پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : از میان همه روزنامههایی که با رویکردهای گوناگون به فیلم
«من روحانی هستم» پرداختهاند، شهروند نوشته است: این مستند به ظاهر مربوط
به فعالیتهای مبارزاتی، سیاسی و اجتماعی حسن روحانی در ۵ دهه گذشته است؛
اما به بیان برخی به پیچهای حساس تاریخی کشور از جمله ماجرای ۹۹ نفر در
مجلس، تلاش برای برکناری محمدهاشمی ریاست وقت صداوسیما و مخالفتهای امام
(س) با آنها، ماجرای مک فارلین، محسن رضایی و حسن روحانی، مذاکرات
هستهای در زمان دولت سید محمد خاتمی و موافقتنامه سعدآباد و نقش حسن
روحانی در هر کدام از این ماجراها میپردازد. موافقان دولت روحانی معتقدند
که این مستند بیش از آنکه بهدنبال معرفی رئیسجمهوری باشد، در تلاش است
تا از او فردی با تغییر مواضعهای سریع و ۱۸۰درجهای بسازد.
به
همین دلیل است که بسیاری در روزهای اخیر از جمله علی لاریجانی رئیس مجلس
شورای اسلامی نیز به مخالفت با پخش این مستند پرداخته و بهصراحت به دفاع
از دولت پرداختند. علی لاریجانی با اعتراض به پخش این سیدی گفت: «برخیها مشی مارکسیستی دارند و برای کوبیدن دولت به هر کاری دست میزنند و سیدیهای خلاف واقع منتشر میکنند».
وی
با اشاره به انتشار سیدی در مورد رئیسجمهوری گفت: چند روز گذشته جنجالی
بر سر سیدی «من روحانی هستم» در کشور ایجاد شد که البته بخشی از آن دروغ
بود و محتوای این سیدی نادرست تدوین شده بود و متأسفانه افرادی که این کار
را کردند مشخص است و این افراد میخواهند به تاریخ هم دروغ بگویند و در
ماجرایی که رئیسجمهور در آن نقشی نداشته آن را به ایشان نسبت دهند و قطعا
هدف از این دروغها ایجاد دعوای داخلی است.
اعتماد به سراغ مؤسسه پشت ماجرا رفته و در پاسخ به اینکه «در شفق مدیا چه خبر است؟»
نوشته: شفق مدیا سازنده مستند «من روحانی هستم» است و سفیر فیلم توزیع
کننده آن. اما شفق مدیا مستندهای دیگری هم ساخته است. ساخت مستند تخریبی
علیه آیت الله هاشی رفسنجانی و طعنه زدن به اینکه «آقای هاشمی بد نیست کمی
فکر کنید»، مستند «کابینه فراجناحی» برای انتقاد از هیأت دولت، مستندهای
«ما همیشه آماده هستیم» و «فرصت همیشگی نظام» و «چهره واقعی دشمن» همگی از
همین دست مستندهایی هستند که هرچند وقت یک بار ساخته میشوند و از سوی
جریانهای تندرو مورد به به و چه چه قرار میگرفتهاند. اما مستند «من
روحانی هستم»؛ جدیترین و هدفمندترین کار این گروه است؛ کاری که از همان
روزهای ابتدایی پیروزی روحانی کلید خورد و چند ماه بعد فیلمنامهاش نوشته و
بعد هم برای اکران روانه مهمترین دانشگاههای کشور شد.
نکته
اینجاست که کسی از این مؤسسه پاسخگوی سؤالات هم نیست. معصومه نبوی،
کارگردان مستندی است که این همه چالش ایجاد کرده است. کارگردانی که به گفته
یکی از اعضای هیأت مدیره انجمن مستندسازان نه تنها در این انجمن عضو نیست،
بلکه نام آشنایی هم برای مستندسازان نیست. نبوی اما سابقه آنچنانی ندارد.
اطرافیانش میگویند نمیخواهد که او گفتوگویی با روزنامهها داشته باشد و
در گفتوگوهایی هم که با رسانههای همسو با خودشان دارند عکسی از او
منتشر نمیشود. بنابراین مشخص نیست که او چگونه بدون هیچ سابقهای احساس
تکلیف برای شناساندن حسن روحانی به مردم کرده است. برای شناسایی هم به گفته
خودشان به سراغ خاطرات خود روحانی رفتهاند.
اما ظاهرا مستندهای
دیگری هم وجود دارد که آنچنان رسانهای نشده است. هادی فیروزمند، سردبیر
سایت سفیر فیلم که مسئولیت توزیع مستند «من روحانی هستم» را بر عهده دارد
در همین مورد به «اعتماد» میگوید: برای مستند «من روحانی هستم» از سوی
دانشگاههای زیادی تقاضای اکران وجود داشت اما این تقاضاها ناگهان متوقف
شد. در دانشگاههای امیرکبیر، علم و صنعت، علوم پزشکی، شهید بهشتی و علامه
طباطبایی اجازه اکران فیلم داده نشد اما در حال حاضر تلاش داریم که فیلم را
در دانشگاههای شهرستانها که از اخبار دورتر هستند پخش کنیم.
وی
اما اخبار دیگری هم به اعتماد داد و گفت: مستند «لکه» نیز یک روایت داستانی
۴۵ دقیقهای از یکی از کارگردانان جوانی است که در جشنواره عمار برنده شده
است. در مستند لکه به زندگی یک شخصیت سیاسی پرداخته میشود که در سال ۸۸
مشروعیت نظام را زیر سؤال برده اما با آغاز به کار دولت یازدهم حکم دولتی
میگیرد و در دولت مشغول به کار میشود. اکران این فیلم هم متاسفانه از سوی
۱۰ دانشگاه لغو شد اما ما توانستهایم در دانشگاه شریف این فیلمها را پخش
کنیم. گفتههای فیروزمند نشان میدهد که مخالفان روحانی این بار با
چنتهای پر از مجموعه فیلمها به میدان آمدهاند تا شکل مخالفتهایشان با
دولت را تغییر بدهند.
با رسانهای شدن ماجرای مستند «من روحانی
هستم»، مشخص شد که مخالفان دولت برای نشان دادن مخالفت خود حتی چند روز هم
صبر نکردهاند و درست از فردای پیروزی روحانی به دنبال ساخت فیلم رفتهاند.
فیلمهایشان را مشخص نیست که چه کسی حمایت مالی میکند اما درست در حال
ادامه راه محمود احمدینژاد هستند. میخواهند مدام فیلم رو کنند و در ردای
انتقاد سازنده، تخریب پنهان کنند. پایگاه اجتماعی رئیس جمهور را نشانه
گرفتهاند و تلاش دارند ابتدا در میان دانشجویان و بعد هم بدنه اجتماعی
مردم رسوخ پیدا کنند و پایگاه اجتماعی از دست رفتهشان را با تضعیف پایگاه
اجتماعی روحانی به دست بیاورند. حالامخالفان هر روزه دولت که از هر تریبونی
برای انتقاد از دولت استفاده میکردند سکوت کردهاند و وظیفه را به
فیلمسازانشان سپردهاند: فیلمسازانی که در هشت سال اخیر فیلمسازی و
شناساندن چهره محمود احمدینژاد را فراموش کرده بودند و حالااحساس وظیفه
کردهاند.
صادق زیبا کلام در همین روزنامه درباره «حکایت تلخ یک فیلم: من روحانی هستم»
نوشته: من بر خلاف خیلیها به همه توصیه میکنم که فیلم «من روحانی هستم»
را ببینند. اگر دستم میرسید و کارهای بودم اتفاقا از صدا و سیما
میخواستم که حتما این فیلم را پخش کند. در چندین نوبت هم پخش کند که همه
آن را ببینند. میدانید چرا؟ چون اتفاقا این فیلم مستند بیش از آنکه ضایع
کننده روحانی باشد، سقوط اخلاقی سازندگان و مخالفان آقای رئیس جمهور را به
نمایش میگذارد یا دست کم و در معصومانهترین نگاه به سازندگان آن، «من
روحانی هستم» بیانگر عمق بیاخلاقی و تمسک به راه و روشهایی است که در
بهترین حالت باید آنها را غایت ماکیاولیستی بودن یک جماعت و گروه سیاسی
دانست.
فیلم من روحانی هستم، در حقیقت نشان میدهد، چگونه افراد و
اشخاص که خدا را میپرستند و نماز میگزارند، آنقدر راحت برای قدرت، برای
زدن حریف و رقیب سیاسی، برای کسب امتیاز سیاسی، زمین و زمان را به هم
میدوزند و میبافند، سره و ناسره را درهم میتنند، راست و دروغ را
بیمحابا با هم درمیریزند و بدون کمترین عذاب وجدان چشم بسته و مثل آب
خوردن بر روی هر حق و باطلی مینهند که حسن روحانی را بیاعتبار سازند.
ماکیاول
را باید از درون قبر به درآورد و به کلاس این دوستان برد که یاد بگیرند
هدف چگونه پستترین وسایل را هم توجیه میکند. یکی از ابتداییترین روشهای
تحریف آن است که شما موضوعی را بدون مقدمه و موخره آن یا بدون صدر و ذیل
آن روایت کنید. جملهای را، حرکتی را، موضع گیری را و اظهارنظری را از حسن
روحانی یا هر کس دیگری بدون آنکه به مخاطب توضیح دهیم که آن کنش سیاسی در
چه شرایطی بوده، ماقبل و مابعد آنچه بوده، در چه فضایی گفته شده، بدون در
نظر گرفتن هیچ کدام از اینها فقط آن جمله، حرکت و یا موضع گیری را روایت
کنیم. داستانی که تحت عنوان ماجرای مک فارلین اتفاق افتاد درست چنین وضعیتی
را دارد. آن حرکت اتفاقا میتوانست به بزرگترین گام در جهت تامین منافع
ملی کشور تبدیل شود. اما یک جریان تندرو آن را خرابکاری کرد و نهایتا همه
تمهیداتی که تحت عنوان ماجرای مک فارلین شروع شده بود، متوقف ماند.
کمترین
فایده جریان مک فارلین این بود که خونی و جانی تازه در دفاع ضدهوایی ما که
عملا به واسطه نداشتن قطعات وتجهیزات زمین گیر شده بود به وجود آورد.
دهها فروند هواپیمای جنگنده و بمب افکن عراقیها در نتیجه تسهیلات ضدهوایی
که به واسطه معامله با مک فارلین به دست ما رسیده بود، در عملیات بعدی در
جنوب و غرب سرنگون شدند. شمار قابل توجهی از نمایندگان مجلس دوم با تداوم
نخست وزیری موسوی موافق نبودند. آنان اغلب تعلق به طیف راست سیاسی داشتند و
علت مخالفتشان هم به دلیل سیاستهای چپگرایانه و به زعم آنها سوسیالیستی
دولت وی بود. سردمداری این گروه یا این جریان با مرحوم آیت الله آذری قمی
بود. وساطت آقای هاشمی رفسنجانی در مجاب کردن این آقایان که با ادامه کار
موسوی موافقت کنند به جایی نرسید و در نهایت نزد مرحوم امام (ره) رفتند.
مرحوم امام (ره) با برکناری مهندس موسوی مخالفت کردند. اولا ایشان با
سیاستهای چپگرایانه مهندس موسوی موافق بودند، یا دستکم با سیاستهای به
زعم جناح راست، سوسیالیستی وی هیچ مخالفتی نداشتند.
دلیل دیگر
مرحوم امام (ره) در اصرارشان برای ماندن موسوی این بود که ما در وسط جنگ با
عراق بودیم و مرحوم امام (ره) معتقد بودند که تغییر دولت پیام خوبی به
عراقیها و دیگران نمیدهد. ممکن است این گونه تعبیر شود که میان ما
اختلافاتی به وجود آمده و دشمنان ما از تغییر دولت تصور کنند که در داخل با
بحران مواجه شدهایم.
در نهایت آن نمایندگان که تعدادشان به ۹۹
نفر میرسید به رغم صلاحدید امام (ره) به تداوم دولت موسوی رأی مخالف
دادند، اما این همه آن ماجرا نیست. برخی از رادیکالهای آن زمان تلاش کردند
که مخالفین را متهم به استنکاف از رأی امام (ره) بنمایند و آنان را به
اصطلاح ضد ولایت فقیه معرفی کنند. جالب است که امام محکم در برابر تندروها
ایستادند و نشان دادند هیچ آزردگی و دلخوری از اینکه آن ۹۹ نفر مطابق نظر
ایشان رأی ندادند، ندارند.
بخشهای دیگر فیلم «من روحانی هستم» را
که منصفانه و به دور از دروغ و تحریف مورد بررسی قرار دهیم به همین نتایج
بالا که در مورد مک فارلین و ۹۹ نفر گفتیم، میرسیم. منتها حرف اصلی و
اساسی همان است که هدف چقدر وسیله را توجیه میکند؟ آیا در مورد همه
چهرهها و شخصیتهای جمهوری اسلامی نمیتوان چنین فیلمی ساخت؟ آیا با تحریف
و زدن صدر و ذیل یک کنش سیاسی از دل حوادث و رویدادهای ۳۴ سال گذشته
نمیتوان امروز به تخطئه و شانتاژ آن شخصیت پرداخت؟ آیا مشابه مستند «من
روحانی هستم» را عده دیگری با پول و امکاناتی که در اختیار سازندگان بوده
نمیتوانند در مورد چهرههای محبوب آن و هم نظرانشان بسازند و بعد هم مدعی
شوند که میخواستهاند تا حقیقت را نشان بدهند، و خواستهاند «چهره واقعی و
انقلابی آن شخصیت را نشان دهند».
جوان از معدود روزنامههایی است که از ساخت این فیلم حمایت کرده و در بخشی از اصلیترین مطلب امروز خود با تیتر «قلم تردید بر خاطرات هاشمی»
نوشته: فارغ از پرداختن به چگونگی و چرایی برخورد «چکشی» با منتقدان در
۹ماه اخیر توسط دولت، آنچه مهم مینماید این است که خاطرات هاشمی رفسنجانی
به صورت علنی از سوی وابستگان و هواخواهان وی مورد تردید و حتی رد قرار
گرفته به گونهای که مطالب صریح «اوج دفاع» ـ کتاب هاشمی ـ که در آن به
مطلع بودن روحانی از موضوع مک فارلین و نقشآفرینی وی اشاره میشود، «دروغ»
نامیده میشود که این مساوی با غیر مستند بودن و وهمآلود بودن خاطرات
پدرخوانده حزب کارگزاران در افکار عمومی است. البته این اولین باری نیست که
خاطرات شفاهی و مکتوب هاشمی رفسنجانی مورد تردید و رد قرار گرفته آنگونه
که بسیاری از سابقون انقلاب که خیرخواه وی هم بوده در آشکار و نهان از
هاشمی درخواست کرده که از اظهار خاطرات پرابهام خودداری کرده و آنچه را
نزدیک به واقعیت است، بیان کند.
و سؤالی که باید آقای هاشمی و دفتر
نشر آثارش پاسخ دهد آن است که بخشهای قابل توجهی از مهمترین موضوع اتفاق
افتاده در زمان حیات هاشمی ـ مک فارلین ـ مورد تردید جدی توسط نزدیکان وی
قرار گرفته، بنابراین چطور میشود به دیگر گفتهها و خاطرات وی اعتماد کرد
و با شک و شبهه به آن ننگریست؟
چگونه نباید انتظار داشت که اعتماد
عمومی نسبت به سخنان و اظهارات هاشمی در حوزههای مختلف مخدوش شده و مردم
همچنان از سیاستها و افراد منسوب به وی ناراحت و رویگردان باشند؟
و
البته هاشمی و دوستداران وی اگر تصمیم دارند که وی باز هم احیا شده و به
عنوان مرکز ثقل تمام جریانات سیاسی داخلی عمل نماید – که قطعاً چنین تصمیم و
هدفی را هم دارند- باید با اندیشه آسیبشناسی به انتخابات سالهای گذشته
نگاه کرده و این پرسش مهم را از خود مطرح کنند که آیا اشراف و تسلط مردم بر
درستی یا نادرستی مواضع و رفتارهای هاشمی باعث رویگردانی آنها در طی
انتخابات سال۸۴ و همچنین عدم اقبال نسبت به نامزد مورد وثوق وی در سال۸۸
نشد؟