پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یکی از افسران عملیاتی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، در کتاب جنجالی خود به موضوع نحوه پیدایش تروریسم تکفیری در منطقه خاورمیانه و حمایتهای دولتمردان عربستان از این امر پرداخته است.
"رابرت بایر" مؤلف کتاب "خوابیدن با شیطان" از افسران عملیاتی سابق دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکا است. وی پستهای مختلفی را در "سی. آی. ای" برعهده داشت که از جمله آنها ریاست تیم این سازمان در لبنان در سال 1983 و انفجار بئر العبد است.
وی در این کتاب فصلهایی را به عملیات تعقیب "شهید عماد مغنیه" از فرماندهان مقاومت اختصاص داده است. بایر پس از ناکامی در ترور مغنیه در لبنان، مسئولیت پرونده عراق را برعهده گرفت. این مسئول سابق سیا در کتابش، به مسائلی در خصوص همکاری عربستان و آمریکا در ایجاد تروریسم تکفیری و هدایت آن اشاره می کند.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، با وجود انتشار این کتاب در سال 2003 ، ترجمهای از آن به زبان عربی یا فارسی منتشر نشد. البته این کتاب در بین خبرنگاران با نام "کاخ سفید و طلای سیاه" نیز شناخته میشود.
پیامدهای ویرانی تأسیسات نفتی عربستان
خودروی فورد سفید، من را به نزدیکی برج شماره 7 که یکی از ده ساختمان مهم در "بقیق" بود، رساند. این برج برای خارج کردن گوگرد از نفت و طبق اصطلاحات نفتی جهت تبدیل آن از "ترش" به "شیرین" استفاده میشود.
در شرق عربستان از طریق صحرای این کشور -و آنجایی که صبحدم خورشید در افق دیده میشود- راننده خودرو توقف میکند. وی یکی از هزاران مسلمان شیعه است که در چاههای نفت عربستان کار میکند. موتور را خاموش کرد و برای آخرین بار نگاهی به ساعتش انداخت. سپس آیاتی از قرآن کریم را که از مدتها قبل حفظ کرده بود، تلاوت کرد، درحالیکه نور بزرگترین تأسیسات استخراج و تصفیه نفت دنیا اطراف او میدرخشید.
در غرب "بقیق" در دامنه کوه "الرماح" در قلب منطقه بدویها، یک سعودی وهابی را میبینی؛ او یکی از افراد متعصبی است که آل سعود را به قدرت رساندند. آن مرد در افغانستان توسط فردی که در آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا درس میخواند، آموزش دیده است.
"آل سعود" به شدت در حال عقبگرد است. زیرا با وجود شیطان آمریکایی و حمایت اسرائیلی، دیگر نفتی که تمایلات و هوسهای آنان را تغذیه میکرد، مانند قبل تولید نمیشود. دنیا باید متوجه شود که اقتصاد در حال فروپاشی است.
من جزئیات را بررسی کردم و از آنها سخن گفتم و هیچ چیزی را از خودم نگفتم. اینها مطالعات افراد متخصص در صنعت نفت است. در دوره سالهای 1930 تا 1960 عربستان سعودی یکی از دفاتر فرعی "آمریکای بزرگ" بود. آمریکا به دلیل اینکه نفت عربستان را همیشه برای خود میدید، احساس امنیت میکرد. نفتی که زیر شنها بود. ما بخش نفت عربستان را بنا نهادیم و با تلاشهایمان، حق کامل و آسان دستیابی به نفت خام این کشور را کسب کردیم.
وحشت آمریکا و بحران نفت در سال 1973
بحران نفت در سال 1973 و با آغاز جنگ عراق و ایران و احتمال کشیده شدن جنگ به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، آغاز شد.
این کابوس موجب کاهش رشد اقتصاد دنیا شد. و کارشناسان بحرانها در دولت آمریکا و خارج از آن سئوالهای نگران کننده ای را مطرح کردند. حملات کدام مناطق نفتی و زیرساختهای عربستان سعودی را تهدید میکند؟ پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت قطع نفت چیست؟ پیامدهای اقتصادی آن چه خواهد بود؟ .
کارشناسان بحران به این نتیجه رسیدند که تأسیسات نفت خام در "بقیق" ضعیفترین منطقه در تأسیسات نفتی عربستان سعودی است. این تأسیسات با تولید روزانه هفت میلیون بشکه نفت، "گودزیلای" تأسیسات نفتی عربستان به شمار میآید.
به صورت کلی، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که هر حملهای به "بقیق" به مخازن نفت، به تأسیسات کروی مانندی که برای کاهش فشار در جریان پالایش از آنها استفاده میشود، خسارتهای فراوانی را وارد میکند.
هرگونه حمله نیمه سنگین و موفق به تأسیسات "بقیق" موجب نشت هفت درصد در میلیون ماده سمی "سولفید هیدروژن" میشود. اثر این ماده از بین خواهد رفت ولی نه آن قدر سریع که از مرگ کارگران در این تأسیسات و وارد شدن صدمههای جدی به ساکنان اطراف آن جلوگیری کند. علاوه بر این گاز دی اکسید کربن به قلب تأسیسات نفتی سعودی نشت خواهد کرد. این امر مانعی در فرایند بازسازی خواهد شد و بازسازی تأسیسات را یک ماه به تأخیر خواهد انداخت.
حمله نیمه سنگین به "بقیق" تولید نفت خام را به اندازه یک سوم مصرف روزانه آمریکا کاهش می دهد.
سناریوی بقیق، یکی از چندین سناریویی است که کارشناسان بحران در دوره ریگان مطرح کردند. البته این سناریوها جزئی بود زیرا مجموعه بسیار غنی نفت عربستان، هدف قرار گرفته است. هر مقدار نفتی که استخراج و تولید و صادر میشود در معرض تهدید است.
جغرافیای شرق منطقه عربستان را که چاههای نفتی عظیمی در آنجا قرار دارد، به این مسائل اضافه میکنم؛ شنهای متحرک به سوی خلیج فارس حرکت می کند . این موضوع بدترین کابوس را برای امنیت ملی ایجاد کرده است. کاهش زیرساختهای نفتی عربستان مانند آن است که افرادی ماهیها را برای صید درون بشکه بریزند. این مسأله فرصتها نیست، بلکه مسأله مردانی قوی است و اینکه آنها چه کاری می توانند انجام دهند؟
عربستان سعودی بیش از 80 حوزه نفت و گاز فعال و بیش از هزار چاه نفت خوب دارد. ولی "الجعیمه" و سکوی "القیاس" که در 11 کیلومتری ساحل است، بیشتر از همه مناطق دیگر در معرض هجوم قرار دارد. 4 لوله نفت زیر آب نفت خام را از سکوی زمینی تغذیه می کند. این سکو همچنین 5 مرکز جداگانه را تغذیه می کند ومی تواند 2.5 میلیون بشکه نفت و انواع سوخت دیگر را به نفتکشها منتقل کند.
در یک روز عادی، حدود 4.3 میلیون بشکه نفت از طریق ایستگاه "الجعیمه" از عربستان خارج میشود. هر حملهای که تأسیسات سکوی "القیاس" را هدف قرار دهد و به نیمی از شناورهای موجود در ساحل خسارت وارد میکند، و به مخازن زمینی صدمه میبزند، تولید نفت پس از دوماه به 1.6 تا 2.6 میلیون بشکه کاهش خواهد یافت و 7 ماه زمان نیاز است تا این منطقه دوباره به ظرفیت قبلی خود باز گردد.
گروهی از کوماندوها روی قایق می توانند به چنین کاری دست بزنند. آبهای سواحل شبه جزیره یکی از خطرناکترین مناطق روی زمین است؛ در این مناطق امکان غرق شدن ناوهای بزرگی مانند یو اس اس کول وجود دارد.
خطر تأسیسات نفت رأس التنوره کمتر از "الجعیمه" است. این تأسیسات روزانه 4.5 میلیون بشکه نفت صادر می کند و در این منطقه مجموعه متنوی از اهداف وجود ارد.
"جزیره البحر" به وسیله مجموعهای پیچیده از مخازن و خطوط لوله و پمپ به لوله های "الجعیمه" متصل شده است. این تأسیسات زمینی از هوا و زمین در معرض حمله قرار دارد.
"رأس التنوره" در صد کیلومتری شمال قطر نیز منطقهظ ای برای تجمع اصولگرایان اسلامگرا است.
"ینبع" در دریای سرخ در برابر هر حملهای مصون است.
البته خسارت چنین حملاتی از نظر اقتصادی بدتر از انفجار بمب هستهای در مرکز منهتن یا کنار کاخ سفید است.
عربستان سعودی در گذشته تکیه گاه آمریکا در کشورهای عربی خاورمیانه بود. این کشور نفت را زیر شنهای خود انبار کرده بود. عربستان حتی اگر ضد آمریکا شود هیچگاه نمیتواند صادرات نفت را متوقف کند، زیرا این امر به معنای خودکشی این کشور خواهد بود.
تبدیل فرصتها در عربستان به تهدید
البته همه این مسائل مربوط به قبل از صبح 11 سپتامبر 2001 بود. پیش از آن که 15 سعودی و 4 شهروند تبعه کشورهای عربی 4 هواپیمای تجاری را بربایند و آنها را با سرنشینانش به سوی ساختمانهای نیویورک و واشنگتن و اراضی زراعی شانکسویل در ایالت پنسیلوانیا هدایت کنند؛ قبل از آنکه اسامه بن لادن به محبوبترین فرد در تاریخ عربستان تبدیل شود؛ قبل از آنکه همه بدانند که همسر سفیر سعودی در واشنگتن برای ربایندگان (هواپیماها) پول میفرستاد. معادلات اکنون تغییر کرده است. و این گزارش به شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید که عربستان سعودی از سال 1992 به مدت ده سال نیم میلیارد دلار به القاعده داده است. معادلات قدیمی همگی از برنامه خارج شد و واقعیت های جدید قابل اطمینان نیستند.
5 خانواده حدود 60 درصد از ذخایر نفت دنیا را در اختیار دارند؛ آل سعود در عربستان بخشی از یک سوم این ذخایر را در دست دارند. یک بشکه از هر پنج بشکهای که در دنیا مصرف می شود. این درحالی است که در مساجد عربستان سعودی مردم به نفرت از غرب و دنیای غیر اسلام دعوت می شوند و مدارس دینی در عربستان به پناهگاهی برای افراطیها و تروریستها تبدیل شده است . در بالی، کنیا، بوسنی، چچن، و منهتن مدارسی ایجاد شده که همگی به عربستان سعودی مرتبط هستند.
آل سعود از ترس جریانهای متعصب پولهای خود را از حسابهایشان در بانکهای سوییس بیرون می کشند. البته هیچگاه فراموش نمیکنیم که آل سعود برای تأسیس این مدارس چک امضا کرده است.
آل سعود به همین دلیل از جریانهای افراطی اسلامگرا در منطقه خاورمیانه، آفریقا، آسیای میانه، و کل آسیا حمایت مالی میکند.
این رشوهها برای منحرف کردن توجه مسلمانان از داراییهای به سرقت رفته نزد آل سعود است؛ سرمایه هایی که این خاندان جمع می کند تا با آن بتواند از صحرا به ویلاهای خود در سواحل و آپارتمانهایش در پاریس، لندن و نیویورک بگریزد.
به همین دلیل است که مجبور می شویم که بگوییم اگر آل سعود خودشان نتوانند خود را درمان کنند، ما باید چاه های نفت آنان را تحت کنترل خود در آوریم.
اگر به این وضعیت برسیم چه کسی این کار را انجام خواهد داد؟ آینده مشخص نیست؛ مواضع عربستان در خصوص اصلاحات دموکراتیک چیزی بیشتر از سرپوش است. شاید جنگ آمریکا در عراق بار دیگر همه احتمالات گذشته را تضعیف کرده است. همه چیز از انتفاضه جمعی اسلامگرایان ضد غرب کافر حکایت دارد. با توجه به اینکه به اندازه کافی در خاورمیانه چندین سال را سپری کردهام، میدانم که در جایی مثل عربستان سعودی همه چیز به صورت طبیعی به سوی ترکیبی قابل اشتعال پیش می رود.
در آنجا (عربستان) خشم شدیدی ضد غرب و آلسعود وجود دارد. در آنجا (مردم) قانع شدهاند که پول نفت خاندان حاکم را فاسد کرده و سران سعودی با دادن اجازه ورود به نیروهای آمریکایی به عربستان، به خاک کشورشان توهین کردهاند.
رهایی از وجود نظامی آمریکا (به حل این مسأله) کمک میکند، ولی خشم از خاندان حاکم بسیار فراتر از موضوع حضور آمریکاییها است. جامعه عربستان از آل سعود به دلیل شکست در حمایت از شهروندان مسلمان در فلسطین و عراق و ناتوانی در برابر به ذلت کشیده شدن مسلمانان، انتقاد میکند.
در آغاز هزاره جدید، بسیاری از سعودیها معتقدند که اگر همگی به صحرا باز گردند و زندگی خود را با خرما و شیر شتر سپری کنند، اوضاع کشورشان از اکنون بهتر خواهد شد.
عربستان در انتظار انفجار است
در سالهایی که به عنوان افسر سی. آی. ای در مناطقی مانند لبنان، سودان، شمال عراق و آمریکا به کشورم خدمت کردم، آموختم که مسلمانان آسیای میانه چیز دیگری هستند. شاهد رنجها و کشتاریی بودم که آمریکا همواره پس از آن سر خود را در شن فرو می کرد. عربستان سعودی بشکهای از باروت است که در انتظار انفجار است.
ربع قرن تلاش کردم تا ریشه خشونتها در خاورمیانه را بفهمم. من این موضوع را بعد از 11 سپتامبر آغاز نکردم و برای آن به عربستان سعودی و نفت خام این کشور توجه نداشتم. خواستم بیشتر درباره اخوان المسلمین بدانم: آنها چه کسانی هستند، چگونه فعالیت می کنند و چرا آمریکا مسأله آنان را در اماکن دور افتاده و یمن و افغانستان یک مسأله مشترک قرار داده است.
به پاسخهایی رسیدم. می دانستم که این موضوع من را به دو راه می رساند . ریاض و واشنگتن و نفتی که این دو را به یکدیگر پیوند می دهد.
از نظر من این مسأله به سه موضوع مربوط می شود.
- آیا همه کسانی که در جزیره العرب به دنبال سرنگونی ال سعود هستند، دست در دست یکدیگر قرار می دهند تا قدرت کافی را برای این کار داشته باشند؟ این کار به نظر ساده میآید ولی باور کنید که مسائل این چنین نیست.
- آیا از آل سعود به این دلیل که قدرت حاکم است، حمایت می شود؟
- آیا واشنگتن توانایی آن را دارد که واقعیتها را در عربستان دریابد؟ یا اینکه دخالت چندانی در عربستان نداشته و میگوید که چیزی نمیبیند و دخالتی نمیکند؟