arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۰۰۳۱
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۱۵ - ۲۸ بهمن ۱۳۸۹

ابطحی: راهپیمائی 25 بهمن ، اتفاقی پر تناقض

محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیس‌جمهور اصلاحات و عضو مجمع روحانیون مبارز در یادداشتی با عنوان "نقد درونی " به تحلیل حادثه 25 بهمن‌ماه پرداخته كه متن كامل آن در ذیل آمده است:
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیس‌جمهور اصلاحات و عضو مجمع روحانیون مبارز در یادداشتی با عنوان "نقد درونی " به تحلیل حادثه 25 بهمن‌ماه پرداخته كه متن كامل آن در ذیل آمده است:

از قدیم ضرب المثلی شنیده بودم كه آدم بد باشه و بگوید بهتر از این است كه فلان باشه و نگوید.

بعد از اتفاقات سال 88 و برخوردهائی كه صورت گرفت، دو نكته اساسی در درون جبهه اصلاحات مغفول شد، یكی اینكه فاصله خواست و توقع خیلی از كسانی كه خود را مخاطب جنبش سبز معرفی میكردند و خواستهای اعلام شده رهبران جنبش سبز بسیار زیاد شده بود و متاسفانه نه كسانی كه توقع سقوط نظام را داشتند و نه رهبرانی كه خواستار اجرای قانون اساسی بودند و ادعای تبعیت از خط نورانی امام را میكردند، صادقانه مرزهای خود را از یكدیگر جدا نكردند و آنرا و لوازم آن را تبیین نكردند.

نكته دیگر هم این بود كه كسانی كه هزینه های دردناكی برای اهداف رهبران جنبش سبز داشتند نفهمیدند كه خواست مشخص آنان چیست و بهترین راه برای رسیدن به آن خواسته ها چیست.

اگر قرار باشد بی رودربایستی و صادقانه تحلیل كنیم: اعتراضات از نتایج انتخابات ریاست جمهوری شروع شد. خواست اولیه بررسی نتایج انتخابات بود. كسانی كه به تجربه تاریخی رفتار حاكمیت را می شناختند به خوبی میدانستند و پیش بینی میكردند كه این نظام با پشتوانه نیروهای وفادارش پهن شدن در خیابان و مبارزات خیابانی را بر نمی تابد. تجربه عملی در روزهای عاشورا و 22 بهمن 88 هم نشان داده بود كه جز آسیب جوانان و هتك حرمت های فراوان به همه مقدسات نتیجه دیگری ندارد و مهمتر اینكه این رفتارها با خواست اجرای فانون اساسی و بازگشت به خط امام هیچ تناسبی نداشت. در این میان تكلیف دو دسته خیلی روشن بود. یكی كسانی كه رسما و بی رودربایستی خواستار سقوط نظام جمهوری اسلامی بودند و دیگر كسانی كه پای انقلاب اسلامی و دفاع از آرمانهای اولیه آن محكم ایستاده بودند. این دو طیف فاصله زمین تا آسمان را با یكدیگر در مبانی باید داشته باشند. مخلوط شدن این دو طیف با این همه فاصله همه آرمانها و زندگی نسل فعلی را درهم ریخت.

دعوت به راهپیمائی 25 بهمن هم یكی از این اتفاقات پر تناقض بود. كه آشنایان به سیاست میتوانستند با توجه به تجربه گذشته نتایج تلخ آن را پیش بینی كنند. وقتی چند ماه قبل آقای خاتمی صحبت از شركت در انتخابات -با شرائطی كه اعلام كردند- را میكند و یا تشكل بزرگی مثل مجمع روحانیون مبارز با حضور و ریاست آقای خاتمی در شب بیست و پنجم بهمن تشكیل جلسه میدهد و فقط در مورد حوادث مصر اظهار نظر میكند، نشانه این است كه بخش مهمی از این جریان واقعیت های درست یا نا درست حاكمیت و جامعه را درك كرده است.

نقد مسئولان حكومتی بارها در برخورد با این حوادث از سوی طیف های مختلف مطرح شده است اما اگر ما به نقد درونی جبهه اصلاحات در این حوادثی كه اثرات دراز مدت آن برای نسل معاصر بسیار دردناك است نپردازیم، همواره در معرض آسیب و حذف شدن و به دست نیاوردن هیچ دست آوردی محكوم خواهیم بود.
در این یادداشت به نكات نقد آمیزی از این اتفاقات و تناقضات درحوادث روز 25 خرداد می پردازم. گرچه میدانم در این فضای غبار آلود نوشتن این ها كه آن را حقیقت میدانم سخت است و عكس العمل‌هائی را بر می‌انگیزد به همین دلیل برای شنیدن هر نقد منصفانه‌ای آماده‌ام:

1- ماجرا از دعوت آقایان كروبی و موسوی برای راهپیمائی حمایت از مردم مصر شروع شد. در دل همین دعوت نهقته است كه سرنوشت سایر ملت ها برای آنان مهم است و نمی توان تنها به سرنوشت ملت ایران بسنده كرد. طبعا اگر سرنوشت سایر ملل پر اهمیت است، سرنوشت مردم فلسطین كه مظلوم ترین مردم نیم قرن اخیر هستند دارای اهمیت فراوان تری است. طبیعتا مرز آشكاری بین این ایده و تفكر كسانی كه شعار نه غزه نه لبنان را دادند وجود دارد. ضمن اینكه هیچكس انكار نمیكند كه جنس انقلاب مردم مصر از جنس انقلاب اسلامی است كه مردم ایران در سال 57 آن را تجربه كردند و در آن خواستار تغییر نظام و رفتن شاه و حاكمیت شاهنشاهی بودند.

2- اگر ادعا شود كه دعوت به راهپیمائی برای حمایت از مردم مصر و تونس بهانه‌ای برای دعوت مردم به خیابانها بوده است، بلافاصله این سئوال مطرح میشود كه هدف از كشاندن مردم به خیابانها چه میتواند باشد؟ حضور پرجمعیت مردم در اعتراض به شیوه انتخابات در 25 خرداد 88 نمونه بارزی است كه پشت این دعوت ها، هدف قابل اجرائی وجود نداشت. رهبرانی كه همچنان ادعای حفظ نظام، پایبندی به قانون اساسی، تبعیت از خط نورانی امام خمینی را میكنند و دنبال اصلاح و نه انقلاب هستند و حتما نظام را قابل اصلاح میدانند كه مخاطبان خود را به انقلاب و از بین بردن اصل نظام دعوت نمیكنند، راه حل خیابانی كه مسیر انقلاب و سقوط هر نظامی است با این شعار ها كاملا متناقض است. راه حل اصلاح در همه دنیا گفتگو و تعامل با دست اندركاران حاكمیت هاست و نه مشابه سازی با حركت هائی مثل حركت مردم مصر كه رسما خواستار سقوط نظام بودند

3- استقلال از میان شعارهای اولیه انقلاب اسلامی، بنا به پذیرش همه تحلیل‌گران داخلی و خارجی پر رنگ‌تر و جدی‌تر در طول سالهای 32 ساله بعد انقلاب در ایران عملی شده است. غرور تاریخی مردم ایران هم همین اقتضا را داشته است كه در هر شرائط از دخالت قدرتهای خارجی متنفر و بیزار باشند. در حوادث بعد از انتخابات دهم بارها این استقلال با دخالت های مستقیم قدرتهای خارجی و منجمله در حوادث 25 بهمن مورد هجمه قرار گرفته است. به عنوان یك ایرانی و به عنوان یك وطن دوست، نمیشود در برابر این دخالت های تحقیر آمیز بی تفاوت بود. مسائل داخل كشور با اختلاف سلیقه های گوناگون، اگر راه را بر دخالت قدرتهای خارجی باز كند حتما باید در برابر آن موضع گرفت. عموم مردم امروز ایران حتی كسانی كه به شدت از عملكرد مجریان ناراضی هستند، از اعلام حمایت و رضایت اتحادیه اروپا و رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریكا و راه طی شده سلطنت طلبان و همراهان دشمن بعثی احساس تحقیر و ذلت میكنند.

4- نسلی كه انقلاب اسلامی را به وجود آورده است، وقتی مشكلات را می بیند، حتی اگر نسل های بعد بخواهند انقلاب جدیدی بكند، نمی توانند و حق ندارند كه به عنوان شریك آن نسل خود را قلمداد كنند. انقلاب اسلامی ثمره تلاش نسل ما است. خوبی و بدی آن را باید نسل ما بپذیرد و اگر میتواند بدی‌ها را اصلاح كند. فرصت طلبانه‌ترین كار این است كه نسل انقلاب 57 خود را رهبر و شریك نسلی بداند كه احیانا خواست‌های متفاوتی دارند. بی‌شك كسانی در جامعه هستند كه یا اصل انقلاب اسلامی را قبول ندارند و یا مبانی اساسی آن را، اگر با این نسل بی رودربایستی حرف بزنیم و با آنان صادق باشیم باید با صراحت به آنان بگوئیم كه نسل ما انقلاب كرد و برای حفظ آن تلاش كرد و علیرغم اعتراض به شیوه‌های اجرائی از مبانی آن دفاع میكند، ایستادن در جایگاه رهبری كسانی كه به هر دلیل این مبانی و یا اصل انقلاب را نمی خواهند از سوی معتقدان به حفظ نظام هم ظلم به نفس است و هم ظلم به آنها.

5- در صورت شفاف نبودن مواضع ما و به خصوص با توجه به تجربیات گذشته، در وضعیت موجود، استفاده ابزاری از این نسل و قربانی كردن آنان كه خواست‌های متفاوتی دارند و در پرده ابهامی كه ما به وجود می آوریم، گمان میبرند خواست مشتركی با ما دارند، خیانت نابخشودنی محسوب میشود و جامعه جوان كشور را به یاس تاریخی بی دلیلی میكشاند كه صدها برابر از خواست های مقطعی ما برای این نسل دردناكتر است. فراموش نكنیم كه نسل جوان در آغاز زندگی است و مثل ما در بخش پایانی زندگی قرار ندارد و حق دارد كه از زندگی بهره بگیرد.

6- رودربایستی‌هائی كه رهبران مخالفان فعلی با جامعه دارند، آیند‌ه‌ای مبهم و تلخ را برای نسل جوان كشور رقم میزند. در تجمعات روز 25 بهمن، بنا به روایت همه تحلیلگران، تجمع كنندگان خواستار حذف رهبری نظام بودند. این خواست با اصرار به عمل به قانون اساسی كه در آن ولایت مطلقه فقیه وجود دارد و یا با پایبندی به خط امام منافات دارد. چرا این مرز را روشن نمیكنیم؟ كسانی كه در تجمعات 25 بهمن شعار حذف رهبری و اصل نظام را دادند یا تصور میكنند كه رهبران دعوت كننده نیز چنین خواستهائی دارند و یا میدانند كه نظر آنها این نیست و از رهبران به عنوان یك سپر استفاده ابزاری میكنند. این سو هم اگر شجاعتر بود یا صادقانه همین شعارها را می داد و یا رسما اعلام میكرد كه نمیخواهند ابزار باشند و تكلیف این نسلی كه همه هزینه ها مثل گوشت قربانی بر عهده آنان است، روشن می‌شد. واقعیت هم این است كه اگر به اصلاحات باور هست، نمی‌شود این خواست‌های ساختار شكن را رد نكرد و اگر فكر میكنند این نظام، اصلاح پذیر نیست باید رسما برای سقوط آن تلاش كرد و هزینه‌ها را هم خود بپذیرند و كسانی كه به این فكر باور دارند. وضع موجود شتر سواری دولائی است كه با هیچ منطقی قابل قبول نیست.

7- اتفاق تلخ‌تر حادثه روز 25 خرداد، ورود خشونت سازمان یافته به درون مردم بود كه حداقل دو نفر كشته شدند. دستگاههای اطلاعاتی از نفوذ منافقین خبر میدهند. این یك فاجعه است. وقتی چنین امكانی هست، در چنین وضعیتی باید برای دعوت مردم به خیابان این محاسبات را هم كرد.

8- افراطیون همیشه دشمن بزرگ مردم بوده‌اند. راه نجات آینده كشور هم از دالان دوری از افراطیون و اعتقاد به اصلاح مستمر غیرساختاری و صف بندی در برابر بیگانگان ودوری از خشونت و پایبندی به قانون میگذرد. كسانی هستند كه بر این باور نیستند، به حذف حداكثری و جذب حداقلی بر خلاف نظر رهبر انقلاب می‌اندیشند و ابزار كافی هم دارند. ما نباید راه را برای غلبه این مجموعه باز كنیم.

باور كنیم: وحدت، همدلی، همكاری برای رفع نواقص و مفاسد، پرهیز از انتقام جوئی، دوری از تهمت و اتهام و فحاشی، حفظ استقلال و مرزبندی با قدرتهای خارجی، حفظ كرامت و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و فراخوان به اصلاح در زیر سقف نظام و رهبری ضرورت فعلی كشور ما است .
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
اه
|
UNITED STATES
|
۲۲:۰۸ - ۱۳۸۹/۱۱/۲۸
1
0
(...........) یا افراطیون عامل انقلابند مثل کمونیست ها یا حرکت نا شایست حکومت در قبال مردم خود مثل رژیم طاغوت، اما اثر گروه هایی مثل مجاهدین در ترور ها و جرقه های پیاپی که از عوامل مهم انقلاب اسلامی بسال 57 بوده هم ضد مردم بوده؟ آنها هم دشمن مردم بودند؟ همه این اتفاقات بر اثر یک اختلاف نظر به وجود آمده و حالا بشکل غده سرطانی درآمده در پایان باید گفت خشت اول چون نهد معمار کج - تا ثریا می رود دیوار کج.
.............
|
UNITED STATES
|
۰۴:۴۵ - ۱۳۸۹/۱۱/۲۹
1
0
در واق ميشد جاي اين چند سطر اين چند کلمه را نوشت:
خيلي خيطه از اينجاش ديگه ما نيستيم.
عابد
|
GERMANY
|
۲۱:۱۱ - ۱۳۸۹/۱۱/۲۹
0
0
یکی نیست فکری به حال این تئوریسین خیکی دم دمی مزاج بکنه همو که از ضعفهای بزرگ اصلاحات و اصلاح طلبان بود و با یک فشار جندروزه دست از گذشتۀ باد آورده خود برداشت و اینک در دوران آسایش برای دیگران راهکار ارائه میفرمایند
نظرات بینندگان