پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«بیکاری و بیپولی، عقب افتادن اجاره خانه و سرکوفتهای اعضای خانوادهام از این وضع، از من یک قاتل ساخت. وقتی با رفیق پولدارم از بدبختیهایم گفتم و از او کمک خواستم اما بیاعتنا به حرفهایم جواب سربالا داد، عقده بیپولی وجودم را گرفت و در یک لحظه او را کشتم.»
به گزارش فرهیختگان، اینها حرفهای علیرضا 55 ساله است که چهار سال و نیم پیش دست به جنایت زد تا با خودروی دوستش مسافرکشی کند و اوضاع زندگیاش را سر و سامان دهد، اما ساعتی بعد به خاطر عذاب وجدان تسلیم پلیس شد.
این مرد که حکم قصاصش تایید شده بود، با کمک خیرین توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه و حکم آزادیاش صادر شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور دو مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «علیرضا 55 ساله، بیست و سوم مهر 89 دوست 63 سالهاش به نام ابوالقاسم را در خانهاش در خیابان نارمک تهران با کوبیدن دیگ به سرش کشته و ساعتی بعد به خاطر عذاب وجدان به کلانتری 147 گلبرگ رفته و تسلیم پلیس شده است.»
او ادامه داد: «این مرد که پیشتر حکم قصاص، سه سال زندان و 74 ضربه شلاقش در دیوان عالی کشور تایید شده بود توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند. اکنون با توجه به رضایت اولیای دم از جنبه عمومی جرم و طبق ماده 612 قانون مجازات برای او تقاضای کیفر دارم.»
سپس علیرضا پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: «به خاطر چند ماه بیکاری، اجاره خانهام عقب افتاده و اعصابم به هم ریخته بود. آن روز، زن و دخترم به خانه دامادم رفته بودند که ابوالقاسم را که دوست قدیمیام بود به خانهام دعوت کردم تا با او درددل کنم و از او بخواهم کمکم کند. اما وقتی دیدم دوست پولدارم بیاعتنا به حرفهایم بلند شد تا به خانهاش برگردد عصبانی شدم. من که میدانستم او خانه و ماشین و شغل مناسبی دارد اما من و خانوادهام بهشدت تحت فشار هستیم عقده بیپولی تمام وجودم را گرفت و به خاطر کینه با دیگ غذا بر سر میهمانم زدم. وقتی ابوالقاسم روی زمین افتاد گلویش را فشار دادم تا جان داد. همان موقع پولهایش را برداشتم. کمی آرام شده بودم و فکر اینکه میتوانم از این به بعد با ماشین ابوالقاسم کار کنم و درآمدی داشته باشم خوشحالم کرده بود اما نمیدانستم با جنازه چه کنم.»
او ادامه داد: «جنازه را داخل اتاق گذاشتم و چند کیسه سیمان خریدم. میخواستم جنازه را در کمد دیواری دفن کنم که صاحبخانه مرا در خیابان دید. من به دروغ به صاحبخانه گفتم میخواهم روی کمد دیواری را با سیمان تیغه بکشم اما وقتی به خانه برگشتم از دفن جنازه منصرف شدم. ساعتی کنار جنازه دوستم نشستم و با او حرف زدم. اما بالاخره به خاطر عذاب وجدان به کلانتری رفتم و تسلیم شدم.»
این مرد در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: «باور کنید قصد کشتن دوستم را نداشتم و هنوز هم نمیدانم چطور دست به چنین جنایتی زدم. حکم قصاصم تایید شده و زندگیام تمام شده بود که با کمک چندین خیر توانستم به اولیای دم دیه بپردازم و رضایت را جلب کنم. من در مدت چهار سال و نیمی که در زندانم به اندازه کافی تنبیه شدهام و شرمنده خانوادهام هستم. حالا از هیات قضایی میخواهم تا در مجازاتم تخفیف قائل شود.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 612 قانون مجازات، حکم آزادی علیرضا را صادر کرد.