عبدالرضا کاهانی بعد از غیبتی دوساله و مهاجرت به فرانسه دوباره به ایران بازگشت و فیلم «استراحت مطلق» را ساخت؛ فیلمی که به روال آثار قبلی این کارگردان حواشی زیادی داشت و سرانجام به عنوان یکی از فیلمهای نوروزی در جدول اکران قرار گرفت.
مشروح گفتوگوی ایسنا با کاهانی را در ادامه میخوانید:
بعد از یک وقفه دوباره در ایران مشغول شدید، چقدر این وقفه طول کشید؟
اواخر اکران (بیخود و بیجهت) از ایران رفتم، پاییز 91.
بعد از کسب تجربیات جدید در خارج و ساخت یک فیلم در آنجا چه تفاوتهایی در روند فیلمسازیتان اتفاق افتاده است؟
تفاوتی احساس نمیکنم. سال آخر مدیریت قبلی سینما به من پروانه ساخت داده نشد و صراحتا هم گفتند نمیدهیم. حتی تلاش کردم مجوز ویدئویی بگیریم که باز هم نتیجه نداد. این مجوز ندادنها باعث شد به فرانسه بروم و بتوانم سریعا در آنجا فیلمی بسازم. به هر حال من بیکار نمیمانم. فیلم «وقت داریم حالا!» تجربه خوبی برایم بود و نتایج مهمی برایم داشت.
فیلم «استراحت مطلق» هم دچار مشکلاتی در پیشتولید بود؟
بعد از تغییر شرایط احساس کردم، امکان کار کردن فراهم شده و پروانه ساخت گرفتم و البته خیلی زود فهمیدم تغییر چندانی صورت نگرفته است.
داستان این فیلم از کجا آمده؟
همه داستانهایم در واقعیت ریشه دارند. اگر فیلمسازی بنشیند خانه و دائم فکر کند که آدمها چگونه هستند یا باید باشند، تنوع شخصیتها در فیلمها کم میشود و پس از مدتی مجبور میشود، دائم خودش را تکرار کند. این موضوع در رابطه با سوژه هم صدق میکند.
شما گفتید یکی از دلایلی که باعث شد از ایران بروید این بود که نمیتوانستید در اینجا فیلم بسازید و رفتید. پس از بازگشتتان و ساخت «استراحت مطلق» و حواشی که برای آن و عدم اکران آن در جشنواره بهوجود آمد و حتی در جایی هم خواندیم که شما شمقدری را با ایوبی مقایسه کردید! آیا شرایط برای شما خیلی تغییر نکرده است؟
چپ، راست، بالا، پایین و مرکز برای من تفاوتی ندارد. نتیجه برایم مهم است. معیار من برای تغییر، آدمهای اطرافم هستند. اینکه چه اتفاقی دارد، میافتد؟ خودم چگونهام؟ مردم چگونهاند؟ بقال سر کوچه چگونه است؟ اینها معیارهایم هستند برای اینکه تشخیص بدهم اوضاع بهتر شده یا بدتر. آقای شمقدری بیشترین صدمهها را به من زد، اما این باعث نمیشود که هر کسی جای ایشان بیاید به طور قطع بهتر باشد. آقای ایوبی ممکن است آدم خوبی باشد اما همیشه خوب بودن برای مدیریت کافی نیست. با این حال اطمینان دارم اگر ایشان نظر منفی داشتند، اکران فیلم میسر نبود و اینجاست که تفاوت ایشان با آقای رضاداد معلوم میشود. من آدمی نیستم که حرفهای خوب، احساساتیام بکند یا حرفهای بد، نگرانیام را افزایش بدهد. تماشای واقعیت ملاک تشخیص است.
خیلیها اعتراض میکنند اما نتیجهای نمیگیرند اما شما اعتراضها و پافشاریهایتان اغلب نتیجه داده است. گویا شما در مذاکره کردن و صحبت کردن تبحر دارید، شما خودتان علت این روند را چه میدانید؟ آیا این به خاطر سماجت شما است؟ یا پا را فراتر میگذارید و شهامتهایی دارید که خیلیها ندارند؟
اتفاقا مذاکره کردن را بلد نیستم.
ولی شما نتیجه گرفتید. چون سالهای قبل کسانی بودند که به آنها وعدههایی داده شده بود اما عملا بعدش هیچ اتفاقی نیفتاد. مطمئنا به شما هم همچین وعدههایی داده شده است!
وعدهپذیر نیستم. کسی به من وعدهای نداد. خودم به خودم وعده دادم و گفتم که باید فیلم را اسفند ماه اکران کنم. چون حقی را برای خودم در این تصمیم میدیدم. ما این فیلم را در بهار فیلمبرداری کردیم و هزینهها را از جیب خودمان پرداخت کردیم و فیلم هم از مهرماه منتظر پروانه نمایش بود. الان عید است که فیلم ما اکران میشود. اگر حرف درست بزنید؛ میتوانید آدمها را شکست دهید. فکر میکنم آنقدر دلایل موجه برای اکران فیلم داشتم که اگر اسم این کار را مبارزه بگذاریم، میتوانستم با استدلال، آدمهای مقابلم را شکست دهم. کسی به من هیچ وعدهای نداده اما مشکل از همینجا شروع میشود. حرفها و وعدههای پنهانی!. اگر اینها نباشد حق به حق دار میرسد. من هیچ کدام از این کارها را نکردم. رفتم وزارت ارشاد و قانونی با آنها حرف زدم.
جریان حضور فیلم در جشنواره فجر به چه صورت بود؟
جشنواره بود که سمت فیلم آمد. درباره جشنواره حرف نمیزنم.
ممیزیهایی که به فیلمتان گرفتند برای جشنواره بود؟
من ایران نبودم. موارد اصلاحی، اول آبان ماه به آقای خانی (پخش کننده) اطلاع داده شد و ایشان هم به من منتقل کرد. دیدم که اصلا چیز عجیب و غریبی است. آن تعداد و آن دقیقههایی که گفته بودند حذف شود، طوری بود که قطعا دیگر نمیتوانستیم، فیلم را اکران کنیم. من هم آن همه تغییر را انجام نمیدادم. مذاکراتی انجام شد که چون زمان دیگری برای اکران نداریم فیلم را به فستیوال ارائه کنیم. آقای رضاداد که در نهایت آن برخوردها را انجام داد، خواهان فیلم شد و ما هم در لحظات آخر فیلم را به جشنواره دادیم که آن داستانها که در جریانش هستید، پیش آمد.
انگار هیات انتخاب خودش اصلاحاتی را به شما پیشنهاد کرده بود، درست است؟
واقعاً دوست ندارم دربارهی گذشته و جشنواره صحبت کنم. فکر میکنم حرفهایم را پیش از این زدهام و همه از آن آگاهی دارند.
یکی از خصوصیات فیلمهای شما، بازیهایی است که از بازیگران میگیرید، چگونه به این بازیهای متفاوت میرسید؟
جدا از علاقهای که به دیدن آدمها دارم، به ذهن سپردن کارهایی که در زندگی واقعی انجام میدهند نیز برایم جالب و به یادماندنی است.در دنیا چیزی که برای من مهم است، شخصیت آدمهاست. رفتارها و شخصیتهایی که از آنها در فیلمهایم استفاده میکنم. انتخاب بازیگر و همکاری متقابل پروسه پیچیدهای است که واقعاً توضیح آن سخت است.
اشارهای هم به انتخاب بازیگرها داشته باشیم. سومین همکاریتان با رضا عطاران است، با توجه با اینکه او بازیگر پرمشغلهای است، چطور میشود همیشه برای شما وقت دارد؟ همسرش هم در این کار حضور داشت.
از کار کردن با رضا خسته نمیشوم. جدا از اینکه بازیگر خوبی است، شخصیتی بزرگوار و دوستداشتنی دارد. با او میشود فیلمهای زیادی کار کرد و بازهم لذت برد. از فریده فرامرزی هم ممنونم که پیشنهاد مرا پذیرفت، در حالی که از طریق رضا میدانستم پیشنهادهای زیادی را نپذیرفته است. امیدوارم که بازهم این کار را ادامه دهد.
اسم رضا عطاران سوم میآید، مشکلی با این موضوع نداشت؟
از من خواسته این موضوع را مطرح نکنم، ولی وقتی میپرسید و میدانم برای خیلیهای دیگر هم این پرسش به وجود آمده، مجبورم پاسخ دهم. اصرار خودش بود اینگونه باشد. فکر کردم شوخی میکند. اما دیدم واقعا اصرار دارد. میگفت من نقش اول فیلم نیستم. در جامعه و سینمای ما که همه میخواهند به هر طریقی دیده شوند، این اتفاق خیلی عجیب است. خود من تا به حال چنین چیزی ندیده بودم. رضا عطاران بیخودی مهم نیست و رفتارش آموزنده است. پس وظیفه دارم کار ارزشمند او را بیان کنم، حتی اگر خودش دوست نداشته باشد.
امیرشهاب رضویان هم برای اولینبار مقابل دوربین رفت.
امیرشهاب کار ما را ساده کرد. برای انتخاب این نقش کسانی که معمولا به ذهن میرسند، اشتباهند. باید بازیگری جدید، تصویری جدید از این مدل نقش را ارائه میکرد.
و انتخاب ترانه علیدوستی...
ترانه مادر شده بود و میتوانست درک درستتری از نقش یک مادر داشته باشد. ضمن اینکه علاقمند بودم با او همکاری کنم. او بسیار پرتلاش و جدی است. با بعضی از بازیگران حتما باید کار کرد، ترانه قطعا یکی از آنهاست.
بابک حمیدیان و مجید صالحی...
بابک اهل تمرین وگفتوگوست. طبیعی است کار کردن با او جذاب باشد و مجید صالحی انتخابی هیجان انگیز برایم بود. او بسیار توانمند و ریسکپذیر است.
این فیلم در حدود 75 دقیقه است که به نسبت دیگر فیلمهای ایرانی که ساخته میشود، زمان آن کمتر است!
75 دقیقه تایم استاندارد اکران است.
«استراحت مطلق» را چقدر نسبت به کارهای قبلیتان، متفاوت میبینید؟
نکتهی مهم این است که خودم را در این فیلم تکرار نکردهام. «استراحت مطلق» باید فضای جدیدی به تماشاگر میداد. در این کار هم بخشی از آن لحن کارهای قبل وجود دارد، ولی نوع روایت، دکوپاژ، فیلمبرداری و تعدد لوکیشن متفاوت است.
در حین صحبتها به این نکته اشاره کردید که به ممیزیها آشنا هستید، به نظر من اگر یک جاهایی را نشان نمیدادید، اتفاقی نمیافتاد یا شاید کار برایت راحتتر میشد!
علاوه بر دیالوگها، فضاسازی برایم خیلی مهم است؛ مثلا مهم است که در آن سکانس فوتبال، کارگرها لُخت باشند. فضاسازی برای انتقال حس و حال فیلم و دستیابی راحتتر به مضمون اهمیت دارد.
پس آنچه را در نظر دارید، انجام میدهید و به ممیزیها اهمیتی نمیدهید؟!
بهترین دولتها هم عیب دارند و یک فیلمساز اجتماعی باید عیبها را بگوید و انتقاد کند. روزی که منتظر باشیم برایمان کف بزنند آن روز، روز شکست ما است. انتظار داشتم وقتی دارم عیبی را میگویم مسولان متوجه شوند. ولی متاسفانه تفاوتی ندیدم و همین ناراحتم کرد. اگر من انتقادی دارم و نقد میکنم باید دیده شود. دعوا که ندارم. وظیفهام را انجام میدهم. سینمای ما سینمای ترسویی شده است و باید انتقاد کرد. نباید در مورد چیزهایی که هست فیلم ساخت. فیلمساز باید در مورد چیزهایی که نیست و دیده نمیشود، فیلم بسازد. اگر فقط چیزهایی که دیده میشود را بگوید و آنها را پررنگ کند، میشود محافظهکاری، اگر کسی هم این کار را نکند، میگویند، سیاهنمایی میکند. خیلیها دارند از این کلمهی سیاهنمایی نان میخورند.
با آمدن دولت تدبیر و امید، پایان خیلی از فیلمها امیدوار کننده است و انگار این مدل پایانها به صورت دستورالعمل به فیلمسازان ابلاغ شده، به شما تا به حال چنین چیزی گفته نشده است؟
راستش را هم بخواهید هیچوقت نگذاشتم کسی از ارشاد سر فیلمبرداری بیاید. شاید برخیها فکر میکنند در صورت عمل به دستورالعملها، بودجهای در انتظارشان باشد.
این فیلمنامه را در ایران نوشتید؟
نسخهای که به وزارت ارشاد دادم را آن طرف نوشتم و از سعید قطبیزاده دعوت کردم در نگارش فیلمنامه کمکم کند. بعد از دریافت پروانه ساخت به ایران آمدم و نگارش فیلمنامه نهایی ادامه پیدا کرد، حضور قطبیزاده مفید بود.
وضعیت اکران را چگونه میبینید؟
برای قضاوت کردن زود است.
درمورد محدودیت سنیای که برای فیلم گذاشته شده، آیا این تصمیم خودتان بود؟
این اولین فیلم من نیست که محدودیت سنی دارد، فیلم «هیچ» و «اسب حیوان نجیبیست» هم این گونه بود. ولی آن مقطع گفتند، چون به نوعی تبلیغ محسوب میشود، این محدودیت را اعلام نمیکنند. اینبار اما اعلام کردند. به هرحال در همه جای دنیا این ردهبندی سنی وجود دارد.
آقای کاهانی آیا شما از ایران مهاجرت کردهاید؟
فیلمسازی مرز نمیشناسد.
چطور شد از آقایان ابراهیم اشرفی و معین مطلبی که فیلمبرداران جوانی هستند، استفاده کردید؟
کیفیت پیر و جوان نمیشناسد. آنها کارشان را بلدند و آنچه را که میخواستم به بهترین شکل انجام دادند، نتیجه کارشان هم روی پرده است. مخالفتهای زیادی از طرف صنف فیلمبرداران شد. در حدی که برای دریافت مجوز فیلمبرداری به مشکل خوردیم یا برای گرفتن امکانات فیلمبرداری. در کشوری که فیلمهای میلیاردی زیادی ساخته میشود، ما برای بهدست آوردن لنز مشکل داشتیم که مایهی تأسف است. گاهی از خودمان ضربه میخوریم، گاهی از وزارت ارشاد. در این بخش از خودمان و خانه سینما ضربه خوردیم. گناه "معین مطلبی" چیست که 25 سال دارد و مستعد است و میخواهد کار کند. او جوانترین فیلمبردار سینمای ایران است، به جای آنکه خانه سینما از من قدردانی کند، زحمتم را زیاد کرد. اگر چه وضعیت پخش در اغلب سینماها آنقدر پایین است که وقت هایی فکر می کنم مهم نیست چه کسی فیلمبردارم باشد و این همه دعوا و اینکه چه دوربینی استفاده کنیم. نتیجهای که روی پرده دیده میشود کیفیت بهترین فیلمبردار جهان را هم نشان نخواهد داد.
و همچنان شیما منفرد...
گناه او هم این است که همسر من است. هیچگاه کیفیت را فدای روابط نمیکنم، او اگر فیلمهایم را مونتاژ میکند، مطمئن باشید که تدوینگر خوبی است.
و در آخر ...
قدردانی ویژه دارم از سعید خانی که همه کار برای فیلم کرد و سهیل بیرقی (دستیارم) که خوشحالم پس از چند سال همکاری قرار است فیلم بسازد و البته قدردانی از همهی گروه. از آقای علویان گرفته که چهارماه روی صدای فیلم کار کرد تا کارن همایونفر که همکاری با او همیشه جذاب است و ناصر انتظاری، سعید ملکان، کامران حجازی، امید جزینی، فرحناز نادری، سینا قویدل، مریم تختکشیان، جواد سلیمانی و ... حق تمام کسانی که با من صادقانه همکاری کردند، بیش از این است و میدانم به خاطر همکاری با من، فرصتهای زیادی را از دست دادند و باز هم از دست خواهند داد.