arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۴۱۵۳۹
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۲۳ - ۲۶ آذر ۱۳۹۲

آیت الله گرامی: تکفیری ها رفتاری سازمانی دارند و بر اساس اندیشه و تفکر شکل نگرفته اند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آیت الله گرامی، استاد برجسته حوزه علمیه قم به بررسی وضعیت فکری تکفیری های جهان اسلام پرداخت و گفت: مکتب تکفیر یک مکتبی است که بر اساس اندیشه و فکر نیست و بر اساس یک دستور سازمانی است که باید این کار را انجام دهند و می دهند.

آیت الله محمدعلی گرامی در دیدار با اعضای تحریریه شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) با تشریح مبنای فکری و لجاجت تکفیری ها با مکتب تشیع و اندیشه شیعیان، تکفیری ها را مشابه گروه های سازمانی خواند که بر اساس تصمیم سازمانی عمل می کنند و به درست و غلط بودن کار توجهی ندارند.

او با اشاره به وحشت تکفیری ها از نمود شیعه در جهان اسلام، بر ضرورت اقدام صحیح و مناسب شیعه در برابر تبلیغات وسیع ضدشیعی تکفیری ها تاکید کرد.

متن گفت وگوی شفقنا با آیت الله گرامی را می خوانید:

* شیعیان چگونه می توانند برخورد و عکس العملی فعال تر در قبال  اندیشه  تکفیر داشته باشند؟

آیت الله گرامی: نکته نخست آنست که کیان شیعه مبتنی بر براهین خیلی مستحکمتری است. شعار نمیدهیم؛ دو-دو تا، چهارتاست. عالم منظم است. نظم عالم دال بر شعور نظم دهنده ای است که این عالم را نظم بخشیده است. ما می گوییم خدا که حالا هر کلمه ای جایش بگذارید. اگر خداوند آن شعور حاکم بر جهان و عالم را ایجاد کرده است، پس بر اساس یک حکمتی بوده است. بی هدف نبوده است. پس ما را نیافریده اند مگر بر  اساس حکمتی که بوده است. آن حکمت چیست؟ می شود گفت حکمت خلق بقیه عالم، انسان است. چنان که عقل و نقل هم این را می گویند. بشر از تمام عالم استفاده می کند و تمام عالم را برای خودش می خواهد. به تمام عالم دست اندازی می کند. حکمت خلق خود آدم چیست؟ قاعدتا این هم باید تکامل باشد. کما این که بقیه موجودات هم رو به تکامل می آیند. تکامل در انسان پیوسته به وجود برتر است. وجود برتر از انسان، فقط خداست. موجودی برتر از انسان نیست. انسان بر تمام موجودات حتی بر ملائکه شرافت دارد. ذات انسان، برای رسیدن به این هدف و تکامل برنامه می خواهد. این برنامه را جز خداوند احدی نمی تواند بدهد. اصلا جز خدا کسی این برنامه ها را نمی فهمد، که ما چگونه به آن کمال و به خدا آن قدرت و علم مطلق مانند این جا برسیم .  این برنامه همان است که خداوند به وسیله انبیاء به ما داده اند. تا این جا یک دو-دو تا چهارتاست. عالم منظم است. نظم دال بر یک شعور است. آن شعور حاکم، خلقت عالم را بر اساس یک حکمتی آفریده است. هدف از خلقت عالم، آدم است اما هدف از خلقت آدم، مسلما تکامل و وصل به قدرت لایتناهی است. این رسیدن یک برنامه می خواهد.  ما در همین برنامه زندگی معمولی مان هم مانده ایم. مجلس حکومتی داریم و می بینیم که روز به روز قانون می دهد. این قانون را باید خدا بدهد. خدا این قانون را چگونه برای انسان می فرستد؟ از طریق انبیاء و  انبیاء هم باید افرادی معصوم باشند. اگر خالی از گناه و انحراف و اشتباه نباشند، خدا به آن هدف نمی رسد. چون خدا می گوید ما یک برنامه دادیم که این ها برای بشر بیاورند، اینها هم عوضی فهمیدند، عوضی گفتند و  عوضی عمل کردند. یا خودشان نشان دادند اعتقادی به این برنامه ندارند. انبیایی که گناه می کنند، یعنی خودمان این برنامه را قبول نداریم، پس باید انبیاء معصوم باشند.

حالا انبیاء معصوم هستند اما وقتی پیامبری از دنیا می رود، اوصیای او نباید معصوم باشند؟ باز دوباره همان اشکال پیش می آید و برنامه از بین می رود. به درد نمی خورد. پس دو-دو تا چهار تاست و اعتقاد شیعه مبنی بر عصمت یک امام پس از پیغمبر ثابت است. فرقه های دیگر اسلامی که عصمت امام پس از پیغمبر را قبول ندارند، معنایش این است که به آن حکمت الهی معتقد نیستند یا معتقد نیستند که خداوند باید آن برنامه را به ما سالم تحویل دهد. این معنایش این است که هدف در عالم گم شده است. اصل شیعه، این دو-دوتا، چهارتای عقلی است که خیلی روشن است. ادله نقلی هم غوغا می کند. علامه حلی رحمه الله علیه کتابی دارد به نام ألفین، دو هزار دلیل عقلی و نقلی.

واقعیت این است که فرقه های دیگر غیر از شیعه، براساس یک برهان استوار نیستند. بنابراین نمی شود روی آن ها حساب کرد. این اصل کیان تشیع است. آیات و روایات الی ماشاء الله در این زمینه است. شیعه مگر حرفی خلاف آیات و روایات و این همه ادله می زند. طبق حدیث ثقلین، قرآن و اهل بیت از یکدیگر جدا نیستند. خوب اگر جدا نیستند و قرآن هست، اهل بیت هم باید باشد. و اگر انسان ها متشبث به قرآن می شوند، متشبث به اهل بیت هم باید بشوند. احادیث فراوانی است که شیعه و سنی در این زمینه نقل کردند که از آن جمله حدیث طیر مشوی است اما چون گروه های دیگر غیر از شیعه، چیزی برای مطرح کردن در برابر شیعه ندارند، به این چیزها (تشبث به اهل بیت) برای کوبیدن شیعه متمسک می شوند و این همان  مساله ایست که به همه می گویند و خودشان هم متوجه نشدند که چه می گویند. در سایت ما هم به ما حمله کردند که تو از ائمه کفر هستی، توبه کن و مردم را از ائمه پرستی به خدا پرستی برگردان. چون بهانه ای دستشان نیست، این بهانه را دستشان گرفتند که ما مشرکیم. کأنه مردم را دعوت می کنیم که امام را عبادت کنند، نه خدا را. هر عاقلی می فهمد که این حرف بی اساسی است و ما چنین حرفی نمی زنیم. ما فقط دو تا مطلب داریم. یکی این که خداوند به این ائمه و انبیاء که معصوم هستند، قدرت حفاظت، قدرت نعمت ، قدرت رسیدگی به ضعفاء و مانند این ها عطا نموده است. خداوند خیلی امکانات به ائمه داده که بتوانند خیلی  خدمات را در این دنیا انجام بدهند. همان طور که اطباء می توانند مریض ها را شفاء دهند، امام و پیامبر هم می توانند به غیر از طرق متعارفه شفاء دهد. همانطوری که موسی کلیم، عصایش  را می اندازد و سحرِ ساحره را از بین می برد، همانطور هر پیغمبری و هر امامی می تواند کارهای خرق عادت انجام دهد. ما می گوییم، همانطور که پیراهن یوسف بویش از راه دور به مشام یعقوب می رسد و یعقوب را نشاط می دهد، ممکن است نزدیک شدن به قبر امام و خود امام انسان را از نا امیدی ها نجات دهد. ما می گوییم که خود شما السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته را در نمازتان می گویید، پس با پیغمبر حرف می زنید. اگر پیغمبر معدوم است... به یک پلیسی گفتند پشتت را به قبر پیغمبر نکن که بی احترامی است، گفت اینجا یک مشت خاک است. اگر پیامبر عدم است و خاک است، پس چرا در نماز به او سلام می کنید؟

آنها خودشان مقابل پیغمبر و عمر و ابوبکر می ایستند و سلام می کنند. در خود مدینه با این که افراد را به سرعت رد می کنند ولی در کتاب هایشان مختصرا زیارت هست و سلام می دهند، ولی می گویند نایستید. ما به آنها می گوییم مگر بچه های شما در منزلتان برایتان کاری انجام نمی دهند؟ وقتی شما از آن ها حاجتی خواستید می روند برای شما انجام می دهند. می گویند این زنده است و آن مرده است. اگر مرده است، یعنی کلا مرده است و از این دنیا رفته و معدوم شده است؟ مگر می شود کسی در این دنیا عدم شود؟ پس پیغمبر زنده است و تا حالا به زندگی طبیعی دنیوی بوده است و از زمان مرگ به زندگی عقلانی و معنوی زنده است. مثل زندگی روح در بدن. روح کجاست؟ آیا روح دیدنی است؟ در عین حال می دانیم که هست. در حالی که مسائل علمی می دانیم که این گونه اند. دو-دو تا چهار تا کجاست؟ فوق زمان و مکانند. انبیاء و ائمه هم معصوم هستند و قدرت کامله هستند. اما قدرتی مثل ریاضیات. منتها ریاضیات، وجودشان ذهنی است و ایشان وجودشان عین است. منتها هردویشان وجودشان مجرد است. فوق زمان و مکان است. و الی ماشاء الله در خود صحیح بخاری از این نمونه ها مشحون است که مثلا در زمان عمر باران نیامد و مشکلات زیادی به وجود آمد. عمر گفت بروید پیش عباس، عموی پیغمبر که او دعا کند. پس قبول دارند که با دعا خیلی مسائل حل می شود. پس این ها یک بهانه ای پیدا کردند برای کوبیدن شیعه در حالی که مساله خیلی روشن است. ما هرگز نمی گوییم مردم خدا را رها کنند و به اهل بیت رو بیاورند. ما اگر از اهل بیت چیزی می خواهیم، از ایشان می خواهیم که از خدا بخواهند. این یک نکته است و یک نکته هم این است که اگر از خود اهل بیت هم بخواهیم به اعتبار این است که خدا به ایشان چنین قدرتی داده است. اگر کسی استاندار یک استانی شد و مردم از او چیزی خواستند، به اعتبار وزارتی است که در مرکز است. اگر به اعتبار خود پیغمبر و امام هم از او چیزی بخواهیم، باز هم به اعتباری است که خدا به او داده است. ما نمی گوییم که این ها از خدا مستقلند. خود این ها می دانند که ما چه می گوییم ولی بنا این است که نشنوند و اذیت کنند. گاهی شده است که بعضی دوستان با شیوخ مسجد النبی صحبت کردند و به آن ها ارجاع می دهند به فلان تفسیر از اهل سنت، می گویند ما این مطلب را ندیدیم. بعد که همانجا از کتابخانه آن مطلب را نشان می دهند، آن جا می پذیرند ولی فردا شب دوباره همان حرف ها را می زنند. اینها کسانی هستند که سازمان یافته علیه شیعه کار می کنند،  بنابراین دستور است. شما داستان منافقین را نمی دانم تا کجا می دانید؟ آنها هم اینجا زیاد پیشمان می آمدند و هم در زندان، زیاد خیلی پیش این ها بودیم، آنها سازمان یافته کار می کنند. می گفتند دستور سازمانی این است که تو باید این کار را بکنی. دیگر کار ندارند که این کار درست است یا نادرست؟

باید به دستور عمل بکنند. این ها هم همینطوری هستند. دستوری سازمانی. سازمان تکفیری دستور دادند که این طوری بگویند. اگر صد تا دلیل هم بیاوری، باز باید همین را بگویند و لذا چندان فایده ای بر مذاکره با این ها مترتب نیست. گاهی با ایشان صحبت شده است و به ایشان گفته شده که حالا که متوجه شدی بیا. می گویند حالا نمی شود. می گویند یک کشیشی در یک کلیسا در تهران از طریق یک دختری که تازه مسلمان شده بود، از او خواسته بود که برایش استخاره بکند. به طوری که همان خانم واسطه نقل کرده است، وقتی جواب استخاره را به او داده بودند، رنگ از صورتش پرید. یک تعبیر عرفیه دارند که در خال زده است. گفته بود که خدا به ما رحم کند، چقدر این آقایان خوب هستند و ما چقدر بدبختیم. بعد آن دختر تازه مسلمان شده به او گفته بود که پدر بیا مسلمان شو، می گوید نه حالا دیگر نمی شود. این قضیه است که «حالا نمی شود». هرچقدر هم دلیل بیاورید می گویند حالا نمی شود.

مکتب تکفیر یک مکتبی است که بر اساس اندیشه و فکر نیست. بر اساس یک دستور سازمانی است که باید این کار را بکنند و این کار را انجام می دهند. در مقابل این ها، ضمن این که ما کارهای اندیشه ای خودمان را داریم، باید کارهای سازمان یافته زیربنایی نیز انجام دهیم. شیعه نیز سازمان نیاز دارد. الآن این کسانی که می آیند شیعه را در شهرهای مختلف ترور می کنند، این ها بر اساس یک اندیشه نیست، بر اساس یک بهانه است. اگرچه منظور این نیست که در مقابل آن ها تشکیلات تروریستی تشکیل شود اما باید تشکیلاتی درست شود که بتواند هشداری به آن ها بدهد. یک تشکیلات سازمان یافته می خواهد. ما الی ماشاء الله کتاب داریم. اما این کتاب ها کجا پخش می شود؟ در مسجد الحرام جوانی سنی پیش من آمد و می خواست تحقیق کند. تا به او کتاب معرفی کردم، گفت اگر نویسنده این کتاب شیعه هست نمی خواهم. نویسنده سنی معرفی بکن. اساسا سازمان فکریشان این طور است که نباید از شیعه هیچ چیزی یاد بگیرند.

*در صحبت هایتان به سازمان اشاره کردید. چرا شیعه نتوانسته است به منظور رسیدن به جریان برتر دنیای اسلام، درون خودش یک سازمان ایجاد کند؟

آیت الله گرامی: این سازمان مخالف مبنای فکری شیعه است. ببینید در جنگ ایران و عراق، شهرها را می زدند ولی وقتی هواپیماهای ایران می خواستند بروند آن جا را بزنند، مرحوم امام مکرر سفارش می کردند که منطقه مسکونی و مدارس و بیمارستان ها را نزنید. فکر ما این است. چه کار می شود کرد. آن ها هر جایی را که دستشان رسید تخریب کردند. مکرر پیش آمده که مدرسه دخترانه را زدند اما ایران این کار را نمی کند. سازمان فکریش این نیست.

شیعه بر اساس یک سازمان فکری که اصل و ریشه دار و بر اساس براهین خاصی است،  نمی تواند دست به جنایاتی از قبیل جانایات آن ها بزند. کجا سراغ دارید که شیعه در طول تاریخ و نه حالا مثل آن تکفیری باشد که در سوریه سر آن بچه را بریدند؟ مثل آن کسی که جگر آن جوان را برداشت و خورد و جوید! در زمان جنگ احد هند جگرخوار با حضرت حمزه این کار را کرد. حالا هم نسل همان ها و براساس همان تفکر این کار را کردند اما شیعه می تواند این کار ر ا بکند؟ این نحوه تفکری که آن ها دارند به هیچ وجه نمی شود اما یک چیزی هست که ممکن است و آن رسیدگی مالی است. رسیدگی مالی به کسانی که مایلند به سمت ما بیایند. اگر امکان داشت بر اساس یک سازمان درست و ریشه دار، به این افراد کمک های مالی بشود و این ها به آن طرف جذب نشوند، خیلی خوب بود. خیلی ها ممکن است نه بر اساس اعتقاد بلکه به دلیل نیازهای مالی به آن ها جذب شوند. وقتی مشکلشان حل شد، دوباره بر می گردند؛ خاطرتان جمع. اما اگر به همین مقدار هم نروند، خیلی خوب است. حکومت های شیعی معمولا حکومت هایی نبودند که به فکر این مسائل باشند. حالا هم که حکومت بر اساس ولایت فقیه درست شده است، اینقدر مشکلات داخل و خارج داشته اند که نتوانسته اند درست به این مساله بپردازند. البته بد نیست این را عرض بکنم که رسیدگی می شود. ما چون حساسیم روی انحراف یک نفر، این بحث ها را می گوییم. وگرنه واقعش این است که شیعه ها پیشروی کردند و به همین جهت آن ها می ترسند. یک وقتی بود که صدام شیعه ها را می کشت. حالا شیعیان صدام را کشتند. الآن بالاخره ممکلت عراق حکومت متمایل به تشیع دارد. یعنی نخست وزیر شیعه است. افغانستان در هیچ زمانی مثل الآن نبوده است که  شیعه درحکومت باشد و ارتباط کامل میان رئیس جمهور و علمای شیعه باشد. در بحرین ، از موقعی که  مستقل شده است، هیچ وقت تظاهرات شیعی به این شکل سابقه نداشته است. در خود کویت با این که درگیری به آن معنا نیست، اما در عین حال، روحانیت شیعه و آن هایی که سابقه سیاسی تندی ندارند، بر اساس اصول اعتقادی ،کارهایشان را به خوبی انجام می دهند. در مکه و مدینه فرزندان بعضی شیوخشان شیعه شدند و آن ها از همین موضوع ترسیدند. یک افسر در خود مکه شیعه شده بود و با بعضی طلابی که با ما در این جا رفت و آمد دارند رفیق بود و الآن هم رفاقت دارند. این است که آن ها به شدت به وحشت افتادند. وقتی مرحوم امری در مدینه فوت کرد، تشییع باشکوهی شد که اصلا حکومت نتوانست با آن مقابله کند و با چنان عظمتی ایشان را دفن کردند. در اقصی نقاط دنیا ما مدرسه طلبگی داریم و مسائل حوزوی مطرح است. در خود لندن ما تعدادی مدرسه داریم. در خود اروپا ما تعدادی مدرسه داریم. خیلی خدمات انجام می شود. واقعیت این است که این ها از این نمودی که شیعه پیدا کرده است به وحشت افتادند. از کتاب ها هم که الی ما شاءالله به ما می نویسند و اظهار علاقه می کنند. این ها در حقیقت نمودار ضعف آن ها و احساس خطر آن هاست.

یکی از رفقا که با همان افسر در آن جا ارتباط داشت، از قول آن افسر نقل می کرد که یک شخصی آمد،  بعد از این که متوجه شد در جلوی مسجد خودشان فریاد زد: همه مان در اشتباه بودیم و اشتباه کردیم. خیلی از این مطالب زیاد است. حالا یک سری تکفیری های سازمان یافته اذیت می کنند. همین امسال هم در ایام عمره مزاحم بعضی روحانیون می شدند. می گفت می زدند زیر عمامه یک طلبه و همه شان می خندیدند و از این قبیل کارهای ایذایی که کار بچه هاست. این ها احساس خطر می کنند که این کارها را می کنند.

نظرات بینندگان