پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شرق - موهای سفید در کفسر، کبودیهای
تازه و کهنه روی دستها، نگاههای بیهدف؛ اینها مشخصات جوانی 25ساله به
نام حسین است که سال گذشته با برداشتن چاقوی مغازهای قصابی به عابران
خیابان شهیدمدنی حمله کرد و یکی از آنها را به قتل رساند.
او دیروز در
دادگاه مرتب تکرار میکرد: «معذرت میخواهم.»به گزارش خبرنگار ما حسین که
پیش از این در دادگاه انقلاب محاکمه و به اتهام محاربه به اعدام محکوم
شدهاست دیروز در حالی برای بار دوم پای میز محاکمه رفت که پزشکیقانونی
سلامت روانی او را تایید نکرده اما بعد از چندینبار بررسی اعلام کرده او
مسوول اعمال خودش است.
فتاحی، نماینده دادستان تهران در ابتدای این جلسه
در جایگاه حاضر شد و کیفرخواست را خواند. او گفت: حسین اهل تهران و متولد
چهارماسفند سال 67 دارای سابقه کیفری، متهم است در تاریخ 26مهر سال91 با
حمله به 12نفر از شهروندان در خیابان شهیدمدنی باعث قتل یکی از آنها و
زخمیشدن بقیه شده است. متهم پیش از این در دادگاه انقلاب محاکمه و به
اعدام محکوم شده که این حکم در دیوانعالی کشور نیز به تایید رسیده است اما
در خصوص اتهام قتل دادگاه کیفری استان تهران صالح به رسیدگی دانسته و این
جلسه به همین دلیل تشکیل شده است.
نماینده دادستان تهران ادامه داد: با
توجه به درخواست اولیایدم مقتول و سایر شکات و البته با توجه به اینکه
پزشکیقانونی سلامت روانی متهم را مورد تایید قرار داده است بهعنوان
نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه وکیل مادر
مقتول در جایگاه حاضر شد و درخواست صدور حکم قصاص کرد. در ادامه بهجز یک
شاکی که اعلام رضایت کرده و دو نفر دیگر که در دادگاه حاضر نشده بودند؛
سایر شکات در جایگاه قرار گرفتند و شکایت خود را مطرح کردند.
سپس حسین در
جایگاه ایستاد. او که مرتب دستهایش را به هم فشار میداد اتهامش را قبول
کرد و گفت: من هیچ انگیزهای برای این کار نداشتم، واقعا حالم خوب نبود.
مردم درونم حرف میزدند. آنها درون من بودند، به دکتر هم گفتهبودم که مردم
درونم حرف میزنند. گفتم که آنها من را اذیت میکنند به من قرص داد اما
حالم خوب نمیشد. من معذرت میخواهم، نمیخواستم به کسی آسیبی برسانم،
نمیخواستم کسی را اذیت کنم. آن روز گفتم به این اذیتها پایان میدهم. از
قصابی چاقو برداشتم و حمله کردم. مردم را زدم تا دیگر درونم با من حرف
نزنند و اذیتم نکنند. من دچار جنون آنی شدم و اصلا حالم خوب نبود.
متهم که
همچنان در بند بیماران روانی زندان نگهداری میشود، گفت: هنوز در بند
قرصیها هستم، دکترها به من دارو میدهند تا بخوابم. من از همه معذرت
میخواهم اما مردم درونم حرف میزدند. نمیدانم چرا دکترها حرفم را باور
نمیکنند، وقتی این اتفاق افتاد فرار کردم. به قم رفتم و توبه و بعد هم
خودم را تسلیم کردم. مردم دست از سرم برنمیداشتند، حالا هم درونم هستند.
دکترها داروهای زیادی به من میدهند و من را میخوابانند. بند قرصیها همه
اینطوری هستند؛ باید دارو بخورند و بخوابند.
حسین در پاسخ به این سوال که
اگر دچار جنون شده بود چرا خودش را نکشت، گفت: همه درونم بودند، من که
خودم را اذیت نمیکردم به دکتر هم گفته بودم باید این مردم را ساکت کنم و
دلم میخواهد آنها را بکشم. دکترم گفت باید بستری شوی اما نشدم، پول
نداشتم. معذرت میخواهم؛ ببخشید که این کار را کردم. سپس محمد صفاییفر،
وکیلمدافع حسین در جایگاه قرار گرفت و از دادگاه خواست با توجه به بیمار
بودن متهم، او را از مجازات تبرئه کند. او تاکید کرد بیمار بودن متهم در
جایجای نظریه پزشکیقانونی وجود دارد و درخواست کرد این موضوع مورد بررسی
قرار گیرد.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی، رییس دادگاه گفت: با توجه به آنچه
در خصوص نظریه پزشکیقانونی مطرح شد، من هم به این موضوع شک و به همین
دلیل هم درخواست کردم پزشکیقانونی در خصوص بیماری متهم اظهارنظر کند اما
آنها جنون را در متهم تشخیص ندادند. وکیل متهم گفت: چطور ممکن است در
بررسیهای متعدد نزدیک به 50 مورد بیماری روانی در یک فرد تشخیص داده و
بعد گفتهشود او جنون ندارد و مسوول اعمال خود است؟ آیا این نظریه منطقی
بهنظر میرسد؟ ما اینجا جمع شدهایم تا حقی از کسی ضایع نشود و عدالت
برقرار شود. به نظر نمیرسد مجرم دانستن فرد بیماری افکارعمومی را قانع
کند. درخواست دارم درخصوص نظریه پزشکیقانونی یکبار دیگر استعلام گرفته
شود.
در پایان متهم یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد. او باز هم اتهامش را قبول
کرد و گفت: معذرت میخواهم، از همه معذرت میخواهم. به خدا انگیزهای
نداشتم، مردم در من حرف میزنند، من را اذیت میکردند، مردم درونم بودند،
من که نمیخواستم آنها کشته شوند. چاقو خریدم که مردم را ساکت کنم، دیگر
درونم نباشند. ببخشید که اذیت کردم.
در پایان هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و متهم را به قصاص، یکسال حبس و پرداخت دیه به شکات محکوم کرد.
گفتوگو با متهم
حسین قبل از شروع جلسه محاکمه در گفتوگویی کوتاه با خبرنگار ما درخواست
کرد پرونده پزشکیاش مورد بررسی مجدد قرار گیرد. او که تنها دلخوشیاش
ملاقات هر دوهفتهیکبار با مادرش است، میگوید در زندان مرتب صداهایی در
گوشش میپیچد و او بیشتر وقت را میخوابد تا آزاری به کسی نرساند.
میدانی برای چه به دادگاه آمدهای؟
نه نمیدانم صبح به من گفتند باید بروی دادگاه. اصلا خبر نداشتم چی شده است.
به اتهام قتلی که مرتکب شدهای تو را به دادگاه آوردند.
من قبلا محاکمه شدهام نمیدانم چرا باید دوباره محاکمه شوم. یعنی ممکن است دوباره بگویند نباید اعدام شوم؟
حکم قبلی که دادگاه صادر کرده تایید شده پس تو یک حکم اعدام داری.
یعنی الان چه میشود من را میکشند؟ اما من به آن حکم اعتراض کردم مادرم گفت دوباره اعتراض کردیم ممکن است حکم نقض شود.
چرا این کار را کردی؟
ببخشید معذرت میخواهم بهخدا نمیخواستم کسی را اذیت کنم. مردم در وجودم فرورفتهاند و بیرون نمیآیند خیلی اذیتم میکنند.
با این شرایط در زندان چه میکنی؟
دارو میخورم. دو دکتر هستند که میآیند و به من سرمیزنند و به من دارو
میدهند. به آنها هم گفتهام مردم درون من هستند. گفتند دارو بخور بخواب
مردم اذیتت نمیکنند. من را به بخش قرصیها انتقال دادهاند.
بخش قرصیها یعنی چه؟
آنجا همه دارو میخورند و میخوابند اینجوری حالشان بهتر است.
چه داروهایی میخوری؟
همه را نمیدانم اما بعضیهایش را میدانم لارگاکتیل، میخوردم اما بقیه
را یادم نیست بیشتر داروها را خودشان میآورند و به من میدهند.
برای گرفتن رضایت اولیایدم مقتول کاری کردهای.
مادرم میآید زندان گاهی همدیگر را میبینیم گفته برای رضایت رفته و هنوز نتوانسته اما گفته سعی میکنم رضایت بگیرم خدا کمک میکند.
تو سابقهداری؟
سابقه مواد داشتم. با دختری هم دوست بودم که آن را هم سابقه کردند. من میخواهم از شما یک سوال بپرسم.
بپرس اگر بتوانم جواب میدهم.
شما خبرنگار هستید؟
بله.
یعنی الان چه میشود من را قصاص میکنند؟ یعنی واقعا فکر نمیکنند چرا من
اینکار را کردم؟ بهخدا نهمشروب خورده بودم نه کسی را اذیت کرده بودم،
خودم هم تسلیم شدم. یعنی الان باید چه کار، بکنم.
قضات درباره حکم تصمیم میگیرند، حرفی برای گفتن با شاکیان دیگر داری؟
بهخدا نمیخواستم این کار را بکنم. ببخشید نمیخواستم به کسی آسیب
برسانم. توبه کردهام. قول میدهم از این بهبعد داروهایم را بخورم. اشتباه
میکردم دارو نمیخوردم از این بهبعد دارو میخورم و میخوابم