arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۲۲۴۲
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۱۴ - ۰۷ تير ۱۳۹۴

رمز بقا و راز زوال داعش

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یک سال از صدور بیانیه اعلام خلافت ابوبکر البغدادی در تیرماه 93 و تغییر نام داعش به «دولت اسلامی» می گذرد. با وجود تلاش های منطقه ای و حتی تشکیل ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا علیه این گروه و بمباران هوایی مواضع آنها، خوف از داعش هر روز در حال افزایش است و این در حالیست که اوباما، رییس جمهور آمریکا پس از یکسال جنگ ناامیدانه اعلام کرد: «ما هنوز استراتژی مشخصی برای مقابله با داعش نداریم». این وضعیت و تحولات پی در پی و گسترش حضور داعش در مناطق مختلف پرسش هایی را درباره رمز بقای داعش و راز زوال آن را ایجاد می کند. خبرنگار شفقنا برای بررسی این موضوع با دکتر قدیر نصری، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی به گفت وگو پرداخته است.

دکتر نصری، مدیر گروه روندها در مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه و نویسنده مجموعه هشت جلدی خاورمیانه شناسی است و داعشی ها را موفق در برقراری ثباتی ولو ثباتی گورستانی در منطقه‌ای بسیار پهناور می داند. او تمرکز روی دال مرکزی خلافت در ساحت فکری و تمرکز بر «صنعت خشم» در حوزه اداری-عینی را روش های داعش برای رسیدن به این نتیجه معرفی می کند.

او که معتقد است داعش 7-6 سال دیگر هم باقی است، اظهار می کند: در این مدت، دغدغه و مساله اساسی کشورها و بازیگران اطراف، دغدغه بقا با سلاح خواهد بود.

او رمز زوال داعش را در آسیب پذیری از نواحی زمان پریشی فکری یا آسیب‌پذیری نرم‌افزاری، چندپارگی رزمندگان، نداشتن سلاح‌های متناسب و کیفی شدن و معنادار شدن مقاومت بین سه نیروی معارض داعش می بیند و به خبرنگار شفقنا می گوید: خوف از داعش در آینده فروکش خواهد کرد، مقابله با داعش در آینده مصمم‌تر و مجهزتر می‌شود و در سطوح نظامی و فکری این اتفاق خواهد افتاد.

گفت وگوی شفقنا با دکتر قدیر نصری را بخوانید:

*آقای دکتر! نخستین سوال مهم اینست که چرا داعش و چرا در خاورمیانه؟ راز بقای داعش چیست؟

نصری: به نظر می رسد امروز منطقه خاورمیانه، دگردیسی های جدیدی را تجربه می کند و آبستن شرایط جدیدی است. ایجاد کشورهای جدید در قالب علوی ها، سنی ها، کردها، شیعیان، مرزبندی مبتنی بر هویت قومی مذهبی، کشیدگی قدرت ایران و فرسایش توان نظامی آن، همه و همه از قراین تحول جدیدیست که در آسیای غربی رخ می دهد، اما بازیگر مشهور این میدان داعش است که اکنون و در تیرماه سال 1394، یک‌ساله می شود.  کاری به ریشه های دراز آهنگ داعش نداریم، بنظرم این بحث ها دیگر تکراری و ملال آور شده اند. اکنون سوال اساسی تر این است که اساساً چرا فکر داعش در منطقه‌ای به وسعت حدود صد هزار کیلومترمربع و از سوی حدود چهار و نیم میلیون نفر مورد اعتراض قرار نمی‌گیرد؟ چرا امروز در شهرهای دیرالزور، رقه، موصل، رمادی، فلوجه و بسیاری از شهرها و روستاها و قبایل دیگر، قیام مردمی علیه داعش و تشکیلاتش شکل نمی گیرد؟ پاسخ این است که برای پذیرش فکری از سوی تابعین، حداقل دو شرط لازم است؛ یک: زمینه‌ها و تمهیدات فکری-عقیدتی دو: تدابیر اداری و مکانیسم‌های الزام‌آور. پدیده و حرکتی به نام داعش در هر دو این موارد، خبره است یعنی داعشی ها در ساحت فکری، با تمرکز روی دال مرکزی خلافت و در حوزه اداری-عینی با تمرکز بر پدیده‌ای که من نام آن را «صنعت خشم» می‌گذارم، موفق شده است ثباتی ولو ثباتی گورستانی را در منطقه‌ای بسیار پهناور برقرار کند. خلافت، ایده ایست که مدعی است در پی رهایی از تحقیر چند صد ساله اعراب سنی منطقه است. متاسفانه در جامعه روشنفکری و دانشگاهی ما آشنایی قابل توجهی با قابلیت بسیج کنندگی خلافت وجود ندارد. خلیفه در منظومه ذهنی گروههای سلفی تکفیری، راهی بومی برای رهایی از استعمار، استبداد و اشغالگری بیگانگان است. لوازم جامعه شناختی جایگیری داعش هم مهم است: عراق بر خلاف سوریه، جامعه ای شدیدا قبیله ای است. تامل در جامعه عراق امروز نشان می دهد که کشور شدن عراق سالیان سال طول می کشد چون بافت قبیله ای به شدت قوی و متصلب است و با مناسبات زنده و پویا، باز تولید هم می شود. قبایل مزبور در زمان حکومت بعثی ها فعال بودند و هیچ بحرانی حیات و منزلت آنان را به چالش نمی گرفت. بعد از سقوط و دستگیری صدام  و برگزاری دادگاه های مختلف برای مجازات بعثی ها، وجدان عشیرگی قبایل مزبور تکانه ای را تجربه کرد و این زمینه مساعد بخوبی از سوی عزت ابراهیم الدوری و سلفی ها مورد توجه قرار گرفت. اینان صدام را امیر مومنان و سید الشهدا نامیدند و عزم برای انتقام گیری از شیعیانی که به تازگی حکومت آغاز کرده بودند، جزم شد. ضمن اینکه حکومت در کشور رانتیری مانند عراق (که اکنون روزانه سه و نیم میلیون بشکه نفت تولید می کند و  مقام دوم منطقه و  پنجم در جهان را دارد)  وسوسه انگیز است و اپوزیسیون چنین نظام هایی همیشه فعالند.

*پس ویژگی مشترک حدود چهار و نیم میلیون نفری که در اراضی تحت کنترل داعش، فکر داعش را مورد اعتراض قرار نمی‌دهند، تحقیرشدگی اجتماعی طولانی‌مدت می‌دانید؟

نصری: یکی از ویژگی‌های اساسی این مردمی که در حال حاضر تحت سیطره داعش هستند را می‌توان «ناامیدی از کارآمدی و زاینده بودن ایدئولوژی‌های حاکم» خواند و باور به اینکه این ایدئولوژی‌ها و فرهنگ‌ها اعم از ناسیونالیسم، سوسیالیسم، اسلام میانه، همه دچار یائسگی سیاسی و فرهنگی شده‌اند. بدین معنا که مردم از آن‌ها سرخورده شده‌اند و گمان می‌کنند که احتمالاً راه خلافت، مسیری برای رهایی از آن تحقیرهاست. این زمینه بسیار مهم فکری است که البته باید تدابیر و ترفندهای مدیریتی داعش را به آن افزود. این تدابیر و ترفندهای مدیریتی را که صنعت خشم نامیده‌ام به معنای بهره‌گیری عقلانی معطوف به نتیجه، کارآمد و بسیار حرفه‌ای از مقوله‌ای به نام خشم است. داعش، خشم را به‌گونه‌ای عیان و منتشر می‌کند که برای مخاطب خود، هیچ راهی جز انقیاد، تسلیم و تابعیت نمی‌گذارد. مهم‌ترین نقطه قوت داعش در مناطق تحت تصرف وی، هژمونی از طریق خشم است یعنی هزینه مقاومت و تمرد را برای مخالفان به‌قدری بالا برده است که افراد بین بودن یا نبودن یکی را انتخاب می‌کنند که البته معتقدم این روش در بلند مدت جواب نخواهد داد.

*آیا می‌توان زمینه‌های فکری-عقیدتی حضور داعش یعنی ناامیدی مردم از کارآمدی و زاینده بودن ایدئولوژی‌های حاکم و دل بستن راه خلافت به‌عنوان مسیری احتمالی برای رها شدن از تحقیر را راه نفوذ اولیه در منطقه و صنعت خشم را عاملی برای تضمین  تداوم این حضور تحلیل کرد؟

نصری: بله! در نگاهی جامعه‌شناختی و اندیشه‌ای به موضوع، زیستن در یک منطقه، ادامه حیات دادن در یک شهر، یا در یک خانواده و یک مدرسه دو شرط دارد:  یا اینکه ما به‌صورت نقدی و عینی از وضع موجود حظ و بهره‌ای ببریم یا اینکه خیر! چنانچه از وضع موجود راضی نیستیم، امیدی برای بهبود در آینده داشته باشیم. پس دو عامل وضعیت نقدی مطلوب یا وضعیت مطلوب ناموجود که امید به  تحقق آن در آینده وجود دارد، امکان زیستن در یک منطقه را می‌دهد. متأسفانه طی دهه اخیر، مردم استانهای نینوا، الانبار و صلاح الدین به این جمع بندی رسیدند که طی بیست سال بعد از ورود آمریکا به عراق، سیادت و کرامت پیشین را از دست داده اند و اکنون در پناه قانون اساسی جدید، از شیعیان و کردها عقب می مانند. از حیث روانشناختی هم پذیرش این دگردیسی حیاتی برای آنها دشوار بود.  آن مردم اعم از قبایل، شهرنشینان و روستانشینانی که در این مناطق به سر می‌بردند یعنی عشایر و مردم عرب سنی، وضعیت نسبتاً مساعد گذشته را از دست دادند و فضا را به‌گونه‌ای دیدند که اساساً آینده به سود آن‌ها نیست. چراکه قانون اساسی عراق تغییر کرده بود، شیعیان حکومت را به دست گرفته بودند و اتفاقاتی رخ‌داده بود که آن‌ها را در منطقه شامات و بین النهرین غریبه کرده بود. در حقیقت می‌توان گفت که گروه داعش، تراکم مجموعه‌ای از انسان‌هایی بوده‌اند که با ملاحظه روندهای جاری در منطقه به‌شدت احساس غریبگی می‌کردند، روندهای موجود در منطقه مثل حقوق شهروندی، برابری انسان‌ها، تدوین قانون اساسی، مشروط شدن حکومت و همه این‌گونه موارد برخلاف ایده آن جماعت بود.

*با این وصف آیا می توان گفت که اعضای فزاینده و متنوع داعش برای احیای یک امید از دست رفته، بسیج شده اند و اساسا دلیل این همه گرایش جوانان -آن هم جوانان غربی و غیر غربی- به داعش چیست ؟

نصری: البته در تعداد و فزایندگی اعضای داعش نباید اغراق نمود. داعش در حد و اندازه ای که می نماید، نیست. بله! این قابل انکار نیست که دهها هزار نفر از افراد مصمم و باورمند به صفوف داعش پیوسته اند. اما همه اعضای داعش، انگیزه یکسانی ندارند، بعضی از آنها تازه مسلمان شده اند و مسلمانی را با جهادیات شروع کرده اند. طبق روایت ناظران میدانی، برخی از این جوانان و نوجوانان شوق عجیبی به بهشت موعود و حوریان بهشت دارند. بنا به همین روایت، در جیب های یکی از نوجوانانی که قبل از عملیات انتحاری دستگیر شد، لباس زیر زنانه پیدا شد. او اعتراف کرد که دوست دارم بعد از شهادت به بهشت برسم و حورالعین من این لباس را به تن داشته باشد!! دستگاه شست و شوی مغزی داعش بسیار پیچیده و غیر متمرکز کار می کند و با بهره گیری از فقر فکری و اقتصادی کودکان و نوجوانان و مردم عادی، تامین نیروی انتحاری را عهده دار است. به طور کلی، اعضای داعش را می‌توان به پنج رده تقسیم کرد. باید توجه داشت که همه آن‌ها متعلق به کشورهای اروپایی نیستند، همه آن‌ها هم عرب سنی مصمم هم نیستند و همه از چچن هم نیامده‌اند. نتیجه یکی از پروژه‌های انجام‌شده، نشان می‌دهد که اعضای داعش را می‌توان به پنج رده تقسیم کرد. هسته اصلی و واقعی داعش یا «کانون رهبری فکری» رده بسیار مهمی است که یک خصیصه کلیدی دارد و آن عبارت است از دغدغه کاملا بومی و باورمندی دینی. در رده دوم می‌توان از گروه دیگری تحت عنوان «هواداران مصمم محلی» نام برد؛ این رده کسانی هستند که از آمریکایی‌ها یا به نحوی از شیعیان، آسیب‌هایی دیده‌اند، برای مبارزه انگیزه دارند و در تلاش برای انتقام گرفتن از آمریکایی‌ها یا شیعیان هستند. رده سوم را نیز می‌توان «جوانان ماجراجوی اروپایی» نامید. این دسته جوانانی هستند که دوست دارند کشف کنند و تجربه جدید داشته باشند. آن‌ها از کشورهای فرانسه ، آلمان، آمریکا، انگلستان و ... آمده‌اند و غالباً ‌نسل دوم مهاجران مسلمان به اروپا هستند. اکنون بیشترین تمرکز رسانه ای داعش روی این دسته است. داعش با بهره گیری از فرصتی که رسانه های آسان و ارزان در اختیارش نهاده است تاکید می کند که این جوانان اروپایی، به زندگی راحت و مرفه خود پشت پا زده و در پی رسالت عقیدتی خود برآمده اند. بله این درست است که عده ای ازجوانان مسلمان مقیم اروپا که از سوی جامعه مسیحی طرد و تحقیر می شوند و کرامت خود را منکوب می بینند داعش و راه تکفیر را برای انتقام گیری از آن نظام انحصارگرا انتخاب می کنند. البته این امر از پارادکس های نظام های لیبرال دموکراسی هم هست. بدین معنا که گروههای اسلامی با بهره گیری از فرصتهای سیاسی اجتماعی موجود در این نظام ها براحتی افکار خود را منتشر و عضو گیری می کنند.  در رده چهارم «جوانان تازه مسلمان» هستند؛ این گروه توسط شبکه‌های اسلام‌گرا که فعالیت آن‌ها در کشورهای غربی هم آزاد است، دین اسلام را برای رهایی از بحران هویت و تجربه نوعی زندگی اصیل یا ماجراجویی انتخاب و در پرتو آموزش‌های داعشی، اسلام را از باب جهادیات، قتل، انتقام و خونریزی آغاز کردند. دسته پنجم که تعداد آن‌ها نیز بسیار پرشمار است، «جوانان و رزمندگان و مجاهدان مزدور» هستند که رزم را به‌عنوان نوعی کاسبی که هم دنیا و هم اخرت را دارد  انتخاب کرده‌اند. این گروه به‌طور روزانه حقوق می‌گیرند، درآمد خوبی دارند، در کشور خود مطرود هستند، غالباً از فقر فرهنگی و اقتصادی عمیقی رنج می‌برند و در ازای نبردی که می‌کنند، خانه و مزد می‌گیرند. بر این اساس نمی‌توان گفت که جوانان مرفه اروپا آمده‌اند تا در این منطقه جنگ کنند. جمع همه رزمندگان داعش که تبار  اروپایی و غربی دارند، به یک‌دهم تعداد کل داعشی ها هم نمی‌رسد و مشخص هم نیست که این‌ها تا چه حد به این مبارزه ادامه دهند و تا کی در صف داعش خواهند ماند.

*آیا می توان گفت که نظام جذب هوادار داعش بسیار کارآمد است؟

نصری: هسته مرکزی داعش را نمی توان مزدور یا عمله آمریکا و غرب تلقی و صورت مساله را پاک کرد. این درست است که که کشورهایی در منطقه و فراتر از آن رابطه بسیار نزدیکی با داعش و سایر گروههای تروریستی دارند اما این فقط بخشی از ماجراست.  هسته اولیه داعش طی یک بازی استراتژیک به این جمع‌بندی رسیدند که دیگر مبارزه به سبک القاعده ناکافی است؛ القاعده‌ای که می‌گفت باید مبارزه مجازی کرد، باید مسیحی‌ها را کشت، باید به قلب اروپا رخنه کرد، باید برج‌های دوقلو را به هم ریخت. داعشی ها بسیار دنیوی، واقعی و خردمندانه فکر می‌کنند از نگاه این هسته فکری، نوعی اتلاف وقت است. شخصی به نام «فؤاد حسین» که یک نویسنده و روزنامه‌نگار اردنی است، در کتابش بنام «ابو مصعب زرقاوی نسل دوم القاعده» از هفت مرحله تشکیل خلافت اسلامی سخن گفته است. آقای فؤاد حسین، حدود شش سال قبل گفت: کار نسل اول القاعده این بود که نشان بدهد حکومت‌های استبدادی، سلطنتی، ناسیونالیستی و سوسیالیستی برای احیا و احقاق خلافت کافی نیستند، ضعیف و آسیب‌پذیر هستند. ما یک مبارزه هفت مرحله‌ای را آغاز می‌کنیم. مرحله اول منفجر کردن برج‌های دوقلو در سال 2001، مرحله دوم جمع‌آوری نیرو بعد از سرنگونی صدام در سال 2003، مرحله سوم آغاز شکل‌دهی به مملکت اسلامی در سوریه، مرحله چهارم بسط مملکت یا دولت اسلامی به کشور عراق، مرحله پنجم بسط مبارزه به دیگر کشورهای عربی، مرحله ششم، «ام المعارک» یا نبرد با ایران و مرحله آخر، حمله به سمت اسراییل و مسیحیت و یهودیت و اقامه نماز در بیت‌المقدس است. این کتاب 6-5 سال قبل از پدیداری داعش منتشر شده است. بر این اساس نمی‌توان گفت پدیداری داعش، برنامه‌ای یک‌شبه بوده است، داعش در پهنه عراق جذب کننده نیروهایی است که اسیر فقر، طرد و جهل شده اند. در غیاب طبقه متوسط فکری، توسعه نیافتگی فقهی و نهادهای مدنی، علمای سلفی میدان دار شده اند و از پیشاور تا قاهره خود را منجی و مسلمین را سرباز می کنند.  البته قدرتمندان و بازیگران خارجی هم در ماجرا دخیلند، اما تا زمانی که بن مایه داخلی نباشد هیچ دیوانه ای نمی آید شهری دو میلیون نفری مثل موصل را اشغال و مقدرات امور را بدست بگیرد.

*در صورت امکان وزن و سهم کشورهای خارجی را به صورت شفاف توضیح دهید؟

نصری: من مواضع کشورهای دخیل در پدیده داعش را به سه دسته تقسیم می‌کنم. دسته اول قدرت‌ها را می‌توان «کشورهای مسرور و راضی و کیفور» نامید. این دسته، قدرتهایی مانند اسراییل، آمریکا و انگلستان هستند که از اتفاقات جاری در منطقه لذت می‌برند. از دید آن‌ها اتفاق جالبی در حال رخ دادن است؛ اسراییلی‌ها باید سی سال زمان صرف می‌کردند تا کشور مقاومی مثل سوریه را با خاک یکسان کنند. درحالی‌که امروز برای بازسازی سوریه و بازگشت سوریه فعلی به سوریه 2010 یا 2009، حداقل چهارصد میلیارد دلار پول لازم است. بگذریم از اینکه هشت میلیون نفر از سوری‌ها آواره شده‌اند، از هر شش نفر در سوریه، یک نفر از این بحران آسیب‌دیده است. بنا بر آماری که به‌تازگی سازمانی حقوق بشری در  سوریه اعلام کرد، نزدیک به سیصد هزار نفر جان خود را از دست داده‌اند. علاوه بر آن‌ها حدود دو میلیون نفر کودک نیز در اردوگاه‌ها به سر می‌برند یعنی در ده سال آینده، سیصد تا چهارصد هزار نفر تروریست بالقوه در منطقه خواهیم داشت. سیاست آمریکایی‌ها در اینجا طبق ایده هرج‌ومرج خلاق و ابهام آگاهانه است، در این روش ، طرفین دعوا همدیگر را تضعیف می کنند و در نهایت از آمریکا برای حل ماجرا دعوت به عمل می آورند.

کشورهای دوم را می‌توان «کشورهای متضرر و زیان‌دیده» نامید. کشورهایی مانند ایران، عراق و  روسیه در عداد کشورهای متضرر هستند. چراکه در این منطقه، بازی مشکوکی در حال شکل گرفتن است که اگر امروز از آن جلوگیری نشود، معلوم نیست بعد از ده سال چه اتفاقی خواهد افتاد.

دسته سوم  را می‌توان «کشورهای مردد» قلمداد نمود. کشورهای مردد واقعاً در تردید هستند که از این موج مخوف حمایت کنند یا خیر! ترکیه، قطر، عربستان و امارات از این گروه هستند. باوجوداینکه کمک‌هایی به داعش می‌کنند، اما واقعاً نمی‌دانند که این غول تا چه حد در خدمت آنان خواهد بود و نتایج بلند مدت آن چه خواهد بود. آنان از این که به وجهه و منافع ایران در محور مقاومت لطمه می زنند مسرورند اما واقعا خودشان هم نگران پیامدهای این حرکتهای مخوف هستند.به طور مثال عربستانی‌ها تا مدتی به خود النصره کمک می‌کردند، بعد در مقطعی به داعش کمک کردند، قطری‌ها و ترک‌ها نیز به همین شکل یعنی واقعاً نمی‌دانند به ارتش آزاد کمک کنند؟ به داعش سرویس دهند یا ... . این‌ها کشورهای مرددی هستند که نمی‌دانند اگر این غول داعش، فردا کشوری تشکیل داد، چه برخوردی با آن‌ها خواهد داشت. بهرحال الان قدرتهای متعدد و متعارضی در این ماجرا دخیلند و این قاعده هم غیر قابل انکار است که اگر در منطقه‌ای کشورهای متعدد و متعارض و ضد هم دخیل باشند، درگیری در آن منطقه همواره ادامه خواهد داشت.

*به خود داعش برگردیم و آن پنج رده‌ای که داعشی ها را در آن‌ها گنجاندید. با توجه به اینکه هر گروه منسجمی را المان‌هایی کنار هم نگه داشته است، چه عناصری این پنج رده مختلف داعشی ها را زیر یک پرچم جمع می‌کند و چه دلایلی موجب همگرایی و همبستگی درون داعشی است؟

نصری: سوال بسیار خوبی کردید! چهار مؤلفه اساسی هواداران داعش را مثل سیمان به همدیگر می‌چسباند. اولین مؤلفه پیونددهنده، «پارادایم  خلافت¹» است به معنای احیای سنت نبوی حکومت و مبارزه با سنت‌های نوپدید و این جهانی مثل حکومت‌های سکولار، ناسیونالیست، سوسیالیست و ... . همه آن‌ها در وهله اول به مقوله‌ای به نام خلافت اعتقاددارند. کتاب‌های فراوانی در این مورد نوشته شده است، اما یکی از قوی‌ترین کتاب‌ها علاوه بر کتاب‌های قدیمی، کتاب آقای «احمد سنهوری» تحت عنوان «فقه الخلافة» است که در ایران هم به «فقه حکومت اسلامی» ترجمه شده است. در این کتاب توضیح داده شده است که تکلیف مردم، خلیفه و کارگزاران چیست، بنابراین فقه، این آموزه دینی هنوز زنده و برای سنی‌های عرب  بسیج گر است. مؤثرترین عامل چسبندگی، عامل اول یعنی پارادایم خلافت است.

دومین عنصری که هواداران داعش را به همدیگر می‌چسباند، عبارت است از «امید به گشایش دنیوی و سکونت در کشور جدید شامات و دولت اسلامی²» یعنی داشتن نگاه عقلانی، این دنیایی و نتیجه نگر به تحولاتی که در منطقه در حال رخ دادن است. عده فراوانی که در کشور خود -از چچن بگیرید تا اندونزی و آلمان- رانده و تحقیرشده‌اند، احساس می‌کنند می‌توانند یک کشور داشته باشند که در آنجا به آن‌ها حقوق می‌دهند، می‌توانند به تعداد  قابل‌توجهی زن و ده‌ها فرزند داشته باشند. آن‌ها از این سبک زندگی بدشان نمی‌آید؛ فراموش نکنیم با فرهنگ میدان ونک نباید در مورد موصل داوری کرد. امروز در همین موصل، زنان ایزدی را اتیکت می‌زنند و می‌فروشند. تردیدی نیست که اقدامات داعش، وحشیانه، زمان پریش و بربریتی است، اما آن افرادی که این زن‌ها را خریداری می‌کنند هم از این‌ها هستند. آن رهبر و خلیفه‌ای که یک پیرزن را به  ده درهم می‌خرد یا یک دختر بیست‌ساله را به شش‌صد درهم می‌خرد، آن هم با همان فرهنگ بزرگ شده است، بنابراین یک سنخیت فرهنگی هم بین آن‌ها وجود دارد. بر این اساس عده‌ای هستند که در زمانه‌ای مدرن، احساس غریبی می‌کنند، احساس می‌کنند که تحولات به نفع آن‌ها نیست و شبکه‌های مجازی با چارچوب فکری آن‌ها سازگار نیست.سومین مولفه عبارت از افسانه جهاد است که از سوی مجاهدین و علمای با سابقه پیگیری می شود. داعش در حال حاضر ، شیعیان را به عنوان دگر خود تعریف کرده است و درگیری با کردها و ایزدیها و گروگانهای غربی همه بهانه است. حامیان داعش به هدف اولیه خود که فرسودن محور مقاومت بود رسیده اند ولی در هدف دیگرشان یعنی رژیم سازی در متصرفات نایل نیامده اند.

* روی مفهوم خلیفه و خلافت تاکید فراوانی دارید یعنی بر این باورید که داعش  واکنشی  به پیامدهای مدرنیته در جهان اسلام است؟

نصری: اساسا هر جنبش رجعت گرا که در خیال گذشته ای غیر واقعی یا آینده ای فراواقعی است از مدرنیته و پیامدهای آن ناخرسند است. هنگامی که مدرنیته با اجزای خود در خاورمیانه رشد می‌کند و به دست آمریکایی‌ها در کویت، دبی و عراق در حال رشد است، عده‌ای هم وجود دارند که این روند را به سود خود نمی‌بینند و با این فنّاوری‌ها و روال‌های متعارف، احساس غریبگی می‌کنند. آن‌ها با داشتن رستوران‌های مختلط، مراسم عجیب‌وغریب، برابری زن و مرد غریبه هستند و معتقدند که ما به‌جای اینکه شهروند باشیم، بنده‌ایم و تکلیف بنده خدا مشخص است و در فقه الخلافه نوشته شده است. واپسین عنصری که داعشی ها را امید می بخشد و بهم پیوند می زند  «ناتوانی دولت مرکزی در بغداد و دمشق برای تمهید آینده مناسب³» است. متأسفانه دولت هم در بغداد و هم در دمشق، فرومانده و درمانده است. دولت درمانده در مقابل دولت کارآمد قرار دارد. دولت کارآمد معمولاً بهداشت، دادگستری، آموزش و رفاه مناسب را برای شهروندان خود مهیا می‌کند، درحالی‌که دولت ناکارآمد بجای دادگستری، کار را به باندهای گانگستری، بجای آموزش مدرن، کار را به علمای مکتبی، بجای بهداشت، کار را به قضا  و قدر و جادو و جنبل  می‌سپرد و  بجای توسعه رفاه، فقر را فضیلت جا می‌زند. دولت ناکارآمد معتقد است که هر که فقیرتر باشد، به بهشت نزدیک‌تر است. بر این اساس در این منطقه شاهد وضعیتی هستیم که دولت‌ها به‌جای اینکه کارآمد باشند، ضعیف هستند یا درمانده‌اند که این مساله، زمینه‌ای را برای روی کار آمدن چنین گروه‌هایی فراهم می کند.

*در تحلیل‌های خود از  داعشی هایی حرف زدید که با تمرکز روی دال مرکزی خلافت و همین‌طور صنعت خشم، موفق به برقراری ثباتی هرچند گورستانی در مناطقی بسیار پهناور شده اند. به اعتقاد شما چرا در متصرفات داعش ثبات و امنیت برقرارشده است؟

نصری: در ابتدا باید گفت زمانی طولانی باید بگذرد تا بتوان مشاهده کرد که داعش، موفق به برقراری ثبات شده است یا خیر! نظر شخصی من این است که موفق نخواهد شد. در مطالعات استراتژیک گفته می‌شود کسی که جنگ را آغاز کرده است، خاتمه دهنده جنگ نخواهد بود. به‌عبارت‌دیگر تصرف، فروریختن و تخریب بسیار ساده است، اما جمع‌کردن و کشور ساختن، کاری به‌غایت دشوار است و باید هر پدیده‌ای سر جای خود قرار بگیرد. اخیرا مقاله از استیون والت منتشر شد با عنوان اگر داعش کشور بشود چه باید کرد !! والت گفته است با توجه به مهارتها و تحرکات خیره کننده داعش و ضعف مخالفانش، شاید  اندک‌اندک مجبور شویم اجازه دهیم داعش تبدیل به یک کشور شود؛ چراکه اگر داعش بدل به یک کشور شود، می‌توان آن را مهار کرد اما تا زمانی که جنبش است، نمی‌توان آن را مهار نمود. به این معنا که اجازه دهند داعش، کشوری تشکیل دهد سپس این‌قدر بر آن‌ها فشار وارد آورند تا متوجه شود که افراط‌گرایی پرهزینه است و تبدیل به کشوری معمولی شود. البته این دیدگاه شیطنت‌آمیزی است، اما برای پاسخ به اینکه چرا در متصرفات داعش ثبات و امنیت برقرارشده است، در ابتدا باید گفت ثباتی در کار نیست، مردم نمی‌توانند بیرون بیایند. در حال حاضر نیز داعش تنها با قدرت صنعت خشم و پرهزینه کردن مقاومت مستقر شده است، اما تثبیت و تداوم است که اهمیت دارد و نه تصرف مقطعی. سیستم منطقه به‌گونه‌ای است که می‌توان به‌سرعت یک روستا را تصرف کرد، اما مهم این است که بتوان مردم  آن روستا را تا چند سال همراه خود داشت.

اکثریت مردم مناطق متصرفه از اتفاقی که افتاده است، بهت‌زده و حیران هستند. در مخیله آن‌ها نمی‌گنجید که به فاصله یک سال، گروهی بیایند بر این کشور حکومت کنند که سر یک دزد را با جدول بزنند خرد کنند. پس در مرتبه اول یادمان باشد که  مردم مناطق شهری در سوریه و عراق مبهوت هستند. در لایه دوم علایم نشان می دهند که مردم این مناطق هنوز امیدوار هستند یعنی تصور می‌کنند این جریان ادامه پیدا نخواهد کردند و منتظر هستند کسی مانند آمریکا یا ایران، آن‌ها را نجات دهد، این‌ها تجزیه شوند، از هم بپاشند و کودتا صورت بگیرد. به دلیل همین امیدواری بسیاری از آن‌ها خانه‌های خود را ترک نکرده‌اند چون امید دارند که آن‌ها خواهند رفت. به عنوان نمونه بیش از سیصد هزار نفر در استان الانبار خانه خود را ترک گفته اند و سنی هم هستند! این بدان معناست که صدها هزار نفر راضی به زندگی زیر پرچه داعش نیستند. در لایه سوم، داعش کوشش می‌کند با مشروع و موجه جلوه دادن حرکت‌های خود، طیفی از مردم را با خود همراه کند که متأسفانه در این کار هم موفق شده است. رهبران قبایل، افراد سنتی و بخش قابل‌توجهی از جوانان در موصل و رمادی، جذب این اعتقادات شده‌اند چون داعش فن‌های ویژه‌ای برای جذب نیرو دارد. شگردهای داعش برای جذب جوانان -چه در اروپا چه در متصرفات- ساده‌سازی ایدئولوژیک احکام دینی است یعنی داعشی ها مرتب با غریبه و کافر جلوه دادن مسیحی، شیعه و ... معتقدند که حرکت و مشی داعش است که صراط مستقیم است. آن‌ها می‌گویند خود خدا گفته است «قصاص» و  ما هم قصاص می‌کنیم، خداوند خود گفته است «اجرای حدود»، ما حدود را اجرا می‌کنیم.

*خشونت مشاهده‌شده در عملکرد داعش چقدر داعش خواسته است و چه تدابیری برای نمایش بیرونی آن اندیشیده شده است؟

نصری: ما با دو داعش مواجه هستیم. یک داعش واقعی و روی زمین و یک داعش مجازی یعنی آنچه دیگران برداشت می‌کنند که این دو زمین تا آسمان با همدیگر فرق دارند. داعش واقعی متشکل از حدود ده-بیست هزار نفر افراد مصمم، مطرود، فقیر، متحجر و اروپا دیده‌ای هستند و قصدشان این است که برخلاف القاعده، دیگر یک حکومت در اینجا تأسیس کنند، زمین و اتوبان داشته باشند، احکام را اجرا کنند و زن و بچه داشته باشند. درحالی‌که داعش مجازی، داعشی است که اعضای داعش دوست دارند، جهانیان این گونه باور کنند که آن بسیار متفاوت است. بهره‌گیری از رسانه، سینماگران حرفه‌ای و شعار و تم رنگ را می‌توان از فن‌های داعش در این راستا نام برد. نمایش بیرونی داعش کاملاً متفاوت از اصل آن است. درست است در داعش، ده‌ها هزار نفر مجاهد هستند که در چچن، بوسنی و کشمیر جنگیده‌اند و تجربه نظامی بالایی دارند، اما ضعف‌های داعشی ها فوق‌العاده فراوان است، افراد گوناگونی که تنها به‌حکم عقیده به همدیگر سنجاق شده‌اند. داعش در عرصه مجاز، واقعیت خود را بسیار مهیب، بزرگ و رهایی‌بخش جلوه می‌دهد. فقط در یک نمونه، آن بیست‌ویک نفر مسیحی که داعشی ها سر بریدند -این را من به نقل از یک سینماگر عرض می‌کنم- وقتی سرها بریده شد و خون در آب ریخت، در فیلمی که ساخته‌اند، موجی درست کرده‌اند که در واقع آن موج را به این آب خونین ملحق کرده است. با این کار می‌خواهد نشان دهد که موج خونینی راه افتاده و این نشان‌دهنده سیطره مسلمانان بر مسیحیان است. درصورتی‌که حتی گفته می‌شود این اتفاق اصلاً در دریای مدیترانه رخ نداده است و اصلاً معلوم نیست که این‌ها سرها را بریده‌اند یا نبریده‌اند. همه این‌ها یک نوع جلوه سازی و استراتژی است. به طور مثال یکی از استراتژی‌ها و جنگ روانی آن‌ها این است که وقتی شهری را تصرف کردند، به آنجا می‌روند و چند جنایت محیرالعقول انجام می‌دهند، از این فیلم‌برداری می‌کنند، با پیچیده‌ترین و پیشرفته‌ترین فن‌ها و فنّاوری‌های رسانه‌ای روی فیلم‌ها کار می‌کنند، مونتاژ می‌کنند و این فیلم را می‌برند در شهری دیگر در مسیر مخابره‌ می‌کنند. این فیلم را بین مردم بلوتوث می‌کنند و هر که فیلم را می بیند فرار را بر قرار ترجیح می دهد. آن وقت داعش می رود و شهر خالی را غارت می کند. این تکنیکی است و نشان دهنده قدرت و قوت داعشی نیست. بله! ممکن است بگویند استراتژی نفوذ مورچه ای، عملیات انتحاری و بهره گیری از سلاح‌های اسراییلی را دارند، اما واقعیت داعش بسیار کوچک‌تر و ضعیف‌تر از آن است که در عالم مجاز نشان داده می‌شود.

*نقاط ضعف و حفره‌هایی که می‌توان از آن‌ها برای مقابله با و تسلط بر داعش بهره جست را چه مواردی می‌دانید؟

نصری: نقطه قوت داعش این بود که طیف جوانان و افراد محذوف، مطرود، تحقیر شده، ماجراجو، انگیزه‌مند و  نتیجه نگر را دور خود جمع کرد. عده‌ای از مجاهدان دیگر را هم که در ده ها کشور اسلامی مشغول نبرد بودند، به دور هم جمع کرده است و آنجا به آن‌ها زمین و سمت و تفنگ می‌دهد و در حال جنگ هستند. بعد از اینکه داعشی ها در یک سال اخیر، شهر رقه و بخصوص موصل و به تازگی رمادی را تصرف کرده اند، این وحشت پدید آمد که مبادا این گروه، گروه بسیار مخوفی است، فردا روانه ایران می‌شود، پس‌فردا قطر را می‌گیرد و بعد سراغ اسراییل می‌رود. در حالی که اصلاً به این شکل نیست یعنی بازی و پروژه داعش به خوبی از جانب قدرت ها و نیروهای نافذ در حال مدیریت است و اسناد را نمی‌توان انکار کرد. در ساعات خاصی از شب، مرزهای بعضی کشورها از جمله اردن و ترکیه باز می‌شود و ادواتی از این کشورها به داعش منتقل می‌شود، اسناد این موارد منتشر شده است. مهندسانی اسپانیایی دستگیرشده‌اند که در حال کار گذاشتن فرستنده‌های ماهواره‌ای در اطراف کوه‌های دمشق بوده‌اند یا یکسری از خود فرانسوی‌ها، انگلیسی و آمریکایی‌ها به داعش کمک کرده‌اند.

*پس معتقدید هیمنه داعش، درونی نیست و بازوها و حامیان بیرونی آن هستند؟

نصری: در حقیقت هم داعش رزمنده داریم و هم داعش پردازنده. داعش رزمنده همان است که در رمادی و موصل می‌جنگد، اما داعش پردازنده اتفاقاً در قلب پاریس، تل‌آویو، ریاض و قطر است. آن‌ها معتقدند که در این مقطع زمانی، داعش، پیمانکار خوبی برای مستحیل کردن محور مقاومت، تنبیه ایران و بازنگری در جغرافیای منطقه برای فروش سلاح است.

بر فرض، طبق گفته استیون والت در مقاله‌اش تحت عنوان «وقتی آن‌ها تبدیل به دولت شوند» در منطقه‌ای بین شرق دمشق و غرب بغداد، دولتی به نام دولت اسلامی تشکیل شود و  5-4 سال هم ادامه حیات دهد که خواهد داد؛ به اعتقاد من داعش 7-6 سال دیگر هم باقی است. در این مدت، دغدغه و مساله اساسی این کشورها و بازیگران اطراف چیست؟ دغدغه بقا با سلاح. سلاح را چه کسی تولید می کند؟ همان غرب. همین امروز هم اگر اقلیم کردستان رها و مستقل شود، 50درصد درآمدهای نفتی خود را به خرید سلاح از فرانسه اختصاص خواهد داد. در حال حاضر عربستان به طور مرتب در حال خرید سلاح است. خود ایران هم همین‌طور، عراق نیز تشنه سلاح است. عراق فعلی ده جت هم ندارد. داعش نیز اصلاً هواپیما و پدافند خوبی ندارد و به خوبی می توان آن‌ها را با هلی‌کوپتر و هواپیما هدف قرار داد، اما در عراق، خلبان و هواپیما و فرودگاه نیست. در پرتو پدیداری داعش، تشنگی برای سلاح و مجهز شدن و تسلیح پیشرفته‌ترین سلاح نظامی تبدیل به موج خواهد شد. برنده این پروژه نیز خود غرب است. این است که طیف پردازنده داعش و پشتیبان داعش احساس می کند که داعش، پیمانکار خوبی است برای پیش بری این اراده، فردا هم اگر چنانچه نفع آن‌ها ایجاب کرد، محدود کردن داعش اصلاً کار سختی نیست.

*بر این اساس آیا قدرت‌ها هستند که باید تصمیم بگیرند داعش باشد یا نباشد یا می‌توان راهکارهای درون منطقه‌ای یا محلی نیز برای نفوذ به حفره‌های داعش و بهره‌گیری از نقاط ضعف آن یافت و زوالش را برنامه‌ریزی کرد؟

نصری: من رمز زوال داعش را در سه سناریو می‌بینم. اولین آسیب‌پذیری و حفره داعش عبارت است از زمان پریشی فکری یا آسیب‌پذیری نرم‌افزاری¹ یا بحران مشروعیت در قرن بیست‌ویک. زمان پریش یا آناکرونیست کسی است که خیلی عقب‌تر از زمان خود قرار دارد و روح زمان را درک نمی‌کند. روح زمانه حاضر -چه بخواهیم و چه نخواهیم- عبارت است از احترام به کرامت انسانی که دموکراسی بخشی از آن است. این نکته را مراجع بزرگی مثل آقای سیستانی درک کرده اند و در حال پیش بردن آن هستند، اما داعش زمان پریش است؛ زمان آن گذشته است که روی زن‌ها اتیکت بزنی و بفروشی، زمان آن گذشته است که درملأعام هر روز دست و پا قطع کنی، زمان آن گذشته است که جوانی را به خاطر استفاده از موبایل یا زنی را به خاطر استفاده از کفش پاشنه بلند مجازات کنی یا آرایشگاهی را به خاطر داشتن تابلو یا مغازه ای را به خاطر داشتن ویترین با خاک یکسان کنید. زمان این‌گونه اقدامات گذشته است. گویی این‌ها از سه هزار قبل از تاریخ بلند شده‌اند و به رقه، موصل و ... پرتاب شده اند. بر این اساس داعش، زمان پریش فکری است و زمان پریشان‌فکری یا نابود خواهند شد یا برای ادامه حیات باید هزینه فراوانی بپردازند. این فوق‌العاده اهمیت دارد، پس پاشنه آشیل و آسیب‌پذیری نرم‌افزاری داعش در زمان پریشی داعش نهفته است. شاید به من انتقاد کنند که زمان پریشی را رها کن، داعش تا نزدیک بغداد آمده است. پاسخ من این است که ممکن است تصرف بغداد، کار ساده‌ای باشد، اما نگه‌داشتن بغداد مهم است. یک کودک می تواند کفش و پالتوی پدر را بپوشد، اما نمی تواند با آن بدود؛ این لقمه بسیار بزرگی برای داعش است.

دومین حفره یا آسیب‌پذیری کلیدی داعش که زمینه و فرصت اقدام هم برای مخالفان و معارضان داعش به دست می‌دهد،  عبارت است از چندپارگی رزمندگان، نداشتن سلاح‌های متناسب² مثل ضد هوایی، هواپیما، موشک و سلاح‌های کشتارجمعی که ضعف بسیار مهمی است. این ضعف در بعد سخت‌افزاری است. هنوز هم که هنوز است من اعتقاد دارم  اگر دولتی در اندازه سودان هم در عراق بود، می‌شد داعش را با خاک یکسان کرد. بین نیروهای داعش از حدود هشتاد کشور دنیا رزمنده داریم که ادامه این روند، نفوذ اطلاعاتی میان آن‌ها را بسیار ساده می‌کند. در حال حاضر نیز کافی است فردی از اندونزی سوار شود، برود فرودگاه استامبول، داعش در آنجا کسانی را دارد که با کمک سرویس‌های اطلاعاتی ترکیه، وی را کدگذاری می‌کنند. افرادی دیگر آن‌ها را از مرز می‌گیرند روانه سوریه می‌کنند. در رقه او را تحویل می‌گیرند، دوره‌ای توجیهی می‌گذارند و بعد به جنگ می‌فرستند. کسی آن‌ها را کنترل نمی‌کند و چک نمی‌کند، در حال حاضر هم من اطمینان دارم  نفوذی‌های CIA در داعش هستند.

سومین نقطه‌ضعف داعش، کیفی شدن و معنادار شدن مقاومت بین سه نیروی معارض داعش³ است که عبارت‌اند از شیعیان در قالب الحشد الشعبی، کردها و طیف مدنی و سکولار سنی. به لحاظ اخلاقی کشته شدن پانصد هزار نفر کار بسیار زشتی است، اما به لحاظ استراتژیک می‌توان گفت ارتش مسلح، مسلم، خالص و با انگیزه ای در حال شکل‌گیری است. عراقی‌ها بعد از عقب‌نشینی از موصل و رمادی به‌شدت تحقیر شدند و ارتش عراق در دنیا نماد فرار شناخته شد. عراقی‌های اصیل و مصمم که عموماً شیعیان هستند، برای رفع این بحران و ترمیم این زخم، در حال ایجاد نیرو و بسیجی مردمی هستند. در آینده همین حشد الشعبی باید تبدیل به هسته مرکزی عراق شود.

*به اعتقاد شما داعش تا 7-6 سال دیگر خواهد ماند؛ داعش را در سال‌های پیش رو چگونه می‌بینید و با وجود توسعه‌های زمینی داعش چگونه می‌توان داعش را رو به پایان و در آغاز مسیر اضمحلال دانست؟

نصری: در جای دیگر هم گفتم که خوف از داعش در آینده فروکش خواهد کرد، مقابله با داعش در آینده مصمم‌تر و مجهزتر می‌شود و در سطوح نظامی و فکری این اتفاق خواهد افتاد. سه سناریو برای آینده داعش مطرح است که نام آن را سناریوهای «خوب، بد و زشت» می‌گذارم. این سناریوها از دید ایران است یعنی بر فرض یک سیاستمدار ایرانی بررسی می‌کند که برای آینده هفت‌ساله داعش چه سناریوهایی را می‌توان تصور کرد. سه سناریو قابل تصویر است که متأسفانه در این میان، سناریوی بد، سناریوی برتر است.

سناریوی خوب* برای ایران عبارت است از دفع داعش توسط نیروهای ائتلاف؛ زمانی که جمهوری‌خواهان در آمریکا روی کار آیند، به‌طورقطع راهبردی دیگر و راهبردی مداخله‌جویانه خواهند داشت. ادامه سناریوی خوب، وقوع انشقاق و اختلاف بین اعضای داعش یا شکل‌گیری مقاومت مردمی در موصل، رمادی، الانبار، رقه و دیرالزور است. پیروزی پی‌درپی حشد الشعبی یا نیروهای مردمی اعم از نیروهای شیعه و نیروهای سنی نیز در سناریوی خوب برای ایران مطرح است.

در حقیقت ایران در این سناریو برنده است چون موفق شده است سه نتیجه اساسی بگیرد. اگر سناریوی خوب محقق شود، ایران سه برد استراتژیک داشته است. برد اول، رسواسازی رقبای منطقه‌ای است یعنی هراندازه که تروریست‌های داعش و حتی النصره محدود شوند، سه رقیب کلیدی ایران در منطقه یعنی عربستان، ترکیه و قطر، اسیر یک پروژه شرم و رسوایی می شوند.

دومین برد ایران در صورت تحقق سناریوی اول عبارت است از معرفی حکمرانی شیعه به‌عنوان یک حکومت مترقی یعنی در اذهان جهانیان این پذیرفته می‌شود که در جهان اسلام دو سبک حکومت وجود دارد، یکی سبک حکومت شیعی و دومی سبک حکومت سنی. کاری که داعش به نام اسلام کرد و بیشتر هم به‌حساب سنی‌ها تمام می‌شود، باعث برآمدن گفتمان شیعی خواهد شد یعنی سیستم ولایت‌فقیه با تمام مسایل خود در دنیا پذیرفتنی می‌شود.

سومین برد ایران در صورت تحقق یافتن سناریوی اول یعنی سناریوی خوب عبارت است از کسب سرمایه اجتماعی یا قدرت نرم در منطقه. به‌هرحال کردهای اقلیم می‌دانند که اگر سلاح‌های ایران نبود، داعش آن‌ها را بلعیده بود. خود آقای بارزانی هم چندین بار مصاحبه و اذعان کرد که «مهم‌ترین قدرتی که به ما سلاح داد، ایران بود». ایران به بغداد هم سلاح داده است، بغداد هم می‌داند که اگر ایران نبود، داعش بغداد را تصرف کرده بود. سوریه هم همین‌طور، من اطلاعات مستقیم  میدانی دارم که در حال حاضر میلیون‌ها سوری به‌شدت به لحاظ عاطفی به ایرانی‌ها وابسته هستند. چنانچه سناریوی خوب محقق شود، ایران رقبای خود را رسوا می‌کند، ایران در منطقه سرمایه‌گذاری نرم می‌کند و حکمرانی تشیع را به‌عنوان حکومتی مترقی در جهان مطرح می‌کند که متأسفانه تحقق این سناریو چندان محتمل نیست.

سناریوی دیگر، سناریوی زشت* است که بسیار مخوف است. این سناریو سه نشانه دارد و آن عبارت است از سقوط دمشق در غرب و بغداد در شرق. در حال حاضر هم حومه بغداد و هم حومه دمشق آلوده است. مردم و نیروهای امنیت داخلی هم مراقبت بسیار دارند اما باز هم اتفاقاتی از جمله انفجار پمپ بنزین رخ می‌دهد. سقوط دمشق و بغداد، اولین سیگنال سناریوی زشت است که آنگاه باید فکری اساسی کرد.

*در صورت سقوط دمشق و بغداد چه کسانی هستند که باید فکری اساسی کنند؟

نصری: در صورت رخ دادن این اتفاق، مهم‌ترین بازیگران نیروهای مردمی هستند و دیگر دولتی وجود ندارد. شیطنت‌آمیزترین سیاست را در اینجا کشور فرانسه دارد، نمی‌توان از فرانسه انتظار داشت که اینجا کاری انجام دهد و فقط نیروهای مردمی هستند که باید کاری انجام دهند.

دومین المان سناریوی زشت عبارت است از وقوع یک کودتا داخل داعش و روی کار آمدن نیروهای معتدل. در حال حاضر ابوبکر بغدادی و بسیاری از وحشی‌های دیگر در دنیا بسیار رسوا هستند. نگرانی من این است که بعد از مدتی گروه دیگری روی کار آمده و این‌ها را کنار بگذارند تا چهره‌ای موجه از خود نشان دهند. در صورت موجه شدن هم بخشی از افکار مردم منطقه را می‌ربایند و هم بعضی از کشورهای منطقه را راضی می‌کنند. در آن زمان دیگر آن نامشروع بودن و عدم وجاهت داعش را ندارند. این هم اتفاق مهیبی است و باید مراقب بود. در کشورهای عربی هم‌چنین اتفاقی افتاد. اول یک مشت انسان‌های عجیب غریب، قدرت را به دست گرفتند، اما خود غربی‌ها برای اینکه مردم را همراه کنند، او را کنار گذاشتند و یک نفر دیگر آوردند. گفتند بله! کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است.

سومین المان سیاست زشت عبارت است از تداوم بازی ائتلاف و عدم ورود جدی ائتلاف به مبارزه با داعش که نام آن را «شلیک دلبخواه» گذاشته‌ام. به این معنا که هر زمان بخواهند شلیک می‌کنند و هر زمان نخواهند شلیکی در کار نیست. چنانچه نیروهای ائتلاف هم به این جمع‌بندی برسند –که من فکرمی کنم به این شکل است- که نه باید حشد الشعبی پیروز شود و نه باید داعش، پیروز میدان باشد، سیاست مهار هوشمند با انگیزه تخلیه منطقه از استعداد استراتژیک با انگیزه نابودسازی سدها، نیروگاه‌ها و کارخانه‌ها را به کار گرفت.

*یعنی معتقدید ائتلاف در حال محقق کردن یکی از سیگنال‌های سناریوی زشت است و به این جمع‌بندی رسیده است؟

نصری: گاهی می‌رسید، بعضی‌اوقات مقابله‌اش خوب است. در ماجرای کوبانی خوب عمل کردند. به نظر می‌رسد هر زمان داعش به حریم کردها نزدیک می‌شود، ائتلاف بسیار فعال می‌شود، اما هر وقت به حریم شیعه نزدیک می‌شود، از ائتلاف خبری نیست. این برای تنبیه شیعه است تا به غرب نیازمندتر باشد و فاصله‌اش را با ایران تنظیم کند.

این موارد، نشانه‌های سناریوی زشت است که بعید است این هم رخ دهد، پس نه سناریوی خوب و نه زشت رخ نخواهد داد، بلکه سناریوی بد رخ می‌دهد.

سناریوی بد*، چهار نشانه دارد. اولین سیگنال یا نشانه سناریوی بد عبارت است از فزونی گرفتن تعهدات ایران نسبت به توانایی‌های او. متأسفانه این سناریوی بد است که در حال رخ دادن است یعنی آهسته‌آهسته تعهدات ایران نسبت به توانایی‌هایش در حال افزایش است. سیاست درست، سیاستی است که مقدورات و محظورات با هم بخواند. هر چند شاید گفته شود در محاسبات امنیتی دیگر این تعهد و امثال آن به این شکل مطرح نیست؛ به همین خاطر نام آن را بد گذاشته‌ام. بر این اساس اولین سیگنال یا قرینه سناریوی بد که در حال رخ دادن است.

دومین سیگنال، مخدوش شدن وجهه ایران در بخش مهمی از جهان تسنن و دنیای اسلام است. این یک واقعیت است؛ به‌رغم اینکه مردم در عراق، سوریه و اقلیم کردستان به لحاظ فکری خود را مدیون ایرانی‌ها می‌دانند، تصویر ایران در کشورهای دیگر از جمله عربستان، ترکیه و مصر تصویر مساعد و مثبتی نیست. اخیراً طبق آمار اعلام‌شده گفته شد که 53درصد عربستانی‌ها ایران را دشمن اول خود می‌دانند و 21درصد عربستانی‌ها اسراییل را دشمن خود می‌دانند. این یک ضایعه و زیان در حوزه‌ای است که قدرت نرم اهمیت دارد.

سومین المان یا قرینه سناریوی بد که در حال اتفاق است، فراموشی مساله و ایده قدس و برآمدن مساله داعش است یعنی تبدیل‌شدن اسراییل و قدس به مساله سوم جهان اسلام. داعش در حال تبدیل‌شدن به مساله اول جهان اسلام است، ماجرای کردها و اقلیم کردستان هم مساله دوم را شکل می‌دهد و اسراییل نیز سومین جایگاه را به خود اختصاص خواهد داد. در صورتی که بیست سال پیش اصلاً به این شکل نبود و کسی جرأت نمی‌کرد با اسراییلی‌ها دست دهد، اما امروز دیپلمات‌های عربستان درملأعام با دیپلمات‌های اسراییلی ملاقات می‌کنند و این ضایعه اندکی نیست.

بالاخره المان یا قرینه چهارم سناریوی سوم، عبارت است از بازاندیشی در جغرافیای سیاسی و تمامیت ارضی دو متحد ایران که نتیجه آن عبارت است از تضعیف و فرسایش محور مقاومت. به این معنا که در آینده دیگر تقریباً این اتفاق، قریب‌الوقوع است که کشور سوریه به سه اقلیم تقسیم شود؛ اقلیم کردستان در شمال شرق، اقلیم داعش در وسط که رود فرات را نیز در اختیار دارد و اقلیم علوی در غرب. در حال حاضر این تقریباً در حال مسجل شدن است و یکی از سیاست‌های دولت بشار اسد هم فعلاً این است که دیوارهای دفاعی دمشق را بسیار قوی کند، شهرهایی مانند طرطوس، لاذقیه، دمشق، حتی ادلب و حمص را از دست ندهد و داعشی ها را به سمت مرکز سوریه براند. آن سمت هم که کردها فعلاً آزادند و دست دولت بشار به آن‌ها نمی‌رسد و کشور چندپاره شده است.

در داخل عراق هم متأسفانه این اتفاق در حال رخ دادن است یعنی در داخل عراق هم شاهد شکل‌گیری سه پاره هستیم. اقلیم با هفتادوچهار هزار کیلومتر مربع به اندازه استان خوزستان واقعا در حال جدا شدن است. منظور این نیست که حتما استقلال پیدا می کند، اما در حال حرکت به این سمت است. در غرب عراق، کشور سنیستان، یک عمارت سنی متشکل از استان نینوا و الانبار تا نزدیکی های فلوجه که می شود چهل و پنج کیلومتری بغداد. البته جنوب شرق عراق نیز کشور شیعه خواهد شد. همه اینها به معنای پدیداری پنج کشور است چون داعش در سوریه و عراق با هم متحد و تبدیل به یک کشور خواهند شد. به این سمت پیش می رود. هر چند ایده غرب این است که تبدیل به کشور شود و بعد آن را تنبیه کنیم، اما مساله این است که نباید کشور شود.

*ایران در تحقق هر کدام از این سناریوها چقدر می تواند نقش داشته باشد و آیا می تواند در این زمینه ابتکار عملی بکار برد؟

نصری: بعنوان یک آکادمیسین می گویم که پدیداری داعش، محصول یک خطای استراتژیک هم بود. غفلت از ابتکار سیاسی باعث شد که داعش و تروریسم رادیکال به این شکل در منطقه رشد کند. زمانی که در سال 2011-2010  در یک هفته در شهر دمشق چهارهزار نفر کشته شدند، دیپلمات موثر ایران، نیرو و تحلیلگر اساسی باید می فهمید چه اتفاقی در حال رخ دادن است. من نام آن را «بازگشت به ابتکار سیاسی» می گذارم. در زمانی که در کشور ما بدنه کارشناسی در شرایط مناسبی نبود ، عرب ها تصمیم گرفتند که سر ایران را ببرند. در اسناد ویکی لیکس آمده است که وزیر خارجه عربستان گفته است که سر این مار را باید برید.

پس بازگشت به تصمیم و تدبیر سیاسی لازم  و ضروری است؛ در آن زمان ما باید دیپلمات خوب و وابسته مناسب در دمشق می داشتیم که مسایل را تحلیل می کرد. آن دوره گذشت و از دست رفت، اما امروز چه می توان انجام داد؟ به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران حداقل دو کار می تواند انجام دهد. یکی تداوم سیاست مستشاری در عراق و سوریه و دومی سیاست توجیه مناسب حامیان داعش.

سیاست مستشاری سه بند دارد، یکی تاسیس ارتش نوبنیاد، دو تامین سلاح مورد نیاز، سه حفظ انسجام نیروهای مبارز ( بخصوص بین طیف های مختلف نیروهای مردمی در عراق) اگر یکی از اینها مختل شود، مستشاری فایده نخواهد داشت. دومین سیاست توجیه مناسب حامیان داعش مبنی بر این است که این جریان به زیان آنها هم هست.

برآورد من این است که در آینده، خوف از داعش فروکش خواهد کرد، مقاومت در مقابل داعش معنی دارتر و مصمم تر و  مجهزتر خواهد بود، حامیان داعش به صلابت و صراحت گذشته از آن حمات نخواهند کرد و داعش بیش از اینکه از بیرون شارژ شود، تلاش خواهد کرد که خود را در آن منطقه ای که هست، جایگیر و نهادینه کند. این آرزویی برای آنهاست. در غیاب یک ارتش مقتدر و مصمم هم در بغداد و هم در دمشق، داعش رشد کرد، پس با شکل گیری ارتش مقتدر و مصمم داعش هم محدود می شود.

به اعتقاد من نیروهای مردمی در بغداد با پتانسیل بسیج گر آموزه های شیعی زودتر و کارآمدتر شکل خواهد گرفت. در حال حاضر هم این روند، قابل قبول و خوب است، اما در سوریه به این شکل نخواهد بود زیرا ارتش سوریه از قدیم برای نبردهای کلاسیک علیه اسراییل تربیت شده است.

امید که شرایطی رخ دهد که منطقه خاورمیانه دیگر تماشاگه دیگران برای بحران نباشد. در حال حاضر تقریباً در همه جای دنیا -در آسیای شرقی، اروپای غربی، آمریکای لاتین و آمریکای شمالی- کشورها زندگی راحتی دارند و امنیت و رفاه مسیر درستی را طی می کند.  فقط اینجاست که به سیرک انسان‌های وحشی تبدیل شده است و در قلب منطقه که منطقه شامات است، متأسفانه محور مقاومت به این شکل از هم می‌پاشد و اسراییل که تا دیروز همسایه‌های مصمم و مقتدری در کنار خود داشت، امروز کشورهای کوچکی اطرافش هستند که به‌سادگی می‌تواند هر زمان خواست آن‌ها را مدیریت کند؛ این سیاست قدیمی اسراییل یعنی سیاست متلاشی سازی همسایه‌هاست.

منبع : شفقنا
نظرات بینندگان