در یكصد و چهارمین شماره ماهنامه «صنعت سینما» و در
یادداشتی كه اصغر فرهادی به مناسبت حضور و درخشش فیلم «جدایی نادر از
سیمین» در جشنواره فیلم فجر، برای این ماهنامه تخصصی نوشته است، میخوانیم:
«یكی از سكانسهایی كه در تدوین «جدایی نادر از سیمین» به
خاطر زمان فیلم حذف شد، سكانس كوتاهی بود در راهرو دادسرا. البته یكی دو
پلان از این سكانس در فیلم هست، اما چند پلان آن حذف شده. همان جایی كه
سمیه، دخترك مقنعهپوش راضیه، در راهروی شلوغ دادسرا میچرخد و كنجكاوانه
آدمها را میبیند. بعد گوشهای میایستد و چشمش به زنجیری میافتد كه
پاهای مردی را به هم اسیر كرده و سپس نگاه به مرد زنجیر به پا كه مثل همه
آدمهاست و در نگاهش خندهای.
ادامه این سكانس كه حالا در فیلم نیست، چند پلان بود كه در آن
مرد زندانی نگاهش به سقف میماند و سمیه از نگاه او متوجه حفره كانال
كولر سقف میشد و گربهای كه آرام از آن بالا تماشاگر این محیط پر ازدحام
بود. این را در فیلمنامه هم با جزئیات نوشته بودم. البته در فیلمنامه،
سكانس این گونه بود كه سمیه در حیاط دادسرا چشمش به زندانی میافتاد كه با
زنجیر پایش بسته شده بود و گربهای كنار پایش نشسته بود و او ته مانده
غذایش را به گربه میداد.
لوكیشن دادسرا كه انتخاب شد، راهروهای خوبی داشت. تصمیم
گرفتیم سكانسهای حیاط را در راهروها بگیریم. شروع كردیم به كار و ذهنم
مشغول این نكته بود كه صحنه گربه و زندانی را چگونه در راهرو باید اجرا
كنم؟ حضور گربه در این راهرو شلوغ، منطقی به نظر نمیآمد. همان روز كه ذهنم
درگیر پیدا كردن راه حلی برای این مسئله بود، درست حین گرفتن پلانی در
راهرو احساس كردم صدای گربهای میآید. سرم را برگرداندم و دیدم داخل
حفرهای كه در سقف قدیمی راهرو ایجاد شده، گربهای آرام نشسته و ما را
تماشا میكند.
تا آن روز در آن لوكیشن، آن حفره را در سقف ندیده بودم. بیمعطلی دوربین را
برداشتیم و پلانهای گربه را گرفتیم و سكانس حیاط در راهرو فیلمبرداری شد.
چند روز بعد مشغول گرفتن پلانی از ترمه و سمیه شدیم (كه این پلان هم حذف
شد). ترمه و سمیه در راهرو نشسته بودند و با هم بر سر موضوعی بحث داشتند.
قرار بود در انتهای پلان و درست سر فلان دیالوگ برگردند و به حفره سقف نگاه
كنند، كه یعنی دارند گربهای را در دهانه حفره نشسته میبینند، و باید هر
دو به گربه واكنش نشان میدادند.
چند برداشت گرفتیم. آنجا كه سمیه باید به آمدن گربه واكنش نشان میداد،
چندان خوب از آب در نمیآمد و باعث تكرار میشد. در برداشت آخر، درست سر
همان دیالوگی كه سمیه باید سرش را به سمت حفره میچرخاند، صدای گربهای
آمد. من فكر كردم یكی از بچههای گروه برای كمك به درست واكنش نشان دادن
سمیه صدای گربه درآورده، ولی نه، خود گربه درست در لحظهای كه باید بیاید،
آمده بود و بازیاش را به درستی انجام داده بود! هیچ گاه از حذف سكانسی در
مرحله تدوین در طول كارهایم ناراحت نشده بودم، جز این سكانس.»