شود راز دیگران را برای همه بگوید؛ لذا انسان هم باید راز و اسرار خود و مملکت، اسرار خانواده و دوستان را حفظ کند و رازدار باشد چرا که کتمان غیب از کارهای خداست «فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً».
بنابراین انسان حق ندارد اسرار دوستش را که به شما گفته به دیگران منتقل نکنید، برای دیگران بازگو نماید و از اینجا معلوم می شود اسرار مهم را به طریق أولی نمی توان منتقل کرد. این یکی از بیانات نورانی امام صادق(سلام الله علیه) است که فرمود: کتمان سرّ، یکی از وظایف اصلی مؤمنان است و باید به اخلاق الهی متخلِّق شد: «تخلّقوا بأخلاق الله تعالی».
* دوری از جنگ و خونریزی با بهره گیری از دو بال دین و عقل
علم یک بال است و دین بال دیگر و جامعه باید با این دو بال پرواز کند؛ چرا که یکی اندیشه خوب و دیگری انگیزه خوب به همراه می آورد. لذا انسان باید با اندیشه و انگیزه جمعاً حرکت کند تا نه راه کسی را ببندد و نه بیراهه برود.
دین باید با عقل و علم همراه باشد
شما ببینید عده ای دین دار بی عقل و بی علم بودند که دیروز گالیله را تهدید به سوزاندن کردند و امروز قرآن کریم را در کلیسا می سوزانند این نتیجه دینِ بی عقل است. براستی چه کسی گالیله را به جُرم اینکه گفت: زمین حرکت می کند، تهدید به سوزاندن کرد؟؛ قرآن کریم که نور طیّب و طاهر است را چه کسی می سوزاند؟؛ همین کلیسا می سوزاند. اگر دین باشد ولی خردمداری، عقل، درایت و هوش نباشد این یا تفتیش عقاید تشکیل می دهد یا قرآن را می سوزاند یا آن دانشمند را تهدید به سوزاندن می کند. بنابراین علمِ بی عقل و دین یا جنگ جهانی اول را راه اندازی می کند یا جنگ جهانی دوم را. فاصله جنگ جهانی اول و دوم تقریباً سی، چهل سال بود که حدود هشتاد میلیون نفر را اینها به قتل رساندند همین غربی ها!؛ مسلمان ها که چنین کاری نکردند.
چگونگی فروش سلاح به دو گروه متخاصم
در عصر امام صادق علیه السلام دو گروه با هم مشغول جنگ بودند و در زمان جنگ، خرید و فروش اسلحه هم بازار سودآوری دارد و هر دو هم اهل باطل بودند؛ شیعه ای به حضور امام صادق(سلام الله علیه) آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! اینها هر دو اهل باطل اند و خرید و فروش سلاح هم الآن سودآور است ما به اینها اسلحه بفروشیم یا نفروشیم؟. حضرت با یک جمله کوتاه سه مطلب فرمودند: «بِعهما ما یَکنُّهُما»1- بله بفروشید 2- به هر دو گروه بفروشید 3- اما فقط سلاح دفاعی بفروشید.
یعنی شمشیر، نیزه، دشنه و خنجر نفروشید بلکه خُود، سپر و چکمه و اینها که سلاح دفاعی است، بفروشید. این است که ما وقتی وارد حرم های اهل بیت(علیهم السلام) شدیم این در و دیوار را می بوسیم چرا که این دین است که نمی گذارد کُشتن و خونریزی رواج پیدا کند. مگر خونریزی فضیلت است؟؛ مگر آدم کشی به جایی می رسد؟؛ اینکه حقد و کینه را بیشتر می کند!. لذا این می شود دین، این می شود رئیس مذهب، این جلوی خونریزی را می گیرد؛ این حرف جهانی است. البته ماها که حوزوی هستیم برای اینها گریه می کنیم و ثواب می بریم؛ 95 درصد گریۀ ما برای معارف امام صادق(سلام الله علیه) است و پنج درصدش برای مظلومیت و شهادت ایشان. ما برای این فکر گریه می کنیم که هیچ وقت نظام اسلامی حاضر نشد خون کسی را بریزد و به کسی حمله کند.
* بدن را روح اداره می کند/ انسان باید اهل عزم باشد
وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمودند: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّةُ». اگر کسی اهل عزم بود هیچ گاه بدن مخالفت نمی کند. این معنا برای طبّ ما روشن نیست؛ لذا می بینید، همین که ماه مبارک رمضان در هوای گرم واقع شد یک طبیب به آسانی فتوا می دهد که شما می توانید روزه نگیرید، برای اینکه بدن ده یا شش لیوان آب می خواهد و شما چگونه می توانید چهارده ساعت آب را به بدن نرسانید؟؛ او چون بدنی، تربیت شده و بدنی، فکر کرده خیال می کند که بدن در هر زمان و زمینی این را می خواهد؛ در حالی که بدن را روح اداره می کند؛ اگر روح متوجّه جای دیگر بود واقعاً نیاز بدن کم است.
شما ببینید در حال نشاط یا غم اگر کسی ـ انشاء الله ـ در جشن فرزند یا برادرش از صبح تا غروب دارد مهمان ها را بدرقه می کند یا به استقبال مهمان ها می رود، در تمام حال در تلاش و کوشش است و هر چه به او اصرار می کنند که بیا و ناهارت را میل کن، می گوید: میل ندارم و واقعاً هم غذا میل ندارد، چرا؟ برای اینکه روح متوجّه جای دیگر است. وقتی روح متوجّه جای دیگر بود نیاز بدن هم کم است. انسان فرحناک اشتهایش به غذا کم است؛ این غم و اندوه و نشاط و شادمانی که وصف روح است در بدن اثر می گذارد و نیاز بدن را کم می کند.