پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : امتناع نمايشي عربستان سعودي از عضويت غير دائمي در شوراي امنيت سازمان ملل
متحد و اظهارات بيش از حد شديد بنيامين نتانياهو مبني بر اينكه ايالات
متحده در زمينه برنامه هستهاي ايران خود را فريب ميدهد، به مقدمهاي بر
تشكيل ائتلاف جديد در خاور ميانه تبديل شده است. ائتلاف رياض و تل اويو
نمونه كلاسيك "دوستي عليه ديگران" ميباشد كه ترس، اساس اين شراكت را تشكيل
ميدهد. اين ترس آنها از جمهوري اسلامي ايران است، ترس براي آينده اين دو
كشور ميباشد.
هم تل اويو و هم رياض كه طي مدت طولاني دو سنگ زاويه و دو
ركن نظام آمريكايي حضور در خاورميانه و چيزي شبيه به ناوهاي هواپيمابر غرق
نشدني بودند، هميشه از همديگر فاصله معيني ميگرفتند زيرا ائتلاف آشكار يك
پادشاهي اصولگراي سني و "جزيره كوچك دمكراسي غربي در جهان اسلام" ظاهر غير
طبيعي داشت. همه ميدانند كه سياست امر بسيار كثيفي است و اينكه در سياست
هميشه چيزي از "معامله با شيطان" وجود دارد ولي دو مفهوم آگاه بودن به
معامله و شركت كردن در اين معامله با هم فرق ميكنند. به همين علت آل سعود و
تل اويو تا مدت معيني مجبور بودند روابط خود را پنهان كنند.
دوره رياست
جمهوري باراك اوباما براي اين دو كشور "لحظه حقيقت" شده است. دمكراتها هم
خود و هم متحدان خود را گمراه كردهاند. شراكت راهبردي واشنگتن با اين دو
دولت كه پاينده و خلل ناپذير به نظر ميآمد، در معرض مخاطره قرار گرفت.
ابتدا كاخ سفيد بيپرده به ائتلاف ضد سوري نارو زد. اين ائتلاف بدون نيروي
هوايي آمريكا از پس بشار اسد بر نميايد و همه محاسبات آن با توجه به ضربه
آمريكايي تنظيم شده است. و حالا بلاي جديدي پديد آمده است: واشنگتن تمايل
به سالم سازي روابط با ايران را ابراز كرده است كه اين امر براي اسراييل و
عربستان سعودي به معني شكست همه تلاشهاي دهساله اخير در زمينه سياست خارجي
است.
در اين شرايط چطور ميتوان درباره رعايت آداب معاشرت فكر كرد. آل
سعود ميتوانند اتهامات جهان اسلام به دورويي و تزوير را تحمل كنند ولي
"بيداري اسلامي شيعيان" ناگزير موجب بركناري فيزيكي آنها از صحنه سياسي
خواهد شد. اسراييل با همين خطر مواجه ميشود. ائتلاف با اصول گرايان اسلامي
كه مانند سابق در ملأ عام سر مجرمين را ميبرند و به زنان اجازه نميدهند
پشت فرمان خودرو بنشينند، در مقايسه با تقويت ايران كه به خوبي ميداند
كدام كشور نيروي محرك جنگ اعلام نشده و تحريمهاي فلجكننده عليه جمهوري
اسلامي ميباشد، مشكل كمتري به حساب ميآيد. باراك اوباما نه از حسن نيت
بلكه صرفاً به خاطر بحران سياست خارجي آمريكا به جهانيان خدمت ارزندهاي
كرده و رياض و تل اويو را به برداشتن نقاب از چهره خود وادار كرد تا آنها
توافقات دوجانبه پنهاني را در برابر جامعه اسراييلي و امت مسلمان رو كنند.
*رفتن براي باقي ماندن
البته
اين خدمت "كاسهاي زير نميكاسه" دارد و يك نوع آزمايش استقامت و آمادگي و
استعداد شركاي خاور ميانهاي آمريكا براي ايفاي نقش مستقل در زمينه دفاع
از منافع آمريكايي در منطقه ميباشد. اين صحبتها كه "ايالات متحده حضور
خود را در خاورميانه كاهش ميدهد و اينكه مركز ثقل سياست خارجي آمريكا به
سوي جنوب شرق آسيا و اقيانوسيه منتقل ميشود"، بياساس نيست. ولي فقط تا
حدي صحت دارد.
سيوزن رايس يكي از معماران سياست خارجي ايالات متحده با
صراحت تمام اظهار نظر كرد و گفت: "ما نميتوانيم 24 ساعت در روز، هفتهاي
هفت روز مشغول امور يك منطقه باشيم. پرزيدنت باراك اوباما تصميم گرفت كه
فرصت خوبي براي برداشتن گامي به عقب و انداختن نگاه باز و انتقادي به وضعيت
اين منطقه فراهم شده است". ارزيابي وي از منطقه آسيا و اقيانوسيه با همين
لحن ارائه شد. وي گفتگو "آنجا يك دنياي كامل وجود دارد كه ما در اين دنيا
منافع و امكانات داريم".
در واقع، حرفهاي او، ادامه انديشه هيلاري كلينتون
درباره چرخش به آسيا است كه هم كلينتون و هم باراك اوباما دو سال پيش بيان
كرده بودند. ولي آيا اين بيانات دولت فعلي آمريكا را بايد به عنوان تمايل
واشنگتن به ترك خاورميانه تلقي كرد؟ ميتوان آن را هر طور تلقي كرد ولي
نميتوان اين حرفها را باور كرد.
سياست خارجي آمريكا قبل از همه تجارت و
ادامه توسعه اقتصادي ابعاد "بازار آزاد" ولي با توسل به وسايل ديگر است.
براي نخبگان سياسي آمريكا، اصل كار حفظ تعادل بين سودي كه دريافت ميشود و
هزينههاي تأمين امنيت براي روند گرفتن سود است. اكنون اين تعادل جابجا شده
است. ايالات متحده امكانات خود را در زمينه بازسازي قالب خاورميانه اغراق
كرد و با ظرافت يك فيل تمام سامانه كنترل و توازن اين منطقه را ويران نمود و
حالا بايد در اين منطقه بيش از حد سرمايهگذاري نمايد. اقتصاد آمريكا طاقت
اين حجم عظيم سرمايه گذاريها را نميآورد.
بهترين راه حلي كه كاخ سفيد
انتخاب كرد، گذاشتن بخشي از هزينههاي خود بر دوش بازيگران محلي يعني
اسراييل، عربستان سعودي و نظاميان مصري است... ايالات متحده خاورميانه را
ترك نميكند و فقط به واگذاري بخشي از وظايف تأمين امنيت به شركاي راهبردي
خود دست زده است. طبيعتاً در همين حال از كمك نظامي و ثباتي كه شركايش
برقرار خواهند كرد، سود ميبرد.
*دست همديگر را بگيريم تا به تنهايي از بين نرويم
بديهي
است كه در اين ترفند خاور ميانهاي باراك اوباما مقدار زيادي از سوسيال
داروينيسم بينالمللي وجود دارد: تنها كسي كه قويتر است، زنده خواهد ماند و
با زنده ماندن خود حق خود را براي شراكت راهبردي با ايالات متحده به اثبات
خواهد رساند. رياض و تل اويو به همين علت به شدت ناراضي هستند. آنها عادت
كردهاند به دلخواه خود رفتار كنند و هر كاري كه به سرشان بزند، بكنند و به
فكر عواقب كار خود نباشند زيرا در صورت تشديد وخامت روابط با همسايگان يكي
از ناوگانهاي آمريكايي هميشه نزديك است.
و حالا بايد به طور مستقل
رفتار كنند ولي اين تنهايي آنها خيال واهي بيش نيست. پايگاههاي نظامي
آمريكا در عربستان از جاي خود تكان نخوردهاند. همه قراردادهاي تسليحاتي
همچنان اجرا ميشوند. وضعيت بازار به عربستان سعودي اجازه ميدهد بالاترين
سطح هزينههاي نظامي نسبت به توليد ناخالص ملي (8.9%) را حفظ كند. نفوذ
سياسي آل سعود به وسيله جنبشهاي سياسي و گروههاي نظامي جيره خواري كه از
قبل در همه كشورها اعم از ليبي تا پاكستان تشكيل شده اند، تأمين ميشود.
ولي
تهران بزرگترين منشأ خطر براي رياض است. آل سعود ميفهمند كه اگر جمهوري
اسلامي ايران حتي در شرايط تحريمهاي فلجكننده موفق شد توان سياست خارجي
خود را افزايش داده و بازيگر كليدي منطقه خاور ميانه باقي بماند و حتي
برنده مناقشه سوريه شود، تنها تصور اينكه ايران در صورت عدم مصرف توان خود
براي رويارويي با آمريكا و اتحاديه اروپا ميتواند به چه موقعيتي دست يابد،
باعث ترس و لرز ميشود.
منطق تل اويو همين است. تنها يك ناظر غرضجو
ميتواند از اين واقعيت غافل بماند كه ايران، سوريه و حزبالله طرفداران
واقعي و پيگير حل و فصل عادلانه مسأله فلسطيني هستند. ساير بازيگران از
مذاكرات اسراييلي - فلسطيني براي گرفتن سود استفاده ميكنند و هر آن حاضرند
چانه بزنند و خود را بفروشند يا فلسطينيها را با امتيازات سياسي مبادله
نمايند. حماس در جستجوي حامي مناسب دست و پاي خود را گم كرده است و در واقع
تنها چيز ضد اسراييلي حماس، شعارهاي آن است. سوريه و حزبالله مانع صعب
العبوري بر سر راه گسترش نظارت اسراييلي بر شام ايجاد كردهاند.
جيغ و
داد اسراييل درباره برنامه هستهاي ايران كه تل اويو آن را به عنوان خطر
اساسي براي امنيت منطقهاي و بينالمللي معرفي ميكند، يك جنبه ديگر دارد
كه رسانههاي گروهي با اصرار آن را مسكوت ميكنند. تهران در صورت خروج از
انزواي بينالمللي كه شروع شده است، ميتواند با قاطعيت و اصرار فزايندهاي
بر ايجاد "منطقه عاري از سلاحهاي هسته اي" در خاور ميانه تأكيد كند كه
بدين وسيله بناي نابودي زرادخانه هستهاي اسراييل نهاده خواهد شد. در شرايط
رويارويي با ايران، وجود اين زرادخانه از نظر غرب موجه است. در شرايط عادي
سازي روابط جامعه جهاني با تهران سلاحهاي هستهاي اسراييل يك عامل اضافي
شناخته شده و مسأله نابودي آن مطرح خواهد شد. به عبارت ديگر، رياض و تل
اويو ناگزير بايد ائتلاف ضد ايراني را تشكيل دهند كه همين احتياج باعث
ميشود كه آنها موضوع چگونگي چهره خود در برابر محافل دمكراتيك جهاني و امت
اسلامي را فراموش كنند.
*وقتي دارو از بيماري بدتر است
ايران هراسي
تل اويو و رياض جنون آميز است. اين يك نوع بيماري است كه دهها سال پيش به
مغز نخبگان سياسي اين دو كشور اصابت كرد. ولي ائتلاف آنها ميتواند براي
منطقه عواقبي به مراتب بدتر از توسعه طلبي آمريكايي به بار آورد. امتناع
نمايشي عربستان سعودي از كرسي در شوراي امنيت سازمان ملل متحد و اظهارات
بينزاكت رياض درباره انحطاط اين نهاد بينالمللي يك عاقبت ديگري دارد كه
كمتر مورد توجه قرار گرفته است. رياض در واقع اعلام كرد كه نقطه نظر سازمان
ملل براي آن اهميت ندارد و او حاضر نيست بدان توجه كند. اسراييل هم هميشه
حاضر است به همه قطعنامههاي اين سازمان بين مللي تف بياندازد. اين امر در
عمل بدان معناست كه اسراييل و عربستان سعودي از اين به بعد حاضر نيستند در
زمينه مسايل فلسطين، شيعيان، سوريه و ساير مسايل مبرم امنيت بينالمللي از
سازمان ملل حساب ببرند.
يورش خونين رياض به مردم استان شرقي خود و نيز
بحرين و يمن، حمايت آل سعود از تروريسم بينالمللي در سراسر جهان و مساعدت
به بيبند و بارترين گروههاي افراطيون اسلامي رو به افزايش گذاشته است.
تل اويو هم دليلي ندارد آمادگي براي گفتگوي سياسي درباره فلسطين را از خود
نشان داده و در زمينه مبارزه با خطر هستهاي ايراني از روشهايي چون
خرابكاري و قتل دست بكشد و از رويارويي جنگي با حزبالله و بشار اسد
خودداري نمايد. ائتلاف اسراييلي - سعودي در زندگي روزمره منطقه دور جديد
تروريسم دولتي، رشد فعاليت جهاديون در سوريه و عراق و بيثباتي لبنان را به
ارمغان خواهد آورد.
***
ما بايد در انتظار تشديد جنگ اعلام نشده
عليه جمهوري اسلامي ايران باشيم. افراطيون سني جندالله و مأموران اسراييلي
در ايران به صورت عادي براي رياض و تل اويو رفتار خواهند كرد يعني با
پررويي تمام، با تندروي و بدون فروگذاري از خونريزي بزرگ. حوادث اخير در
بلوچستان كه در جريان آن 17 مرزبان ايراني كشته شدند و درگيريهاي مسلحانه
با شبه نظاميان PJAK در مرز با عراق، تازه اولين علامتهاي بسيار
نگرانكننده آن هستند كه ائتلاف اسراييلي - سعودي حاضر است به عمليات فعال
عليه تهران دست بزند. در آينده تعداد اين درگيريها و ميزان خونريزي فقط
بيشتر و بيشتر خواهد شد زيرا تنها كار اين ائتلاف، جنگ است. اين جنگ اعلام
نشدهاي است كه به همين علت خشنتر و زيركانهتر از جنگ عادي است. محصول
اين جنگ، بيثباتي خونين سراسر منطقه خواهد بود.